eitaa logo
| پـٰاتـوق‌مهدویـون |
2هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
8.4هزار ویدیو
187 فایل
[ وقف ِلبخند آسیدمهدی💚 ] . _سعی داریم مفید باشیم! . کپی؟ حلالت مؤمن👀 . آیدی جهت ارتباط و تبادل : @R_Aa_8y . گوش شنوای حرفاتون🌚🫀 : https://daigo.ir/secret/1796928
مشاهده در ایتا
دانلود
هر کی تو مسیر شهدا اومد، هر کی تو مسیر این ستاره‌ها اومد، ماه میشه، دیدنی میشه، کنار خورشید میشه، نور از خورشید میگیره، خوشگل میشه، زیبا میشه، خواستنی میشه، بُردَنی میشه! _حاج حسین یکتا °•|💛🌟#j๑ïท ➺ ❁| @Patoghemahdaviyoon🍃
! نمی‌دونم‌‌چرااحساس‌می‌کنم کروناازهمه‌ماهاعالم‌تره! مگه‌نمی‌بینین‌فقط‌تو مسجد‌و‌هیئت‌‌و‌محل‌هایِ‌زیارتی همش‌در‌حالِ‌عبادته . . مسافرتم‌نمیره‌(= اصلا‌بچه‌به‌این‌آقایی‌ . .🚶🏿‍♂ ! @Patoghemahdaviyoon🍃
بر خطوط سبز تخیل بنویسید امید ˘˘‌ !
- لحظھ ِ لحظھ‌ ی ِ هر دقیقھ ‌ای ِ کھ ِ بـے تو طـے شود خسارت است :)!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃 🌸 ❤️ 🍀 گوشے شو از جیبش در آورد و با تعجب گفت:"ایول آره ببینم ڪیہ!!" یڪدفعہ با خنده گفت:"آزاده بگو ڪے پشت خطہ!!" با تعجب گفتم:"ڪے!؟" در حالے ڪہ داشت جواب میداد گفت:"شاهرخہ!" چشمام چہار تا شد و گفتم:"یا خدا!نڪنہ اینا فہمیدن!!" قبل از اونڪہ بتونہ جوابی بده صداے بلند شاهرخ رو شنیدم ڪہ گفت:"بهههه بهههه سلام خانم و آقاے بی وفا! دیگہ ما رو دور میزنید آره؟! قایم موشڪے ازدواجم میڪنید!! واااے خدا شما دیگہ ڪے هستین!!" ستاره ڪہ صداش ڪمے آروم تر از پشت گوشے شنیده میشد با خنده گفت:"بیشعورن!" و بعد صداے ڪلے خنده بلند شد ڪہ واضح بود هرجا هستن همگے با همن! من و افشین فقط داشتیم نگاه هاے فوق متعجبی بین هم رد و بدل میڪردیم ڪہ شاهرخ گفت:"ڪجایی آقا دوماد؟!" افشین فورا خودشو جمع وجور ڪرد و زورڪے گفت:"سلام!" شاهرخ سلام ڪشیده و لوسے ڪرد و گفت:"الان عروس خانمم اونجان؟!" سرے بہ تاسف تڪون دادم و آروم خندیدم..! شاهرخ دوباره داد زد:"نیست؟!" دهنمو نزدیڪ بہ گوشے ڪردمو گفتم:"مگہ میشہ عروس خانم پیش آقا دامادش نباشہ؟؟!!" بعد از این جملہ یڪدفعہ صداے ڪلے جیغ و سوت و ڪِل و داد و فریاد از تو ماشین بلند شد و من و افشین دوتایی از خنده ریسہ رفتیم! 🍁به قلم بانو ح.جیم♡ 💠@Patoghemahdaviyoon 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃 🌸 ❤️ 🍀 بعد از سڪوت اونا هنوز خنده ما بند نیومده بود ڪہ گفتن:"بسہ..بسہ خنده!حالا الان ڪجایید؟!" افشین گفت:"شب اول عقد ڪجا باید باشیم؟!ولو تو ڪوچہ خیابونا!!" شاهرخ باخنده گفت:"خیلہ خب بسہ دیگہ هرچی بہتون خوش گذشت بہ عروس خانم بگو خودشو جمع و جور ڪنہ ڪہ امشب اولین سرے مہموناش دارن میان!" آب دهنمو قورت دادم و گفتم:"یا بسم اللہ!خل شدین شما ها!!؟؟الان ساعت ده شبہ بعد میخواید بیاید مہمونے!!" شاهرخ گفت:"بعلہ عروس خانم!میخوایم بیایم شب نشینے اشڪال داره؟!" با هربار تڪرار لفظ عروس خانم از زبان هرڪس قند در دلم آب میشد! هین ڪشیده اے گفتم و ادامہ دادم:"چیڪارتون ڪنم دیگہ!!" شاهرخ بلند خندید و گفت:"آقا دوماد بِگاز برو خونہ ما تا نیم ساعت دیگہ اونجاییم!" چشم غره اےرفتم و گفتم:"فقط نیم ساعت؟!" خنده بلندے ڪرد و بلہ ے ڪشیده اے گفت و بعد گوشے رو قطع ڪرد! آخراے آیس پڪ رو هم خوردم و لیوانش رو توے سطل انداختم و رو بہ افشین گفتم:"بہ قول شاهرخ بگاز بریم ڪہ ڪلے مہمون خل و چل قراره بریزن تو خونمون!!" افشین هم خنده بلندے ڪرد و گفت:"بپر بالا!" عین جنازه خستہ بودم! امروز بیش از حد توان و گنجایشم از خودم ڪار ڪشیده بودم قبل از اونڪہ یادم بیاد دوباره ضبط رو روشن ڪنم سرم روے پشتے صندلے ولو شد و خوابم برد! 🍁به قلم بانو ح.جیم♡. 💠@Patoghemahdaviyoon 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا