📜منظور از واسطه و عدم واسطه در علوم حصولی و حضوری
برگرفته از آموزش فلسفه درس ۱۳
هم اندیشی معرفت شناسی ج۱ ص ۴۲۰_۴۲۱
حضرت استاد مصباح رحمه الله در آموزش فلسفه در تعریف این دو گونه علم می فرمایند:
نخستين تقسيمي که ميتوان براي علم و شناخت در نظر گرفت، اين است که علم يا بدون واسطه به ذات معلوم تعلق ميگيرد و وجود واقعي و عيني معلوم براي عالم و شخص درککننده منکشف ميگردد، و يا وجود خارجي آن مورد شهود و آگاهي عالم قرار نميگيرد، بلکه شخص از راه چيزي که نمايانگر معلوم ميباشد و اصطلاحاً صورت يا مفهوم ذهني ناميده ميشود از آن آگاه ميگردد. قسم اول را «علم حضوري» و قسم دوم را «علم حصولي» ميناميم.
ایشان در توضیح قید عدم وساطت در علوم حضوری در هم اندیشی معرفت شناسی می فرمایند:
" منظور این است که در ظرف ادراک ، آنچه درک می شود به صورت مستقیم درک می شود و برای درک نیازی به واسطه نیست. از طرفی فرض اینکه علم حضوری واسطه در ادراک ندارد به این معنا نیست که هیچ فاعلی آن را ایجاد نکرده است یا دست کم برای تحققش فاعل اعدادی لازم نبوده است . برای مثال احساس ترسی که در یک فرد پدید می آید ممکن است چند عامل در پدید آمدنش نقش داشته باشند: یا خود نفس به عنوان ماده منفعل عمل می کند یا ایجاد کننده آن باشد. همچنین عوامل خارجی که نفس بر اثر ارتباط با آنها متاثر شده و می ترسد .
اما خود ترس به صورت مستقیم درک می شود.
بنابراین بی واسطه بودن علم حضوری به این معنا خواهد بود که در تحقق ادراک چیزی واسطه نمی شود به گونه ای که نخست واسطه و سپس ذوواسطه درک شود."
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜اصالت حس و عقل در علوم حضوری مطرح نمی شود
آموزش فلسفه درس ۱۶
هم اندیشی معرفت شناسی ج ۲ ص ۲۲۸
ایدئولوژی تطبیقی ص ۱۳۰
حضرت استاد مصباح رحمه الله در آموزش فلسفه می فرمایند :
"عقلگرايان غربي معمولاً اين ادراکات را فطري عقل ميدانند و معتقدند که عقل بهگونهاي آفريده شده که اين قضايا را خودبهخود درک ميکند. ولي نظر صحيح اين است که تصديقات استقلالي عقل، يا از علوم حضوري مايه ميگيرد و يا در اثر تحليل مفاهيم تصوري و سنجيدن رابطه آنها با يکديگر حاصل ميشود و تنها در صورتي ميتوان همه تصديقات عقلي را نيازمند به تجربه دانست که مفهوم «تجربه» را توسعه دهيم، بهگونهاي که شامل علوم حضوري و شهودهاي باطني و تجارب رواني هم بشود. ولي به هر حال چنين نيست که هميشه تصديق عقلي نيازمند به «تجربه حسي» و در گرو بهکار گرفتن اندامهاي حسي باشد."
شاید این تعبیر و تعبیر مشابهی که در هم اندیشی معرفت شناسی وجود دارد با تعبیر ایشان در ایدئولوژی تطبیقی در تعارض باشد :
"حقیقت این است که اطلاق تجربه حسی برمدرکات حضوری ، از خلط علم حضوری و حصولی نشات می گیرد"
ایشان در مورد ادراکات باطنی می فرماید:
"اینگونه ادراکات از قبیل علم حضوری است که خارج از مقسم تصور و تصدیق می باشد ، و مساله اصالت حس و عقل در تصورات و حتی در تصدیقات نیز ربطی به علوم حضوری و شهودی ندارد."
شاید بتوان نظر نهایی ایشان را بر طبق فرمایشات ایشان از آموزش فلسفه و هم اندیشی معرفت شناسی اخذ کرد.
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜منظور از امور عامه و یا احکام کلی وجود در تعریف فلسفه
برگرفته از
آموزش فلسفه درس ۵_۶
دروس فلسفه ص ۸
ایدئولوژی تطبیقی درس ۱۰ ص ۹۵
شرح الهیات شفاء ج ۱ فصل ۲
شرح نهایه الحکمه ج۱ مدخل، موضوع فلسفه.
میزگرد فلسفه شناسی ص ۲۴ (معرفت فلسفی شماره ۱.۲)
ایشان در مورد علم فلسفه در درس ۵ آموزش فلسفه می فرمایند :
"از مباحث کلي وجود بحث ميکرده است؛ مباحثي که در عصر اسلامي «امور عامه» ناميده شد "
همچنین در درس ششم از آموزش فلسفه می فرمایند:
" علمي که از احوال موجود مطلق بحث ميکند؛ يا علمي که از احوال کلي وجود گفتوگو ميکند؛ يا مجموعه قضايا و مسائلي که پيرامون موجود بما هو موجود، مطرح ميشود."
⚜حال سوال این است که مراد از امور عامه چیست ؟
ایشان در ایدئولوژی تطبیقی می فرمایند:
"تنها مطلبی را که قاطعانه می توان گفت این است که کلی ترین معقولات فلسفی که اختصاص به نوع خاصی از موجودات ندارد در فلسفه اولی مورد گفتوگو قرار می گیرد یعنی همان مسائلی که از قدیم بنام "امور عامه" نامیده می شده است."
بیان ایشان در دروس فلسفه کامل تر است :
"امور عامه دسته ای از مفاهیم است که اصطلاحا به آنها معقولات ثانیه فلسفی می گویند. منتهی قبل از آنکه وارد فلسفه بشویم و اقسام معقول را یاد بگیریم ، در حالی که هنوز نمی دانیم معقولات ثانیه فلسفی چیستند ، اگر در تعریف فلسفه گفته شود "فلسفه علمی است که از معقولات ثانیه فلسفی وجود بحث می کند" ، این تعریف مبهم خواهد بود.
لذا در تعریف فلسفه به ذکر عبارت اجمالی مبهمی _ احکام کلی وجود_ اکتفا کرده اند اما کلی بودن به چه معنی است و ملاک کلیت آنها چیست که سایر مسایل طبیعی و ریاضی این کلیت را ندارد؟ پیش از آنکه متعلم با فلسفه آشنا شود شناخت معنی و ملاک این کلیت برای او دشوار است."
در پاورقی شرح الهیات شفاء آمده است:
"مىدانيم كه معمولا از مفاهيم فلسفى با عنوان «امور عامه» ياد مىشود. در تعريف امور عامه و اينكه چرا مفاهيم فلسفى «عامه» ناميده مىشوند با آنكه معمولا به تنهايى شامل همه موجودات نيستند بحثهاى زيادى انجام گرفته است كه براى پرهيز از تطويل از پرداختن به آنها خوددارى كرديم. براى نمونه بنگريد: صدرالمتالهين، اسفار ج 1، ص 28 به بعد ـ الهيات چاپ تهران، حواشى ص 281 ـ نراقى، شرح الهيات، صص 8 ـ 67 ـ مجموعه آثار شهيد مطهرى، ج 7، پاورقى صص 5 ـ 254."
