eitaa logo
روابط عمومی پلیس
5.8هزار دنبال‌کننده
49.9هزار عکس
14.6هزار ویدیو
201 فایل
لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز گذشته سارا سادات خادم الشريعه شطرنج‌باز ايرانی که به خاطر حجاب تابعیت اسپانیایی گرفت در دور اول مسابقات به رقيب اندونزیایی با رده‌ی پايين تر كه اتفاقا محجبه بود باخت و از رقابت ها حذف شد 😂😆😄😂 https://eitaa.com/PR_Police
✍پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس نمازش را عمداً ترك كند، دينش را نابود كرده است، و هر كس در وقتش نخواند، در « » داخل مى ‏شود. ، درّه ‏اى در جهنّم است؛ همان گونه كه خداوند متعال در سوره ماعون فرمود: «پس براى نمازگزاران است؛ آنان كه از نمازشان غافل اند». 📚 بحار الأنوار: ج 82 ص 202 ✍عزیزان مواظب نماز اول وقت باشیم/ هیچ کاری به نماز ترجیح ندید تا شامل این حدیث نشید. التماس دعا https://eitaa.com/PR_Police
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 هیچ امر به معروفی، بی تأثیر نیست❗️ روایت از فردی که امر به معروف امام حسین (ع) در کربلا را بی تاثیر می‌دانست و به جای شهادت در رکاب امام، بر اثر اسهال مرد!🤦‍♂
این خبر کوتاه، به اندازه هشتاد سال جنایت شیاطین در غرب آسیا، پیام دارد: « السودانی نخست وزیر عراق، سفارت سوئد را به مرکز تعلیم قرآن تحویل داد» السودانی نشان داد چرا غرب‌گراهای عراق و‌سعودی و جریان های مختلف عراق و.... چندین سال مخالف نخست‌وزیری او بودند.
🚨پلمپ واحد‌های صنفی که شئونات اسلامی و عفاف و حجاب را رعایت نکرده بودند 🔹 پلیس فرماندهی انتظامی غرب استان تهران تعدادی از واحدهای صنفی از قبیل تالار پذیرایی، کافی نت، رستوران، آرایشگاه و... را به علت هنجارشکنی و با اخطار قبلی پلمپ نمودند.
🔴مهم | سردار حاجی زاده: به زودی چیزی غیر از موشک و پهپاد و هسته ای روی میز میگذاریم
اگه به ایرادهایی كه همسرتان دارد فكر كنید، هر روز بیشتر از او دور می‌شوید، اما اگر به نقاط مثبت او بیندیشید آنوقت هر روز بیشتر برایتان عزیز می‌شود.
دستت که زمین افتاد صوتش همه جا پیچید قسمت شد و دنیا دید ، یک دست صدا دارد... تنها چیزی که طعمش هیچوقت عوض نمی شود همیشه شیرین و دلچسب است ... 🌷 📎روزتان شـهـــــدائـی🌺 عطرشهدا نثارتان ذکرصلوات همراهتان الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ ✅کانال روابط عمومی پلیس          ┄┅┅┅┅❁🇮🇷❁┅┅┅┅┄ https://eitaa.com/PR_Police
💢مراسم وداع با پیکر مطهر شهید مدافع وطن سینا آراسته 🔹زمان: جمعه 13 مرداد ماه 1402 ، ساعت 20 الی 21 شب 🔹مکان: یاسوج ، شهرک جهاد، نبوت 5 ، منزل پدر شهید
🟦 ۹ پاسخ به پرسش «چرا باید رای بدهیم؟» 🔷 ارزش‌هایی که با حضور در پای صندوق حفظ می‌شوند. 🔷 اقتصادی که متاثر از رای است. 🔷 رای و اقتدار بین المللی ایران 🔷 رای و فرهنگی که در سایه سیاست است. 🔷 مشروعیت حکومت حداکثری 🔷 صدای که با رای به گوش می رسد. 🔷 دستاوردهای که با رای حفظ خواهد شد. 🔷 رای ندادن کنش سیاسی نیست. 🔷 راه دومی وجود ندارد.
