eitaa logo
. پنـاھ .
2.8هزار دنبال‌کننده
215 عکس
96 ویدیو
0 فایل
به هرچیز در جهان پناه بیـاوری در امان خواهـے ماند ؛ اما كافيست انسان بفهمد بی‌پنـٰاهی را♥️ اینجا پست‌گذاری صرفا دلیه‌ . برامون بنویسید👇🏽⁩ https://harfeto.timefriend.net/17236698783802 زیر مجموعہ‌‌یِ عین‌شین‌قاف🌿(: @aen_shin_ghaf ماهِ‌ما @mahsin_scarf
مشاهده در ایتا
دانلود
"وصیت‌امیرالمومنین‌به‌امام‌حسن(ع)"
عشق توعہ ك نترسم میکنه . .🌚
یا مُفَرّج الهُموم... ای برطرف کننده‌ی اندوه‌ها!
تو برام مثلِ آهنگی هستی که هر وقت بهش گوش میدم حالم اوکی میشه . .
من عاشـق بی چون و چـرای توام اما؛ صد حیف ك دنبال چـرایی و چگونہ . !
:] ؟!
🌿 ممد خط‌خطی میگفت بی‌هوا میاد . . سر کلاس، تو خیابون، تو فروشگاه، پشت چراغ قرمز، خودش تو دعوا عاشق شده بود. سر جا پارک با استخونای یه نفر داشته گردو شکستم بازی می‌کرده کھ چشمش میخوره به خواهر طرف . . خواهرش داشته با گریه و‌ زاری میگفته عوضی داداشم رو نزن . . ممد خط‌خطی وسط دعوا گفته چشم! بعد دست طرف رو گرفته بلندش کرده و حسابی ازش خورده، بوی خون کھ گرفته چھار تا فحش بھش دادن و یا علی‌مدد همیشه میگفت هر کسی یه شانسی داره. ما هم کھ مادرزاد بدشانس . . . بگذریم؛ بذار از خودم بگم، ممد خط‌خطی راست میگفت آخه اونم بی‌هوا اومد نشسته بودم تو مطب دکتر کھ اومد نشست کنارم . . آخه صندلی خالی همون یکی بود، یه نگاه کرد یه نگاه کردم، دیگه نگاه نکرد. ولی من خیلی نگاه کردم. تا حالا میّت شدی؟ بدنت یخ‌ بزنه، چشمات خیره بمونه، نفس نیاد. قلبم؟ میزد آقا . . حسابی میزد.‌ انقدر نفس نیومد کھ به سرفه افتادم. برگشت نگام کرد و نفسش رو داد بیرون. با بازدمش، دَم اومد، نفس اومد. گفت خوبید؟ گفتم خیلی . . گفت واسه هواست.‌‌ گفتم واسه هوایی شدن؟ گفت نه هوا . . گفتم آره‌‌ گرمه! گفت نه آلوده‌ست. گفتم دلتون پاک، هوا کھ همیشه آلوده‌ست. خندید و گفت مرسی. گفتم هوای دلتون خوبه؟ گفت جان؟ گفتم شما حالتون خوبه؟ خندید و گفت مرسی. گفتم هوای من باش. گفت جان؟ گفتم هوای من رو داشته باش. گفت جان؟ گفتم من میرم بیرون هوای جای من رو داشته‌ باش‌. گفت حتما . . گفتم شما خیلی خوبی، خندید و گفت مرسی. رفتم بیرون مطب، تو آینه قدی آسانسور خودم رو‌ نگاه کردم و گفتم چته؟ اون کھ تو آینه بود گفت می‌خوامش! برگشتم تو مطب . . به جای من کیف گذاشته بود. نزدیک شدم، خندید؛ کیف رو برداشت و نشستم. خیره شدم به نیم رُخش گفتم شما خیلی قشنگی. گفت جان؟ گفتم چه کیف قشنگی. خندید و گفت مرسی. گفتم شماره‌ت رو میدی؟ گفت جان؟ گفتم شماره ویزیت رو میگی؟ گفت چھل‌و‌سه. گفتم من چھل و یکم. می‌خوای شما زودتر برو . . خندید و گفت مرسی. نمیدونم پیش دکتر چی گفتم و دکتر چی‌گفت. فقط پایین مطب منتظرش بودم. داشتم حروف الفبا رو کنار هم میذاشتم تا یه جمله‌ی درست حسابی بگم.‌ سی‌ودو حرف برای حرفای من کم بود. وقتی دیدمش رفتم جلو و بھش گفتم خوشحال میشم دوباره ببینمت. گفت جان؟ گفتم خوشحال شدم از دیدنت. خندید و گفت مرسی، خدانگهدار . . من انقدر حرفام رو آروم گفتم کھ تو نشنیدی و گفتی جان؟ انقدر حرفام رو عوض کردم کھ تو فقط خندیدی و گفتی مرسی.‌ فقط میخوام بدونی من دارم باهات زندگی میکنم. تو خلوت خودم، تو رویای خودم . . . جان؟ - حسین‌حائریان ♥️
🧸🤎
مثلِ نفس هایم دوستت دارم ؛ همانقدر بی اختیار ؛ همانقدر تا پای جان🫀:)
هرکسۍ در آسمان با یك ستاره دلخوش است عیب من این بود شاید ماھ را میخواستـم :)
- من تماشای تو می‌کردم و غافل بودم... کز تماشای تو خلقی به تماشای منند🤍! -ابته‍اج