eitaa logo
کانال رسمی استاد خسروی(نام معنوی کانال
10.7هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
7.7هزار ویدیو
196 فایل
تغذیه سالم، طب اسلامی ایرانی، سبک زندگی صحیح. نجوم ادیان. آخرالزمان.. اقتصادی ورزشی.هنر و‌معماری.دریچه‌‌ حکمت‌ (خسروی مدیریت اندیشکده علم و تمدن پارس شماره ثبت ۴۶۲۰)سلام بر حجت ابن الحسن العسکری عج کمک مالی هر مبلغی جهت گسترش کانال 6104338905692188
مشاهده در ایتا
دانلود
┄═❁❁࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ 🔻 : یکی از نقدهایی که به می شود و ‌نقد جدیی است، بحث است. یعنی هر معلولی از نظر زمانی بر آن تقدم دارد. مسئله ای که مطرح است این است که در پیش از زمان وجود نداشته است، فضا-زمان بعد از بیگ بنگ موجودیت پیدا کرده است و بنابراین علیت را بی معنا می دانند. ࿇༻⃘⃕༻⃘⃕❀༅═┅─ 🔸 : اولا: زمان وصفِ موجودات و است، لذا موجودات غیرجسمانی (مجردات) متصف به زمان نمیشوند، پس زمانمند نیست وفراتر از زمان است. براین اساس چه زمان باشد(بعد از بیگ بنگ)  وچه نباشد (قبل از بیگ‌بنگ) در علیت وخالقیت حق تعالی خللی ایجاد نمیکند. زیرا زمان محمولِ موجودات جسمانی است، وجسم واوصاف ماهوی آن، یعنی ابعاد قار (مکان_ابعادثلاث: طول،عرض،ارتفاع) وابعاد غیرقار(زمان) همگی مخلوق خداوند هستند. ثانیا: تقدم زمانی به تنهایی مقوم مفهوم علت‌العلل نیست بلکه عارض ذاتی آن است. یعنی امر دیگری سبب شده که علت به تقدم زمانی متصف شود. وآن تقدم رُتبی و وجودی است. علت یعنی موجودی که از حیث تقدم و اولویت بر دارد. وجودِ علت، وجودِ معلول را ایجاد میکند. چون علت از لحاظ هستی برتری و تقدم وشرافت بر معلول دارد (زیرا معلول، فعل واثر اوست) لذا این تقدم رتبی سبب تقدم زمانی هم میشود. پس تقدم زمانی مقوم ومعرِف علت نیست، بلکه تقدم وجودی ورتبی ذاتی اصلی مفهوم علیت است. تمام موجودات (حتی ذره اولیه یاموج کوآنتومی یا.... که براثرانفجار آن بیگ بنگ آغازشد) از حیث وجودی هستند، این بدان معناست که ذاتاً نیازمند به یاخداوند هستند. ثالثا: علم فیزیک، نمیتواند پیرامون مساله علیت عالم یا وجود سخن بگوید. زیرا این علم از حیث مبانی معرفتی و از حیث متد ومبنای روشی  میباشد. یعنی از نگاه فیزیک، موضوعی علمی است که مبتنی بر اندازه‌گیری کمی (ریاضی‌وار و فرمول‌پذیر) وهمچنین قابلیت مشاهده و یا آزمایش داشته باشد. لذا فیزیک به توصیف حالات جسم وانرژی وماده میپردازد. حال آنکه خداوند موجود مادی وجسمانی نیست که با زبان کمیت و وآزمایش قابل وصف باشد. درباره خداوند (چه برای اثبات وچه برای نفی) فقط باید بازبان سخن گفت. لذا کشفیات علم فیزیک وسایر علوم جزئی  صلاحیت ورود به حیطه را ندارند. https://eitaa.com/Ostadkhosravi
