eitaa logo
پاسدار عشق
5.3هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
3.4هزار ویدیو
75 فایل
ـ[ ﷽ ]ـ •[دلبسته عشق ،بسته دنیا نیست زندگی ختم شهادت نشود زیبا نیست]• #پاسدار‌ان‌وَصیت‌ِحاجی :) @ahkam1375 آیدی ادمین تبادلات: @ahkam1375
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویری از نبرد جانانه مدافعان حرم با گروهک‌های تروریستی تکفیری 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh
💢 علیرضا از نوجوانی پهلوان بود... 🔹علیرضا صبح‌ها حدود یک ساعت قبل از اینکه مدرسه‌اش شروع بشه، از خونه خارج میشد می‌رفت لحاف‌دوزی، یک تشک می‌دوخت و بعد می رفت مدرسه. 🔹ازش پرسیدم: علیرضا چرا اینکار رو می‌کنی؟ بهم گفت: می‌خوام توی هزینه‌های مدرسه‌ام کمک خرجِ پدرم باشم، و حداقل پولِ قلم و دفترم رو خودم تأمین کنم... 👤خاطره‌ای از نوجوانی مدافع‌حرم شهید علیرضا قلی‌پور 📚راوی: یکی از بستگان شهید 🔻خاکریز خاطرات ۹۲ 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برشی از زندگی شهید مجید شهریاری 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh
💢 با این رفتارها ثابت کرد لایقِ شهادته 🔹ساعت دوازده که کلاس تمام می‌شد، بهش می‌گفتم: آقا مجید! بیا بریم ناهار بخوریم... اما ایشون می‌گفت: حالا تو برو ، من هم میام ... می‌دونستم می‌خواد بره تا به نماز اول وقت برسه... همسر شهید هم تعریف می‌کرد: آقا مجید نماز شبش به‌ راه بود. حتی شب عروسی هم سجاده‌ی نماز شبش جمع نشد. 🔻خاکریز خاطرات۹۳ 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh
💢 عملیاتِ جرّاحی با رمز یا زهرا سلام‌ الله‌‌علیها 🔹 چشمش آسیب دیده بود. دکترها گفتند: محمد بینایی‌اش رو از دست داده، دیگه نمیشه کاری‌ کرد و جراحی هم بی‌فایده است. اما محمد اصرار می‌کرد که شما عمل کنید و کاری به نتیجه‌اش نداشته باشید، محمد این رو هم به دکترها گفت که فقط با ذکر یا زهرا(س) عمل رو شروع کنند. بعد از عمل دکترها از نتیجه‌ی جراحی حیرت زده شدند. عملِ جراحی موفقیت‌آمیز بود با رمز یا زهرا(س) 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید محمد اسلامی‌نسب 📚منبع:کتاب رواق‌خونی‌سنگر، صفحه ۶۶ 🔻خاکریز خاطرات ۹۵ 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh
💢 استدلال بانوی شهیده برای رفتن به میدان جنگ در برابر آیت‌الله قدوسی 🔹تصمیم گرفت بره کردستان. به دوستش گفت: حالا دیگه خیالم راحته که از دور شاهد محرومیت کردستان نیستم و خودم هم در جریان جنگ قرار می گیرم... آیت‌الله قدوسی که از اساتیدش بود؛ با رفتنش مخالفت کرد و گفت: دخترم! راضی نیستم به این سفر بری؛ حیفه که درس رو رها کنی و ازش دور بیفتی. فهیمه هم در جواب ایشون گفت: شما به جای شهادت چه چیزی به من می‌دهید؟ آیت‌الله قدوسی سکوت کرد و فهیمه دوباره سوالش رو تکرار کرد. این‌بار ایشون از جا بلند شد و گفت: برو دخترم خیر پیش. إن‌شاءالله سفرت بی‌خطر باشه... فهیمه رفت و به آرزویش که شهادت بود؛ رسید. 👤خاطره‌ای از زندگی طلبه‌ی شهیده فهیمه سیّاری 📚منبع: کتاب “پرنده‌ای در عرش” به نقل از مادر شهیده 🔻خاکریز خاطرات ۹۶ 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تواضع شهید شهریاری از زبان شاگردش 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh
