eitaa logo
نظرات فلسفی آیت الله مصباح رحمه الله
1هزار دنبال‌کننده
62 عکس
18 ویدیو
12 فایل
تبیین نظرات آیت الله مصباح رحمه الله در زمینه منطق، معرفت شناسی و فلسفه اسلامی ارتباط با ادمین: @Sadegh313a
مشاهده در ایتا
دانلود
📜نقد اثبات وجود خارجی رابط به واسطه اثبات رابط در قضیه برگرفته از آموزش فلسفه درس ۲۲ ص ۲۷۳ تعلیقه نهایه الحکمه ص ۷۸ رقم ۳۸ شرح نهایه الحکمه ج۱ ص ۲۴۲ شرح جلد ۱ اسفار جزءاول ص ۳۰۵ دروس فلسفه ص۷۷،۷۸ هم اندیشی معرفت شناسی ج۲ ص۴۸۶ یک بحثی که پیرامون مفهوم وجود مطرح شده دربارهٔ اشتراک واژه وجود بین معنای اسمی و مستقل، و معنای حرفی و ربطی است. علامه مصباح رحمه الله در آموزش فلسفه می فرمایند: "توضیح آنکه در قضیهٔ منطقی علاوه بر دو مفهوم اسمی و مستقل (موضوع و محمول)، مفهوم دیگری لحاظ می‌شود که رابط بین آنهاست و در زبان فارسی با لفظ «است» به آن اشاره می‌شود، ولی در زبان عربی معادلی ندارد و هیئت ترکیبی جمله را می‌توان حاکی از آن به‌شمار آورد. این مفهوم از قبیل معانی حرفی است و مانند معانی حروف اضافه استقلالاً قابل تصور نیست، بلکه باید آن را در ضمن جمله درک کرد. منطقیین این معنایحرفی را «وجود ربطی» یا «وجود رابط» می‌نامند، در برابر معنای اسمی آن که می‌تواند محمول واقع شود و از‌این‌رو آن را «وجود محمولی» می‌خوانند. صدرالمتألهین در اسفار تصریح کرده است که استعمال واژه «وجود» در چنین معنای حرفی، به اصطلاح خاصی غیر از معنای معروف و مصطلح آن است که معنایی اسمی و مستقل می‌باشد و بنابراین باید کاربرد کلمهٔ وجود را در این دو معنا به‌صورت مشترک لفظی دانست.ولی بعضی دیگر به این نکته توجه نکرده‌اند و مفهوم وجود را مطلقاً مشترک معنوی دانسته‌اند، بلکه پا را فراتر نهاده خواسته‌اند از راه چنین مفهومی وجود عینی رابط را نیز اثبات کنند، به این بیان که وقتی مثلاً می‌گوییم «علی دانشمند است»، واژه «علی» حکایت از شخص خاصی می‌کند و در ازای واژه «دانشمند» هم دانش وی وجود دارد که آن هم در خارج موجود است، پس مفهوم رابط قضیه هم که با لفظ «است» نشان داده می‌شود، حکایت از نسبت خارجی بین دانش و علی می‌نماید، بنابراین در متن خارج هم نوعی وجود ربطی اثبات می‌شود." 🔰بررسی ایشان در آموزش فلسفه می فرمایند: "ولی در اینجا هم بین مفاهیم و احکام منطقی با مفاهیم و احکام فلسفی، خلطی صورت گرفته و احکام قضیه را که مربوط به مفاهیم ذهنی است به مصادیق خارجی سرایت داده‌اند. ..... وجود نسبت در قضیه‌ای که حاکی از یک امر بسیط است، مستلزم وجود خارجی نسبت در مصداق آن نیست، بلکه اساساً هیچ‌گاه نمی‌توان نسبت را از امور عینی و خارجی به‌حساب آورد، و نهایت چیزی که می‌توان گفت این است که نسبت در هلیات بسیطه، نشانهٔ وحدت مصداق موضوع و محمول، و در هلیات مرکبه، نشانهٔ اتحاد عینی آنهاست." همچنین در تعلیقه بر نهایه می فرمایند: "وقد ابتدأ الاُستاذ(دام‌ظله‌العالی) بإثبات الرابطة بین القضایا وكونها قائمة بالطرفین غیر مستقلّة عنها، وركّز على القضایا الخارجیّة التی تنطبق بموضوعاتها ومحمولاتها على الخارج، وكأنّه أراد بذلك إثبات الرابطة بین مصادیق الموضوعات والمحمولات فی الخارج، حتّى یصحّ تقسیم الوجود العینیّ إلى الرابط والمستقلّ أیضاً، ذلك التقسیم الذی یناسب البحث الفلسفیّ ویعتنی به الفیلسوف القائل