📜قابلیت تسلسل از ویژگی های مفاهیم اعتباری است
برگرفته از
نظریه حقوقی اسلام ج ۱ ص۱۲۸_۱۲۹
شرح جلد اول اسفار جزء دوم ص ۲۱۳
علامه مصباح یزدی رحمه الله بعد از تعریف مفاهیم اعتباری به :
"يك سلسله مفاهيم ديگرى داريم كه يك شىءِ خاصِ خارجى را نشان نمىدهد، بلكه قوام اينگونه مفاهيم به اعتبارات عقلى و ذهنى مىباشد؛ براى مثال وقتى مىگوييم: نماز واجب است؛ «نماز» يك حركت عينى خارجى است، امّا «واجب» يعنى چه؟ آيا كلمه «واجب» به يك شىء عينى در خارج، يا صفتى از يك موجود خارجى اشاره مىكند؟ آيا داراى رنگ و شكل است؟ كلمه «واجب» به يك موجود خارجى يا صفتى مربوط به موجودات خارج اشاره نمىكند، بلكه اين معنايى است كه فقط عقل آن را درك مىكند."
در مورد یکی از خواص این مفاهیم می فرمایند:
"از خواص مفاهيم اعتبارى اين است كه به گونهاى قابل تسلسل است. براى مثال، ما مىگوييم: هر كسى زحمت بكشد و روى ماده خام كارى انجام دهد، حق تملك آن كالا را داراست. اگر چوبى از جنگل بريده است، همان بريدن درخت، كارى است كه روى آن انجام داده است. سپس ممكن است آن را به صورتى خاص مانند: در، پنجره و يا يك اثر هنرى زيبا در آورد. به خاطر كارى كه روى اين ماده خام انجام داده است، مىگوييم: اين شخص نسبت به اين كالا داراى «حق مالكيت» است. «مالكيت» يك امر اعتبارى است؛ يعنى در خارج، جز انسان، چوب و كارهايى كه روى آن انجام شده است، چيز ديگرى به نام «مالكيت» نداريم. از خواص اين مفهوم اعتبارى (مالكيت) آن است كه مفاهيم اعتبارى متعدد ديگرى، پى در پى، از آن قابل اخذ است؛ مثلا كارگر يا هنرمندى كه روى چوب كار كرده، مالك اين چوب و يا اثر هنرى مىشود. در اين حالت، مالك «حق» دارد در مملوك خويش تصرف كند. بنابراين، در اينجا غير از مفهوم اعتبارى «مالكيت»، مفهوم ديگرى هم به نام «حق» پيدا شد؛ يعنى چون «مالك» است حق دارد كه در اين مملوك خويش تصرف كند.
در بررسى و تحليل «حق» اين پرسش مطرح مىشود كه آيا اين شخص مىتواند «حق» خود را به ديگرى واگذار كند؛ مثلا در مقابل دريافت مالى آن را بفروشد يا ببخشد؟ پاسخ مثبت است. ممكن است انسان برخى حقوق خود را مبادله يا واگذار نمايد. در اين حالت، مالكِ تصرف در مِلك خويش نيز مىباشد. به عبارت ديگر وقتى «مالك» شد، «حق» دارد از اين مالكيت خويش استفاده نمايد. پس مفهوم ديگرى غير از «حق» روى اين مالكيت به وجود آمد كه عبارت است از: حق تصرف و مبادله اين شىء. اين زايش مفهومى همين طور تسلسل پيدا مىكند. اين حالت تسلسل، از خواص مفاهيم اعتبارى است؛ در حالى كه مفاهيم حقيقى، مانند انسان، اينگونه نيستند، و انسان ديگرى در درون آن انسان و يا محمول آن قرار نمىگيرد. وقتى مىگوييم: انسان حق دارد فلان كار را انجام دهد و سپس مىگوييم: حق دارد كه اين حق خويش را واگذار كند، اين جا يك حق به حقى ديگر تعلق و وابستگى پيدا مىكند؛ يعنى چون آن حق اوّل را داراست، مالك حق دوم است. به اين ترتيب، حق دوّم، كه خود نيز يك مفهوم اعتبارى است، به حق اوّل وابسته مىشود."
ایشان در ادامه نیز می فرمایند:
"اولين فيلسوفى كه به تسلسلى بودن اعتبارات عقلى و مفاهيم اعتبارى توجه نموده، شيخ اشراق است. او در كتاب «حكمة الاشراق» و ديگر كتابهايش، فصل مهمى به چگونگى شناسايى اعتبارات عقلى اختصاص داده است. فيلسوفان ديگر همچون صدرالمتألهين اين مطلب را از او اخذ نمودهاند."