در شرح نهایه نیز می فرمایند:
"نه تنها دو مفهوم فوق(وجود و موجود)، بلكه ساير مفاهيمى كه در موضوعات و محمولات مسائل فلسفى بهكار مىروند و به «امور عامه» يا «معقولات ثانيه فلسفى» و يا «احوال كليه» مشهورند."
ایشان نیز در توضیح قید "کلی" در میزگرد فلسفه شناسی می فرمایند:
" منظور از کلی این است که موضوعات فلسفی اختصاص به موضوعات علم خاصی ندارد."
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
میزگرد فلسفه شناسی 1-6.pdf
543.6K
میزگرد فلسفه شناسی ، مجموعه میزگردهای با حضور علامه مصباح یزدی رحمه الله و برخی دیگر از اندیشمندان برگزار شده است .
در جلسات ۱_۶ علامه مصباح حضور داشتند و در این فایل موجود است.
موضوعات این ۶ میزگرد عبارت از :
1⃣چیستی فلسفه
2⃣فلسفه های مضاف
3⃣فلسفه اسلامی چه مفهومی دارد؟
4⃣مکاتب فلسفه اسلامی
5⃣علل و زمینه های مخالفت با فلسفه در جهان اسلام
6⃣ارزيابی حال و آينده فلسفه اسلامی؛ فقط چکیده این جلسه در سایت قرارداده شده است.
شما می توانید این مطالب را در معرفت فلسفی بخوانید.
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜مراتب علم حضوري
برگرفته از
آموزش فلسفه درس ۱۳
دیدگاه های روان شناختی آیت الله مصباح یزدی ص ۱۹۸
پیش نیازهای مدیریت اسلامی ص ۹۷
سفر به سرزمین هزار آیین ص ۳۶۲
🔹حضرت استاد در آموزش فلسفه می فرمایند:
"نکته ديگر شايان توجه اين است که همه علمهاي حضوري از نظر شدت و ضعف يکسان نيستند، بلکه گاهي علم حضوري از قوت و شدت کافي برخوردار است و بهصورت آگاهانه تحقق مييابد، ولي گاهي هم بهصورت ضعيف و کمرنگي حاصل ميشود و بهصورت نيمهآگاهانه و حتي ناآگاهانه درميآيد."
🔹در کتاب دیدگاه های روان شناختی آیت الله مصباح یزدی آمده است :
" تحلیلی که فروید از مراتب آگاهی داده در این زمینه میتواند راهگشا باشد. وی در تجسم مکان نگاری ذهن، شناخت و آگاهی انسان را به سه لایه طبقه بندی نموده است:
1⃣هشیار؛ هشیاری شامل آن چیزهاییست که در حیطه آگاهی بلافصل و مستقیم قرار دارد
2⃣نیمه هشیار؛ این بخش شامل چیزهاییست که یلافاصله و به صورت واضح و روشن در حیطه آگاهی ما قرار نمیگیرد ولی تا حدی قابل دسترسی هستند
3⃣ناهشیار؛ ناهشیار تمام احساسات و افکار و عقایدی را که بالفعل از آنها بی خبریم در برمی گیرد. و به سادگی نمی توان آن ها را در سطح خودآگاه آورد.
شناخت حضوری که هر یک از ما نسبت به حالات نفسانی خویش داریم دقیقا دارای مراتب آگاهانه ، نیمه آگاهانه و نا آگاهانه است."
🔹ایشان در پیش نیاز های مدیریت اسلامی می فرمایند:
"احتمالا، آنچه كه در روانكاوى فرويد از آن به عنوان «ناهشيار» ياد شده است، علم حضورى مبهمى است كه خود شخص هم به آن توجه ندارد. «ناهشيار» يا «ضمير ناخودآگاه»، نوعى شعور و درك است كه گاهى نيمه آگاهانه است و وقتى كه در سطح هشيار وارد شد، در آن صورت است كه شخص از حالت خود آگاه مىشود."
🔹در جای دیگر تصریح می کنند که بحث آگاهی ، نیمه آگاهی و نا آگاهی را از فروید به عاریه گرفتند:
"بحث مراتب آگاهى و ناآگاهى و نیمهآگاهانه را هم از روانشناس یا روانکاو معروف «فروید»عاریه مىگیریم."
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜اراده به معنی تصمیم ؛فعل نفس یا کیف نفسانی
آموزش فلسفه درس ۶۷ ،۳۸
اخلاق در قرآن ج۲ ص ۸۳
تعلیقه علی نهایه الحکمه ص ۴۹۰ رقم ۴۴۲
حضرت استاد مصباح رحمه الله در درس ۶۷ آموزش فلسفه به صورت مبهم در مورد اراده به معنی تصمیم می فرمایند:
"اراده بهمعناي تصميم گرفتن در نفوس متعلق به ماده، كيفيتي انفعالي يا يكي از افعال نفس است و به هر حال، امري حادث در نفس و مسبوق به تصور و تصديق و شوق ميباشد"
ولی اینکه نظر خود استاد چیست باید به درس های قبل از آن مراجعه کرد نظر استاد همان است که در درس ۳۸ فرمودند:
"معنای دوم اراده، تصمیم گرفتن بر انجام کاری است و متوقف بر تصور کار و تصدیق به نوعی فایده (ازجمله لذت) برای آن میباشد و بهعنوان نشانهای از «فصل حقیقی» حیوان (متحرک بالاراده) و نیز از مشخصات «فاعل بالقصد» بهشمار میرود، و دربارهٔ حقیقت آن بحثهایی انجام گرفته و بسیاری از فلاسفه آن را از قبیل کیفیات نفسانی و مقابل «کراهت» شمردهاند، ولی بهنظر میرسد که اراده به این معنا، فعل نفس است و ضدی ندارد، و با اندکی مسامحه میتوان حالت تحیر و دودلی را مقابل آن بهحساب آورد."
