eitaa logo
شهید محمد منتظری نیوان نار
130 دنبال‌کننده
44هزار عکس
26.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌‌السلام 🔹فرق می‌کند🔹 مست از غم توام غم تو فرق می‌کند محو توام که عالم تو فرق می‌کند با یک نگاه می‌کشی و زنده می‌کنی مثل مسیح، نه، دم تو فرق می‌کند یک دم نگاه کن که مرا زیر و رو کنی باید عوض شد آدم تو فرق می‌کند تنها کمی به من نظر لطف می‌کنی؟ آقای مهربان! کم تو فرق می‌کند زخمی‌ست در دلم که علاجی نداشته‌ست جز مرحمت که مرهم تو فرق می‌کند اشک غمت برای من أحلی من العسل گفتم برای من غم تو فرق می‌کند صلح تو روضه است، حماسه‌ست، غربت است ماهی تو و محرم تو فرق می‌کند باید خیال کرد تجسم نمود، نه؟ نه، گنبد تو، پرچم تو فرق می‌کند لختی بخند قافیه‌ام را به هم بریز آقای من! تبسم تو فرق می‌کند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/380@ShereHeyat
💢 گوشه ای از کرامات و معجزات امام حسن مجتبی علیه السلام🌹 یکی از راه هاب اثبات امامت امام حسن علیه السلام ، کرامات و معجزاتی است که از آن بزرگوار سر زده است و خود نیز به آن افتخار نموده و تمسک جسته است ؛ آنجا که در مقابل معاویه و لشکریانش فرمود : «اَنَا صاحِبُ الْمُعْجِزاتِ وَالدَّلائِل ؛ من صاحب معجزات و دلایل [ روشنی ] هستم.» در زیر فقط به ذکر دو نمونه اکتفا می کنیم: 1. بعد از شهادت امیر مؤمنان علی بن ابی طالب ، جمعی از شیعیان آن حضرت به محضر امام حسن علیه السلام رسیده ، عرض کردند : شبیه معجزات و کرامات پدرت را به ما نشان بده. حضرت فرمود : اگر من چنین کراماتی نشان دهم ، ایمان می آورید؟ آن جمعیت عرض کردند : بلی ، سوگند به خدا ! [ به امامت تو ] ایمان می آوریم. حضرت پرسید : آیا شما پدرم را می شناسید؟ همگی جواب دادند : بلی ، می شناسیم. آن گاه حضرت پرده ای را کنار زدند و فرمودند : اینک پدرم را تماشا کنید. ناگاه چشمان آن گروه به وجود مبارک امیر مؤمنان علی علیه السلام افتاد و دیدند که در گوشه ای نشسته است. حضرت فرمود : آیا او را می شناسید؟ همگی گفتند : «هذا اَمِیرُ الْمُؤْمِنِین نَشْهَدُ اَنَّکَ اَنْتَ وَلِیُّ اللّهِ حَقّا وَالاِْمامُ مِنْ بَعْدِهِ ؛ [ تصدیق می کنیم که] این امیر المؤمنین است و ما شهادت می دهیم که واقعا تو ولی خدایی و امام پس از او (علی) می باشی.» و ادامه دادند : «ما تصدیق می کنیم که تو وجود علی علیه السلام را پس از شهادتش به ما نشان دادی ؛ همچنان که علی علیه السلام وجود مبارک رسول خدا را پس از رحلتش در مسجد قبا به ابوبکر نشان داد.» امام حسن علیه السلام فرمود : وای بر شما ! مگر فرمایش پروردگار عالم را در قرآن نشنیده اید که می فرماید : «وَلاَ تَقُولُوا لِمَن یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَ تٌ بَلْ أَحْیَآءٌ وَ لَـکِن لاَّ تَشْعُرُونَ » ؛ «به افرادی که در راه خدا کشته می شوند ، مرده نگویید ؛ بلکه آنان زنده اند ، ولی شما [ زندگی آنان را ] درک نمی کنید.» وقتی که این افراد (عادی) که در راه خدا کشته شده اند ، این گونه زنده باشند ، در مورد ما اهل بیت چه می گویید؟ گفتند : «آمَنّا وَصَدَّقْنا یَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ ؛ ای فرزند رسول خدا ! ایمان آوردیم و [ امامت شما را ]تصدیق نمودیم.» 2. معاویه با پیشنهاد عمرو عاص از امام حسن علیه السلام درخواست کرد که برای مردم و سربازان هر دو سپاه سخنرانی کند. حضرت نیز از فرصت استفاده کرده، بعد از حمد و ستایش الهی به معرّفی خود پرداخت و چنین فرمود : «من پسر رسول خدا هستم ، من پسر چراغ روشن و فرزند بشیر و نذیر هستم ، من پسر کسی هستم که خداوند او را رحمتی برای عالمیان مبعوث نمود. ... من صاحب فضایل هستم و من صاحب معجزات و دلایل می باشم. من پسر امیر مؤمنان هستم. من کسی هستم که حقّم غصب شده است. من یکی از دو آقای اهل بهشت هستم. من پسر رکن و مقام و مکه و منی هستم.» معاویه از عاقبت و نتایج سخنان حضرت وحشت کرد و از او خواست که سخنان خود را تمام کند. حضرت بلافاصله پایین آمد. جمعی از جمله جوانی ناصبی از مردم شام ، به امام حسن علیه السلام و پدر بزرگوارش اسائه ادب نمود. و چون اسائه و اهانت غیر قابل تحمل و از حَدّ گذشته بود ، امام حسن علیه السلام دست به دعا برداشت و به درگاه خداوند عرض کرد : «اللّهُمَّ غَیِّرْ ما بِهِ النِّعْمَةَ وَاجْعَلْهُ اُنْثی لِیَعْتَبِرَ بِهِ ؛ خدایا ! نعمت [ مردانگی ] را از او سلب کن و او را همچون زنان قرار بده تا عبرت بگیرد.» دعای حضرت مستجاب شد و جسارت گران رسوا شدند. معاویه ، عمرو عاص را مقصّر دانست و گفت : به وسیله پیشنهاد تو ، مردم بیدار شدند و معجزه امام حسن علیه السلام را دیدند. عمرو عاص گفت : ای معاویه ! مردم شام تو را برای دین و ایمانشان نمی خواهند ؛ بلکه آنان طرفدار دنیا هستند و شمشیر و قدرت و ریاست نیز در اختیار تو است ؛ پس هیچ نگران مباش. جریان آن مرد شامی زبان به زبان در میان مردم گفتگو می شد و همگی از این عمل در تعجّب بودند. سرانجام آن جوان از کار خود پشیمان شد و در حالی که خود و همسرش گریه می کردند ، به حضور امام حسن علیه السلام آمده و از کار خود اظهار ندامت نمود. حضرت نیز قبول فرمود و دست به دعا برداشت و خداوند را با نامهای مبارکش خواند و جوان به حال اوّل برگشت. ۱۵ رمضان سالروز خجسته میلاد باسعادت کریم اهل بیت ، علیه السلام مبارک باد 🌹