ایشان همچنین در شرح اسفار می فرمایند:
"بنابراین ما نیز معتقد میشویم که قاعده تسلسل اعتباری بودن مفاهیم را اثبات می کند اما اعتباری به معنای معقولات ثانیه فلسفی نه آنچنان که از ظاهر کلام شیخ بر می آید . "
#معرفت_شناسی
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜آیا مفاهیم ماهوی می توانند موضوع قضایای اخلاقی باشد؟
برگرفته از
آموزش فلسفه ج۱ درس ۱۵ ص ۱۹۸_۱۹۹
اخلاق در قرآن ج ۱ص ۵۰
نقد وبررسی مکاتب اخلاقی۳۲۵_۳۲۶
فلسفه اخلاق۵۰_۱۹۵
دروس فلسفه اخلاق۱۳_۱۴
از برخی از کلمات علامه مصباح یزدی رحمه الله در کتب مختلف این طور برداشت می شود که همه موضوعات اخلاقی از عناوین انتزاعی و معقولات ثانیه فلسفی هستند که می توان به عبازت ذیل اشاره کرد:
۱.آموزش فلسفه:
چنانکه اشاره شد دستهٔ دیگری از مفاهیم در قضایای اخلاقی و حقوقی بهکار میروند که موضوعات این قضایا را تشکیل میدهند، مانند عدل و ظلم و مالکیت و زوجیت. نظر صحیح این است که این مفاهیم هرچند قراردادی و به معنای خاصی «اعتباری» هستند، ولی چنین نیست که بهکلی بیارتباط با حقایق خارجی، و بیرون از حوزهٔ قانون علیت باشند، بلکه اعتبار آنها براساس نیازهایی است که انسان برای رسیدن به سعادت و کمال خودش تشخیص میدهد.
۲. فلسفه اخلاق:
صفحه ۵۰:اجمالاً میتوان گفت مفاهیمی که در ناحیۀ موضوع یا مسندالیه گزارههای اخلاقی قرار میگیرند، از قبیل مفاهیم ماهوی نبوده... مثلاً با توجه به لزوم کنترل غرایز و رعایت محدودیتهایی در رفتار، بهطور کلی حدودی در نظر گرفته شده و خروج از آنها به نام ظلم و طغیان، و رعایت آنها و حرکت در چهارچوب آن حدود، به نام عدل و قسط نامگذاری گردیده است.
صفحه ۱۹۵: مفاهیم اخلاقی اعم از آنکه در ناحیۀ موضوع باشند یا محمول، همگی از سنخ معقولات ثانی فلسفیاند که منشأ انتزاع خارجی دارند...
۳. نقد و بررسی مکاتب اخلاقی
موضوع قضیه اخلاقی، افعال اختیاری انسان است، ولی نه به طور کلی؛ بلکه از آن جهت که تحت یکی از عناوین انتزاعی خاص واقع میشود. و به عبارت دقیقتر، موضوع قضیه اخلاقی عبارت است از آن دسته از عناوین انتزاعی که بر افعال اختیاری انسان صدق میکند؛ مثل عدالتورزی، ستمگری، راستگویی و دروغگویی. بنابراین، فعل اختیاری از آن جهت که دارای یک ماهیت خاصی است، موضوع قضیه اخلاقی قرار نمیگیرد؛ بلکه حتماً باید معنون به یک عنوان انتزاعی شود. به تعبیر دیگر، عدالت، یک ماهیت خارجی و واقعیت عینی و ماهوی نیست؛ بلکه عنوانی است که مثلاً از «موضعگیری صحیح»، «بجا انجام دادن کار و رعایت کردن حقوق دیگران» انتزاع میشود. چنانکه ظلم، تقوا، فجور، فسق، حق و باطل نیز هیچ کدام از واقعیتهای عینی و ماهوی نیستند؛ بلکه، ذهن ما با ملاحظه خاصی که روی مفاهیم اولیه دارد، این مفاهیم را انتزاع میکند. و الا مفاهیم عینی و ماهوی که مستقیماً از اعیان خارجی در ذهن ما منعکس میشوند نظیر سخن گفتن، راه رفتن، غذا خوردن، سیلی زدن و امثال آن هرگز موضوع احکام اخلاقی قرار نمی گیرند
اخلاق در قران :
موضوعات در قضایاى اخلاقى، عناوینى انتزاعى هستند.
✅با این حال باید توجه داشت که مراد علامه مصباح رحمه الله از اینکه موضوعات قضایای اخلاقی عناوین انتزاعی هستند به این معنا است :
🔰اصل در موضوعات قضایای اخلاقی انتزاعی بودن آن ها است و اگر امر عینی بخواهد موضوع این گزاره ها قرار بگیرد حتما باید آن امر عینی مصداق یک عنوان انتزاعی باشد تا محکوم به حکم اخلاقی گردد. لذا مفاهیم ماهوی نیز می توانند موضوع باشند ولی از آن جهت که مصداق عنوان انتزاعی باشند .
علامه مصباح در جاهای مختلف به این مطلب اشاره فرموده اند:
نقد و بررسی مکاتب اخلاقی :
این دسته مفاهیم(ماهوی)، تنها و تنها در صورتی که مصادیق یکی از عناوین انتزاعی پیشگفته و امثال آن قرار گیرند و صرفاً به این لحاظ، جایگزین موضوع قضایای اخلاقی و مشمول حکم آنها قرار میگیرند.
اخلاق در قرآن :
مفاهیم ماهوى ... فقط و فقط در صورتى که مصادیق یکى از عناوین انتزاعى فوق باشند و صرفاً، به این لحاظ، جایگزین موضوع قضایاى اخلاقى و مشمول حکم آنها مىشوند.
شاید واضح ترین جای که علامه مصباح به این نکته اشاره فرموده باشند در دروس فلسفه اخلاق باشد:
موضوع قضایای اخلاقی معمولا یک عناوین انتزاعی هستند و اگر مفاهیم اولیه هم موضوع قرار گیرد باز برای اثبات حکمش واسطه ای می خورد . باید یک عنوان انتزاعی واسطه شود تا آن حکم ، ثابت شود.
... ممکن است گاهی یک امر عینی هم متصف به حسن و قبح اخلاقی بشود ولی اگر دقت کنیم می بینیم آنجا هم آن امر عینی از آن جهت که مصداق یک عنوان انتزاعی است محکوم یک حکم اخلاقی قرار می گیرد ، یعنی مثلا ممکن است بگوییم راه رفتن تو ظلم بود چون در زمین مردم بود و تجاوز به حق دیگران . راه رفتن ، یک حقیقت خارجی است ولی وقتی دقت کنیم می بینیم که راه رفتن حقیقةً موضوع خیر و شر نیست بلکه این راه رفتن از آن جهت که مصداق غصب است متصف به شر می شود . پس اگر به یک امر حقیقی هم حسن و قبح اخلاقی را نسبت دهیم بالعرض است ، حکم ، ذاتا مال عنوان انتزاعی است."
#فلسفه_اخلاق
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜نقد اثبات وجود خارجی رابط به واسطه اثبات رابط در قضیه
برگرفته از
آموزش فلسفه درس ۲۲ ص ۲۷۳
تعلیقه نهایه الحکمه ص ۷۸ رقم ۳۸
شرح نهایه الحکمه ج۱ ص ۲۴۲
شرح جلد ۱ اسفار جزءاول ص ۳۰۵
دروس فلسفه ص۷۷،۷۸
هم اندیشی معرفت شناسی ج۲ ص۴۸۶
یک بحثی که پیرامون مفهوم وجود مطرح شده دربارهٔ اشتراک واژه وجود بین معنای اسمی و مستقل، و معنای حرفی و ربطی است.
علامه مصباح رحمه الله در آموزش فلسفه می فرمایند:
"توضیح آنکه در قضیهٔ منطقی علاوه بر دو مفهوم اسمی و مستقل (موضوع و محمول)، مفهوم دیگری لحاظ میشود که رابط بین آنهاست و در زبان فارسی با لفظ «است» به آن اشاره میشود، ولی در زبان عربی معادلی ندارد و هیئت ترکیبی جمله را میتوان حاکی از آن بهشمار آورد. این مفهوم از قبیل معانی حرفی است و مانند معانی حروف اضافه استقلالاً قابل تصور نیست، بلکه باید آن را در ضمن جمله درک کرد. منطقیین این معنایحرفی را «وجود ربطی» یا «وجود رابط» مینامند، در برابر معنای اسمی آن که میتواند محمول واقع شود و ازاینرو آن را «وجود محمولی» میخوانند.
صدرالمتألهین در اسفار تصریح کرده است که استعمال واژه «وجود» در چنین معنای حرفی، به اصطلاح خاصی غیر از معنای معروف و مصطلح آن است که معنایی اسمی و مستقل میباشد و بنابراین باید کاربرد کلمهٔ وجود را در این دو معنا بهصورت مشترک لفظی دانست.ولی بعضی دیگر به این نکته توجه نکردهاند و مفهوم وجود را مطلقاً مشترک معنوی دانستهاند، بلکه پا را فراتر نهاده خواستهاند از راه چنین مفهومی وجود عینی رابط را نیز اثبات کنند، به این بیان که وقتی مثلاً میگوییم «علی دانشمند است»، واژه «علی» حکایت از شخص خاصی میکند و در ازای واژه «دانشمند» هم دانش وی وجود دارد که آن هم در خارج موجود است، پس مفهوم رابط قضیه هم که با لفظ «است» نشان داده میشود، حکایت از نسبت خارجی بین دانش و علی مینماید، بنابراین در متن خارج هم نوعی وجود ربطی اثبات میشود."
