هدایت شده از 🔆 تبلیغات انصــــار 🔆
ماجرا های من و بابام چه #داستانی هست بیا و #بخند فقط😂😂
😂 😂
😂 😂
😂 😂
😂 😂 😂 😂
😂😂😂 😂😂😂
🔴 🔴
پر از #جوک و #تیکههای ناب😍😂
هدایت شده از 🔆 تبلیغات انصــــار 🔆
ماجرا های من و بابام چه #داستانی هست بیا و #بخند فقط😂😂
😂 😂
😂 😂
😂 😂
😂 😂 😂 😂
😂😂😂 😂😂😂
🔴 🔴
پر از #جوک و #تیکههای ناب😍😂
هدایت شده از 🔆 تبلیغات انصــــار 🔆
🔴😱#داستانی که همه ایتا را شوکه کرده🤯
📛-یه شب حدود 11 شب به شدت بارون گرفت
من قصد داشتم که بخوابم که ناگهان در خونه کوبیده شد. شوکه شدم، چرا که خونه من بالای کوهه و خونه ای تو نزدیکی خونه من وجود نداره. وقتی درو باز کردم ...😱
‼️#ادامـــه داستان...👇
https://eitaa.com/joinchat/920846340C3904770e92
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
**🛑بیرون ماندن سر مرده از قبر😱😱
♨️ #یکی از کارکنان بهشت زهرا که مسئول گشت زنی در شیفت شب بود درباره یکی از همین شبهای شیفت کاری میگوید:#با یکی از همکارانم در حال گشت زنی بودیم، پایین قطعه 72 در موازات نور چراغ دیدم سه سر آدمیزاد تا گردن از خاک بیرون است و ما را نگاه می کنند.
#از ترس جرات تکان خوردن نداشتم،مات و مبهوت با دستم همکارم راکه خوابیده بودبیدار کردم و اورا متوجه کردم. او که این صحنه را که دید گفت فرار کنیم.#بالاخره بعد از چند دقیقه اسلحه را برداشتیم و با چراغ قوه قدم به قدم با ترس جلو رفتیم که ناگهان .....👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/249233410C3e16c370aa
#داستانی زیبا و جالب👆👆 **
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
**🛑بیرون ماندن سر مرده از قبر😱😱
♨️ #یکی از کارکنان بهشت زهرا که مسئول گشت زنی در شیفت شب بود درباره یکی از همین شبهای شیفت کاری میگوید:#با یکی از همکارانم در حال گشت زنی بودیم، پایین قطعه 72 در موازات نور چراغ دیدم سه سر آدمیزاد تا گردن از خاک بیرون است و ما را نگاه می کنند.
#از ترس جرات تکان خوردن نداشتم،مات و مبهوت با دستم همکارم راکه خوابیده بودبیدار کردم و اورا متوجه کردم. او که این صحنه را که دید گفت فرار کنیم.#بالاخره بعد از چند دقیقه اسلحه را برداشتیم و با چراغ قوه قدم به قدم با ترس جلو رفتیم که ناگهان .....👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4196139185Cb5fa66866a
#داستانی زیبا و جالب👆👆 **
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
**🛑بیرون ماندن سر مرده از قبر😱😱
♨️ #یکی از کارکنان بهشت زهرا که مسئول گشت زنی در شیفت شب بود درباره یکی از همین شبهای شیفت کاری میگوید:#با یکی از همکارانم در حال گشت زنی بودیم، پایین قطعه 72 در موازات نور چراغ دیدم سه سر آدمیزاد تا گردن از خاک بیرون است و ما را نگاه می کنند.
#از ترس جرات تکان خوردن نداشتم،مات و مبهوت با دستم همکارم راکه خوابیده بودبیدار کردم و اورا متوجه کردم. او که این صحنه را که دید گفت فرار کنیم.#بالاخره بعد از چند دقیقه اسلحه را برداشتیم و با چراغ قوه قدم به قدم با ترس جلو رفتیم که ناگهان .....👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4196139185Cb5fa66866a
#داستانی زیبا و جالب👆👆 **
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
**🛑بیرون ماندن سر مرده از قبر😱😱
♨️ #یکی از کارکنان بهشت زهرا که مسئول گشت زنی در شیفت شب بود درباره یکی از همین شبهای شیفت کاری میگوید:#با یکی از همکارانم در حال گشت زنی بودیم، پایین قطعه 72 در موازات نور چراغ دیدم سه سر آدمیزاد تا گردن از خاک بیرون است و ما را نگاه می کنند.
