♦️ اما اين دو نفر، روشنفكرهاى غربزده، يعنى اسير تفكرات غربى بودند. البته پدرشان ميرزا نصراالله -كه مُرد- تحت تأثير
فرزندانش بود.
⚡️ اسم مشروطه را در دهان او انداختند، او آمد و در نامهاى كه متحصنين در
سفارتخانه تهيه كردند، نوشت: «شما مشروطه مىخواهيد.» مشروطه را بردند و دنبال اين
مشروطه، حركت كردند.
🔘 در بين علما هم اول كسى كه اسم مشروطه را آورد، مرحوم «سيدمحمد طباطبايى» بود. پسرش محمد صادق روشنفكر غربزده بود البته من سلامت او را خيلى نمىتوانم تضمين
كنم.
🔹 آقازاده مرحوم سيدمحمد، روشنفكر بود! آن مقدارى كه من مىتوانم بگويم، اين
دو وزيرزاده، آدمهاى سالمى بودند، چون بعداً امتحاناتشان را دادند این آقا را نمیتوانم بگویم سالم بود. او روى پدرش اثر گذاشت و اسم مشروطه را آوردند.
📿 مرحوم «شيخ فضلاالله
نورى» در آن تحصن اول ظاهراً تحصن قم بود پرسيد اين مشروطه كه شما مىگوييد، چيست؟
📿 مرحوم سيد محمد طباطبايى نتوانست توضيح بدهد. گفت، مگر شما نمىخواهيد كه
مملكت قانون پيدا كند؟!
🔺 مملكت بىقانون است، استبداد است، قوانین اسلام و مملکت را قانوندار کند.
⁉️ مگر شما نمىخواهيد اين را بگوييد؟ علما همين را مىخواستند، مردم هم
اين را مىخواستند؛ منتها شيخ فضلالله مىگفت كه همين را بگوييد، چرا كلمه مشروطه را
مىگوييد؟! التفات مىكنيد؟ يعنى اين نفوذ روشنفكرى در آن مراكز بود.
🔙 بعدهم به مجرد اين كه
اسم مجلس شوراى اسلامى و اسم قوانين دينى آمد، در همان روزنامههاى آنروز، شروع به
هوچىبازى كردند كه اينها چيست؛ اينها ارتجاع است، اينها عقبماندگى است.
🎗دستگاههاى
خارجى هم به آنها كمك مىكردند؛ دستگاههاى خارجى، آن وقت اسمگذارى هم كردند، گفتند
محافظهكاران، ميانهروها و اصلاحطلبها. سه نام در كنار هم رديف كردند.
📬 در مكاتبات و
مراسلات سفارت انگليس و روس و اينها، اين عناوين هست كه عدهاى محافظهكارند و در
رأسشان شيخ فضلالله نورى است؛ عدهاى هم ميانهرو هستند، يعنى آن مشروطهخواههاى
معتدل؛ يك عده هم اصلاحطلبند، فرض كنيد مثل «تقىزاده».
🖇📰 آنهايى كه آن زمان بودند، كمك و حمايت كردند و روزنامه نوشتند.
📜 قرائت دعای عهد
💚 روز یازدهم
🗓شروع چله: ۹۹/۹/۴
🌷 @Organizational_Work
✍ #نکات_دعای_عهد 11
علاقه افتخارآمیز...💕
📖می خونیم؛ ...لَهُ فِی عُنُقِی لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَدا
⚛ یعنی این عهد و پیمان به گردن من است و هرگز از اين عهد و بيعت برنگردم و تا ابد بر آن ثابت قدم باشم!
⚜کنایه از این هست که من این علاقه رو به عنوان مدال افتخار به گردن خودم آویزون می کنم
🔰 تا همه ببینن من چقددددر آقامو دوست دارم... چون ممکنه کسی علاقه داشته باشه ولی افتخار نکنه!
💠مولایمن! با افتخار با شما پیمان می بندم و تا پای جان با شما هستم...
🌷 @Organizational_Work
اصول کار تشڪ✌️ـیلاتی
👌👥 شما در بين رجال سياسى آن روز ببينيد؛ اول كسى كه كلمه مشروطه را به كار برده غير از آنانجمنها و
خب، نتيجه چه شد؟
البته آنها غلبه پيدا كردند.