بأصالة الوجود. لكن یلاحظ علیه أنّ ثبوت الموضوعات والمحمولات فی الخارج لا یكفی دلیلاً على ثبوت الرابطة كنوع من الوجود العینیّ. والرابطة فی القضایا إن دلّت على شیء خارجیّ فإنّما تدلّ على اتّحاد مصداق الموضوع والمحمول، وهو أعمّ من ثبوت أمر رابط بینهما. فإنّ اتّحاد الجوهر والعرض أو اتّحاد المادّة والصورة فی الخارج مثلاً لا یستلزم وجود رابط بینهما، بل یكفی كون أحدهما من مراتب وجود الآخر أو كون أحدهما رابطیّاً بالنسبة إلى الآخر. والحاصل أنّه لا یمكن بمثل هذا البیان إثبات الوجود الرابط فی الأعیان، وإثباته رهن لتبیین كیفیّة ارتباط المعلول بالعلّة، على ما سیأتی فی محلّه." در شرح نهایه می فرمایند: "چنین فرض شده که ملاک انطباق قضیه بر خارج این است که تمام اجزاء قضیه در خارج مطابَقى خاص به خود داشته باشند ولى چنین نیست. انطباق قضیه‌اى بر خارج مستلزم این نیست که هر یک از اجزاء آن، اعم از موضوع و محمول و نسبت، در خارج بر وجودى خاص به خود منطبق باشند، بلکه در خارجى بودن قضیه همان انطباق موضوع و محمول بر خارج و اتحاد آنها در خارج کافى است، خواه این اتحاد عینوجود فى نفسه یک طرف باشد، به این صورت که وجود فى‌نفسه محمول عین وجودش براى موضوع باشد و خواه این اتحاد خود وجودى خاص به خود داشته باشد غیر از وجود موضوع و محمول که از سنخ وجود رابط است." این نکته در شرح اسفار نیز تذکر داده شده است: " به نظر می رسد که وجود رابطی به معنی رابط قضیه یک اصطلاح منطقی و مربوط به مفاهیم است و مفهوم بما هو مفهوم سنخیتی با وجودهای عینی ندارد و نیز نمی توان از راه ثبوت رابط در قضایای موجبه نوعی وجود رابطی را در خارج اثبات کرد ." 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح @PhilosophyofAyatollahMesbah
📒 بیان ساده‌اى از «رابطه علت هستى‌بخش و معلول» 🔰تمثیلات(۲) برگرفته از: شرح جلد دوم اسفار جزء دوم ص ۴۸۹ نظریه حقوقی اسلام ج۱ ص ۱۷۲ علامه مصباح رحمه الله در شرح اسفار می فرمایند: شاید نزدیک ترین مثالی که می توان در عالم ما برای فعل خدا بیان کرد ، ایجاد صور ذهنی یا اراده انسان باشد.نزد کسانی که اراده را فعل نفس می دانند و این مطلب برای آنها پذیرفته شده و روشن است که فاعلیت نفس نسبت به اراده ، فاعلیت بالتجلی است، مثال اراده بهترین مثال برای محل بحث خواهد بود . در غیر این صورت ، صور ذهنی بهترین مثال خواهد بود . وقتی صورتی را در ذهن تصور می کنیم ، تا زمانی که به این صورت توجه داریم ، آن صورت در ذهن وجود دارد؛ اما اگر توجه ما به آن قطع شود، دیگر اصلا صورتی در ذهنمان نیست. رابطه خدا با عالم همین گونه است : تا هنگامی که خدا عالم را ایجاد و افاضه می کند ، عالم وجود دارد ؛ و به محض آنکه از افاضه عالم و هستی بخشی به آن دست بردارد ، عالم محو و نیست و نابود می شود . بنابراین بهترین تشبیه ، تشبیه رابطه خدا با عالم به رابطه ذهن و صورت های ذهنی و توجهش به آنها است. البته باز هم می گوییم ، رابطه خدا با عالم بسیار عمیق تر و بالاتر از این حرف ها است: ولله المثل الاعلی همچنین در نظریه حقوقی اسلام می فرمایند: یکى از الطاف بزرگ خدا به بشر، براى شناخت «رابطه خدا با انسان»، این است که نمونه کوچکى از «علت فاعلى و معلول» را در وجود انسان قرار داده است. با شناخت این نمونه، معرفت و شناخت آدمى به خدا بیشتر مى‌شود و اگر از این مورد بى‌اطلاع بودیم، تصور رابطه علّى و معلولى برایمان دشوار بود.