eitaa logo
هیئت اُم‌ِّاَبیـھٰ🍃
529 دنبال‌کننده
671 عکس
141 ویدیو
1 فایل
•هیئت‌اُمِّ‌اَبیھٰا‌• کپی از سبک ❌ پیگرد قانونی دارد!⚠️ تولید محتوا داریم! صاحب سبک جدیدی از هیئت مجازی و حقیقی🌿'• سود حاصل از درآمد فروشگاه، صرف مراسمات هیئت می‌شود🌿' ادمین: @Daryayesorkh بزن رو پیوستن دیگه🌿:)
مشاهده در ایتا
دانلود
+ به ماه آسمون می‌گفت: "شمع شبستون منی یاد عمو بخیر که تو مثل عموجون منی" [] 🥀 جنس: مخمل درجه یک چاپ سابلیمیشن سایز: لچکی50×70 سفارش⇦ @Asheghe_ahlebeit
+ ܩࡅߺ߳ﻭسܠ ܩࡅ࡙ߺ ܝܝ݅ܝﻭܩ ࡅߺ߲ܣ ̇ࡎܝ‌ࡅ࡙ߺܟߺࡅߺ߳ ߊ‌‌ܩߊ‌‌ ߊ‌‌ز ܥ‌ﻭࢪ ...💔[]
_ خداوندا ! سر من، عقل من، لب من، شامّه من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به سر میبرند؛ یا ارحم الراحمین! مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر؛ آنچنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمی‌خواهم، بهشت من جوار توست، یا الله! [قسمتی از وصیت سردار دلها♥️] [+ 🥀] •••••••••• 『@Omme_abeaha』🍃
📎❄️ + یادمه لحظه اولی که خبر شهادت رو باور کردم، قلبم تیر کشید به خاطر تنها شدن رهبرم اون روزا داغ یه جور مارو می‌سوزوند و اشکای یه جور دیگه قلبمونو اتیش میزد... هنوزم یاداوری اشکاشون.... [🥀 ] 💚 ❌ ••••••••• 『@Omme_abeaha』🍃
📎❄️ + این عکس منو می‌سوزونه... دقیقا دو روز قبل از ... آه! گفتنش سخته! [🥀] ❌ •••••••••• 『@Omme_abeaha』🍃
📎🌿 + مداح یه بیتی خوند و من در عجبم که چطور هنوز این قلب در سینه من می‌تپه؟؟؟ شب تاسوعاست چرا نمی‌میرم از غصه؟ "پشت حسین ابن علی تا شده واویلا واویلا پای عدو به خیمه ها وا شده واویلا واویلا" [🥀 ] 『@Omme_abeaha』🍃
📎🌿 + برداشتتون از این نقاشی...؟؟؟ خوب دقت کنید! مشک پر آب سقا... زخم روی دست سقا... کاسه های آب بچه ها... رباب و علی اصغر... پرچم زرد... سربازای آماده و سربنداشون.... [🥀] 『@Omme_abeaha』🍃
📎🌿 + حقیقتا اینارو که دیدم، گریم گرفت... باید هم سن و سال باشند... هوم؟ [🥀] 『@Omme_abeaha』🍃
📎🌿 + خدا میدونه که چقدر واسه دکور این مراسم زحمت کشیده شد... نور پردازی، هماهنگی عروسک، کندن بوته های... آخ.... تازه چندتاشم رفت تو دست و پامون... حالا چطور ما این دکورو جمع کنیم؟؟؟ [🥀 ] 『@Omme_abeaha』🍃
6.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📎🌿 + اول دلت رو روانه مدینه کن، بعد کلیپ رو باز کن! 🥀 『@Omme_abeaha』🍃
هدایت شده از هیئت‌اُم‌ِّاَبیھــٰا
‌‌🥀• ‌‌‌‌_ اصبغ ابن نباته میگه نیمه شب بود همسرم منو از خواب بیدار کرد گفت ببین خانه علی چه خبره چرا این بچه ها امشب اینقدر گریه میکنن. گفتم زن شب از نیمه گذشته این بچه ها مادر از دست دادن یه ساعتی میگذره آرام میشن. گفت نه... تو مادر نیستی نمیدونی بی مادری چقدر سخته. برو برام یه خبری بیار. میگه اومدم تا در زدم گریه ی بچه ها قطع شد امیر المومنین دم درآمد تا چشمش به من افتاد فرمود اصبغ مارو ببخش بچه ها نمیزارن شما استراحت کنید. گفتم نقل این حرفها نیست چرا این بچه ها امشب اینقدر گریشون طولانی شده؟ به آستانه ی در نشست فرمود یه شب من گریه میکنم حسنین دورم میگردن، یه شب زینبین گریه میکنن منو حسنین دلداریشون میدیم، یه شب حسن گریه میکنه منو زینبین و حسین غمخواریش میکنیم ... اما هروقت حسین بهانه مادر میگیره همه ما بیقرار میشیم...... آخ حسیــــــــــن... 🥀