💫💫💫 🌹بهترین و تاثیرگذارترین کانال در علوم غریبه 🍃بهترین دعاها و طلسمات رحمانی جهت : 🔸افزایش مهر و محبت 🔹بخت گشایی 🔸باطل سحر قوی و مجرب 🔹احضار، فروش ملک 🔸گشایش کار و دفع بیماری ها و.... ✨توسط استاد و کارشناس علوم غریبه 👈با نتیجه گیری عالی 🔻اگر می‌خواهید در زندگی پیشرفت چشمگیری داشته باشید. 🔻اگر دنبال آرامش در زندگی هستید 👈این کانال را از دست ندهید 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3781427202C7e9b6f9342 💫💫💫

🌷گشایش بسیار قوی در رزق و روزی 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3781427202C7e9b6f9342 پیشنهاد ویــــــــــژه امشب🔥💯☺️

🔴 حمید درخشان: بزرگ‌ترین مشکل پرسپولیس در ادامه فصل همین موضوع کمبود مهاجم خواهد بود. بدون بازیکنان اصلی خط حمله، پرسپولیس روزهای سختی را در پیش خواهد داشت. پرسپولیس برای قهرمانی به یک مهاجم خوب و شش‌دانگ نیاز دارد.

فروش انواع کیف های پارچه ای طرح دار کیف لوازم آرایشی👝🎒 جامدادی لینک کانال👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3814523156C4b73bfb95a فروش تک و عمده 🤑🤑تخفیف ویژه برای ۳۰نفره اولی که وارد کانال شوند

🔴 نتایج شش تقابل اخیر پرسپولیس و گل‌گهر

🔴 اتاق مسی موزه شد دانشگاه قطر اعلام کرد، اتاقی که لیونل مسی در جام جهانی ۲۰۲۲ در آن اقامت داشت، به یک مینی موزه تبدیل خواهد شد.

یحیی

🔴ماجرای عجیب تولد فرزند شهید برونسی🔴 یک بار رفتم از اقای برونسی خبر بگیرم، یکی از بسیجی ها، عکسی نشانم داد. عکس عبدالحسین بود و چند تا رزمنده دیگر که دورش نشسته بودند. گفت: نگاه کنید حاج خانم، اینجا آقای برونسی از زایمان شما تعریف می‌کردن...یک آن دست و پام را گم کردم. صورتم زد به سرخی. از دستش خیلی عصبانی شده بودم. آخه این چه کاریه که بشینه برای بقیه از زایمان من حرف بزنه؟!..تا برگشا مهلتش ندادم ناراحت و معترض گفتم: یعنی زایمان هم چیزیه که شما برین برای این و اون صحبت کنین ...اقای برونسی گفت راستش یه رازی سالهاست توی دلم مونده امشب وقتشه که بهت بگم . گفت: اون روز قبل از غروب بود که من رفتم دنبال قابله، یادت که هست؟گفتم اره زود اوردیش خدا خیرت بده .گفت نه دیگه من اصلا یادم رفت برم دنبالش ،راستش توی راه ،یه خانمی...👇❌ https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db تن ادم میلرزه😢👆😳

امروز غم انگیز ترین روز عمرم بود با اینکه هر روز خانومای باردار زیادی بهم مراجعه میکردن ولی امروز یه مورد عجیب داشتم .آخر وقت کاریم بود که زنی با حال نزار که دونفر زیر بغلش را گرفته بودند آمد تو. شش‌ماهه باردار بود. دو روز پیش درِ آهنی افتاده بود روی پسر پنج‌ساله‌اش و طفلک فوت كرده بود. حالا آمده بود چون بچه‌ ش تکان نمی‌خورد. گفت: «سر خاک پسرم بودم که احساس کردم بچه‌ توی شکمم تکون نمی‌خوره. بهم شربت و نبات‌داغ دادن ولی باز هم حسش نکردم.»سریع گفتم بخواب ببینمت...رفتم قلب بچه را پیدا کنم خوشبختانه یه صدای ضعیفی رو حس کردم اما یه دفه دیدم چشمای زن بیچاره....👇😔 https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db #چقدر_صبر_داری_خدا😭👆