شما مى‌توانید در ذهن خود، گلدانى زیبا با گلى زیباتر را تصور نمایید و نیازى به تهیه گلدان، خاک و بوته گل در خارج نیست؛ بلکه به خاطر قدرتى که خداوند دروجود شما قرار داده است، به محض اراده و توجه، مى‌توانید یک شاخه گُل را تصورنمایید و صورت آن را در ذهن خویش حاضر سازید. آنچه مهم است این است که قِوام و دوام این صورت گُل در ذهن شما، به توجه و اراده شما وابسته است. با کوچک‌ترین غفلت، صورت گُل محو و نابودمى‌شود و براى ایجاد مجدد آن، نیازمند اراده و توجه شما در مرتبه دوم است. بنابراین براى بقا و استمرار دایمى این صورت در ذهن، پیوسته و بدون آنى غفلت، باید از ناحیه شما اراده و توجه اِعمال گردد. رابطه‌اى بسیار تنگاتنگ و ظریف بین اراده شخص و آن صورت ذهنى وجود دارد که آن به آن، وجود از یک طرف (اراده) به طرف دیگر (صورت ذهنى) داده مى‌شود.این مثال، بیان ساده‌اى از «رابطه علت هستى‌بخش و معلول» آن است. 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح @PhilosophyofAyatollahMesbah
📜نظر استاد مصباح درباره کم متصل(۱) برگرفته از آموزش فلسفه درس ۴۷, ۴۸ دروس فلسفه ص ۲۳۰ شرح الهیات شفاء ج۱ ص ۱۱۷ و ج۲ ص ۳۳۷، ۳۳۸ شرح نهایه الحکمه ج۳ ص ۳۸۳ تعلیقه نهایه ص۱۸۶ عبارت مرحوم علامه مصباح رحمه‌الله در آموزش فلسفه مبهم است و تصریح ندارد که آیا «کمیت های متصل» ماهوی هستند یا فلسفی : «اما كميت‌هاي متصل در ضمن بحث از مكان و زمان، روشن شد كه آنها از چهره‌هاي وجود اجسام هستند و وجودي جداگانه از وجود جسم ندارند و به اصطلاح، جعل تأليفي و ايجاد مستقلي به آنها تعلق نمي‌گيرد، هر‌چند ذهن مي‌تواند آنها را به‌عنوان ماهيات مستقلي در نظر بگيرد. با در نظر گرفتن اين نكته، مي‌توان آنها را به يك معنا از «‌اعراض اجسام‌» به‌حساب آورد، اما اعراضي كه وجود آنها عين وجود جسم است و همه ماهيات آنها با يك وجود موجود مي‌شوند، و به ديگر سخن وجود اين‌گونه اعراض، از شئون وجود جوهر مي‌باشد.» «درميان مفاهيمي كه به‌نام مقولات عرضي ناميده شده‌اند، كيف نفساني و كيف محسوس را مي‌توان از قبيل مفاهيم ماهوي و داراي مابازاي عيني- دانست، و كميت متصل را كه شامل مقادير هندسي و زمان مي‌شود، بايد از اعراض تحليليه و حاكي از ابعاد وجود اجسام به‌شمـار آورد.» «اعراض تحليلي مانند كميات متصل و كيفيات آنها، وجودي منحاز از وجود موضوعاتشان ندارند و تنها اين‌گونه اعراض را بايد از شئون وجود جوهر به‌حساب آورد كه با موضوع خودشان متعلق يك جعل بسيط هستند. اما اعراض خارجي مانند كيفيات نفساني، وجود عرضي ويژه‌اي دارند و جعل آنها تأليفي است.» در تعلیقه نهایه نیز می فرمایند: «الجسم التعلیمی أو الحجم ینتزع من حدود الجسم الطبیعی و السطح ینتزع من حد الحجم ، کما أن الخط هو طرف السطح و النقطه طرف الخط . و الحدود و الأطراف أمور عدمیة لا یصح عدها من المهیات الحقیقیة» 🔰لیکن ایشان در برخی آثار تصریح می کنند که کمیت های متصل از معقولات ثانیه فلسفی هستند ایشان در دروس فلسفه می فرمایند: «همه انواع کمیت متصل ، نحوه وجود موجود جسمانی هستند که ذهن هر یک از جهات را بخصوصها مورد توجه قرار می دهد و مفهومی می گیرد ، که این مفهوم به نظر ما از معقولات