eitaa logo
روابط عمومی پلیس
8هزار دنبال‌کننده
63.1هزار عکس
18.6هزار ویدیو
227 فایل
لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 💠 طاقت از دست دادن برادرم را نداشتم که با به مصطفی التماس می‌کردم :«تورو خدا پیداش کنید!» بی‌قراری‌هایم را تمام کرده و تماس‌هایش به جایی نمی‌رسید که به سمت در رفت و من دنبالش دویدم :«کجا میرید؟» 💠 دستش به طرف دستگیره رفت و با لحنی گرفته حال خرابش را نشانم داد :«اینجا موندنم فایده نداره.» مات رفتنش مانده و من دو بار قامت غرق خونش را دیده بودم و دیگر نمی‌خواستم پیکر پَرپَرش را ببینم که قلبم به تپش افتاد. دل مادرش بزرگتر از آن بود که مانع رفتنش شود، اشکش را با چند بار پلک زدن مهار کرد و دل کوچک من بال بال می‌زد :«اگه رسیدن اینجا ما چیکار کنیم؟» 💠 از صدایم تنهایی می‌بارید و خبر رگ غیرتش را بریده بود که از من هم دل برید :«من ، اما یه عمر همسایه سیده زینب بودم، نمی‌تونم اینجا بشینم تا بیفته دست اون کافرا!» در را گشود و دلش پیش اشک‌هایم جا مانده بود که دوباره به سمتم چرخید و نشد حرف دلش را بزند. نگاهش از کنار صورتم تا چشمان صبور مادرش رفت و با همان نگاه نگران سفارش این دختر را کرد :«مامان هر اتفاقی افتاد نذارید کسی بفهمه شیعه‌اس یا !» و می‌ترسید این اشک‌ها پای رفتنش را بلرزاند که دیگر نگاهم نکرد و از خانه خارج شد. 💠 او رفت و دل مادرش متلاشی شده بود که پشت سرش به گریه افتاد و من می‌ترسیدم دیگر نه ابوالفضل نه او را ببینم که از همین فاصله دخیل ضریح (علیهاالسلام) شدم. تلوزیون فقط از نبرد حمص و حلب می‌گفت، ولی از و زینبیه حرفی نمی‌زد و از همین سکوت مطلق حس می‌کردم پایتخت سوریه از آتش ارتش آزاد گُر گرفته که از ترس سقوط داریا تب کردم. 💠 اگر پای به داریا می‌رسید، من با این زن سالخورده در این تنهایی چه می‌کردم و انگار قسمت نبود این ترس تمام شود که صدای تیراندازی هم به تنهایی‌مان اضافه شد. باورمان نمی‌شد به این سرعت به رسیده باشند و مادرش می‌دانست این خانه با تمام خانه‌های شهر تفاوت دارد که در و پنجره‌ها را از داخل قفل کرد. 💠 در این خانه دختری شیعه پنهان شده و امانت پسرش بودم که مرتب دور سرم می‌خواند و یک نفس نجوا می‌کرد :«فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِين.» و من هنوز نمی‌دانستم از ترس چه تهدیدی ابوالفضل حاضر نشد تنها راهی ایرانم کند که دوباره در این خانه پنهانم کرد. حالا نه ابوالفضل بود و نه مصطفی که از ترس اسارت به دست تروریست‌های جانم به لبم رسیده و با اشکم به دامن همه ائمه (علیهم‌السلام) چنگ می‌زدم تا معجزه‌ای شود که درِ خانه به رویمان گشوده شد. 💠 مصطفی برگشته بود، با صورتی که دیگر آرامشی برایش نمانده و چشمانی که از غصه به خون نشسته بود. خیره به من و مادرش از دری که به روی خودمان قفل کرده بودیم، حس کرد تا چه اندازه کردیم که نگاهش در هم شکست و من نفهمیدم خبری ندارد که با پرسش بی‌پاسخم آتشش زدم :«پیداش کردید؟» همچنان صدای تیراندازی شنیده می‌شد و او جوابی برای اینهمه چشم انتظاری‌ام نداشت که با شرمندگی همین تیرها را بهانه کرد :«خروجی شهر درگیری شده بود، برا همین برگشتم.» 💠 این بی‌خبری دیگر داشت جانم را می‌گرفت و ابوالفضل پای رفتنش را سُست کرده بود که لحنش هم مثل نگاهش به زیر افتاد :«اگه براتون اتفاقی می‌افتاد نمی‌تونستم جواب برادرتون رو بدم!» مادرش با دلواپسی پرسید :«وارد داریا شدن؟» پایش پیش نمی‌رفت جلوتر بیاید و دلش پیش مانده بود که همانجا روی زمین نشست و یک کلمه پاسخ داد :«نه هنوز!» 💠 و حکایت به همینجا ختم نمی‌شد که با ناامیدی به قفل در نگاه کرد و صدایش را به سختی شنیدم :«خونه اطراف دمشق رو آتیش می‌زنن تا مجبور شن فرار کنن!» سپس سرش به سمتم چرخید و دیدم قلب نگاهش برایم به تپش افتاده که خودم دست دلش را گرفتم :«نمی‌ذارم کسی بفهمه من شیعه‌ام!» و او حرف دیگری روی دلش سنگینی می‌کرد و همین حرف حالش را زیر و رو کرده بود که کلماتش به هم پیچید :«شما ژنرال رو می‌شناسید؟» 💠 نام او را چند بار از ابوالفضل شنیده و می‌دانستم برای آموزش نیروهای سوری به دمشق آمده که تنها نگاهش کردم و او خبر تلخش را خلاصه کرد :«میگن تو انفجار دمشق شده!» قلبم طوری به قفسه سینه کوبیده شد که دلم از حال رفت. می‌دانستم از فرماندهان است و می‌ترسیدم شهادتش کار نیروهای ایرانی را یکسره کند که به نفس‌نفس افتادم :«بقیه ایرانی‌ها چی؟» و خبر مصطفی فقط همین بود که با ناامیدی سری تکان داد و ساکت شد...
