عاشقانه های حاج آقا مصطفی با ابی عبدالله(علیه السلام)؛ از پیاده روی با معرفت تا موکب داری و خرجی روضه/بخش سوم
حجتالاسلام و المسلمین سجادی:
🔹در تفسیر #حاج_آقا_مصطفی هست که میگوید: «خدایا اگر این تفسیر من ثوابی دارد، من هدیه میکنم به اباعبدالله(ع)». تعبیر ایشان در این مورد، به قرار ذیل است:
🔸«روحی و ارواح العالمین لک الفداء یا اباعبدالله و یا سیدالشهدا فیا رب ان کان فیما اسطره و اضبطه حول الکتاب الالهی شیء لی یسمی بالجزاء و الثواب، فنهدیه الیه و نرجوا من حضرته التفضل علی بقبول و المنة علی المفتاق المفتقر الی شفاعته بعدم رده».
🔹ترجمه: ای اباعبدالله و ای سرور شهیدان! روح من و همه عالمیان فدای تو باد. پروردگارا اگر آنچه که در پیرامون کتاب الهی (قرآن کریم) مینگارم و ضبط میکنم، چیزی از ثواب و جزای خیر برای من دارد، آن را هدیه میکنم به سیدالشهدا(ع) و امیدوارم که حضرتش آن را از روی تفضل قبول فرماید و بر من محتاج به شفاعت منت نهاده، رد نفرمایند.
🔸ایشان یک علاقه خاصی به کربلا و به سیدالشهدا(ع) داشتند؛ سالی چند مرتبه ایشان در پیادهروی به کربلا شرکت میکردند، با 40، 50 نفر از طلاب. ما هم در خدمتشان بودیم. گاهی هم بندهخدا پابرهنه میآمد و پایش زخم میشد.
🔹یک مدتی پابرهنه میآمدند، پایشان هم خیلی زخم میشد اما به این راه خیلی علاقه داشتند. مثلاً ایشان یکی از چیزهایی که خیلی علاقه داشت، شرکت در روضه بود؛ مثلاً [میفرمود] من همه هفته را پیدا کرده بودم کجا روضه برقرار است، مثلاً شنبه را خواستم پیدا کنم، یکجا که شنبه روضه باشد. آن را هم پیدا کرده بود!
🔸بعد از نماز امام در مسجد شیخ اعظم، یک شیخ افغانی بود دو کلمه، یک، دو، سه دقیقه روضه میخواند، خیلی مخالف داشت و بعضی از علما میگفتند نخواند و فلان.#حاج_آقا_مصطفی یواشکی به او پول میداد میگفت بخوان! تنهایی من مینشینم گوش میدهم! خیلی سر این قصه [پیگیر] بود گاهی وقتها آخر [آن شیخ افغانی] یک چیزهایی میگفت [که به مذاق برخی خوش نمیآمد] یک شیخ پیرمردی بود، باحال بود. یک چیزهایی میگفت به یک عدهای برمیخورد.
🔹میگفت که اگر شما یک خروستان گم بشود چقدر دنبالش میگردید؟ به اندازه یک خروس دنبال امام زمان(عج) [نمیگردید]! خیلی شیرین بود. یک، دو دقیقه روضه میخواند، مرحوم #حاج_آقا_مصطفی_خمینی خیلی حمایت میکرد، به او پول میداد و میگفت بخوان. بعد یکی دو کلمه روضه میخواند. یکی دیگر هم بود که برای ایشان روضه میخواند. اسمش را یادم رفته، آقای دُریاب، مرحوم دریاب یک شیخ پیرمردی بود. [آقا مصطفی] به او گفته بود بیاید خانهشان مثلاً روضه بخواند و هر وقت هم [اگر در خانه] نیست به او گفته بود بنشین، تکیه بده به درِ خانه، روضه را بخوان و برو! بعد من پولش را به تو میدهم هر وقت دیدی ما نبودیم اینها، [این کار را بکن] آن فرد هم مینشست تکیه میداد به درِ خانه ایشان، روضه را میخواند [و میرفت]. میگویم یک علاقه باطنی عاشقانهای به سیدالشهدا(س) و به روضه به روضهخوانها داشت. اینها خیلی جالب بودند. رحمتالله علیه.
📄فصلنامه تخصصی پانزده خرداد، شماره53،پاییز 1396، ص176
#مجتهد_شهید
https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db