ثانیه فلسفی است.» نیز در شرح الهیات شفاء می فرمایند: «صدرالمتألهين بر آن است كه مقادير و كميّت ها نه از قبيل اعراض اند و نه از قبيل جواهر، بلكه از «‌عوارض تحليليه‌» به شمار مى آيند و نسبت به ماهيّت شىء، عَرَضى هستند يعنى جزء ماهيّت آن نيستند. البته، باز گشت اين مطلب به همان نظرى است كه ما در بحثها بر آن تأكيد ورزيده ايم؛ و كميّت را از معقولات ثانيه فلسفى دانسته ايم. اينكه كميّت از معقولات ثانيه فلسفى و از عوارض تحليلى وجود باشد بدان معنا است كه مراتب وجود جوهر و از شئون وجود جوهر قرار گيرد.» در ادامه نیز در بیان نظرات می فرمایند : «۳ـ عوارض تحليليه‌»بودن مقادير و كميته؛ اين نظر، مختار صدرالمتألهين است و به نظر مى رسد كه از ساير اقوالْ بيشتر قابل دفاع و توجيه باشد» در شرح نهایه نیز تاکید می کنند که نظر صدرا را در این زمینه پذیرفته اند: «با دقت در آنچه درباره موجودیت کمیات در خارج گفته اند، می توان دریافت که آنچه درباره کمیات پذیرفتنی است این است که اتصاف اشیاء به آنها خارجی است نه اینکه عروض آنها بر اشیاء نیز خارجی باشد تا در زمره اعراض قرار گیرند. بنابراین همان گونه صدرالمتألهین گفته است ، همه کمیات را باید از اعراض تحلیلی به شمار آورد نه اعراض خارجی.» ایشان در تبیین معنای اعراض به خارجی و تحلیلی می فرمایند: عرض خارجی «‌‌ در خارج، امورى وجود دارند كه ذوات عينى‌اند مثل انسان، معدن و عنصر. اين ذواتْ صفاتى دارند كه در خارجْ عارض اين ذوات مى‌شوند (= اعراض خارجى) مثل رنگ، حرارت و زبرى. اين دسته از صفات و اعراضْ خودشان در خارجْ ما بازاء عينى دارند يعنى مثلا كاغذ سفيد، هم كاغذ بودنش و هم سفيد بودنش ما بازاء خارجى دارند و از همديگر قابل تفكيك مى‌باشند. دليلش اينكه اگر كاغذ سفيد، در اثر عاملى سياه شد سفيدى‌اش از بين رفته است ولى كاغذ بودنش باقى است و سياهى جديد كه بر كاغذ عارض شده، حيثيتى غير از حيثيت كاغذ بودن دارد ولى امرى عينى و داراى ما بازاء است. چنين صفات و اعراضى را «‌عرض خارجى‌» مى‌نامند. عرض تحليلى : ‌‌ دسته ديگرى از صفات و اعراض هستند كه در خارجْ وجودى جداگانه و زائد بر ذات موصوف ندارند بلكه در خارجْ عين موصوف مى‌باشند ولى ذهن در ظرف تحليل خودش مى‌تواند اينگونه صفات را از موصوف جدا سازد. اين گروه از صفات ما بازاء عينى ندارند و در اصطلاح به عوارض تحليلى‌ شهرت يافته‌اند. مثلا وحدت همانند سفيدى يا گرمى نيست تا بتوان گفت: اين جسم است و اين هم وحدت آن است. وحدت امرى زائد بر ذات موصوف نيست. بدون شك وحدت ذات نيست. ولى صفت بودنش هم مثل صفت بودن صفات خارجى نيست» 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح @PhilosophyofAyatollahMesbah
📜نظر شیخ اشراق در باب اصالت ماهیت در واجب تعالی برگرفته از آموزش فلسفه ج۱ درس ۲۷ هم اندیشی معرفت شناسی ج ۲ ص ۴۴۷ و ۴۸۴_۴۸۵ اسفار ج ۱ ص ۴۳ شرح جلد ۱ اسفار جزء اول ص ۱۵۱،۱۶۵ مجموعه مصنفات شیخ اشراق ج ۱ ص ۱۸۶،۱۸۷ حکمت اشراق ج ۱ ص۳۲۳_۳۲۵ علامه مصباح یزدی رحمه الله در آموزش فلسفه می فرمایند: «دليل ديگري بر اصالت وجود نيز مي‌توان اقامه کرد مبني بر آنچه مورد قبول فلاسفه است که ذات مقدس الهي، منزه از حدودي است که با مفاهيم ماهوي از آنها حکايت شود؛ يعني ماهيت به معناي مورد بحث ندارد؛ درصورتي‌که اصيل‌ترين