🌙 در ماه علی، امام علی (ع) را از بیان خودشان بشناسیم.
🔸انا الهادى، انا المهدى، انا ابوالیتامى و المساکین، و زوج الارامل، و انا ملجأ کل ضعیف، و مأمن کل خائف» .
🔹من هادى مردم و هدایت یافته خدایم، من پدر یتیمان و بىچارگانم، من سرپرست زنان بیوه و پناهگاه ضعفاء و امید و پشتوانه ستمدیدگانم.
✍محجة البیضاء ج 4 ص .204
#امام_علی_از_زبان_امام_علی
#ماه_مبارك_رمضان
#ماه_رمضان
🌷 @Organizational_Work
🌸 ای نور چشم کسی که به تو پناه آورد و برای رسیدن به تو از دیگران گسست.
#ماه_مبارک_رمضان
#دعای_ابوحمزه_ثمالی
🌷 @Organizational_Work
dua-sahar-mohsen-farahmand.mp3
2.83M
🌺 صوت دعای سحر
🌺 با صدای آقای #فرهمند
اصول کار تشڪ✌️ـیلاتی
👌 برخی نمونههای عملی تربیت شدگان «حرکت»: 1⃣ اولین مقاومت در مقابل اسرائیل یکی از بزرگترین افتخا
🎤صحبت پدر دو شهید با امام موسی صدر
🏘 در شهر بعلبك از خانوادهای دو جوان به شهادت رسیده بود. هنگامی که به
دیدار خانواده آنان رفتیم، پدر میگفت:
📌 «ای امام موسی! ناراحت مباش من دو
فرزند خودم را تقدیم تو کردهام، سه پسر دیگر نیز باقی ماندهاند و بعد زنم و
خودم پنج نفر میشویم، که آماده شهادتیم.»
🔷 بزرگترین اصلی که در زندگی هر انسان باید در نظر گرفت، حرکتی است که
شخص در تاریخ به وجود میآورد. تغییر و تحولی است که در مردم زمان خود
به وجود میآورد.
💠 امام موسی کسی است که مردمی فقیر
و محروم و ترسو را به مردمی مبارز مبدل کرده است، که هم اکنون در مقابل
تمام دشمنان داخلی و خارجی، آن چنان شجاعانه میجنگند و به استقبال
شهادت میروند که در تاریخ نظیر نداشته است.
⬅️ کسانی که لبنان را ندیدهاند و
ابعاد مشکلات و مصیبتها را درک نکردهاند، نمیدانند و نمیتوانند ابعاد این
مبارزه را بفهمند.
⚡️اعتراض مادر شهید به امام موسی صدر
🔹 همین مردمی که از مرگ میترسیدند و در مقابل دشمن احساس حقارت میکردند، به جایی رسیدند که شهادت افتخار آنها شد.
🖇 در یکی از روستاهای جنوبی
جوانی شهید شده بود. به اتفاق امام موسی برای دیدار از خانواده این شهید
رهسپار خانه آنان شدیم. مادر پیری بود شصت ساله. فرزند جوانش لیسانسیهای
بود که در مدرسه شهر تدریس میکرد. این جوان که به شهادت رسیده بود، تنها
جوان خانواده محسوب میشد. پیرزن شوهر نداشت، بچه دیگری نداشت و
فقط یك فرزند برومند داشت و او را هم در راه مبارزه تقدیم کرده بود. به خانهاش رفتیم. خانهای بود محقر و کوچك مردم نیز در خانه او و اطراف خانه جمع
شدند.
🔅 امام موسی صدر در کنار اتاق بر زمین نشست، عدهای از بزرگان نیز در داخل اتاق جمع شدند. پیرزن سر تا پا سیاه پوشیده در جلوی او نشسته بود و هیچ
نمیگفت. اما یکباره شروع به سخن کرد، با حالتی عصبانی و صدایی مرتعش.
💭 من فکر کردم که میخواهد به امام موسی صدر پرخاش بکند و بگوید چرا
فرزندم را از من گرفتی و در این مبارزه او به شهادت رسید، اما دیدم این زن
برخاست و شروع به صحبت کرد و با آن حالت عصبانیت فریاد برآورد که:⤵️
🗯 «ای امام موسی! تو چرا اردوگاه برای زنان تأسیس نکردهای تا من بتوانم در آن
اردوگاه آیین جنگاوری بیاموزم و من نیز به افتخار شهادت نائل شوم».
☝️از این نمونهها زیاد دیده میشود. کسانی که عزیزان خود را در راه مبارزه از
دست میدهند، با چنین روحیهای در مقابل دشمن می ایستند. مردمی آن چنان ضعیف، عقدهای و ناراحت با این مبارزات، به چنین مردمی مبدل میشوند.👌
🔹این بزرگترین افتخار امام موسی است.🔹