✅ در حکمت اولین موجودی که صانع متعال خلق کرد و به آن هستی بخشید، جوهری مجرد است در نهایت حُسن وکمال که حامل صورت موجودات وهمچنین واسطه فیض برای تمام مخلوقات است، این جوهر را یا مینامند. از عقل کلی جوهری دیگری صادر شده که در مراتب وجود ، دون اوست و آنرا مینامند.نفس کلی‌ به منزله روح عالم است که بر جمیع مراتب جهان حکم فرماست و فیض الهی را پس ازآنکه از عقل اول دریافت کرده به سایر موجودات افاضه میکند. همچنان که روح انسان بر بدن او سلطه دارد عالم نیز در سیطره نفس کلی میباشد. نفس کلی محرک نخستین افلاک و مبدا تمام حرکات وتحولات دنیا است. حکماء این نفس را به نجاری تشبیه کردند و تمام افلاک و عناصر و مرکبات و موجودات را مانند ابزار دست او میدانند.بنابراین نفس کلی، جوهری واقعی و زنده است که بر جمیع شئون عالم سیطره دارد و اتحاد و پیوستگی جهان راحفظ میکند. نفس کلی دارای قوایی است که بوسیله آنها عالم را تدبیر کرده به نحوی که هر جسم آسمانی توسط یکی از قوای آن اداره میشود و چون این قوا متعلق به یک نفس واحد هستند تغییر وتحول در هریک از اجزاء کائنات بردیگر اجزاء وموجودات عالم موثر خواهد بود. براین اساس تمام اتفاقاتی که در زمین رخ می‌دهد بر اثر حرکت اجرام سماوی میباشد. به عبارتی علت فاعلی موجودات مشیت خداوند، علت مادی آنها هیولای‌اولی، علت صوری آنها حرکت افلاک و اجرام سماوی وعلت غایی آنها منافعی است که انسان وموجودات از آن بهره‌مند میشوند. نفوذ قدرت افلاک وکواکب بر تحولات طبیعت و جوامع بشری تاحدی است که برخی از نظیر _جیلی در کتاب الانسان الکامل هر سیاره را با یکی از انبیاء و یکی از دوران‌های تاریخ که به ادوار نبوت مشهور است تطبیق داده و تحقق قیامت را در اجتماع سیارات انطباق میدادند. اما در بین سیارات وکواکب قدرت و نفوذ اهمیت ویژه‌ای دارد. ازآنجاکه خورشید مانند قلب عالم و سایر سیارات مانند بقیه اعضای پیکر جهان‌اند، حکمای گذشته به‌دقت ، تاثیرات خورشید را در هر برج شرح داده ونفوذ آنرا بر سلامت وبیماری موجودات و وضع کوهها و دشتهای سطح زمین و سرنوشت اقوام گوناگون و اوضاع سیاسی ممالک توضیح داده‌اند. در جهان شناسی گذشتگان خورشید سهم مهمی را عهده‌دار است به اعتقاد آنها خورشید را در مراکز عالم قرار داده همانطور که پایتخت هر مملکتی در مرکز آن و قصر هر سلطانی در مرکز پایتخت می‌باشد.لذا خورشید قلب عالم و آیت خداوند در آسمانها و زمین است...اِنَّ الشمس هی آیه الله فی السموات والارض. به باور حکمای الهی، حرکت خورشید در وسط افلاک به تمام عالم حیات می بخشد و نسبت خداوند با عالم مانند نسبت نور به خورشید است.خورشید همچنان مبدا نور است وجهان ازقبل او منور میشود و این تشبیه و تمثیل همان نوری است که در مکتب اصل جهان وهستی شناخته شده است.از این رو خورشید را سیداعظم ویا آیت کبری مینامید. جرم کروی شکل وبی رنگی است که هر ستاره وجسم آسمانی به آن چسبیده است وبراثر حرکت فلک است که اجرام آسمانی حرکت میکنند. مثلا اولین فلکی که زمین را احاطه کرده میباشد، در واقع جسم بی رنگی است که ماه به بدنه آن چسبیده است وبراثر گردش آن، ماه نیز حرکت میکند. براین اساس نُه فلک زمین را احاطه کرده‌اند. هشتیمن فلک محاط بر زمین عبارت است از ؛ فلکی است که تمام ستارگان آسمان به آن چسبیده و براثر حرکت آن، ستارگان نیز حرکت میکنند.به قسمت میانی واستوای فلک ثوابت اصطلاحا میگویند.ستارگانی در این منطقه وجود دارند که آنها مینامند. حرکت خورشید به مُحازات منطقه البروج است. یعنی اگر منطقه البروج را مانند نواری در افق آسمان فرض کنیم، خورشید در حرکت خود هیچگاه از آن منطقه خارج نمیشود.