واقعيت‌ها و واقعيت‌بخش به هر موجودي است، و اگر واقعيت خارجي مصداق ذاتي ماهيت بود، بايستي واقعيت ذات الهي هم مصداق ماهيتي از ماهيات باشد. البته اين دليل مبتني بر مقدمه‌اي است که بايد در بخش خدا‌شناسي اثبات شود، ولي چون مورد قبول طرفداران اصالت ماهيت نيز هست، در اينجا هم مي‌توان از آن استفاده کرد و دست‌کم به‌عنوان جدال به احسن با ايشان احتجاج نمود.» همان طور که در هم اندیشی معرفت شناسی نیز در مورد شیخ اشراق می فرمایند : «اگر شیخ اشراق واقعا وجود را اعتباری می داند و منظورش از اعتبار این است که واقعیتی در خارج ندارد پس چرا در مورد واجب الوجود چیزی بر خلاف اعتقادش کی گوید؟» «وی معتقد است مجردات اصلا ماهیت ندارند. شیخ اشراق معتقد است مجردات از صقع ربوبی هستند و به همین دلیل فاقد ماهیت‌اند.» 🔰شاید بتوان گفت ریشه این مطلب که «منزه بودن واجب تعالی از ماهیت مورد قبول طرفداران اصالت ماهیت نیز هست »در کلام مرحوم ملاصدرا است «كذا ما أدى إليه نظر الشيخ الإلهي في آخر التلويحات من أن‌  النفس و ما فوقها من المفارقات إنيات صرفة و وجودات محضة و لست أدري كيف يسمع له مع ذلك نفي كون الوجود أمرا واقعيا عينيا و هل هذا إلا تناقض في الكلام.» علامه مصباح نیز در شرح اسفار نیز به این به مطلب اشاره کرده‌اند : صفحه ۱۵۱« شیخ اشراق واجب تعالی را ماهیت نمی داند بلکه آن را وجود خاص و عین عینیت می داند حتی در مورد مجردات می گوید که ماهیت ندارند : انیات محضه و وجودات صرفه لا ماهیة لها» صفحه ۱۶۵« جالب اینجا است که شیخ اشراق با آنکه بر اعتباری بودن وجود دلیل آورده ولی خود در کتاب تلویحات تصریح می کند که نفس و مجردات عالی تر (مثل عقل و واجب تعالی ) همگی انیت صرف و وجود محض هستند . چگونه ممکن است کسی از یک طرف بعضی حقایق را وجود محض بداند و از سوی دیگر معتقد باشد که وجود در خارج تحققی ندارد زیرا تحقق آن. در خارج مستلزم تسلسل است؟» 🔹نکته برخی از اشراق پژوهان معاصر بیان می کنند که شیخ اشراق نیز همچون صدرا و ابن سینا گرچه در آغاز مباحث بر طریق مشهور حرکت کرده اند لیکن کم کم از این نظریه فاصله و نظریه خویش را مطرح می کند. در بحث فعلی نیز امر به همین منوال است: «شیخ اشراق در کتب بحثی خود، مانند مطارحات و مقاومات ، هنگام بحث از هویت واجب الوجود ، نخست بنا بر نظر مشهور ، مبنی بر وجود بحت و انیت صرف بودن واجب ، مطالب را سامان می دهد ولی اندک اندک از این نظریه فاصله می گیرد و نظر اشراقی خود را بیان می کند» ایشان در ادامه بیان می کنند که: « شیخ اشراق در نظر نهایی خود ، نه تنها استدلال مشائیان مبنی بر صرف وجود بودن واجب را نمی پذیرد، بلکه مطلقا اعتقادی به این اصل ندارد و وجود را چه در واجب و چه در ممکن ، امری اعتباری می داند و در واجب نیز همچون ممکنات، به اصالت ماهیت معتقد است.» «ثمّ اذا عرف انّ النفس لا تتركّب بل ماهيّتها بسيطة درّاكة فيجب ان يكون فاعلها مدركا و هو ابسط و افضل حتى ينتهى الى اقصى‌اسبابها، فيكون ذلك لا ثانى له....امّا انّه نفس الوجود فلا يتأتّى تصحيحه لانّه اعتبارىّ، و مفهوم الحياة غيرمفهوم الوجود.... سؤال أما قلتم انّه نفس الوجود البحت؟ جواب انما اردنا«الموجود عند نفسه» و هو«الحىّ»  🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح @PhilosophyofAyatollahMesbah