📝#فرار_از_گناه
💠ورزش شبانه
😳«دانشجو بابایی، ساعت دو بعد از نیمه شب می دود تا شیطان را از خودش دور کند!»
🔸این جمله یکی از داغترین خبرهایی بود که بولتن خبری پایگاه "ریس" آمریکا چاپ کرده بود.
🔹عباس گفت: «چند شب پیش، کلنل "باکستر" فرمانده پایگاه و همسرش که از یه مهمونی شبونه بر میگشتند، من رو در حال دویدن توی میدون چمن پایگاه دیدند و برای دویدن در اون موقع شب توضیح خواستند».
گفتم: «خوابم نمی اومد؛ خواستم ورزش کنم تا خسته بشم». هر دو با تعجب نگاهم کردند. فهمیدم جوابم قانع کننده نبوده.
ادامه دادم: «مسائلی که اطرافم می گذره باعث میشه شیطان با وسوسه هاش من رو به گناه بکشه. در دین ما سفارش شده این وقت ها بدویم یا دوش آب سرد بگیریم».
حرفم که تموم شد، تا چند دقیقه بهم میخندیدند. طبیعی هم بود. با ذهنیتی که اون ها در مورد مسائل جنسی داشتند، نمی تونستند رفتار من رو درک کنند.
#شهید_عباس_بابایی
📚کتاب پرواز تا بی نهایت، ص36
💎امام صادق (عليهالسلام)
از نگاه [ناپاک] بپرهیزید؛ که چنین نگاهى تخم شهوت را در دل مىکارد و همین براى فتنهى صاحب آن دل بس است.
تحف العقول، ص 305
🆔@mokebemarefat
#فرار_از_گناه
💠 فرار
😳 سربازیش را باید داخل خانهی جناب سرهنگ میگذراند. آن هم زمان شاه.
وقتی وارد خانه شد و چشمش به زنِ نیمه عریانِ سرهنگ افتاد، بدون معطلی پا به فرار گذاشت و خودش را برای جریمهای که انتظارش را میکشید، آماده کرد.
جریمهاش تمیز کردن تمام دستشوییهای پادگان بود.
هیجده دستشویی که در هر نوبت، چهار نفر مأمور نظافتشان بودند!
هفت روز از این جریمه سنگین می گذشت که سرهنگ برای بازرسی آمد و گفت: «بچه دهاتی! سر عقل اومدی؟»
عبدالحسین که نمی خواست دست از اعتقادش بکشد گفت: «این هیجده توالت که سهله، اگه سطل بدی دستم و بگی همهی این کثافت ها رو خالی کن توی بشکه، بعد ببر بریز توی بیابون و تا آخر سربازی هم کارت همین باشه؛ با کمال میل قبول میکنم؛ ولی دیگه توی اون خونه پا نمی ذارم».
بیست روزی این تنبیه ادامه داشت اما وقتی دیدند حریف اعتقاداتش نمی شوند، کوتاه آمدند و فرستادنش گروهان خدمات.
#شهید_عبدالحسین_برونسی
📚کتاب خاکهای نرم کوشک، ص20-16
💎امام على (عليه السلام) :
ريشه مردانگى حيا و ميوه اش پاكدامنى است.
غررالحكم، ص258
🆔@mokebemarefat
#فرار_از_گناه
💠سرقفلی
😳 با اصرار میخواست از طبقهی دومِ آسایشگاه به طبقهی اول منتقل شود.
با تعجب گفتم: «به خاطر همین من رو از دزفول کشوندی تهران!»
🔸گفت: «طبقهی دوم مشرف به خوابگاه دخترانه است. دوست ندارم در معرض گناه باشم».
وقتی خواستهاش را با مسئول آسایشگاه در میان گذاشتم نیش خندی زد و با لحن خاصی گفت:
«آسایشگاه بالا کُلی سرقفلی داره، ولی به روی چشم منتقلش میکنم پایین».
#شهید_عباس_بابایی
📚کتاب پرواز تا بینهایت، ص35
💎رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
همه چشمها روز قیامت گریانند جز سه چشم:
چشمی که از ترس خدا بگرید، چشمی که از نامحرم فرو نهاده شود، چشمی که در راه خدا شب زنده دار باشد.
📚بحارالانوار، ج101، ص35
🆔@mokebemarefat
#فرار_از_گناه
💠خواهش
آمده بود مهمانی، سر سفره هم نشسته بود، امّا دست به غذا نمیزد.