🔰 در دستگاه طرفدار اسلام و حق، دو
عيب اساسى بود؛
★ يكى اينكه طرح مشخصى نداشتند. عدالت مىخواستند، اما آن وقتى كه
بنا بود طرحى برود و تثبيت و امضا شود، چيز مدون آمادهاى نداشتند؛ برخلاف مشروطه که
يك چيز آماده تجربه شدهاى بود كه وسط گذاشتند.
★← دوم اينكه سر چيزهاى كماهميت، با
هم اختلاف مىكردند. اين به نظر من نكته خيلى مهمى است. سر مسائل غيراصولى با هم
اختلاف مىكردند.
💎 يقينا سيد عبدالله بهبهانى و سيد محمد طباطبايى، غير از اسلام چيز ديگرى نمىخواستند؛
البته شيخ فضلالله صريح و روشن و قاطع مىگفت: «قوانين اسلامى و لاغير».☑️
〰 آن دو نفر هم حتما همين را مىخواستند؛ منتها آنها پيش خودشان فكر مىكردند كه حالا ممكن
است از طريق همين مشروطه هم اين معنا تأمين شود.
🔻 با هم اختلاف كردند؛ نكردند بيايند
بنشينند و خط مشخصى را انتخاب كنند. روشنفكرانشان هم همين طور بودند.
📍 عدهاى از آن
عناصر، متدين بودند؛ در نوشتههايشان هم پيداست كه بعضى از روشنفكران، گرايش دينى
و اسلامى دارند، اما آنها هم به زبان همان وابستگان حرف زدند.
💢 اين نبودن طرح و نبودن
اتفاق كلمه و دنبال نكردن جدى مقصود و از آن طرف آشنا بودن آنها با روشهاى تبليغاتى به
خاطر ارتباطشان با دستگاههاى خارجى موجب شد فضا آنقدر سنگين شود كه ديگر كسى
جرأت نكند اسم دين و ديندارى را بياورد!
⬅️ نتيجه اين شد، مردمى كه براى دين حركت كرده
بودند و حاضر بودند براى دين جان بدهند، احساس كردند كه فايده ندارد؛ يعنى كارى كه در
بالا انجام مىگيرد و تحقق پيدا مىكند، خواست آنها نيست و به تدريج سرد شدند.
➖ لذا شما
در قضاياى بعد ملاحظه كنيد در تبريز و بعضى شهرهاى ديگر مثل رشت، مشهد و جاهاى
ديگرـ مشروطهخواهان، فعالان مهمى به خصوص در بعضى از شهرستانها داشتند؛ ولى عامه مردم در غالب موارد با آنها همراهى نكردند؛ بهخاطر اينكه مردم آن اعتقاد و اعتمادى
را كه آنها دنبال مسائل دينى هستند، از دست دادند. يك چنين خطرى آنها را تهديد نمود و
اين تحقق پيدا كرد.🔝
↩️🔸 از آنطرف، دنبال طرح اسلامى نرفتند؛ يعنى واقعا خودشان را از يك حكومت اسلامى حقيقى
و يك مقررات صحيح اسلامى و قاعده متينى كه عدالت را بىگذشت در جامعه اجرا كند،
محروم كردند.
💠 چون حكومت اسلامى حقيقى، همان چيزى است كه مردم آن را مىخواهند؛
ولو ندانند كه اسم اين، اسلام است.
🔹 مردم مىخواهند تبعيض نباشد، سوء استفاده نشود و
آدمهاى ناباب و فاسد و داراى هواى نفس، زمام امور را در دست نگيرند.
✅ مردم اين چيزها را
مىخواهند؛ ولو ندانند اسم اين اسلام است و اسلام اين است و آن چيزى كه مىتواند اين را تأمين كند، اسلام است.
👈 مردم وقتى ديدند اينطور است، گفتند ولش كن ـسرد شدند - يعنى
يا گفتند اسلام قابل تحقق نيست، يا گفتند پس اسلام هم چيزى به ما نداد!
👌 ببينيد يعنى
لشكر اصلى حركت مشروطه، از دست صاحبان اصلیاش كه رهبران دينى بودند، به خاطر
اين تظاهرات ضد اسلامى خارج شد. بعد هم آن كسانى كه پایبندى به اسلام داشتند در
درجات مختلف عزم و تصميم، يكى يكى حذف شدند.❌