همچنان که در اخلاق در قرآن تصریح کردند:
"کسانى بر این گمانند که فعل اختیارى انسان در همین فعل قصدى خلاصه مىشود و متعلّق آن نیز صرفاً اشیاء خارجى خواهد بود مثل خوردن، خوابیدن، حرف زدن، راه رفتن و ...؛ ولى، باید توجّه داشته باشیم که این گمانى باطل و سخنى نادرست است؛ زیرا، اقسام دیگرى از فاعلیت وجود دارد که گرچه ارادى و قصدى نیستند؛ معالوصف، در زمره افعال اختیارى شمرده مىشوند و یکى از روشنترین مصادیق آن، فاعليّت انسانست نسبت به خود اراده. اراده ـ برخلاف نظر مشهور که آن را از مقوله کیف نفسانى به شمار آورده ـ فعل نفس است؛ یعنى، نفس نسبت به اراده، فاعليّت دارد و آن را ایجاد مىکند و برخوردش نسبت به آن برخورد انفعالى نیست. "
عبارت علامه مصباح رحمه الله در تعلیقه نیز به این چنین است :
"وأمّا بالمعنى الثانی فالمشهور أنّها من أنواع الكیف النفسانىّ، لكن لا یبعد كونها فعلاً نفسانیّاً، فیكون قیامها بالنفس قیاماً صدوریّاً،"
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜منظور از "گزاره تحلیلی" در کلام استاد مصباح رحمه الله
برگرفته از
آموزش فلسفه درس ۱۸
چکیده چند بحث فلسفی ص۳۴، ۴۴، ۴۵
ره یافت ها و ره آوردها ج۱ ص ۱۷۷
استاد مصباح در آموزش فلسفه می فرمایند:
"در هليات مرکبه اگر مفهوم محمول از تحليل مفهوم موضوع بهدست بيايد، قضيه را «تحليلي» و در غير اين صورت آن را «ترکيبي» مينامند؛ مثلاً قضيه «هر فرزندي پدر دارد» تحليلي است؛ زيرا وقتي مفهوم «فرزند» را تحليل ميکنيم مفهوم «پدردار» از آن بهدست ميآيد، ولي اين قضيه که «فلزات در اثر حرارت انبساط مييابند» ترکيبي است؛ زيرا از تحليل معناي «فلز» به مفهوم «انبساط» نميرسيم. "
از آنجا که در فلسفه غرب کانت در فلسفه خود زیاد از واژه "گزاره تحلیلی و ترکیبی" استفاده کرده می خواهیم بدانیم حضرت علامه مصباح رحمه الله نیز "تحلیلی" را به همان معنای کانتی قبول دارند یا خیر؟
ایشان درپاورقی کتاب چکیده ی چند بحث فلسفی ص ۳۴ می فرمایند:
"باید توجه داشت که منظور از تحلیل در اینجا اعم از تحلیل اصطلاح کانت است و در واقع شامل احکام ترکیبی اولی نیز می شود و از این نظر مسائل متافیزیکی بر خلاف نظریه کانت نظیر مسائل ریاضی خواهد بود. "
ایشان همچنین در ص ۴۴ و ۴۵ می فرمایند:
"باز ممکن است گفته شود : بنابراین قضایای بدیهیه از قبیل قضایای است که موضوع عینا در محمول تکرار می شود مانند انسان انسان است و حد اکثر مانند قضایای تحلیلی(به اصطلاح کانت) می باشد که نقش جز توضیح و تفسیر موضوع ندارد و بدیهی است که از چنین قضایایی هیچ برهانی نمی شود استفاده کرد . ولی باید توجه داشت که تکرار عین موضوع یا توضیح مفهوم آن مطلبی است و اثبات خاصیتی که از تحلیل ذهنی به دست می آید مطلبی دیگر و قضایای بدیهی مورد بحث از نوع دوم هستند و با اینکه مطلبی را بیگانه از موضوع به ما نمی فهمانند ولی ذهن را متوجه نکته ای می کند که به وسیله تحلیل ذهنی به دست آمده و در برهان از آن استفاده می شود . مثلا در قضیه اجتماع نقیضین محال است » مفهوم «محال بودن» عین مفهوم «اجتماع نقیضین» نیست ولی خاصیتی است که ذهن از تحلیل آن به دست می آورد و در برهان واسطه اثبات حکم قرار می گیرد."
همچنین در کتاب ره یافت ها و ره آوردها ،استاد حسین زاده یزدی می فرمایند:
" ممکن است به ذهن آید یا از برخی از گفته ها و نوشته های استاد برداشت شود که ایشان تعریف کانتی را پذیرفته و درراه حل خود بر اساس این تعریف مشی کرده اند . اما استاد به صراحت چنین برداشتی را نفی کرده اند .تعریفی که نگارنده (استاد محمد حسین زاده) از گفته های ایشان استظهار کرده به خدمت ایشان عرضه کرده و ایشان به صراحت آن را پذیرفته بدین شرح است : گزاره ای که مفهوم محمول آن به نحوی از تحلیل مفهوم موضوع به دست آید.
گفتنی است قید به نحوی بدین نکته اشاره دارد که تحلیل مفهوم موضوع و استخراج مفهوم محمول از آن در قضیه تحلیلی چند گونه امکان پذیر است :
1⃣محمول عین موضوع است ؛ مثل قضایای که در آن حمل اولی است
2⃣محمول جزئی از اجزای موضوع باشد ؛ انسان ناطق است.
3⃣محمول لازم مفهومی و بین موضوع باشد ؛ مثل اجتماع نقیضین محال است گرچه مفهوم امتناع یا محال بودن عین یا جز مفهوم اجتماع وجود و عدم نیست ، لازم بیّن آن است ."
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜تعداد بدیهیات از منظر استاد مصباح
برگرفته از
ایدئولوژی تطبیقی درس ۱۵ نکته ۱۱
چکیده ی چند بحث فلسفی ص ۳۳
آموزش فلسفه درس ۱۸
تعلیقه علی نهایه ص ۴۱۶ رقم۳۷۰
شرح برهان شفاء ج ۱ ص ۱۰۷
ره یافت ها و ره آوردها ج۱ ص۱۲۰ _۱۳۲
معرفت بشری؛زیر ساخت ها ص ۱۵۹
حضرت علامه مصباح در آموزش فلسفه می فرمایند:
"تنها دو دسته از قضايا را ميتوان «بديهي» به معناي واقعي دانست، يکي بديهيات اوليه، و ديگري وجدانيات که انعکاس ذهني علوم حضوري ميباشند، و حدسيات و فطريات از قضاياي قريب به بديهي هستند. اما ساير قضايا را بايد از قضاياي نظري و محتاج به برهان تلقي کرد"
همچنان که در تعلیقه بر نهایه می فرمایند:
"والأولى اختصاص الأوّلیّات والوجدانیّات المأخوذة عن العلوم الحضوریّة باسم البدیهیّ، وجعل سائر الأقسام، إذا كانت یقینیّة من القضایا القریبة إلى البداهة، لاحتیاج جمیعها إلى نوع من القیاس والاستنتاج، وأقربها إلى البداهة هی التی سمَّوها باسم الفطریّات.
لكن فی عدّ جمیعها یقینیّةً نظر"
ایشان در شرح برهان شفاء مطلبی مشابه دارند :
"حق این است که بدیهیات فقط دو قسماند: وجدانیات (محسوسات باطنی) و اوّلیات."
البته ظاهرا نظر ایشان سابقا این بوده است که فقط بدیهیات اولی بدیهی هستند .احتمال اینکه مسامحه در عبارت داشته باشند، نیز ممکن است.
بیان ایشان در ایدئولوژی تطبیقی :
" ولی حقیقت این است که تنها بدیهیات اولیه سزاوار نام بدیهی هستند و بدیهیات ثانویه حد اکثر نظریاتی هستند قریب به بدیهیات و همگی به نوعی نیاز به استدلال دارند."
