sajam.eadl.ir
🌸 ۱۷ توصیه مقام معظم رهبری برای بالا رفتن از نردبان امر به معروف و نهی از منکر
1⃣ بدانید که کجا و چگونه باید امر به معروف و نهی از منکر کرد!
2⃣ معروف و منکر را بشناسید!
3⃣ در متن مسائل کشور باشید و اتفاقات جامعه برایتان مهم باشد.
4⃣ تذکر همیشه اثر دارد، شک نکنید، به دنبال بررسی احتمال تاثیر نباشید، که تذکر شما فایده ای نداشته باشد، بگویید!
وظیفه شما فقط تذکر با زبان است، هیچ وظیفهی دیگری ندارید.
5⃣ دایره معروفها و منکرها را به حجاب و چند کار جزئی محدود نکنید! جامع و کلان ببینید.
6⃣ با اخلاق خوب، محبت و مدارا تذکر دهید ولی تمنا نکنید!
7⃣ یک کلمه بگویید آقا، خانم، برادر این منکر است، این معروف است، این بد است این خوب است.
8⃣ شکستن دل مردم، تمسخر، اسراف، گرانفروشی، غیبت، زورگویی، تهمت و... همه از انواع منکرهاست!
9⃣ درس خواندن، ورزش کردن، محبت، عبادت، دفاع از نظام اسلامی، صدقه، همکاری جمعی و .... همه از انواع معروف هاست!
0⃣1⃣ اگر به شما فحش دادند به خاطر خدا تحمل کنید.
1⃣1⃣ در دلتان از آن منکر بدتان بیاید و به آن معروف علاقهمند باشید.
2⃣1⃣ زبان گزنده نداشته باشید، سخنرانی هم نکنید!
3⃣1⃣ خجالت نکشید، نترسید، دچار ضعف نفس نشوید، منتظر دستگاههای دولتی هم نباشید.
4⃣1⃣ به هیچ عنوان حق اِعمال خشونت یا برخورد فیزیکی ندارید، به هیچ عنوان!
5⃣1⃣ اگر حرفتان اثر نکرد دفعه های بعد از گفتن ناامید نشوید.
6⃣1⃣ دیگران را وادار کنید به امر به معروف و نهی از منکر، تاثیر چند نفر خیلی بیشتر است.
7⃣1⃣ باهوش باشید، نگذارید کسی به نام این فریضه چهره مومنین را تخریب کند!
ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥﻫﺎﯼ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﻦ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﻬﺮ میبرﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺣﯿﺎﻁ ﯾﮏ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﻣﯿﺴﭙﺎﺭﻧﺪ . ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻓﻠﺠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﮑﻮﻩ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺤﻠﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ
ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍ ﻗﯿﻤﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ .... ﺷﺐ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﻫﺴﺘﻢ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻩ
ﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻃﻮﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺳﻢ
ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ
ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ، ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ
ﺍﻭ ﺷﻔﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﯾﺎﻓﺖ . ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﻭ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﻭ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﻭ
ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ .
ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﻓﺖ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﻦ ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ
ﻭﺳﻄﯽ ﺁﺭﻣﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻣﺤﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭﻡ
ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﺧﺒﺮ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻨﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺳﺎﻥ .
ﺯﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺷﻔﺎﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﯾﻘﯿﻦ ﭘﯿﺪﺍ
ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﺩﺭﺱ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ .
ﺑﻪ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ
ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺟﺎﺩﻩ
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﻓﻼﻥ ﮐﺲ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ؟
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ، ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﮐﻪ
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﯼ؟
ﻣﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﮔﺸﺘﯿﻢ، ﻣﺮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺧﻮﺍﺏ
ﭘﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭ ﺟﺎﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﺒﺮﯼ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯽ
ﺁﻭﺭﻧﺪ . ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﺒﺮ ﺑﻮﺩﻡ.