🖋...اساس فرهنگ غرب این است كه زن را به عنوان یك كالا، به عنوان یك وسیله‌ی تمتع برای مرد در جامعه عرضه بكند.۱۳۹۱/۰۴/۲۱ 🇮🇷بیانات رهبر انقلاب در دیدار شرکت‌کنندگان در اجلاس جهانی «زنان و بیداری اسلامی»
🔻در وصف شهدای مظلوم انتظامی برای تو می‌نویسم برای تویی که دور از منی، دور از شهر و هزاران کیلومتر آن سوتر از من، نزدیک کشور همسایه ایستاده‌ای و من در کمال امنیت و سلامت روزگار می‌گذرانم. چه مظلومانه در گرمای تابستان و سرمای زمستان اسلحه به دست و با پوتین های خاکی بی ادعا ایستاده ای و من می دانم به چه می اندیشی به کودکت که شاید چند ماهی می شود که او را ندیده ای، به همسرت که یک تنه بار زندگی را به دوش می کشد، به مادرت و پدرت که برف سفیدی بر موهایشان نشسته و دستان پر مهر و چروکیده شان گرمای دستانت را می طلبد. چه روزها و شب ها، طلوع و غروب ها را نظاره‌گر بودی و به انتظار نشستی تا برای استراحت که نه، برای دیدار خانواده ات بروی اما گویا تقدیر با تو یار نبود و خونت در خاک سرزمینت و برای پاسداری از این خاک به زمین ریخته شد، چه غریبانه فرزندت، همسرت، پدر و مادرت به سوگت نشستند، هر چند به بهترین جا رفته ای و بهترین ها برایت رقم خورده است اما کودک خردسالت بی تاب پدر است، بی تاب نگاه گرم تو... زمانی که برای دفاع از وطنت، اسلحه بر دست گرفتی و در مقابل اشرار ایستادی، نمی‌دانستی که کام شهادت را خواهی نوشید و چه سعادتی بالاتر از این که شهید وطن و امنیت کشورت شده ای و چه زیبا تابوتت را همرزمانت بر دوش کشیده اند و چه جماعتی برای بدرقه ات آمده اند، خوشا به سعادتت که اینگونه جامه مرگ را برتن کرده ای و چه افتخار بالاتر از این که فرزندنت در آینده بگوید، پدرم شهید امنیت وطن بود. شاید در طول روز، هفته و ماه، شماری از سبزپوشان انتظامی در بخش های مختلف خدمتی خود، جام شهادت را می نوشیدند اما کمتر از رشادت هایشان یادی می شود، هر چند یاد و خاطره آن ها دردل مردم همیشه زنده و ماندگار است اما نوشتن برای آن ها باید به رسالتی مستمر تبدیل شود. 🌹
💢 ناراحتی و عصبانیت آشکار دشمنان از رشد جمعیت در ایران 🔹 اگه الان قرار بود به جای این کار یک بودجه جداگانه برای واردات غذای سگ و گربه میزاشتن،مورد تشویق اینها بودیم ولی چون برای مشکلات ناباروری هزینه میشه اسمش رو میزارن ریخت و پاش 🔹 البته ما راهمون رو پیدا کردیم جایی که دشمن داره از ما نقد میکنه، یعنی راه رو درست رفتیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رضا کیانیان توی اغتشاشات فاز روشنفکری و آزادی بیان داشت و دائم از تعامل صحبت می‌کرد؛ ولی خودش تحمل یک انتقاد ساده رو هم نداره و اینجوری در مقابل منتقدان خودش فحاشی میکنه!!! آقای کیانیان استوری‌ها تو باور کنیم یا چی؟!
شهید ابراهیم هادی: مشکل ما این است که برای رضایت همه کار می کنیم جز رضای خدا
✍️ 💠 از چشمان‌شان به پای حال خرابم خنده می‌بارید و تنها حضور حرم (علیهاالسلام) دست دلم را گرفته بود تا از وحشت اینهمه نامحرمِ تشنه به خونم جان ندهم که در حلقه تنگ محاصره‌شان سرم پایین بود و بی‌صدا گریه می‌کردم. ای‌کاش به مبادله‌ام راضی شده بودند و هوس تحویلم به ابوجعده بی‌تاب‌شان کرده بود که همان لحظه با کسی تماس گرفتند و مژده به دام افتادنم را دادند. 💠 احساس می‌کردم از زمین به سمت آسمان آتش می‌پاشد که رگبار گلوله لحظه‌ای قطع نمی‌شد و ترس رسیدن نیروهای به جان‌شان افتاده بود که پشت موبایل به کسی اصرار می‌کردند :«ما می‌خوایم بریم سمت بیمارستان، زودتر بیا تحویلش بگیر!» صدایش را نمی‌شنیدم اما حدس می‌زدم چه کسی پشت این تماس برای به چنگ آوردنم نرخ تعیین می‌کند و به چند دقیقه نکشید که خودش را رساند. 💠 پیکرم را در زمین فشار می‌دادم بلکه این سنگ‌ها پناهم دهند و پناهی نبود که دوباره شانه‌ام را با تمام قدرت کشید و تن بی‌توانم را با یک تکان از جا کَند. با فشار دستش شانه‌ام را هل می‌داد تا جلو بیفتم، می‌دیدم دهان‌شان از بریدن سرم آب افتاده و باید ابتدا زبانم را به صلّابه می‌کشیدند که عجالتاً خنجرهایشان غلاف بود. 