ایشان همچنین در چکیده چند بحث فلسفی می فرمایند:
"بدیهیات ثانوی متضمن برهانی می باشند که کبری آن از بدیهیات اولیه است ."
البته برخی اندیشمندان واژه بدیهی را مشترک لفظی می دانند:
قطب رازی تصریح می کند واژه بدیهی مشترک لفظی است و در دو معنا به کار می رود:
۱. بدیهیات اولیه
۲.گزاره های یقینی اعم از بدیهیات اولی و حدسیات و..
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜مراتب طولی و عرضی روح
برگرفته از
نقد و بررسی مکاتب اخلاقی ص ۳۳۴
دروس فلسفه اخلاق ص ۱۳۹_۱۴۱
حضرت علامه مصباح رحمه الله در نقد و بررسی مکاتب اخلاقی می فرمایند:
"روح دارای مراتب طولی و شؤون عرضی است. یعنی نفس با این که موجود واحد بسیطی است ولی وجود ذومراتبی است. مراتبی که معمولاً فیلسوفان برای آن ذکر میکنند حسی، خیالی، و عقلی است. ولی ما روی تعدادش تکیه نمیکنیم. اجمالاً نفس دارای مراتبی است و دست کم در بعضی از مراتب، شؤون مختلفی دارد. شاید هم در همه مراتب مثلاً در مرتبۀ حس شأن نفس تنها مربوط به مبصرات نیست، مسموعات هم هست. مشمومات هم هست و سایر چیزهایی که حواس مختلف به آن تعلق میگیرد. روح در مرتبۀ حس فقط یک شأن ندارد. پس کثرتی در مراتب روح وجود دارد از نظر شدت و ضعف مرتبۀ وجودی و کثرتی در شؤون هر مرتبهای که این شؤون در عرض هم هست و بین آنها شدت و ضعف نیست. مبصرات با مسموعات مثلاً رابطۀ طولی و علی و معلولی ندارند؛ بلکه در عرض هم هستند. لذایذی که برای روح در هر مرتبهای حاصل میشود خیلی زیاد و متنوع است. کمالاتی هم که برایش حاصل میشود آنها هم متنوع هستند به تنوع متعلقاتشان."
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜تصور وهمی از منظر استاد مصباح
برگرفته از
چکیده ی چند بحث فلسفی ص ۲۴
دروس فلسفه ص ۳۳
آموزش فلسفه درس ۱۴ ص ۱۸۰
تعلیقه علی نهایه ص ۴۰۶ رقم ۳۶۰
شرح برهان شفا ج ۱ ص ۱۱۲ _۱۱۸
شرح اسفار اربعه ج ۸ جزء اول ص ۴۳۷
حضرت علامه مصباح رحمه الله در آموزش فلسفه بعد از این که قول برخی فیلسوفان در مورد تصور وهی را بیان می کنند، می فرمایند:
"آنچه را میتوان به عنوان نوع خاصی از تصور جزئی پذیرفت، تصوری است که از حالات نفسانی حاصل میشود و قابل یادآوری است، و شبیه تصور خیالی نسبت به تصور حسی میباشد؛ مانند یادآوری ترس خاصی که در لحظهٔ معینی پدید آمده، یا محبت خاصی که در لحظهٔ مشخصی وجود داشته است."
ایشان به صورت تفضیلی در تعلیقه بر نهایه و شرح برهان شفاء به آرا فلاسفه در این زمینه می پردازد و در آخر می فرمایند:
"رقم ۳۶۰:والحقّ أنّ المحبّة ونحوها من الكیفیّات النفسانیّة تُعلم علماً حضوریّاً، ویأخذ الذهن منها معانی جزئیّة، على وزان الصور الخیالیّة، فیتذكّرها بعد زوالها، كما أنّه یأخذ معانی كلّیةً كسائر المعقولات."
"نتیجه تحقیق: حق این است که محبّت و امثال آن از کیفیّات نفسانیه بوده، با علم حضوری معلومِ ما هستند و ذهن از این معلومات حضوری، معانی جزئیهای را نظیر صور خیالی انتزاع میکند و پس از زوال آنها، دوباره آنها را به یاد میآورد."
عبارت ایشان در دروس فلسفه به شرح ذیل است :
"آنچه می توان در اینجا به عنوان نوعی تصور جزئی پذیرفت یادآوری حالت سابقه است ، مانند یادآوری ترس خاصی که در لحظه معینی پدید آمده یا محبت خاصی که در لحظه مشخصی داشته است و شبیه تصور خیالی نسبت به تصور حسی می باشد."
همچنین در چکیده چند بحث فلسفی عبارتی مشابه دارند:
"نظیر ادراکات خیالی نوعی ادراک است که حکایت از یک حالت روانی خاصی مانند ترس یا امید خاص و مشخصی می نماید و آن را ادراک وهمی می خوانند."
ایشان در شرح اسفار می فرمایند :
"تنها وجه قابل قبول همان است که کار قوه واهمه را ادراک صور کیفیات و حالات نفسانی بدانیم"
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜استفاده از تشکیک وجود در بحث ثبات نفس
برگرفته از
هم اندیشی معرفت شناسی ص ۵۲۰
حضرت علامه مصباح رحمه الله می فرمایند:
"مطلب دیگری که توجه به آن در حل این مشکلات ما را یاری می دهد ، موضوع تشکیک در وجود است . با توجه به این موضوع می توان مشکل ارتباط نفس با زمان را ، با آنکه نفس موجودی مجرد است حل کرد . همچنین چگونگی ارتباط نفس با بدن با توجه تشکیک قابل تبیین است .
اگر ما پذیرفتیم یک موجود می تواند دارای مراتب متعددی از وجود باشد ، در این صورت می توانیم بگوییم چنین موجودی می تواند در یکی از مراتبش ثبات داشته باشد و در مرتبه دیگرش دچار تغییر گردد ، و از این طریق می توان تغییر در بدن را با ثبات هویتی نفس انسان جمع کرد.
به عنوان موید برای نکته ای که عرض کردم می توان کسانی را مثال زد که به گذشته و آینده علم دارند . مثلا کسانی که بر اثر ریاضت نفسانی یا بر اثر موهبت الهی می توانند گذشته را ببینند یا آینده را پیشگویی کنند و اتفاقا این پیشگویی نیز در ظرف خودش به صورت کامل و با تمام جزئیات واقع شود.
اگر این گونه موارد را در نظر بگیریم ، باید پرسید چگونه ممکن است نفسی که در قالب زمان محصور است نسبت به آینده علم پیدا کند؟
البته توجیهات مختلفی در این باره صورت پذیرفته است ؛ اما بسیاری از اینها راه گشا نیستند .
به نظر می رسد بهترین توجیه همان است که بگوییم نفس یک مرتبه ثبات دارد که این مرتبه به سبب تجردش نسبت به گذشته و حال و آینده یکسان است و همین مرتبه ثابت است که باعث وحدت هویتی انسان می شود."