🔰بررسی
ایشان در آموزش فلسفه می فرمایند:
"ولی در اینجا هم بین مفاهیم و احکام منطقی با مفاهیم و احکام فلسفی، خلطی صورت گرفته و احکام قضیه را که مربوط به مفاهیم ذهنی است به مصادیق خارجی سرایت دادهاند. ..... وجود نسبت در قضیهای که حاکی از یک امر بسیط است، مستلزم وجود خارجی نسبت در مصداق آن نیست، بلکه اساساً هیچگاه نمیتوان نسبت را از امور عینی و خارجی بهحساب آورد، و نهایت چیزی که میتوان گفت این است که نسبت در هلیات بسیطه، نشانهٔ وحدت مصداق موضوع و محمول، و در هلیات مرکبه، نشانهٔ اتحاد عینی آنهاست."
همچنین در تعلیقه بر نهایه می فرمایند:
"وقد ابتدأ الاُستاذ(دامظلهالعالی) بإثبات الرابطة بین القضایا وكونها قائمة بالطرفین غیر مستقلّة عنها، وركّز على القضایا الخارجیّة التی تنطبق بموضوعاتها ومحمولاتها على الخارج، وكأنّه أراد بذلك إثبات الرابطة بین مصادیق الموضوعات والمحمولات فی الخارج، حتّى یصحّ تقسیم الوجود العینیّ إلى الرابط والمستقلّ أیضاً، ذلك التقسیم الذی یناسب البحث الفلسفیّ ویعتنی به الفیلسوف القائل بأصالة الوجود. لكن یلاحظ علیه أنّ ثبوت الموضوعات والمحمولات فی الخارج لا یكفی دلیلاً على ثبوت الرابطة كنوع من الوجود العینیّ. والرابطة فی القضایا إن دلّت على شیء خارجیّ فإنّما تدلّ على اتّحاد مصداق الموضوع والمحمول، وهو أعمّ من ثبوت أمر رابط بینهما. فإنّ اتّحاد الجوهر والعرض أو اتّحاد المادّة والصورة فی الخارج مثلاً لا یستلزم وجود رابط بینهما، بل یكفی كون أحدهما من مراتب وجود الآخر أو كون أحدهما رابطیّاً بالنسبة إلى الآخر. والحاصل أنّه لا یمكن بمثل هذا البیان إثبات الوجود الرابط فی الأعیان، وإثباته رهن لتبیین كیفیّة ارتباط المعلول بالعلّة، على ما سیأتی فی محلّه."
در شرح نهایه می فرمایند:
"چنین فرض شده که ملاک انطباق قضیه بر خارج این است که تمام اجزاء قضیه در خارج مطابَقى خاص به خود داشته باشند ولى چنین نیست. انطباق قضیهاى بر خارج مستلزم این نیست که هر یک از اجزاء آن، اعم از موضوع و محمول و نسبت، در خارج بر وجودى خاص به خود منطبق باشند، بلکه در خارجى بودن قضیه همان انطباق موضوع و محمول بر خارج و اتحاد آنها در خارج کافى است، خواه این اتحاد عینوجود فى نفسه یک طرف باشد، به این صورت که وجود فىنفسه محمول عین وجودش براى موضوع باشد و خواه این اتحاد خود وجودى خاص به خود داشته باشد غیر از وجود موضوع و محمول که از سنخ وجود رابط است."
این نکته در شرح اسفار نیز تذکر داده شده است:
" به نظر می رسد که وجود رابطی به معنی رابط قضیه یک اصطلاح منطقی و مربوط به مفاهیم است و مفهوم بما هو مفهوم سنخیتی با وجودهای عینی ندارد و نیز نمی توان از راه ثبوت رابط در قضایای موجبه نوعی وجود رابطی را در خارج اثبات کرد ."