💢 مرامِ بچه‌های امام‌حسین علیه السلام... تانک عراقی آتش گرفت و یک سرباز خودش رو از تانک پرت کرد بیرون. گیجِ گیج بود و به اطرافش نگاه می‌کرد. یهو سرِ جاش ایستاد و قمقمه‌اش رو برداشت. تا شروع‌کرد به آب خوردن، یکی از بچه‌ها نشانه‌گرفت طرفش. اما علی‌اکبر زد زیر اسلحه‌ اش و گفت: چیکار می‌کنی؟ مگه نمی بینی داره آب می خوره؟!!! نگذاشت بزندش و گفت: شما باید مانندِ امام حسین(ع) باشید، نه مثلِ دشمنایِ امام حسین (ع) ... 👤خاطره‌ای از زندگی شهید علی اکبر محمدحسینی 📚منبع: کتاب خط عاشقی ، صفحه ۱۴۵ 🔻خاکریز خاطرات ۹۷ 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh
💢 به احترام مادر چشماش وا شد... 🔹سیدمهدی هیچگاه پاهاش رو جلوم دراز نکرد. جلوی پام تمام قد می‌ایستاد و تا من نمی‌نشستم، او هم نمی‌نشست. فقط یه جا پاهاش رو جلوم دراز کرد؛ اونم وقتی که شهید شد. بهش گفتم: سید! تو هیچوقت پاهات رو جلو من دراز نمی‌کردی،حالا چی شده مادر؟! یهو دیدم چشمای پسرم به اذن خدا برا چند لحظه باز شد و یک قطره اشک از چشماش اومد... [شاید می‌خواسته به مادرش بگه: اگه می‌تونستم، جلو پاهات تمام قد می‌ایستادم...] 👤خاطره‌ای از زندگی روحانی‌ شهید سید مهدی اسلامی‌خواه 📚منبع: کتاب رموز موفقیت شهیدان ، جلد۱، صفحه ۲۵ 🔻خاکریز خاطرات ۹۸ 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh
💢 حماسه‌آفرینان حرم 🔷 مدافعان حرم و خانواده‌هایشان مایه‌ افتخار و سرافرازی ایران اسلامی‌اند؛ مایه‌ نجات و کامیابی انقلاب اسلامی هستند و جمهوری اسلامی قطعاً رهین منّت این عزیزان، این شهیدان و این خانواده‌ها و این مدافعان است. 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh
🎥 بابایِ فاطمه گمنام شد... همه‌ی زندگی‌اش با حضـرت زهرا (س) پیوند خورده بود. وقتی ازدواج کرد، مهریه‌ی همسرش شد مهریه ی حضرت زهرا (س)... حمزه‌علی دو تا آرزو توی زندگی داشت: اول اینکه خدا بهش یک دختر بده، تا اسمش رو بذاره فاطمه. دوم اینکه وقتی شهید شد، گمنام بمونه مثلِ حضرت زهرا (س)... هر دو تا آرزوهاش مستجاب شد و بابایِ فاطمه گمنام موند... 👤خاطره‌ای از زندگی شهید حمزه‌علی احسانی 📚منبع: کتاب خط عاشقی۲ ، صفحه ۱۵ 🔻خاکریز خاطرات ۹۹ 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh
💢خطبه‌هایش دزد را هدایت کرد... هم اهلِ اخلاق بود، هم اهلِ عمل به آنچه می‌گفت. برا همین کلامش در دیگران اثر می‌گذاشت. یه روز مرد میانسـالی باچهـره‌ی عشایری اومد پیش آیت ‌الله دستغیب و گفت: آقا من دزدی می کنم و زمانِ شاه هم دنبالم بودند و متواری شده بودم؛ به‌نماز، روزه و احکام هم عمل نمی کنم و انواع جنایت‌ها رو مرتکب شدم. تا اینکه جمعه‌ی گذشته از رادیو، خطبه های نماز جمعه‌ی شما رو شنیدم و حرفایِ شما منو عوض کرد و به فکر مرگ و آخرت افتادم. حالا هم اومدم که توبه کنم... 👤خاطره‌ای از زندگی امام جمعه شهید آیت‌الله دستغیب 📚منبع: کتاب یادواره شهید دستغیب ؛ صفحه ۵۳ 🔻خاکریز خاطرات ۱۰۰ 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚🌺🍃 🌺 ❇️ سلام سرباز امام زمانم ❣️ 💠 شهید حاج قاسم سلیمانی: مصمم راه شهدا را ادامه بدهید... برای خدا اقدام کردید. خدا به اخلاص و اراده شما پیروزی داده است. زن و بچه‌های شیعیان سوریه در میان گرگ‌ها چشم انتظار شما هستند.... 🤲الّٰلهُمَّ ارْزُقْنٰا الشَهٰادَةَ فِی سَبیلِک🤲 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh
33.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹فیلم کوتاه رسید نمی‌گیرم ▫️کارگردان: جواد محمدی 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh
💢 مردِ جنگ؛ پناهِ خانواده... 🔹حتی روزهایی‌ که مدت‌ زمانِ کمی خونه بود؛ برا بازی با بچه‌ها وقت می‌گذاشت؛ گاهی هم‌ که میومد مرخصی و من خواب بودم، بیدارم نمی‌کرد؛ آروم به بازی با بچه‌ها مشغول می‌شد تا خودم بیدار بشم... همین که وارد خونه می‌شد؛ اگه سرِ تشتِ لباس بودم، حتی کفشش رو هم در نمی‌آورد؛ همونطور می‌نشست و باهام لباس می‌شست؛ اگر هم کار دیگه‌ای داشتم، آستین‌هاش رو بالا میزد و مشغولِ کمک می‌شد... 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید غلام‌محمد نیک‌عیش 📚منبع: خبرگزاری دفاع‌ مقدس ”بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس” به نقل از همسر شهید 🔻خاکریز خاطرات ۱۰۲ 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh
37.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم کوتاه نورا ▫️ رزمنده‌ای که تصور می‌شد شهید شده است پس از مدت ها به خانه بر می گردد و دختر کوچکش بهترین لباس خودرا برای استقبال از پدر به تن کرده است اما هنگامی که پدر می‌رسد... 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh
💢 فحش نده... 🔹سید محمد علی جهان‌آرا با یکی از رزمنده‌‌ها رفته بود شناسایی. همین طور که داشت با دوربین منطقه رو بررسی می‌کرد، یهو اون برادرِ رزمنده گفت: عراقی‌های پدر سوخته... آقا سید چشم از دوربین برداشت ، نگاهش کرد و گفت: فحش نده! رزمنده‌ی اسلام نباید توهین کنه، امام علی(ع) می فرماید: اصلاً به دشمن‌تون هم فحش ندهید... 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید سید محمد علی جهان‌آرا 📚منبع: یادگاران ۲۰ کتاب جهان‌آرا ، صفحه ۹۳ 🔻خاکریز خاطرات ۱۰۱ 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh
37.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻نسخه کامل مستند جاذبه 🔹گوشه‌هایی دیده نشده از دیدارهای متعدد رهبر معظم انقلاب با خانواده‌های معزز شهدای مدافع حرم 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh
💢علیرضا هدیه‌ی امام‌ رضا علیه‌السلام بود... 🔹پسر نداشتم و خیلی دلم پسر می‌خواست. رفتم مشهد و روبرویِ سقاخانه‌‌ی حرم علی بن موسی الرضا علیه‌السلام ایستادم. یادمه که داشت برف می‌بارید. همونجا گفتم: یا امام‌رضا علیه‌السلام من از شما رضا می‌خوام... وقتی هم رضا شهید شد، داشت برف می‌یومد. رفتم مشهد و دوباره روبرویِ سقاخونه ایستادم، گفتم: یا امام رضا علیه‌السلام! خوب رضا بهم دادی، خوب هم بُردی؛ مثلِ جوادت توی ۲۵ سالگی بُردی. افتخار می‌کنم و خوشحالم... 👤خاطره‌ای از زندگی عارف شهید علیرضا شهبازی 📚منبع: خبرگزاری دانشجو ؛ به نقل از مادر شهید 🔻خاکریز خاطرات ۱۰۴ 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️فرزند اسیر مدافع حرم ابوعباس سه بار برای( آزادی) بابام بگید یا ابالفضل علیه السلام 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh