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜گستره علوم حضوری
برگرفته از
هم اندیشی معرفت شناسی ص ۵۲۱
حضرت علامه مصباح رحمه الله می فرمایند:
"مسئله دیگر مربوط به دایره و محدوده علم حضوری است .
پرسش این بود که آیا علم حضوری ما منحصر به حیطه درونی نفس است و تا چیزی وارد این حیطه نشده است متعلق علم حضوری واقع نمی شود یا خیر ؟
در پاسخ به این مطلب باید گفت حقیقت آن است که در میان افراد عادی چنین چیزی میسر نیست . اما اینکه به طور کلی نفی کنیم و بگوییم اصلا ممکن نیست نفس بتواند دست کم بر بدن خود احاطه وجودی پیدا کرده ، جزئیات آن را به علم حضوری بیابد ، پذیرفتنی نیست .
اگر نفسِ یک انسان سعه وجودی یابد، به نحوی که بدنش مرتبه ای از وجود او باشد ، در این صورت ، بدن جزئی از نفس او خواهد بود، و بر این اساس می توان بدان علم حضوری داشته باشد.
حالا آیا بالاتر از این هم ممکن است یا خیر ؟ یعنی کسی بتواند افزون بر بدن خود بر چیزهای دیگری نیز احاطه وجودی پیدا کرده ، بدانها علم حضوری یابد، قابل گفت و گو ست و دست کم برخی از فلاسفه چنین چیزی را می پذیرند."
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜خود گرایی ، خدا گرایی(۱)؛ طرح سوال و پاسخ اجمالی
برگرفته از
اخلاق در قرآن ج۲ و ص ۶۵_۶۹
حضرت علامه مصباح رحمه الله می فرمایند:
"اکنون که طرح پیشنهادى خود را همراه با نکات تکمیلى آن، در مورد نفس انسانى و ویژگیهاى آن ارائه دادهایم، ممکن است در ارتباط با این طرح، سؤالهائى انگیخته شود که ما در اینجا (مطرح می کنیم).
نخستین پرسش اینست که در این مدل جاى محبّت خدا مشخّص نشده است آنچه را که ما در این جا مطرح کردهایم حبّ ذات است که آن را نقطه آغاز قرار دادیم و بعد هم حبّ بقاء، حبّ کمال، علم و قدرت و حبّ لذّت را به عنوان شاخهها و فروع آن مطرح ساختیم. اکنون سؤال مىشود که حبّ خدا ـ که بر اساس آیات و روایات یک امر فطرى است در سرشت انسان در آمیخته و در اعماق نفس آدمى جاى دارد ـ چرا جاى آن در این طرح مشخّص نشده و در کجاى آن قابل طرح خواهد بود؟"
پاسخ اجمالی
"طرح پیشنهادى ما در اینجا آن ابعاد و گرایشات نفسانى را دربر مىگیرد که اوّلا، روشن و آگاهانه باشند ثانیاً اصیل و ذاتى باشند و ثالثاً، عمومى و همهگانى باشند و هیچیک از سه قسم محبّت و خدادوستى انسان این هر سه خصوصیت را ندارند چراکه محبّت فطرى روشن و آگاهانه نیست و محبّت مردم عادى و مؤمنین معمولى نسبت به خدا اصیل و ذاتى نیست بلکه فرع محبّتهاى دیگر است و محبّت اصیل و ذاتى الهى که از معرفت کامل نشأت مىگیرد ویژه اولیا خدا است و همهگانى نمىتواند باشد و همین سبب شده است تا در این طرح جائى براى محبّت خدا در نظر گرفته نشود."
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
نظرات فلسفی آیت الله مصباح رحمه الله
📜خود گرایی ، خدا گرایی(۱)؛ طرح سوال و پاسخ اجمالی برگرفته از اخلاق در قرآن ج۲ و ص ۶۵_۶۹ حضرت علامه
📜خود گرایی و خدا گرایی(۲)؛پاسخ تفضیلی
🔰بخش اول
در پاسخ به اين پرسش مى توان گفت: حبّ الهى در دل انسانها صور گوناگونى دارد و ممكن است به سه صورت مورد بحث واقع شود: نخست، به عنوان يك نيروى محرّك ناآگاهانه كه در عمق فطرت انسان و در درون نفس وى جاى دارد هر چند خود انسان از وجود آن غافل است و نسبت به آن توجّه ندارد. دوّم، حبّ آگاهانه اى كه براى افراد متعارف حاصل مى شود و همه مؤمنين كم و بيش از آن برخوردارند. و سوّم، مرتبه كامله محبّت الهى است كه براى اولياء خدا و كسانى كه مرتبه معرفتشان درباره خداى متعال كامل شده و به اصطلاح عرفانى به مقام توحيد رسيده اند، حاصل مى شود.
1⃣محبّت به خدا در صورت نخست آن همانطور که اشاره شد، نظیر معرفت فطرى به خداوند حقیقتى است که انسان هر چند به سوى آن جذب مىشود و آثارى بر آن مترتّب مىسازد ولى آگاهى روشنى از وجود آن، در ضمیر خود ندارد. ما قبلا گفتهایم که برحسب آیات و روایات به ویژه آیه میثاق، انسان یک معرفت فطرى و ناآگاهانه به خداى متعال دارد و درک شهودى ضعیفى به ربوبيّت خداى متعال در مرتبه باطنى و پوشیده روان انسان وجود دارد و اکنون مىگوئیم: حبّ الهى و خدادوستى هم به عنوان یک عامل ناآگاهانه هر چند در نفس وجود دارد ولى، در مخفىبودن و آشکار نبودنش حکم معرفت فطرى نامبرده را دارد و انسان خود از وجود آن آگاهى کاملى ندارد و همین ویژگى سببشده که جائى براى آن در این طرح باز نشود؛ چراکه، این مدل براى آن خصوصیات روانى و لایههاى نفسانى ترسیمشده که آشکار باشند و جنبه آگاهانه داشته باشند و هر کسى وقتى به نفس خود باز گردد آنها را به روشنى در آنجا بیاید و مشاهده کند.
طرحى که ما در اینجا ارائه دادهایم درباره نفس در محدوده «علم روانشناسى» است در حالیکه، آنچه که در بالا از محبّت و یا معرفت فطرى نفس نسبت به خدا نام بردیم یک نکته عرفانى است و بالاتر از حدّ «روانشناسى» متعارف مىباشد. در واقع مىتوان گفت: همین محبت و معرفت یا خدادوستى و خداشناسى فطرى است که وى را به سوى یک مقصد نهائى متعالى مىکشاند و در جوار رحمت حق قرار مىدهد هر چند که خود شخص از وجود این عامل نیرومند روانى و نفسانى غافل است و نمىداند این عامل چیست؟ و او را به کدام مقصد حرکت مىدهد. به تعبیر دیگر: آنچه که انسان بدان آگاهى و توجّه دارد «حبّ ذات» است و این محبت فطرى در عمق آن قرار دارد: حبّ ذات پدیدهاى است نفسانى و روانى که در عمق آن، خدادوستى مستتر است و از رهگذر حبّ ذات یا خود دوستى به صورت مخفى و ناآگاهانه نقش خود را ایفا کرده وى را به سوى مقاصد متعالى سوق مىدهد.