#فلسفه_اسلامی
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح
@PhilosophyofAyatollahMesbah
نظرات فلسفی آیت الله مصباح رحمه الله
📜نقد اثبات وجود خارجی رابط به واسطه اثبات رابط در قضیه برگرفته از آموزش فلسفه درس ۲۲ ص ۲۷۳ تعلیقه ن
1401.08.17-اسفار - تبیین نقد نظریه علامه مصباح در بحث وجود ربطی_۲۰۲۲_۱۱_۰۸_۲۱_۳۵_۰۴_۵۶۰.mp3
1.02M
📜تبیین نقد علامه مصباح به علامه طباطبایی رحمهما الله در وجود ربطی
👤آیت الله فیاضی حفظه الله
#فلسفه_اسلامی
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح
@PhilosophyofAyatollahMesbah
https://eitaa.com/joinchat/4039639189C2abefc3ea2
📜آزادی سوال پرسیدن
🔰تمثیلات(۱)
نظریه حقوقی اسلام جلد ۱ص ۳۵۲
آیا در مسایل پزشکى به بهانه اینکه آزادى است، مىشود هر میکروبى را در سطح کوچه و خیابان پخش کرد؟! در حالى که آوردن همین میکروب در آزمایشگاه و نزد متخصصان، براى مطالعه و تحقیق روى آن هیچ مشکل و محذورى ندارد. نه تنها مشکلى ندارد، که بسیار هم مفید است؛ چون متخصصان با مطالعه بر روى آن مىتوانند راههاى پیشگیرى از ابتلاى به آن و نیز مبارزه با آن و درمان مبتلایان به آن را کشف کنند و جان هزاران و میلیونها انسان را نجات دهند. شبهات فکرى و دینى نیز دقیقاً همینگونه است که انتشار آن در سطح افکار عمومى جامعه نتیجهاى جز زیانهاى سنگین و گاه غیر قابل جبران و فاجعه بار ندارد؛ اما طرح آن در مجامع علمى و تخصصى مربوط، به رشد و شکوفایى و بالندگى هر چه بیشتر اندیشه و معرفت و دین منجر مىگردد.
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📒 بیان سادهاى از «رابطه علت هستىبخش و معلول»
🔰تمثیلات(۲)
برگرفته از:
شرح جلد دوم اسفار جزء دوم ص ۴۸۹
نظریه حقوقی اسلام ج۱ ص ۱۷۲
علامه مصباح رحمه الله در شرح اسفار می فرمایند:
شاید نزدیک ترین مثالی که می توان در عالم ما برای فعل خدا بیان کرد ، ایجاد صور ذهنی یا اراده انسان باشد.نزد کسانی که اراده را فعل نفس می دانند و این مطلب برای آنها پذیرفته شده و روشن است که فاعلیت نفس نسبت به اراده ، فاعلیت بالتجلی است، مثال اراده بهترین مثال برای محل بحث خواهد بود . در غیر این صورت ، صور ذهنی بهترین مثال خواهد بود . وقتی صورتی را در ذهن تصور می کنیم ، تا زمانی که به این صورت توجه داریم ، آن صورت در ذهن وجود دارد؛ اما اگر توجه ما به آن قطع شود، دیگر اصلا صورتی در ذهنمان نیست. رابطه خدا با عالم همین گونه است : تا هنگامی که خدا عالم را ایجاد و افاضه می کند ، عالم وجود دارد ؛ و به محض آنکه از افاضه عالم و هستی بخشی به آن دست بردارد ، عالم محو و نیست و نابود می شود . بنابراین بهترین تشبیه ، تشبیه رابطه خدا با عالم به رابطه ذهن و صورت های ذهنی و توجهش به آنها است. البته باز هم می گوییم ، رابطه خدا با عالم بسیار عمیق تر و بالاتر از این حرف ها است: ولله المثل الاعلی
همچنین در نظریه حقوقی اسلام می فرمایند:
یکى از الطاف بزرگ خدا به بشر، براى شناخت «رابطه خدا با انسان»، این است که نمونه کوچکى از «علت فاعلى و معلول» را در وجود انسان قرار داده است. با شناخت این نمونه، معرفت و شناخت آدمى به خدا بیشتر مىشود و اگر از این مورد بىاطلاع بودیم، تصور رابطه علّى و معلولى برایمان دشوار بود.شما مىتوانید در ذهن خود، گلدانى زیبا با گلى زیباتر را تصور نمایید و نیازى به تهیه گلدان، خاک و بوته گل در خارج نیست؛ بلکه به خاطر قدرتى که خداوند دروجود شما قرار داده است، به محض اراده و توجه، مىتوانید یک شاخه گُل را تصورنمایید و صورت آن را در ذهن خویش حاضر سازید. آنچه مهم است این است که قِوام و دوام این صورت گُل در ذهن شما، به توجه و اراده شما وابسته است. با کوچکترین غفلت، صورت گُل محو و نابودمىشود و براى ایجاد مجدد آن، نیازمند اراده و توجه شما در مرتبه دوم است. بنابراین براى بقا و استمرار دایمى این صورت در ذهن، پیوسته و بدون آنى غفلت، باید از ناحیه شما اراده و توجه اِعمال گردد. رابطهاى بسیار تنگاتنگ و ظریف بین اراده شخص و آن صورت ذهنى وجود دارد که آن به آن، وجود از یک طرف (اراده) به طرف دیگر (صورت ذهنى) داده مىشود.این مثال، بیان سادهاى از «رابطه علت هستىبخش و معلول» آن است.