💠 پاشنه درِ پشت بام مقداری از سطح زمین بالاتر بود و طوری هلم می‌دادند که چشمم ندید، پایم به لبه پاشنه پیچید و با تمام قامتم روی سنگ راه‌پله زمین خوردم. احساس کردم تمام استخوان‌هایم در هم شکست و دیگر ذکری جز نام (علیهاالسلام) به لب‌هایم نمی‌آمد که حضرت را با نفس‌هایم صدا می‌زدم و می‌دیدم خون دهانم روی زمین خط انداخته است. 💠 دلم می‌خواست خودم از جا بلند شوم و امانم نمی‌دادند که از پشت پیراهنم را کشیدند و بلندم کردند. شانه‌ام را فشار می‌دادند تا زودتر پایین روم، برای دیدن هر پله به چشمانم التماس می‌کردم و باز پایم برای رفتن به حجله ابوجعده پیش نمی‌رفت که از پیچ پله دیدم روی مبل کنار اتاق نشسته و با موبایلش با کسی حرف می‌زند. مسیر حمله به سمت را بررسی می‌کردند و تا نگاهش به من افتاد، چشمانش مثل دو چاه از آتش شعله کشید و از جا بلند شد. 💠 کریه‌تر از آن شب نگاهم می‌کرد و به گمانم در همین یک سال به‌قدری خورده بود که صورتش از پشت همان ریش و سبیل خاکستری مثل سگ شده بود. تماسش را قطع کرد و انگار برای جویدن حنجره‌ام آماده می‌شد که دندان‌هایش را به هم می‌سایید و با نعره‌ای سرم خراب شد :«پس از افغانستانی؟!» 💠 جریان خون به زحمت خودش را در رگ‌هایم می‌کشاند، قلبم از تپش ایستاده و نفسم بی‌صدا در سینه مانده بود و او طوری عربده کشید که روح از بدنم رفت :«یا حرف می‌زنی یا همینجا ریز ریزت می‌کنم!» و همان برای کشتن دل من کافی بود که چاقوی کوچکی را از جیب شلوارش بیرون کشید، هنوز چند پله مانده بود تا به قتلگاهم برسم و او از همانجا با تیزی زبان جهنمی‌اش جانم را گرفت :«آخرین جایی که می‌برّم زبونته! کاری باهات می‌کنم به حرف بیای!» 💠 قلبم از وحشت به خودش می‌پیچید و آن‌ها از پشت هلم می‌دادند تا زودتر حرکت کنم که شلیک پرده گوشم را پاره کرد و پیشانی ابوجعده را از هم شکافت. از شدت وحشت رمقی به قدم‌هایم نمانده و با همان ضربی که به کتفم خورده بود، از پله آخر روی زمین افتادم. حس می‌کردم زمین زیر تنم می‌لرزد و انگار عده‌ای می‌دویدند که کسی روی کمرم خیمه زد و زیر پیکرش پنهانم کرد. 💠 رگبار گلوله خانه را پُر کرده و دست و بازویی تلاش می‌کرد سر و صورتم را بپوشاند، تکان‌های قفسه سینه‌اش را روی شانه‌ام حس می‌کردم و می‌شنیدم با هر تکان زیر لب ناله می‌زند :«!» که دلم از سوز صدای مظلومش آتش گرفت. گرمای بدنش روی کمرم هر لحظه بیشتر می‌شد، پیراهنم از پشت خیس و داغ شده و دیگر ناله‌ای هم نمی‌زد که فقط خس‌خس نفس‌هایش را پشت گوشم می‌شنیدم. 💠 بین برزخی از و زندگی، از هیاهوی اطرافم جز داد و بیدادی مبهم و تیراندازی بی‌وقفه، چیزی نمی‌فهمیدم که گلوله باران تمام شد. صورتم در فرش اتاق فرو رفته بود، چیزی نمی‌دیدم و تنها بوی و باروت مشامم را می‌سوزاند که زمزمه مصطفی در گوشم نشست و با یک تکان، کمرم سبک شد. 💠 گردنم از شدت درد به سختی تکان می‌خورد، به‌زحمت سرم را چرخاندم و پیکر پاره‌پاره‌اش دلم را زیر و رو کرد. ابوالفضل روی دستان مصطفی از نفس افتاده بود، از تمام بدنش خون می‌چکید و پاهایش را روی زمین از شدت درد تکان می‌داد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢هجوم زنان به یک فروشگاه در حائل عربستان که روی اجناسش تخفیف ویژه داده 🔹نه بابا! عربستان اینقدر به شهرونداش حقوق میده، همه پول دار، همه مرفه! احتیاج به این چیزها ندارن که! ✍️
💢باز نزدیک اربعین شد و رسانه‌های یزید این شبهه‌ ها رو شروع کردند! 🔹طوری تیتر زده انگار قراره مجانی دینار به زوار داده بشه و تا یکماه بعد از اربعین حسینی مخاطبتان اینها بگن اینها برای دینار مجانی و غذای مجانی رفتند کربلا ! ✍️
🔹مقام معظم رهبری(مدظله‌العالی): امنیت شرط زندگی است!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢گمشده‌ای که پیدا بود 🔹کشف کتاب درسی یک رزمنده در جریان تفحص پیکرهای مطهر شهدا در منطقه شلمچه ✍️
🚈 ۲۰ کشور برتر دنیا در زمینه خطوط 🔸 چین با اختلاف از آمریکا و بقیه دنیا در صدر، پانزدهم و بالاتر از ایتالیا ، سنگاپور، کانادا، مالزی و هلند
😍به یاد شهید حججی یادمان باشد که ما خون داده ایم یک بیابان مرد مجنون داده ایم😢✌ یادمان باشد پیام آفتاب دست نا اهلان نیافتد ☫-----------*✨🌹✨*-----------☫ *مرزمقدس*مرکزآموزش ولیعصر(عج)زابل