2⃣محبّت و خدا دوستى به معنى دوّم آن که گفتیم همه مؤمنین کم و بیش، به تناسب مراتب معرفتشان از آن برخوردارند عبارتست از همان محبّتى که افراد عادى نسبت به خداى متعال دارند یعنى، خدا را بخاطر نعمتهائى که به ایشان داده و به خواستههاشان رسانده یا بخاطر نقمتها و ناملائماتى که از آنان دور کرده و خطرهائى که از ایشان دفع مىکند، دوست مىدارند. بنابراین، چنین محبّتى در اصل به نعمتهاى خدا و با نظرى دقیقتر به خواستههاى خودشان تعلّق گرفته است و معالواسطه به خدا نسبت داده مىشود. ما بقاء زندگى و دوام عمر خویش را دوست مىداریم، خدا را نیز چون علّت بقاء زندگى و دوام عمر ما است دوست مىداریم. کمال خویشتن را دوست مىداریم، خدا را نیز از آنجا که معطى این کمال است و یا وسیله تکامل ما را فراهم مىآورد، دوست خواهیم داشت و نیز در اصل، التذاذ و تمتّع خویش را دوست مىداریم ولى، وقتى فکر مىکنیم و متوجّه مىشویم این خدا است که نعمتهاى گوناگون و بىشمار در دسترس ما قرار داده و وسائل تمتّع و لذتبردن را از هر درى براى ما فراهم آورده است دوست مىداریم.
بدیهى است ما در این مدل به تنظیم و طرّاحى امور ذاتى و نفسانى پرداخته و ریشههاى افعال و رفتار انسان را که اصالتاً و ذاتاً در نفس انسان وجود دارد دستهبندى کردهایم و بنابراین، محبّت خدا به این معناى دوّم نیز جایگاه ریشهاى و مستقلّى در این طرح نخواهد داشت.
3⃣نوع سوم محبّت و خدادوستى به اولیاء خدا مربوط مىشود؛ زیرا، این محبّت عمیق هنگامى در نفس انسان نسبت به خدا پدید مىآید که وى معرفت کامل و عمیقى نسبت به خداى متعال و اسماء و صفات و کمال و جمال و جلال وى پیدا کرده باشد. در این مرحله، انسان با معرفت عمیق و حدّت نظر و بصیرتى که یافته است درک مىکند که غیر از ذات پاک الهى هیچیک از موجودات، از استقلال برخوردار نیستند، از خودش گرفته تا موجودات دیگر و اشیائى که زمینه تکامل وى را فراهم مىآورند و یا به نحوى در رفاه و سعادت و لذّتبردن وى تأثیر دارند هیچیک هستى از خود ندارند و وجودشان ذاتى آنها نیست بلکه، آنچه را که دارند از خداى هستى و هستىبخش گرفتهاند.
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜خود گرایی و خدا گرایی(۳)؛پاسخ تفضیلی
🔰بخش دوم
(ادامه قسم سوم محبت و خدا دوستی)
انسان در این مرحله از معرفت خداشناسى به ویژه اگر به معرفت شهودى و درک حضورى نائل شود و در اصطلاح به مقام توحید ذاتى برسد، محبّتى نسبت به خداى یگانه پیدا خواهد کرد بسیار عمیق و دقیقاً، محبّتى عکس نوع دوم آن؛ یعنى، در این مرحله تنها یک محبت اصیل در اعماق نفس وى حاصل مىشود که متعلّق به ذات خداى متعال خواهد بود و بقيّه محبّتهاى وى هر چه باشد و به هر کسى تعلّق داشته باشد عرضى و فرعى و به منزله فروع و شاخهها و ثمرات آن یک محبّت اصیل و ریشهدار متعلّق به خدا خواهد بود تا آنجا که حتّى حبّ ذات و خوددوستى انسان نیز اصالت قبلى خود را از دست مىدهد؛ چراکه، در این مرحله از بینش، ذات خود انسان هم به صورت یک وجود طفیلى و شأنى از شؤون آن موجود اصلى و جلوهاى از جلوههاى او شناخته مىشود در چنین وضعى و با چنین شناختى طبیعى است که محبّت و دلبستگى وى اصالتاً به آن موجود اصیل تعلّق گیرد و دیگر موجودات غیر از او به خاطر آنکه شعاعى از وجود او و آفریدههاى او هستند در معرض پرتوى از محبّت که از محبّت اصلى الهى اشتقاق یافته قرار خواهند گرفت.
آرى این آفریدگار انسان است که بندگان صالح و اولیاء خود را به سوى خود مىکشاند و در دل آنان جا پیدا مىکند و بتدریج آنان را خاص خود قرار مىدهد و دل آنان را پر مىکند آنچنان که دیگر جائى براى غیر او باقى نمىماند چنانکه در دعاى عرفه حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)آمده است: «انت الذى ازلت الاغیار عن قلوب احبائک حتى لم یحبوا سواک» تو آنکس هستى که دیگران را از دلهاى دوستانت دور مىکنى تا آنجا که جز تو را دوست نمىدارند. البتّه گفتن این سخنان براى ما آسان و شیرین است اما تحقّقش به این آسانیها میسّر نیست مگر آنچنان معرفت بالائى نسبت به خدا پیدا کنیم که در این صورت محبّتى را نسبت به او پیدا خواهیم کرد که هیچ محبّت دیگرى در عرض آن واقع نشود و دیگر محبّتهاى ما نظیر محبّتى که به ذات خود یا به بقاء و کمال خود داریم یا محبّتى که به علم و سعادت و قدرت خویش پیدا مىکنیم همه و همه به صورت امورى طفیلى و فرعى هستند نسبت به آن محبّت ذاتى بالاصالة که به ذات و صفات الهى تعلّق دارد و چیزهاى دیگر چون جلوهها و مظاهرى از صفات و اسماء الهى هستند مورد محبّت انسان قرار مىگیرند.
این نوع محبّت نیز هر چند اصیل است؛ ولى، از آنجا که عمومى نیست و در کمتر نفوسى حاصل مىشود در این طرح جایى براى آن منظور نشده است زیرا تحصیل این محبّت کارى است دشوار و نمىتواند جنبه عمومى و همهگانى پیدا کند. این اولیاء خاصّ خدا و اوحدى از مردم و قدر متیقّن انبیاء عظام و ائمه معصومین هستند که به این مرحله از محبّت نائل مىشوند.
نتیجه کلى که از این پاسخ مىگیریم آنست که طرح پیشنهادى ما در اینجا آن ابعاد و گرایشات نفسانى را دربر مىگیرد که اوّلا، روشن و آگاهانه باشند ثانیاً اصیل و ذاتى باشند و ثالثاً، عمومى و همهگانى باشند و هیچیک از سه قسم محبّت و خدادوستى انسان این هر سه خصوصیت را ندارند چراکه محبّت فطرى روشن و آگاهانه نیست و محبّت مردم عادى و مؤمنین معمولى نسبت به خدا اصیل و ذاتى نیست بلکه فرع محبّتهاى دیگر است و محبّت اصیل و ذاتى الهى که از معرفت کامل نشأت مىگیرد ویژه اولیا خدا است و همهگانى نمىتواند باشد و همین سبب شده است تا در این طرح جائى براى محبّت خدا در نظر گرفته نشود.
