💠 خوابی که #یحیی_محمدی
(مسئول واحد طرح و عملیات لشکر 17 علی بن ابی طالب علیه السلام)
پس از شهادت سردار مهدی زینالدین دیدند :
✍️هیجانزده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟ »
حرفم را نیمهتمام گذاشت.
اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانیاش افتاد.
بعد باخنده گفت: «من توی جلسههاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زنده اند.»
عجله داشت. میخواست برود. یك بار دیگر چهرهی درخشانش را كاویدم.
حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه میخوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمندهها برسونم.»
رویم را زمین نزد.
من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی میگم زود بنویس. هولهولكی گشتم دنبال كاغذ. یك برگهی كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم:
«بفرما برادر! بگو تا بنویسم.».
🔹بنویس: «سلام، من در جمع شما هستم»
همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم: «بیزحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد.
كنارش نوشت: «سیدمهدی زینالدین» نگاهی بهتزده به امضا و نوشتهی زیرش كردم. باتعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی!»
🔸اینجا بهم مقام سیادت دادن. از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ «سلام، من در جمع شما هستم»
📚برشی از کتاب "تنها؛ زیر باران"
روایتی از یحیی محمدی
درباره شهید مهدی زین الدین...
🌷#سرادر_شهید_مهدی_زین_الدین
#شهدا
#حیات_شهدا
#مقام_سیادت
🆔@mokebemarefat