#فلسفه_اسلامی
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح
@PhilosophyofAyatollahMesbah
نظام فکری آیتالله مصباح یزدی .mp3
13.56M
📜نظام اندیشه اسلامی از منظر آیت الله مصباح یزدی رحمه الله
👤حجت الاسلام و المسلمین علی مصباح
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜حد نصاب ارزش های اخلاقی
برگرفته از :
دروس فلسفه اخلاق ص ۱۷۱
نقد وبررسی مکاتب اخلاقی ص۳۴۲
اخلاق در قرآن ج ۱ص۱۰۸ و ۱۱۷
🔰عبارت اول از کتاب نقد و بررسی مکاتب اخلاقی است که شباهت بسیاری به متن دروس فلسفه اخلاق دارد لذا متن دروس فلسفه را ذکر نکردیم.
علامه مصباح یزدی رحمه الله در این زمینه می فرمایند:
«ارزشهای اخلاقی حد نصابی دارند که کمتر از آن از دیدگاه اسلام قابل پذیرش نیست. یعنی افعالی که حقیقتاً تأثیر تام در کمال انسان دارند، افعالی هستند که دارای این شرایط باشند: باید از ایمان به خدا و ایمان به روز قیامت سرچشمه بگیرند و در چارچوب تکالیف شرعی انجام گیرند. اگر کاری از ایمان به خدا نشأت نگرفته باشد و ایمان به خدا هیچ تأثیری در انجام آن کار نداشته باشد برای نفس کمالی ایجاد نمیکند. اگر از ایمان به قیامت سرچشمه نگرفته باشد که طبعاً از ایمان بالله هم سرچشمه نخواهد گرفت، مگر در موارد خطا و اشتباهی، آن هم در کمال انسان نمیتواند تأثیری داشته باشد، و اگر از ایمان ناشی شود اما قالب عمل درست انتخاب نگردد و قالب عمل به آن طریقی که شارع دستور داده انجام نشود، حسن فاعلی دارد اما حسن فعلی ندارد. این هم تأثیر واقعی خودش را نخواهد بخشید مخصوصاً اگر از روی تقصیر باشد. علامت حد نصاب این است که سعادت ابدی را تأمین میکند.»
در اخلاق در قرآن نیز این مطلب بیان شده ولی به جامعیت عبارت فوق نیست.
در صفحه ۱۰۸ از جلد اول اخلاق در قرآن می خوانیم:
«از دیدگاه اسلام، حد نصاب ارزش اخلاقى کار آن است که براى رضاى خداوند انجام شود. و به عبارت دیگر مقوّم ارزش اخلاقى «کار» این است که به منظور تحصیل رضایت و خشنودى خداوند انجام گیرد.»
در صفحه ۱۱۷ نیز عبارت به شرح ذیل است :
« پس بخوبى روشن مىشود که روح ارزش، نیت است و نیت باید خدایى باشد و چنین نیتى جز با ایمان به خدا و روز قیامت تحقق پذیر نیست و مىتوان نتیجه گرفت کارى در حدّ نصاب ارزشمند است یعنى، موجب سعادت آخرت مىشود که برخاسته از ایمان به خدا و قیامت باشد.»
#فلسفه_اخلاق
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜معقولات ثانیه فلسفی از راه کندوکاو ذهنی و مقایسهٔ به دست می آیند (۱)
آموزش فلسفه درس ۱۵ ص ۱۹۲و درس ۳۱ ص ۳۱
دروس فلسفه ص ۴۳
فلسفه اخلاق ص۴۸
ایدئولوژی تطبیقی ص۹۳
فلسفتنا ص ۸۱
یکی از ویژگی های مفاهیم فلسفی که در کلام مرحوم علامه مصباح ذکر شده ، این است که این مفاهیم از را ه تحلیل و مقایسه ذهنی به دست می آیند .
درس ۱۵ آموزش فلسفه:
«دستهٔ دیگر مفاهیمی هستند که انتزاع آنها نیازمند به کندوکاو ذهنی و مقایسهٔ اشیاء با یکدیگر میباشد؛ مانند مفهوم علت و معلول که بعد از مقایسهٔ دو چیزی که وجود یکی از آنها متوقف بر وجود دیگری است و با توجه به این رابطه انتزاع میشود؛ مثلاً هنگامی که آتش را با حرارت ناشی از آن مقایسهٔ میکنیم و توقف حرارت را بر آتش مورد توجه قرار میدهیم، عقل مفهوم علت را از آتش، و مفهوم معلول را از حرارت انتزاع میکند و اگر چنین ملاحظات و مقایساتی در کار نباشد، هرگز اینگونه مفاهیم بهدست نمیآیند، چنانکه اگر هزارانبار آتش دیده شود و همچنین هزارانبار حرارت احساس شود، ولی بین آنها مقایسةای انجام نگیرد و پیدایش یکی از دیگری مورد توجه واقع نشود، هرگز مفهوم علت و معلول نمیآید.»