وآن کسی نیست جز شهیدسید میرحسین امیره خواه
شهید گمنام سلام... خوش اومدی...😔
به احترام شهدای گمنام این روایت رو برای دوستانتان ارسال کنید و برای شادی روح تمامی شهدای گمنام ۵صلوات بفرستید🌹🌴
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 نماهایی متفاوت از تشییع ۲۰۰ شهید گمنام دفاع مقدس دیروز در تهران
سردار حاتمی۳۰آذر۱۴۰۱.MP3
زمان:
حجم:
42.19M
پرسشگری و مطالبات امام جامعه، امت و شهداء
🚨 اعتراف فرخ نژاد به خوشبختی ایران ⭕️ این آدما تا اونور رو نبینن تا از نزدیک با افکار و رفتار اپوزی
و خدا را شکر که احمق های بی بصیرت مغروری مثل این... با خواست الهی _و بظاهر به اختیار خودشان_، دستشان از خزانه ی ملت کوتاه و چهره ی پس نقابشان آشکار گشت و از در رانده شدند
3.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️🎥 حجتالاسلام عالی: منظور اغتشاشگران از آزادی، آغوش رایگان و آزاد است
حجتالاسلام و المسلمین عالی: شعار زن زندگی آزادی برای انبیا و اسلام است؛ این اسلام بود که برای زن، زندگی آورد و آزادیهای معقولی که باعث تعالی میشود را نیز فراهم کرد.
اغتشاشگران مقصودشان از آزادی آغوش رایگان و آزاد است.
🔴شهدا شرمنده ایم...
اون کانال و خبرگزاری انقلابی که از انتشار این عکس خوشنود هست، باید از خجالت نزد شهدا بمیرد!
شهدا رفتند که #حجاب بماند، نه اینکه یک بی حجاب با وقاحت در کشور #امام_زمان بیاید و زیر تابوتشان را هم بگیرد!!
ما به این تصاویر نه عادت خواهیم کرد و نه به این جماعت ولگردِ خیابانی اجازه خواهیم داد ایران را تبدیل به ترکیه کنند!
👤 آنتی صهیون
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
خزانهداری کل کشور: هیچ پولی گم نشده است
🔹وزارت اقتصاد: براساس اعلام خزانهداری کل کشور پول نقدی معامله بلوک ۱۲ درصدی شرکت پتروشیمی خلیج فارس به مبلغ حدود ۳۲.۵ هزار میلیارد تومان در تاریخ ۱۴۰۱/۹/۸ در ساعت ۱۵ به حساب شماره ۲۴۱ خزانه نزد بانک مرکزی بهطور کامل واریز شده و ادعای دروغ گم شدن این مبلغ کذب محض است.
🔹درپی انتشار دروغ گم شدن ۳۶ هزار میلیارد تومان قسط اول معامله بلوک ۱۲ درصدی پتروشیمی خلیج فارس از سوی روزنامه اعتماد، وزارت اقتصاد به اتهام نشر اکاذیب از این روزنامه شکایت کرد.
هدایت شده از 📝 گاهنوشتههای من
💠 نترس و برو
«زمان شاه در محلهی ما یکی از افسران ارتش زندگی میکرد. آدم بیقیدی بود و برای فرزندش یک معلم موسیقی گرفته بود. هر شب رأس یک ساعتی شروع به تمرین موسیقی میکردند و صدای موسیقی کل محله را برمیداشت. همهی همسایهها از دستش در عذاب بودند، اما کسی جرأت نمیکرد اعتراضی کند. یک بار مرحوم پدرِ ما به او گفته بود: این ساز و نوایی که هر شب شما راه میاندازید، هم به خودی خود حرام است و هم بخاطر آزار همسایگان حرمتش مضاعف است. بر شما لازم است این بساط موسیقی را جمع کنید. او در پاسخ گفته بود: من هر کاری دلم بخواهد انجام میدهم. تو هم هیچ کاری نمیتوانی بکنی. برو پی کارت پیرمرد. پدر ما هم گفته بود باشد پس من تلاشم را میکنم جلویت را بگیرم. ببینیم میتوانم یا نه. مرحوم ابوی که امام جماعت مسجد محل بود و هر شب بعد از نماز عشاء برای مردم سخنرانی میکرد در سخنرانی شب بعدش دربارهی اهمیت و ضرورت دینی امر به معروف و نهی از منکر برای مردم سخنرانی کرد و به آنها یادآوری کرد که شما به عنوان مسلمان اجازه ندارید در مواجهه با ترک واجب یا فعل حرام بیتفاوت باشید. حداقلِ امر به معروف و نهی از منکر هم تذکر لسانی است. بگویید و بروید. حال من از شما میخواهم انجام این واجب الهی را از همین امشب که از مسجد خارج میشوید شروع کنید. ایشان به جریان همسایه اشاره کردند و از آنها خواستند یکی پس از دیگری به در خانهی آن مرد بروند و دربارهی صدای موسیقیای که هر شب از خانهاش بلند میشود تذکری بدهند. مردم هم که نفس گرم مرحوم ابوی بر آنها اثر گذاشته بود به توصیهی ایشان انجام وظیفه کردند. از آن شب دیگر صدایی از آن خانه بلند نشد و چند روز بعد، آن مرد با خانوادهاش از آن محل رفتند. غرض اینکه این وظیفه را نباید سَرسَری بگیریم و بیتفاوت از کنار ترک واجب یا ارتکاب حرام گذر کنیم. همین که تذکر بدهیم و عبور کنیم خودش تأثیر دارد. لازم نیست بایستیم و جر و بحث کنیم.»