#از ترس جرات تکان خوردن نداشتم،مات و مبهوت با دستم همکارم راکه خوابیده بودبیدار کردم و اورا متوجه کردم. او که این صحنه را که دید گفت فرار کنیم.#بالاخره بعد از چند دقیقه اسلحه را برداشتیم و با چراغ قوه قدم به قدم با ترس جلو رفتیم که ناگهان .....👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4196139185Cb5fa66866a
#داستانی زیبا و جالب👆👆 **
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
**🛑بیرون ماندن سر مرده از قبر😱😱
♨️ #یکی از کارکنان بهشت زهرا که مسئول گشت زنی در شیفت شب بود درباره یکی از همین شبهای شیفت کاری میگوید:#با یکی از همکارانم در حال گشت زنی بودیم، پایین قطعه 72 در موازات نور چراغ دیدم سه سر آدمیزاد تا گردن از خاک بیرون است و ما را نگاه می کنند.
#از ترس جرات تکان خوردن نداشتم،مات و مبهوت با دستم همکارم راکه خوابیده بودبیدار کردم و اورا متوجه کردم. او که این صحنه را که دید گفت فرار کنیم.#بالاخره بعد از چند دقیقه اسلحه را برداشتیم و با چراغ قوه قدم به قدم با ترس جلو رفتیم که ناگهان .....👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4196139185Cb5fa66866a
#داستانی زیبا و جالب👆👆 **
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
**🛑بیرون ماندن سر مرده از قبر😱😱
♨️ #یکی از کارکنان بهشت زهرا که مسئول گشت زنی در شیفت شب بود درباره یکی از همین شبهای شیفت کاری میگوید:#با یکی از همکارانم در حال گشت زنی بودیم، پایین قطعه 72 در موازات نور چراغ دیدم سه سر آدمیزاد تا گردن از خاک بیرون است و ما را نگاه می کنند.
#از ترس جرات تکان خوردن نداشتم،مات و مبهوت با دستم همکارم راکه خوابیده بودبیدار کردم و اورا متوجه کردم. او که این صحنه را که دید گفت فرار کنیم.#بالاخره بعد از چند دقیقه اسلحه را برداشتیم و با چراغ قوه قدم به قدم با ترس جلو رفتیم که ناگهان .....👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4196139185Cb5fa66866a
#داستانی زیبا و جالب👆👆 **
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
**🛑بیرون ماندن سر مرده از قبر😱😱
♨️ #یکی از کارکنان بهشت زهرا که مسئول گشت زنی در شیفت شب بود درباره یکی از همین شبهای شیفت کاری میگوید:#با یکی از همکارانم در حال گشت زنی بودیم، پایین قطعه 72 در موازات نور چراغ دیدم سه سر آدمیزاد تا گردن از خاک بیرون است و ما را نگاه می کنند.
#از ترس جرات تکان خوردن نداشتم،مات و مبهوت با دستم همکارم راکه خوابیده بودبیدار کردم و اورا متوجه کردم. او که این صحنه را که دید گفت فرار کنیم.#بالاخره بعد از چند دقیقه اسلحه را برداشتیم و با چراغ قوه قدم به قدم با ترس جلو رفتیم که ناگهان .....👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4196139185Cb5fa66866a
#داستانی زیبا و جالب👆👆 **
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
**🛑بیرون ماندن سر مرده از قبر😱😱
♨️ #یکی از کارکنان بهشت زهرا که مسئول گشت زنی در شیفت شب بود درباره یکی از همین شبهای شیفت کاری میگوید:#با یکی از همکارانم در حال گشت زنی بودیم، پایین قطعه 72 در موازات نور چراغ دیدم سه سر آدمیزاد تا گردن از خاک بیرون است و ما را نگاه می کنند.
#از ترس جرات تکان خوردن نداشتم،مات و مبهوت با دستم همکارم راکه خوابیده بودبیدار کردم و اورا متوجه کردم. او که این صحنه را که دید گفت فرار کنیم.#بالاخره بعد از چند دقیقه اسلحه را برداشتیم و با چراغ قوه قدم به قدم با ترس جلو رفتیم که ناگهان .....👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4196139185Cb5fa66866a
#داستانی زیبا و جالب👆👆 **
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
**🛑بیرون ماندن سر مرده از قبر😱😱
♨️ #یکی از کارکنان بهشت زهرا که مسئول گشت زنی در شیفت شب بود درباره یکی از همین شبهای شیفت کاری میگوید:#با یکی از همکارانم در حال گشت زنی بودیم، پایین قطعه 72 در موازات نور چراغ دیدم سه سر آدمیزاد تا گردن از خاک بیرون است و ما را نگاه می کنند.
#از ترس جرات تکان خوردن نداشتم،مات و مبهوت با دستم همکارم راکه خوابیده بودبیدار کردم و اورا متوجه کردم. او که این صحنه را که دید گفت فرار کنیم.#بالاخره بعد از چند دقیقه اسلحه را برداشتیم و با چراغ قوه قدم به قدم با ترس جلو رفتیم که ناگهان .....👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4196139185Cb5fa66866a
#داستانی زیبا و جالب👆👆 **