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜خود گرایی و خدا گرایی(۴)؛ عدم انحصار محبت به حب به ذات
اخلاق در قرآن ج ۲ ص ۳۳
حضرت علامه مصباح رحمه الله می فرمایند:
"ما معتقدیم که محبّت موجود در ذات نفس منحصر به «خود دوستى» یا «حبّ ذّات» نیست؛ بلکه، عشق به خدا و پرستش او نیز جزء گرایشهاى فطرى انسانست که ریشه در ذات نفس دارد."
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜علم حضوری به مفاهیم
برگرفته از
آموزش فلسفه درس ۱۳، ۱۸
چکیده چند بحث فلسفی ص۲۱
تعلیقه علی نهایه ص ۳۹۲ رقم۳۵۵
علامه مصباح یزدی رحمه الله در درس ۱۳ آموزش فلسفه در بحث از اقسام علم حضوری می فرمایند:
"ازجمله چیزهایی که با علم حضوری درک میشود، خود صورتها و مفاهیم ذهنی است که آگاهی نفس از آنها بهوسیله صورت یا مفهوم دیگری حاصل نمیشود و اگر لازم بود که علم به هر چیزی از راه حصول صورت یا مفهوم ذهنی حاصل شود، میبایست علم به هر صورت ذهنی، بهوسیله صورت دیگری تحقق یابد و علم به آن صورت هم از راه صورت دیگری. بدینترتیب میبایستی در مورد یک علم، بینهایت علمها و صورتهای ذهنی تحقق یابد!"
🔰البته ظاهرا این نوع علم حضوری ، قسمی مستقل و جدای از فعل و انفعالات نفس نباشد ولی از جهت اهمیت آن به صورت جدا گانه ذکر شده است .
ظاهر کلام علامه مصباح در کتاب چکیده ای چند بحث فلسفی این است که این نوع علم حضوری تحت فعل و انفعالات نفس قرار می گیرد :
" همچنین علم نفس به افعال و انفعالات خودش حضوری است یعنی کار هایی که بدون واسطه انجام می دهد و حالاتی که برایش رخ می دهد به طور یافت و وجدان حضوری آگاهی دارد و از جمله آنها صورت های علمی است که از اشیا دیگر نزد او حاضر می شود."
همچنان که در درس ۱۸ آموزش فلسفه نیز آمده :
"با توجه به اینکه صور ذهنی به هر شکلی باشندـ خواه حسی و خواه خیالی و خواه عقلی ـ با علم حضوری درک میشوند، تصدیق به وجود آنها به عنوان افعال یا انفعالات نفسانی از قبیل وجدانیات است و نیازی به تجربه حسی ندارد"
البته دلیل دیگر برای جدا مطرح کردن آن می تواند ویژگی ای باشد که در این قسم نهفته است. ایشان در تعلیقه بر نهایه می فرمایند:
"والحاصل أنّ الصور العلمیّة ـ سواء كانت عقلیّة أو خیالیّة أو حسیّة ـ صور مجرّدة حاصلة للنفس قائمة بها لا استقلال لها دون النفس، ومشهودة لها شهوداً حضوریّاً، وتفترق عن سائر الكیفیّات النفسانیّة بخاصّة ذاتیّة لها هی مرآتیّتها لماوراءها، فإذا نُظر إلیها كانت معلومة بالعلم الحضوریّ، وإذا نظر فیها كانت علوماً حصولیّة للمعلومات الخارجیّة. فالصور أنفسها معلومات بالذات علماً حضوریّاً، والأشیاء الخارجیّة معلومات بالعرض بوساطة تلك الصور علماً حصولیّاً."
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜نقش ذهن در پیدایش معقولات
برگرفته از :
شرح نهایه ج ۲ص ۸۳
هم اندیشی معرفت شناسی ج۱ ص ۳۳۷
حضرت علامه مصباح رحمه الله در شرح نهایه الحکمه می فرمایند:
" ذهن در پیدایش معقولات اولى منفعل است نه فعّال. همان طور که در ویژگى شماره ۱ گفته شد، معقولات اولى صور واقعیات خارجى هستند و هنگامى در ذهن به وجود مىآیند که نفس ما آن واقعیات را، با حواس یا بدون حواس، بیابد و تا هنگامى که نفس واقعیت یک چیز را، بیواسطه یا بواسطه، نیابد، ممکن نیست صورت جزئى یا کلى آن چیز در ذهن به وجود آید. به عبارت دیگر، نقش ذهن در به وجود آمدن معقولات اولى شبیه نقش فیلم عکاسى است در پیدایش تصویر روى آن. واضح است که اگر دریچه دوربین عکاسى بسته باشد، فیلم داخل آن خودبخود هیچ نقشى را روى خود به وجود نمىآورد و تنها آنگاه روى فیلم تصویر به وجود مىآید که شیئى مقابل دریچه دوربین قرار گیرد؛ یعنى، فیلم عکاسى فقط پذیرنده تصویر است و به هیچ وجه به وجود آورنده آن نیست؛ به وجود آورنده تصویر نورى است که از شىء خارجى به فیلم مىتابد، پس فیلم عکاسى در پیدایش تصاویر روى خود فقط منفعل است و به هیچ روى فعال نیست. ذهن ما نیز در پیدایش معقولات اولى چنین است."
همچنین ایشان در هم اندیشی معرفت شناسی می فرمایند:
" در فلسفه اسلامی یک دسته از معقولات آنهایی هستند که نفس نسبت به آنها جنبه انفعالی دارد. ماهیات و معقولات اولی از این قبیل اند . حتی اگر نفس فاعلیت هم داشته باشد فاعلیت ضعیفی است و بیشتر جنبه انفعالی دارد و شبیه انعکاس است. همان طو که صور حسی و خیالی ، خود به خود و بدون اراده و فاعلیت ما در ذهن منعکس می شوند ، معقولات اولی نیز چنین اند. البته منظور از فاعلیتی که در اینجا نفی می شود فاعلیت با مرتبه قوی آن است ، و گرنه باز هم نفس یک نحو فاعلیتی در صور حسی و خیالی دارد.
اما در ماهیات نگوییم صد در صد ، دست کم می توانیم بگوییم بیشتر جنبه انفعالی دارد بخلاف معقولات ثانیه که با تعمل و فعالیت خود نفس ایجاد می شوند."
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜بدیهیات عقل عملی
برگرفته از :
آموزش فلسفه درس ۲۰
اخلاق در قران ج ۳ ص ۱۲۸_ ص ۲۸۲
نقد و بررسی مکاتب اخلاقی ص ۳۲۷
حضرت علامه مصباح در آموزش فلسفه می فرمایند:
"اصول اخلاقي و حقوقي بدانگونه که در اين نظريه تصور شده، بينياز از استدلال و غيرقابلتعليل نيست و حتي کليترين آنها که حسن عدل و قبح ظلم است، نيازمند به برهان ميباشد، چنانکه اشاره خواهد شد."