همچنین در دورس فلسفه می فرمایند:
«معقولات ثانیه(فلسفی - منطقی) ، متوقف بر ملاحظات و مقایساتی است که تا آنها انجام نگیرد معقولات ثانیه انتزاع نمی شود هر چند منشا انتزاع و موصوفات آنها صدها بار ، ادراک گردد . مثلا هنگامی مفهوم علت را از آتش و مفهوم معلول را از حرارات انتزاع می کنیم که آن دو را با یکدیگر مقایسه کنیم ........اگر صدها بار آتش را می دیدیم ولی این ملاحظه و مقایسه را انجام نمی دادیم هرگز چنین مفهومی انتزاع نمی شد».
🔰برخی چنین تصور کرده اند که این نظر از ابداعات مرحوم علامه مصباح رحمه الله می باشد .
به نظر می رسد شاید بتوان این مطالب را از کلام برخی دیگر از اندیشمندان برداشت کرد. به عبارت ذیل که مربوط به فلسفتنا شهید صدر است و مثالی که ایشان می زنند توجه کنید :
"فعلى ضوء هذه النظرية نستطيع أن نفهم كيف انبثقت مفاهيم العلّة والمعلول ،والجوهر والعرض ، والوجود [ والعدم ، والكثرة ] والوحدة في الذهن البشري .إنّها كلّها مفاهيم انتزاعية يبتكرها الذهن على ضوء المعاني المحسوسة ، فنحن نحسّ ـ مثلاً ـ بغليان الماء حين تبلغ درجة حرارته مئة ، وقد يتكرّر إحساسنا بهاتين الظاهرتين ـ ظاهرتي الغليان والحرارة ـ آلاف المرّات ولا نحسّ بعلّية الحرارة للغليان مطلقاً ، وإنّما الذهن هو الذي ينتزع مفهوم العلّية من الظاهرتين اللتين يقدِّمهما الحسّ إلى مجال التصوّر ."
ترجمه :در پرتو همین نظریه می توانیم دریابیم که چگونه مفاهیم علت و معلول ، جوهر و عرض ، وجودو عدم و کثرت و وحدت در ذهن بشر سر بر آورده اند . همه این ها مفاهیم انتزاعی هستند که ذهن در پرتو معانی محسوس ساخته است . مثلا هنگامی که آب به دمای صد درجه می رسد ما جوشیدن آن را حس می کنیم و این احساس ما از دو پدیده جوشیدن و دما گاه هزاران بار تکرار می شود ، اما علیت دما برای جوشیدن را هرگز نمی یابیم . فقط ذهن ما است که مفهوم علیت را از این دو پدیده که حس به میدان تصور آورده ، انتزاع می نماید.
#معرفت_شناسی
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜نظر استاد مصباح درباره کم متصل(۱)
برگرفته از
آموزش فلسفه درس ۴۷, ۴۸
دروس فلسفه ص ۲۳۰
شرح الهیات شفاء ج۱ ص ۱۱۷ و ج۲ ص ۳۳۷، ۳۳۸
شرح نهایه الحکمه ج۳ ص ۳۸۳
تعلیقه نهایه ص۱۸۶
عبارت مرحوم علامه مصباح رحمهالله در آموزش فلسفه مبهم است و تصریح ندارد که آیا «کمیت های متصل» ماهوی هستند یا فلسفی :
«اما كميتهاي متصل در ضمن بحث از مكان و زمان، روشن شد كه آنها از چهرههاي وجود اجسام هستند و وجودي جداگانه از وجود جسم ندارند و به اصطلاح، جعل تأليفي و ايجاد مستقلي به آنها تعلق نميگيرد، هرچند ذهن ميتواند آنها را بهعنوان ماهيات مستقلي در نظر بگيرد. با در نظر گرفتن اين نكته، ميتوان آنها را به يك معنا از «اعراض اجسام» بهحساب آورد، اما اعراضي كه وجود آنها عين وجود جسم است و همه ماهيات آنها با يك وجود موجود ميشوند، و به ديگر سخن وجود اينگونه اعراض، از شئون وجود جوهر ميباشد.»
«درميان مفاهيمي كه بهنام مقولات عرضي ناميده شدهاند، كيف نفساني و كيف محسوس را ميتوان از قبيل مفاهيم ماهوي و داراي مابازاي عيني- دانست، و كميت متصل را كه شامل مقادير هندسي و زمان ميشود، بايد از اعراض تحليليه و حاكي از ابعاد وجود اجسام بهشمـار آورد.»
