eitaa logo
کانال دوستان پاتوق
2.7هزار دنبال‌کننده
122.2هزار عکس
88.3هزار ویدیو
266 فایل
سلام وعرض ادب واحترام خدمت شما سروران وبزرگواران کانال پاتوق بهترین جملات زیبا, مذهبی , واشعار وبهترین جملات ناب لینک کانال @Patoghedoostanha
مشاهده در ایتا
دانلود
🎴 مرحوم طبرسے مے فرماید: امام رضا (ع) فرمود هنگامیڪه مے خواهے بر مرڪب خویش سوار شوے بگو: 【بِسْمِ اللهِ وَ لٰا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ وَ الْحَمْدُلِلّهِ الَّذے سَخَّرَ لَنٰا هٰذا وَ مٰا ڪُنّٰا لَهُ مُقْرِنینَ.】 🌙تا زمانے ڪه به مقصد خویش برسے خود و مرڪبت (وسیله نقلیه ) محفوظ خواهند ماند. : مڪارم الاخلاق /۲۴۸ و محجة البیضاء : ۶۴/۴ التماس دعا
🌹 🌸ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺷﺘﺎﺏ ﻧﮑﻦ، ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺳﯽ، ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ، ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﻣﻬﻢ ﻧﺒﻮﺩﻩ!! ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺍﺻﻼ ﻣﻬﻢ ﻧﺒﻮﺩﻩ!! ﺷﺎﯾﺪ ﻣﻮﺟﺐ ﺍﻧﺪﻭﻫﺖ ﻧﯿﺰ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ!! 🌸ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﺳﺨﺖ ﻧﯿﺴﺖ. 🌸ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﻫﻤﻪ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﯽ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ، ﺑﻌﺪﺍ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﯼ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﯽ ﺗﺎﺑﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﯽ. ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ
. دل... ڪه تنڪَ استــ... ڪجا بایـد رفتــ ؟ بہ در و دشتــ و دمـــــــــــــن ....!!؟؟؟ یا بہ بــــــاغ و ڪَل و ڪَلزار و چمن؟ یا بہ یڪ خلوتــ و تنهــــــایی امن....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنج شنبه ها چه انتظاری 🌸 میکشند اموات .... چشم به قلب پرمهرتان دارند نیاز یه هدیه ای به زیبایی فاتحه وصلوات خدایا اسیران خاک را🍃 ببخش و بیامرز......
کانال دوستان پاتوق
💠♥️💠 ♥️💠 💠 #part135 شاید اصلا نباید وارد این مسائل میشدم.. نگاهم را از کفش هایم میگیرم و لحظه اي
💠♥️💠 ♥️💠 💠 سرم را پایین میاندازم و { استغفراللّه } میگویم. از چشم هایش باید ترسید... برق چشم هایش،مسخَم میکند. گارسون میرود و او،با چند سرفه گلویش را صاف میکند. سرم را بلند میکنم،میخواهد حرف هایش را بزند. نیکی ضعیف درونم را پشت نقاب نیکی قوي پنهان میکنم و گوش هایم را به او میدهم. :+حتما خیلی از درخواست من ، تعجب کردین... به هرحال ما هیچ شباهتی به هم نداریم. حس میکنم،لحنش با چاشتی تمسخر است. اخم میکنم. +:به هرحال،بهتر بود قبل از اینکه با عمومسعود صحبت کنم،با خودتون درمیون میذاشتم،ولی خب... شد دیگه... حتما قضیه ي شکایت پدربزرگ رو میدونین دیگه... شوکه میشوم،حس میکردم تنها راز خانوادگی،حضور مسیح باشد... شکایت پدربزرگ از کجا سردرآورد؟ :_شکایت پدربزرگ از کی؟ :+از باباي من و باباي شما..._:سر چی؟؟ :+سر اینکه بیست و پنج سال پیش،بی اجازه خونه و کارخونه رو فروختن... بلند میگویم :_چی؟ چند نفر به طرفمان برمیگردند،او اطراف را نگاه میکند و من خجالت میکشم. :+واقعا نمیدونستی؟ سرم را آرام،چپ و راست میکنم و به گوشه ي میز خیره میشوم. چیزي به ذهنم میرسد :_ولی عمووحید گفت که وکالت نامه داشتن.. :+داشتن... پدربزرگ هم خبر داشته... ولی خب،از قهر بابام و عمومسعودم خبر داره :_یعنی چی؟ :+پدربزرگ، اون موقع خودش اجازه داده بوده که کارخونه رو بفروشن... ولی الآن میگه یا محمود و مسعود با هم آشتی میکنن یا من ثابت میکنم کل اموالی که الآن دارن،مال منه :_مگه میشه؟ 💠 ♥️💠 💠♥️💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدای اب ،صدای امواج دریا چه ارامشی تو این کلیپ هست لذت ببرید   ‌‌‌‌‌‌‌‌
حرمت ها را نشکنیم شاید یه روزی،جایی به دلیلی مجبور باشیم به هم سلام کنیم همیشه در حد یک سلام هم شده حرمت نگه داریم...
عاشق اسمم میشوم وقتی صدایم میکنی