💢به فکرِ جانِ بچه‌ها؛ حتی بعد از شهادت... 🔹 بعد از شهادتش؛ توی محله‌ای‌ که مدتی اونجا تحصیل‌ کرده بود، مدرسه‌ای رو به نامش کردند. یه شبِ بارونی اومد به خوابِ مدیر مدرسه و بهش گفت: پاشو برو مدرسه! مدیر از خواب پرید و دید هوا هنوز تاریکه. برا همین اعتنا نکرد و مجدد خوابید. اما باز سیروس به خوابش اومد و گفت: من سیروس مهدی پور هستم که مدرسه‌تون به نامم هست. بلند شو تا بچه‌ها نیومدند، برو مدرسه! خلاصه این اتفاق سه چهار مرتبه تکرار شد و با اینکه هوا هنوز کاملاً روشن نشده بود، مدیر راه افتاد سمت مدرسه. وقتی وارد مدرسه شد، دید یه چاه عمیق وسط حیاط ایجاد شده و فقط یه لایه‌ی نازک آسفالت دورش رو گرفته... تازه حکمت اصرار شهید توی خوابش رو فهمید 👤خاطره‌ای از زندگی معلّم شهید سیروس مهدی‌پور 📚 منبع: خبرگزاری حوزه به نقل از خانواده‌ی شهید 🔻خاکریز خاطرات ۱۰۳ 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مدافع‌ حرمی که مثل حضرت زهرا (س) شهید شد و لحظه‌ی جان دادن، امام رضا (ع) رو بر بالینِ خود دید... 🌹روایتی کوتاه و زیبا از زندگی و عروجِ شهید فرامرزی 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh
💢 آقا یوسف؛ همسایه‌‌ی دوست‌ داشتنی ... 🔹ما طبقه‌ی پایین زندگی می‌کردیم و آقای کلاهدوز طبقه‌ی بالا؛ اما هیچوقت متوجه ورود و خروجِ ایشون نشدم. یه شب اتفاقی در رو باز کردم و دیدم آقای‌ کلاهدوز پوتین‌هاش رو در آورده، توی دستش گرفته و از پله‌ها میره بالا... طوری رفت و آمد می‌کرد که مزاحمِ همسایه‌‌ها نشه. صبح‌‌ها هم چون زود می‌رفت بیرون، ماشینش رو خاموش تا سرِ کوچه هُل می‌داد و اونجا روشن می‌کرد، تا برا همسایه‌ها مزاحمت ایجاد نشه... 👤خاطره‌ای از زندگی سرلشکر شهید یوسف کلاهدوز 📚منبع: سالنامه عطش ظهور ۱۳۸۵ 🔻خاکریز خاطرات ۱۰۵ 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh
💢 عبدالرحمن؛ تک‌خور نبود... 🔹اوایلِ انقلاب که کشورمون توی تحریم اقتصادی بود، یکی از همسایه‌ها برامون دو تا کیسه آرد آورد. عبدالرحمن اون زمان دوازده سال داشت. ظهر که اومد خونه؛ تا کیسه‌‌های آرد رو دید، گفت: این کیسه‌ها از کجا اومده؟ گفتم: همسایه برامون آورده؛ از همین مغازه‌ی‌‌ نزدیکِ خونه ‌‌گرفته... سریع گاری دستی رو آورد و یکی از کیسه‌ها رو گذاشت داخلش. گفتم: کیسه رو کجا می‌بری؟ گفت: توی خونه‌‌ی ما دو تا کیسه آرد باشه و بعضیا آرد نداشته باشند؟ این رو می‌برم به همون مغازه، تا کسانی که آرد ندارن؛ بروند و بخرند. 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید عبدالرحمن رحمانیان 📚 منبع: کتاب “خروشان مثل اروند” به نقل از مادر شهید 🔻خاکریز خاطرات ۱۰۶ 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 موشن‌گرافی بسیار زیبا از زندگی نوجوان شهید مهرداد عزیزاللهی 🌹 قهرمان کاراته‌ای که در جنگ معروف شد به مهندسِ مین 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه ════════════ 🆔 @Pasdar_Eshgh