«اعراض تحليلي مانند كميات متصل و كيفيات آنها، وجودي منحاز از وجود موضوعاتشان ندارند و تنها اينگونه اعراض را بايد از شئون وجود جوهر بهحساب آورد كه با موضوع خودشان متعلق يك جعل بسيط هستند. اما اعراض خارجي مانند كيفيات نفساني، وجود عرضي ويژهاي دارند و جعل آنها تأليفي است.»
در تعلیقه نهایه نیز می فرمایند:
«الجسم التعلیمی أو الحجم ینتزع من حدود الجسم الطبیعی و السطح ینتزع من حد الحجم ، کما أن الخط هو طرف السطح و النقطه طرف الخط . و الحدود و الأطراف أمور عدمیة لا یصح عدها من المهیات الحقیقیة»
🔰لیکن ایشان در برخی آثار تصریح می کنند که کمیت های متصل از معقولات ثانیه فلسفی هستند ایشان در دروس فلسفه می فرمایند:
«همه انواع کمیت متصل ، نحوه وجود موجود جسمانی هستند که ذهن هر یک از جهات را بخصوصها مورد توجه قرار می دهد و مفهومی می گیرد ، که این مفهوم به نظر ما از معقولات ثانیه فلسفی است.»
نیز در شرح الهیات شفاء می فرمایند:
«صدرالمتألهين بر آن است كه مقادير و كميّت ها نه از قبيل اعراض اند و نه از قبيل جواهر، بلكه از «عوارض تحليليه» به شمار مى آيند و نسبت به ماهيّت شىء، عَرَضى هستند يعنى جزء ماهيّت آن نيستند.
البته، باز گشت اين مطلب به همان نظرى است كه ما در بحثها بر آن تأكيد ورزيده ايم؛ و كميّت را از معقولات ثانيه فلسفى دانسته ايم. اينكه كميّت از معقولات ثانيه فلسفى و از عوارض تحليلى وجود باشد بدان معنا است كه مراتب وجود جوهر و از شئون وجود جوهر قرار گيرد.»
در ادامه نیز در بیان نظرات می فرمایند :
«۳ـ عوارض تحليليه»بودن مقادير و كميته؛ اين نظر، مختار صدرالمتألهين است و به نظر مى رسد كه از ساير اقوالْ بيشتر قابل دفاع و توجيه باشد»
در شرح نهایه نیز تاکید می کنند که نظر صدرا را در این زمینه پذیرفته اند:
«با دقت در آنچه درباره موجودیت کمیات در خارج گفته اند، می توان دریافت که آنچه درباره کمیات پذیرفتنی است این است که اتصاف اشیاء به آنها خارجی است نه اینکه عروض آنها بر اشیاء نیز خارجی باشد تا در زمره اعراض قرار گیرند. بنابراین همان گونه صدرالمتألهین گفته است ، همه کمیات را باید از اعراض تحلیلی به شمار آورد نه اعراض خارجی.»
ایشان در تبیین معنای اعراض به خارجی و تحلیلی می فرمایند:
عرض خارجی
« در خارج، امورى وجود دارند كه ذوات عينىاند مثل انسان، معدن و عنصر.
اين ذواتْ صفاتى دارند كه در خارجْ عارض اين ذوات مىشوند (= اعراض خارجى) مثل رنگ، حرارت و زبرى. اين دسته از صفات و اعراضْ خودشان در خارجْ ما بازاء عينى دارند يعنى مثلا كاغذ سفيد، هم كاغذ بودنش و هم سفيد بودنش ما بازاء خارجى دارند و از همديگر قابل تفكيك مىباشند. دليلش اينكه اگر كاغذ سفيد، در اثر عاملى سياه شد سفيدىاش از بين رفته است ولى كاغذ بودنش باقى است و سياهى جديد كه بر كاغذ عارض شده، حيثيتى غير از حيثيت كاغذ بودن دارد ولى امرى عينى و داراى ما بازاء است. چنين صفات و اعراضى را «عرض خارجى» مىنامند.
عرض تحليلى :
دسته ديگرى از صفات و اعراض هستند كه در خارجْ وجودى جداگانه و زائد بر ذات موصوف ندارند بلكه در خارجْ عين موصوف مىباشند ولى ذهن در ظرف تحليل خودش مىتواند اينگونه صفات را از موصوف جدا سازد. اين گروه از صفات ما بازاء عينى ندارند و در اصطلاح به عوارض تحليلى شهرت يافتهاند. مثلا وحدت همانند سفيدى يا گرمى نيست تا بتوان گفت: اين جسم است و اين هم وحدت آن است. وحدت امرى زائد بر ذات موصوف نيست. بدون شك وحدت ذات نيست. ولى صفت بودنش هم مثل صفت بودن صفات خارجى نيست»
#فلسفه_اسلامی
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح
@PhilosophyofAyatollahMesbah