مقام معظم رهبری(مُدَظِلُّه العالی): نیروهای مسلح سپر پولادین امنیت ملی به شمار می روند.! بیانات فرمانده معظم کل قوا در مراسم دانش آموختگی دانشجویان دانشگاه های نیروهای مسلح ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
*پاسدار شهیدی که مقام معظم رهبری مزارش را پنج مرتبه زیارت کردند* . 🌼شهیدی که مزارش از شهرهای شمالی و غربی ایران تا هزاران کیلومتر دورتر، زائر دارد. 🌼شهیدی که حاجت روا می کند و معمولا کسی دست خالی از سر قبرش برنمیگردد. 🌼شهیدی که قبل از تدفین ، سوره مبارکه کوثر را تلاوت نمود. 🌼شهیدی که هنگام تدفین ، از او صدای اذان گفتن شنیده شد. 🌼شهیدی که در سجده ها و قنوت نمازش ، دعای کمیل را می خواند. شهیدی که با همان لباس خاک آلود برگشته از ماموریت به خواستگاری رفت. 🌼شهیدی که روی قالی های خانه نمی نشست. می گفت: نشستن روی این قالی‌ها مرا از یاد محرومان غافل می کند.😞 🌼 شهیدی که در هفته چند ساعت برای خود "کسر کار" می زد. می گفت: در حین کار احتمال می رود یک لحظه ذهنم به سمت خانه، همسر و یا فرزندم رفته باشد، وقت کار، من متعلق به بیت المال هستم و حق استفاده شخصی ندارم. 🌼 شهیدی که سلیمانی معتقد بود مزارش شفاخانه است و درباره اش گفت: «ما افتخار می‌کنیم شهید مغفوری که امروز قبرش امامزاده شهر ماست، برای استان کرمان است؛ شهیدی که هیچ شبی نافله شبش قطع نشد. ما افتخار می‌کنیم به شهید مغفوری، او آن قدر در حفظ بیت‌المال حساس بود که حتی موقع وضع حمل همسرش، برای انتقال او به بیمارستان، از ماشین استفاده نکرد» 🌼 شهیدی که پس از شهادتشان ، حاج قاسم پشت در اتاق عمل نوه شان ۴ ساعت منتظر و دعاگو ماند. شهید عبدالمهدی مغفوری🌹🍃 پیوست صلوات اللهم صل علی محمد وعجل فرجهم🌹 https://eitaa.com/PR_Police
🔷در بیانیه تصریح شده عملیات های انتقام ادامه خواهد داشت✌️ 🔹آنچه دیشب اتفاق افتاد قلق گیری بود.😉 🔹تازه اول کار است... #خدا_قوتhttps://eitaa.com/PR_Police
۵۳ سال وقت داشتید جناب پهلوی... کجاست ماهواره‌ی شما؟!
🔻‏پریروز چند نفر کولبر دچار حادثه شدن و نیروهای سپاه اینطوری به کمکشون اومدن، رسانه‌های برانداز این عکسارو پخش نمیکنن چون از این عکسها لجن پراکنی و دلار در نمیاد!
🔻چه توهین ها و تهمت ها که به و زدند ، به دلیل جرمی که مرتکب نشده بود. ✖️بعضی چقدر استدلال های عجیب آوردند که بگویند جمهوری اسلامی مقصر بوده... ✖️خوبست از افرادی مانند به همین دلیل شکایت کرده و او را به کشور بازگردانده و‌محاکمه کند
5.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻موشن گرافی من از اولش هم اشتباهی بودم ... 🔻جناب قاضی من اشتباه کردم ... 🔻من ساده بودم ، من همه چیز رو باور میکردم
5.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻موشن گرافی من از اولش هم اشتباهی بودم ... 🔻جناب قاضی من اشتباه کردم ... 🔻من ساده بودم ، من همه چیز رو باور میکردم کانال روابط عمومی فا. زنجان eitaa.com/ravabetomomizanjan
33.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از صلابت ارتش و ملت و سپاه ما ... جاودانه شد از فروغ سحر پگاه ما ... خجسته باد این پیروزی ، خجسته باد این پیروزی ...
🌹نهاوند، امروز در سوگ دو شهید عزیز وطن ▪️در صبحی سرشار از اندوه و افتخار، مردم شهیدپرور نهاوند بار دیگر حماسه‌ای از حضور و وفاداری را رقم زدند. پیکرهای مطهر دو شهید سرافراز،پاسدار از کارکنان پاسداران و ستوانیکم از کارکنان ، فرزندان غیرتمند این سرزمین که در حملات اخیر رژیم سفاک صهیونیستی در تهران به شهادت رسیده بودند، با شکوه و معنویت بدرقه شدند. ▪️مراسم استقبال، تشییع و اقامه نماز بر پیکر این دو شهید گرانقدر، با حضور پرشور خانواده‌های معظم شهدا، ایثارگران، فرماندهان نظامی و انتظامی،مسئولان شهرستان و آحاد مردم، از مقابل اداره جهاد کشاورزی آغاز شد و تا میدان امام خمینی (ره) ادامه یافت. ▪️عطر خون شهیدان، جان و دل شهر را آکنده از ایمان و بیداری کرد. نهاوند امروز به احترام رشادت و فداکاری فرزندانش، اشک ریخت و سر تعظیم فرود آورد.