با شنیدن این خاطره از حاج شیخ نصرالله به این فکر میفتم که چرا من و بچههای کانون که آنها هم پای منبر شیخ حضور دارند ، از همین امشب شروع نکنیم؟ بعد از سخنرانی، بچهها را در صحن مسجد جمع میکنم و میگویم بیایید ما هم امشب که از مسجد بیرون میرویم با هم یکدل شویم و انجام این واجب الهی را آغاز کنیم. استقبال میکنند و مثل یک تفریح برایش هیجان زده میشوند.
مسجد در یکی از خیابانهای اصلی و مهم شهر قرار دارد. در همین خیابان دویست متر پایینتر از مسجد یک مغازه صوتی تصویری وجود دارد که دائم صدای موسیقی از آن بلند است. بارها از کنارش رد شدهام و از موسیقیهای تند آن معذب شدهام اما از اینکه به مغازهدار سبیل کلفتش اعتراضی کنم همیشه ترسیدم. به بچهها میگویم: «دنبال من بیایید. من به سراغ آن مغازهدار میروم و از او میخواهم صدای موسیقیاش را کم کند. احتمالا اهمیتی نمیدهد. چند ثانیه بعد از من دو نفر از شما به او تذکر دهید. اگر توجهی نکرد چند ثانیه بعد دو نفر دیگر تذکر دهند و به همین ترتیب.»
به سراغ او میروم و میخواهم موسیقیاش را قطع کند. آنقدر صدای موسیقیاش بلند است که صدایم را نمیشنود. میگوید: «چی؟» حرفم را تکرار میکنم. باز نمیشنود. صدای موسیقی را قطع میکند و میگوید: «ببخشید متوجه نشدم، چی گفتید؟» میگویم: «هیچی.» لبخند میزنم. با سر اشاره میکنم به باند و میگویم: «همین رو میخواستم.» چند ثانیه مکث میکند و میخندد. میگوید: «رو چِشَم. دیگه صداش رو در نمیارم.» تشکر میکنم و میروم. یکی از بچهها میگوید: «چه آدم خوبی بود. به یک بار گفتن قطع کرد.» میگویم: «درسته. شاید خیلی از آدمهای دیگر هم همینطور باشند و با یک تذکر ساده بشود تغییر ایجاد کرد. اشکال از ماست که با ترس خود وظیفهای که بر عهده داریم ترک میکنیم. حالا بیایید یک مورد دیگر را امتحان کنیم. در همین مسیر ممکن است خانمی حجاب مناسبی نداشته باشد. این بار همان روش را در این مورد پیاده میکنیم، اما من پشت سر شما حرکت میکنم و با فاصله از هم راه میرویم. به هر خانم بد حجابی رسیدید لازم نیست چیزی بگویید. فقط جوری که متوجه شود با دست اشاره کنید حجابش را درست کند». دستهایم را به طوری که گویی شالی بر سر دارم و آن را جلو میکشم و مرتب میکنم نمایش میدهم و میگویم: «اینطوری.» بچهها با دقت نگاهم میکنند و همان گوشهی خیابان با هیجان یک بار تمرین میکنند. رهگذرانی که از کنارمان عبور میکنند متعجب نگاهمان میکنند. ادامه ... 👇