اما زاویه تابش خورشید تغییر میکندوبراساس تغییر آن فصلهای مختلف بوجود می‌آیند. اما چنانچه پادشاه آسمان، بر مدار اعتدال منطقه البروج حرکت کند، طبیعت را درحالت تعادل قرار داده وسبب زنده شدن گیاهان وموجودات میشود و را ایجاد میکند. براین اساس فصل بهار براثر حرکت اعتدالی سلطان افلاک ایجاد میشود. حیات وزنده شدن مجدد طبیعت، تحت تاثیر نیروی نفس کلی است که بوسیله خورشید و ورود آن به برج حَمَل صورت میگیرد.خورشید واسطه انتقال تعادل نفس کلی به طبیعت می‌باشد؛ از همین روی فصل بهار را تکریم میکردند و را جشن میگرفتند. زیرا در این موعد سال حیاتی مجدد به طبیعت افاضه میشود وانسان به عنوان جزئی از نظام طبیعت، متاثر ازاین تعادل وحیات مجدد افلاکی وسماوی است.ای بسا سیروسلوک انفسی دراین ماه موثر میباشد.چه اینکه جان عالم(نفس کلی) فیض حیات را به طبیعت افاضه کرده وطبیعت به وزان تعادل رسیده، واین تحولات در جسم ونفس انسان نیز تاثیر گذار است. https://eitaa.com/Ostadkhosravi
┄═❁❁࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ 🔻 : انسان محدود چگونه می‌تواند خدای نامحدود را بشناسد؟ لازمه علم داشتن ، احاطه بر شئ هست. ما نمی‌توانیم بر احاطه داشته باشیم لذا نمی‌توانیم شناختی از او حاصل کنیم حتی شناختی سطحی. نظرتون رو می‌فرمایید؟؟ ࿇༻⃘⃕༻⃘⃕❀༅═┅─ 🔸 : آن شناختی که لازمه‌اش احاطه برشیء است، معرفت به حاقِ ذات موجود میباشد...در واقع اگر بخواهیم به ذات وحقیقت چیزی شناخت حدی وکامل پیدا کنیم نیاز داریم که بر او احاطه داشته باشیم ما قادر به چنین شناخت از خدا نیستیم...اصلا قادر به شناخت هیچ کدام از موجودات به این نحو نیستیم (البته صدرا برای شناخت این چنینی مخلوقات راهی پیشنهاد میکند..وآن سیروسلوک وقرار گرفتن در مرتبه ارباب انواع وعقل فعال وشهود باطن موجودات از طریق عقل فعال است) ....اما چنین شناختی از میسر نیست. چونکه شناخت حاق ذات خداوند امکان پذیر نیست، دلیل نمیشود که کلا شناخت خدا منتفی باشد شناخت مراتب دارد...ما قادر به شناخت حضوری وباطنی حق تعالی هستیم..اینکه فطرتا ادراکی از خالق داریم....والبته باقدرت و میتوانیم صورتِ کلی به این شناخت بدهیم وتصوری حقیقی از خدا داشته باشیم اینکه میگوییم خداوند واجب الوجود است، مستجمع جمیع صفات کمالیه، دافع رذائل ونقائص جلالیه و.....میباشد همگی شناخت خداوند است به نحو حقیقی وکلی از طریق عقل چنانچه سیرو سلوک و معنویات ما بیشتر شود،خود خداوند معرفتی از خود را به ماافاضه میکند. دوباره از آن معرفت باطنی به کمک عقل صورت کلی میسازیم ومعرفتی دقیق واستدلالی به خداوند پیدا میکنیم...واین سیر الی بینهایت ادامه دارد معرفت به خداوند نهایت ندارد همگی میتوانیم از طریق دریافت فطری و به کمک راهنمایی عقل شناختی حقیقی وابتدایی از خدا پیدا کنیم...گرچه این شناخت، معرفت به حاق ذات خدا نیست اما معرفتی است که با عالم خارج مطابقت دارد ..حالا همین معرفت را میتوانیم شدت وعمق بدهیم..از طریق عقل، کشف وشهود، وحی ....واین معرفت در طول زمان عمق پیدا کند 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