زندایی پرسید: «محمدعلی! مگه گرسنه نیستی؟»
🔸همانطور که سرش پایین بود جواب داد: «میتونم یه خواهشی از شما بکنم؟ میشه چادرتون رو سرتون کنید؟!»
آن روزها یازده دوازده سال بیشتر نداشت.
#شهید_محمد_علی_رجایی
📚کتاب سیره شهید رجایی، ص 34
💎رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
ای فرزند آدم، از آنچه خدا حرام کرده اجتناب کن و عفت داشته باش تا از اهل عبادت خدا محسوب گردی.
📚ارشاد القلوب، ترجمه طباطبایی، ص75-74
🆔@mokebemarefat
#فرار_از_گناه
💠 تنبیه
منطقه، تازه از وجود اشرار پاک سازی شده بود و نگهبانیِ شب در آن شرایط بسیار حیاتی بود.
یک شب که نگهبانها پستشون رو بدون اجازه ترک کرده بودند؛ به دستورِ محمود باید وسط محوطه سینهخیز میرفتند و غَلت میزدند تا تنبیهی اساسی بشن و حساب کار دستشون بیاد.
تنبیهِ نگهبانها که شروع شد، یه مرتبه دیدیم محمود هم لباسش را درآورد و همراه آنها شروع کرد به سینه خیز رفتن.
🔸محمود که نگاههای متعجب ما را دیده بود، گفت: «یه لحظه احساس کردم که از روی هوای نفس میخوام اینا رو تنبیه کنم؛ به همین خاطر کاری کردم که غرور، بر من پیروز نشه».
🌷#شهید_محمود_دولتی_مقدم
📚مجموعه رسم خوبان، کتاب مقصود تویی، ص45
💎امام علی (علیه السلام):
هر كه نفس خود را در راه اصلاح آن به رنج افكند، خوشبخت شود. هـر كه آن را با لذّتهايش واگذارد، بدبخت گردد و (از درگاه حقّ) دور شود.
📚غررالحكم، ص 605
🆔@mokebemarefat
#فرار_از_گناه
💠اعتصاب
یک روز آمد و پرسید: «باباجان! خمس اموالت رو دادی؟!»
تعجب کردم؛ با خودم گفتم: «پسرِ دوازده _ سیزده ساله رو چه به این حرفها؟!»
با اینکه پایبندی خاصی به مسائل شرعی داشتم، حرفش را به شوخی گرفتم و گفتم: «نه پسرم، ندادم؛ امسال رو ندادم».
🔸از فردای آن روز دیگر لب به غذا نزد و دو روز به بهانههای مختلف، اعتصاب غذا کرد. وقتی خوب پاپیچش شدم، فهمیدم به خاطر همان بحث خمس بوده!
🌷#شهید_مهدی_کبیرزاده
📚کتاب دسته یک، ص141
💎امام زمان (عج)
... هر کس بدون دستور ما در مال ما تصرف کند مرتکب گناه شده است و هر کس ذرهای از مال ما را بخورد پس گویا آتش در شکم اوست.
📚بحارالانوار، ج53، ص 183
🆔@mokebemarefat
#فرار_از_گناه
💠 تو هیچی نیستی
چشمشان که به مهدی افتاد، از خوشحالی بال درآوردند.
دورهاش کردند و شروع کردند به شعار دادن: «فرمانده آزاده، آمادهایم آماده!»
هر کسی هم که دستش به مهدی میرسید، امان نمیداد؛ شروع میکرد به بوسیدن.
خلاصه به هر سختیای که بود از چنگ بچههای بسیجی خلاص شد،
🔸 اما به جای اینکه از این همه ابراز محبت خوشحال باشد، با چشمانی پر از اشک به خودش نهیب میزد: «مهدی! خیال نکنی کسی . شدی که اینا اینقدر بهت اهمیت میدن، تو هیچی نیستی؛ تو خاک پای این بسیجیهایی...».
🌷#شهید_مهدی_زینالدین
📚کتاب 14 سردار، ص29
💎امام صادق (عليه السلام):
در آسمان دو فرشته بر بندگان گماشته شدهاند. پس هر كس براى خدا تواضع كند، او را بالا برند و هر كس تكبر ورزد او را پَست گردانند.
📚الکافی، ج2، ص122
🆔@mokebemarefat