📩 پایه . . . . . . . . . . . . 8 —<( بسم الله الرحمن الرحیم )>— صلی الله علیک یا ولی العصر ادرکنا ا ─═ঈঊ 🍂🍃🌸🍃🍂 ঊঈ═─ ا با سلام خدمت همه عزیزان 💐 ـhttps://eitaa.com/PayehayePooshali 💠 #ترجمه_آزاد (صلوات ابوالحسن ضرّاب اصفهانی) بخش اول: مبلغین فرقه همبوشی پس از این همه رسوایی، همچنان به غرض ورزی و عوام فریبی خود ادامه داده و راه هدایت را بر شیعیان بی اطلاع سدّ می‌کنند. 👈 بی اطلاعی شیعیان در دام افتاده از یک سو 👈 و عدم دسترسی این عزیزان به کانالها وگروههای مخالف فرقه همبوشی از سویی دیگر، سبب گشته تا در پی این همه #رسوایی فرقه همبوشی، همچنان مبلغین همبوشی دست از غرض ورزی وعوام فریبی بر ندارند. 📌 لذا پیروان این فرقه از آشنایی افراد در دام افتاده با کانالها وگروههای مخالف بسیار #هراس داشته وعملا آشنایی این تازه واردان همبوشی، سدّ راهی برای غرض ورزی وعوام فریبی مبلغین این فرقه محسوب می‌شود. 💥 یکی دیگر از این غرض‌ورزی‌های همبوشیانه، با تمسک به 👈 صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی 👉 صورت گرفته است که در این مقاله به بررسی آن می‌پردازیم. ــــــــــــــــــ 📗 در کتاب الغیبة مرحوم شیخ طوسی این صلوات شریف مذکور است اما متاسفانه مبلغین همبوشی از ذکر ماجرای این صلوات وشأن نزول آن خودداری نموده واز این طریق در پی اهداف شوم خود می باشند. در این بخش به ذکر شأن نزول وماجرای این صلوات پرداخته و بر اساس آن در بخشهای بعدی، پیرامون شبهه همبوشیان گفتگو خواهیم نمود. ان شاء الله 📜 واما اصل ماجرا وشأن نزول این صلوات به نقل از کتاب الغیبة مرحوم شیخ طوسی: ص482: حسین بن محمد بن عامر اشعری قمی گفته است: يعقوب بن يوسف ضرّاب غسّانی وقتی که از اصفهان بر می گشت، گفت: در سال ۲۸۱ ه.ق با جماعتی از اهل سنت شهرمان به حج بیت الله مشرف شدم، وقتی که به مکه رسیدیم یکی از آنها ص483: جدا شد و جلوتر رفت و منزلی برایمان کرایه کرد. آن خانه سر راهی بوده که در میان بازار معروف به سوق الليل بود، آن خانه، خانه خدیجه (صلوات الله علیها) و به دارالرضا (صلوات الله علیه) نامیده شده بود. پیرزن گندم گونی آنجا بود ــ وقتی که متوجه شدم نام آن خانه دارالرضاست ــ از پیرزن پرسیدم: تو با صاحبان خانه چه نسبتی داری؟ و چرا این خانه را دارالرضا می گویند؟ پیرزن گفت: اینجا خانه علی بن موسی است و من از دوستداران و محبین ایشان هستم، امام حسن عسکری (صلوات الله علیه) در اینجا مرا سکونت داد، به دلیل اینکه از خدمتکاران ایشان بودم. وقتی که این جملات را از پیرزن شنیدم، خوشحال شدم، و این مسأله را از همراهان سنی خود مخفی کردم. برنامه من به این صورت بود که در شب ها وقتی که از طواف بر می گشتم با آنها در ایوان آن خانه می خوابیدم و در خانه را می بستیم و سنگ بزرگی پشت در می گذاشتیم. در چند شب در رواقی که بودیم نور چراغی را می دیدم که شبیه روشنایی مشعل بود و دیدم که در خانه بدون این که کسی آن را باز کند باز شد، مردی با قد متوسط و گندم گون و مایل به زردی را دیدم که لاغر اندام بود. ص484: و در پیشانی اش نشانه سجده داشت، دو پیراهن و یک ردای نازک داشت که سرش را با آن پوشانده بود. در پایش کفش بود، بدون جوراب و به غرفه و اطاقی که پیرزن در آن ساکن بود رفت. پیرزن قبلا به من گفته بود که در آن غرفه دختری هست و تو کسی را نگذار که به آنجا برود. من وقتی آن روشنایی را که در رواق و راهرو بود دیدم و نیز وقتی که مرد وارد غرفه شد در آنجا دیدم و کسانی که همراه من بودند هم همان روشنایی را دیدند و گمان کردند که این مرد به جهت دختر پیرزن رفت و آمد می کند و دختر را صيغه کرده است. آنها گفتند: اینها طایفه علویه هستند و متعه یا ازدواج موقت را حلال می دانند و اهل سنت گمان می کنند که این عمل حرام است و حلال نیست. ما این مرد را می‌دیدیم که رفت و آمد می کرد. به در خانه که می رفتیم سنگ را در همان حالت خودش پشت در می‌دیدیم. در حالی که ما به خاطر ترس از اسباب و اثاثیه مان درب را محکم می بستیم، و در این مدت هیچ کس را نمی دیدیم که در را باز کند یا ببندد، در عین حال آن مرد وارد و خارج می شد. تا وقتی که ما برای خروج از خانه می رفتیم سنگ همچنان پشت درب بود. (صفحه بعد)📄👇👇👇 .

💥 دو نفر از اعضای فرقه مدعی یمانی در یکی از گروه‌های مخالف این فرقه ـــ گروه بسوی ظهور ـــ ادمین شده‌اند. 📣 به آنها گفته شده است که: (اگر #هراس و #واهمه ندارید، مخالفین فرقه یمانی را در گروه‌های فرقه ادمین نمایید تا آزادانه علیه فرقه یمانی فعالیت کنند) 🖋 و اما پاسخ آنها را می‎‌توانید در تصویر فوق ببینید❗️ 🤔 به نظر شما آیا این درخواست غیر عادلانه است⁉️ ✅ آری، حاضرند که از ادمینی خارج شوند اما مخالفین خود را ادمین نکنند تا بتوانند همچنان عوام الناس را بفریبند و ... .