#تلنگر
#داستان
حاج آقا دانشمند میگفتن :
یہ جوونی اومد پیش من بدنش میلرزید!
شرو؏ ڪرد بہ حرف زدن ..
گفت خوابِ امام زمان رو دیدم
میگفت خواب بودم صدایِ آیفون تصویری
خونہ اومد ؛
رفتم جلو دیدم تصویرھ یہ سیدھ!!
جواب دادم گفتم شما؟!
گفت من سید مهدیام
راهم میدی خونت؟!
گفتم آقا قربونت برم یہ چند لحظہ ..
سریع شرو؏ ڪردم بہ جمع ڪردنِ
ماهوارھ ، پاسور ، هر چیزے ڪہ از نظر
امام زمان خوب نیست!
رفتم جلوۍ آیفون دیدم نیست :)💔
دویدم تو ڪوچہ ،
دیدم آقا دارھ میرھ
همین کہ میرفت یہ لحظہ برگشت!
اشڪ تو چشاشو دیدم :))
میگفت : خدایا..
در تڪتڪ خونہها رو زدم!
ولے هیچڪس منو راهم نداد 🚫💔🙂
چیکارکردیمباخودمون؟
@ya_hassan_mola
🍀پاداش اطعام
☘️سدیر یکی از ارادتمندان امام باقر علیهالسلام بود میگوید:
🌱امام باقر علیهالسلام به من فرمود:
ای سدیر! آیا هر روز یک برده آزاد میکنی؟
گفتم: نه.
- در هر ماه چطور؟
- خیر.
- آیا در هر سال یک برده آزاد میکنی؟
- نه.
فرمود: سبحان الله! آیا دست یکی از شیعیان ما را نمیگیری تابه خانهات ببری و به او غذا بدهی تا سیر گردد، سوگند به خدا اگر این کار را انجام دهی، برای تو بهتر از آزاد کردن بردهای است که از فرزندان اسماعیل پیامبر باشد.
📚بحار الأنوار: ج٧۴، ص٣٠٢
#داستان
🍀احترام به کودک
☘️روزی رسول گرامی صلىاللهعليهوآله نماز جماعت میگذارد، امام حسین علیهالسلام نزدیک ایشان بود.
🌱هرگاه پيغمبر صلیاللهعلیهوآله به سجده میرفت، حسین علیهالسلام بر پشت حضرت مینشست و هنگامی که حضرت سر از سجده بر میداشت، او را میگرفت و پهلوی خود میگذاشت.
چند بار این کار تکرار شد و بدین گونه نمازش را به پایان رسانید.
یک نفر یهودی که ناظر بر این جریان بود عرض کرد:
شما با کودکان طوری رفتار میکنید که ما هرگز با کودکان چنین رفتار نکردهایم!
پیغمبر فرمود:
شما هم اگر به خدا و پیغمبر او ایمان داشتید، نسبت به کودکان رحم و مدارا مینمودید.
یهودی به واسطه رفتار پسندیده پیغمبر گرامی مسلمان شد.
📚بحار الأنوار، ج۴٣، ص٢٩۶
#داستان
🔻هفتاد بار
شخصی نزد پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم آمد و گفت: «ای رسول خدا! ما غلامی داریم که گاهی اشتباه میکند تا چه مقدار از تقصیرات غلام و خدمتکار خود بگذریم؟»
پیامبر صلیاللهعلیهوآله مدتی سکوت کردند و بعد فرمودند: «روزی هفتاد بار او را عفو کن و از تقصیرات او بگذر.»
📚محجه البیضاء، ج 3، ص 444 -شنیدنیهای تاریخ، ص 97
#داستان
#پند
#عفو
شنیده بودم از کرم و محبت شما ولی به چشم ندیده بودم که آن روز از شدت گرسنگی به او پناه بردم همان که همه از محبت او میگفتن وقتی نزد او رفتم قبل از اینکه بگذارد من صحبتی بکنم پول به مقدار نیاز وکافی به من داد از این همه کرم او تعجب کردم واز او تشکر کردم بعد ها فهمیدم او حسن بن علی از اهل بیت پیامبر است وزنش به او سم دادو او به شهادت رسید او قبر خاکی دارد و بسیار غریب است نه شمعی ونه زائری
خدایا به کرم اهل بیت امام حسن مجتبی در این ایام شهادتشان آرزوهای مرا برآورده بگردان🥀🖤
#داستان
#شهادت
#قلم خودم