از این عبارت برداشت می شود که ایشان چیزی به نام بدیهی عقل عملی قبول ندارند .
در حالی که در اخلاق در قران می فرمایند:
"به نظر ما حسن عدالت و لزوم رعایت آن، در ادراکات عملى، از جمله قضایاى تحلیلى است و راز بدیهى بودنش نیز در تحلیلى بودن آن نهفته است."
در جایی دیگر از همین کتاب می فرمایند:
"به طور کلى این که «در اموال دیگران نباید تصرف کرد،» یک قضیه بدیهى مربوط به ادراکات و احکام عملى است؛ همانند قضایاى بدیهى که در ادراکات نظرى وجود دارد. جو غالب بر اندیشههاى فلسفى این است که در مسائل اعتبارى یا ادراکات عملى، قضیه یا قضایاى بدیهى نداریم؛ اما به نظر مىرسد که در اعتباریات نیز، مانند قضایاى نظرى، قضیه بدیهى داریم."
تبیین نظریه علامه مصباح رحمه الله
👤استاد مجتبی مصباح
استاد مصباح در تبیین نظریه مرحوم علامه مصباح رحمه الله می فرمایند:
آنچه که از مجموع فرمایشات مرحوم والد -ره - برداشت می شود این است که اینکه ما گزاره بدیهی مربوط به عمل داریم یا نه، بستگی دارد به معنایی که از این گزارهها قصد میکنیم. بله. ما میتوانیم گزارههای مربوط به عمل بصورت بدیهی تحلیلی داشته باشیم و لازم هم نیست که این گزارهها کلیترین گزارهها باشند. وقتی میگوییم باید به عدالت رفتار کرد، اگر مقصود ما از عدالت حقی است که باید ادا شود، مقصود این خواهد بود که حقی را که باید ادا کرد باید ادا کرد. همچنین اگر بگوییم کار ناشایست شایسته نیست و سخن ناسزا سزاوار نیست،گزارههایی بدیهی گفتهایم. این نوع گزارههای بدیهی از نوع تکرر عین موضوع یا جزء آن است که برای استنتاج هیچ مصداقی کافی نیست. اما گزارههایی بدیهی که برای استنتاج مصداق مفیدند، گزارههایی هستند که محمول لازم بین موضوع باشد و ما وجود لازم را در مصداقی میدانیم و از این طریق حکم را برای مصداق استنتاج میکنیم. در واقع، آن لازم حد وسط استدلال قرار میگیرد. اما چنین گزارههای بدیهی در حوزه اخلاق نداریم، زیرا ثبوت خود مفاهیم ارزشی برای موضوعات اخلاقی که ارزش در آنها اخذ نشده با واسطه ارزشمندی هدف اخلاق است و با همین واسطه اثبات میشود، و بنابراین هیچ گزاره اخلاقی بمعنای واقعی کلمه، یعنی گزارهای که موضوعش وصف یا فعلی اختیاری باشد (و طبعا ارزش هم در آن شرط نشده باشد) و محمولش مفهومی ارزشی باشد بدیهی نیست.
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜بیانات علامه طباطبائی بن مایه نظریه ابتکاری ارجاع بدیهیات به علوم حضوری
شرح برهان شفاء جلد ۱ ص۶۲
ره یافت ها و ره آوردها ج۱ ص ۱۷۴
دومین یادنامه علامه طباطبائی ص ۲۶۶
منطق و شناخت شناسی از نظر حضرت آیت الله مصباح یزدی ص۳۴۱
علامه مصباح در شرح برهان شفاء می فرمایند:
"سرّ بداهت اوّلیات و وجدانیات این است که باز گشت به علم حضوری دارند."
استاد حسین زاده در بحث معیار صدق بدیهیات اولیه می گویند : استاد مصباح یکی از برجسته ترین و بدیع ترین نظریه های خود را ارائه کرده اند...... ابتنای علوم حصولی یقینی بر علوم حضوری و یافتن ارتباط معرفت شناسی آنها با یکدیگر ، از جمله دستاوردهای این نظریه بدیع و ابتکاری است.
مرحوم علامه مصباح این نظریه را مستبط از کلام مرحوم علامه طباطبائی می دانند و بیانات ایشان را ریشه این نظریه می دانند، ایشان در دومین یادنامه علامه طباطبائی می فرمایند:
" از بیانات حضرت علامه طباطبائی اینطور استنباط می شود که علوم حصولی به علوم حضوری منتهی می شوند و آنجا که نفس بتواند معلوم حضوری و صورت حصولی را با هم مقایسه کند ، می تواند مطابقت مفهوم را با مصداق بیابد."
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
هدایت شده از روابط عمومی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره
🔴 تمدید شد
✳️ فراخوان مقاله همایش بین المللی علوم انسانی اسلامی در اندیشه علامه محمدتقی مصباح یزدی(ره)
✅ محورهای همایش:
1️⃣ دیدگاههای علامه مصباح یزدی(ره) درباره:
🔷 چیستی، امکان و اعتبار علوم انسانی
🔷 مبانی علوم انسانی
🔷 روش و فرآیند تولید علوم انسانی اسلامی
🔷 مسایل علوم انسانی
2️⃣ مطالعه تطبیقی اندیشههای علامه مصباح یزدی(ره) با دیگر متفکران در حوزه علوم انسانی
3️⃣ منظومه فکری علامه مصباح یزدی(ره) در علوم انسانی اسلامی
4️⃣ انعکاس و تأثیرگذاری اندیشه علامه مصباح یزدی(ره) در آثار اندیشمندان علوم انسانی
🗓 آخرین مهلت ارسال مقالات: 1401/05/31
🗓 زمان برگزاری: 25 و 26 خرداد 1402
🏢 دبیرخانه: قم، خیابان جمهوری اسلامی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، طبقه 4
🔷 دریافت ریزموضوعات از سایت همایش
🌐 www.ihsam.iki.ac.ir
🔷 کانال همایش در ایتا، سروش و بله
🔰 @ihsam_ir
🌐 پایگاه اطلاعرسانی آثار حضرت علامه مصباح(ره)
🌐 https://mesbahyazdi.ir
☎️ دبیرخانه همایش: 02532113456
☎️ اداره همایشها: 02532113429
☎️ روابط عمومی: 02532113627
📱 همراه: 09051810128
🌐 کانال و سایت مؤسسه امام خمینی(ره)
🔰 https://eitaa.com/iki_ac_ir
🌐 https://iki.ac.ir
📜معنای "باید اخلاقی" ؛ بیان دیدگاه ها
برگرفته از کتاب باید اخلاقی از دیدگاه اندیشمندان معاصر اسلامی ص۳۲_۳۴
1️⃣استاد صادق لاریجانی : معنای باید بدیهی هست .ایشان بدیهی بودن "باید" را دلیلی بر بی نیازی آن از تعریف می دانند.
2️⃣محقق اصفهانی : ایشان باید اخلاقی را با مفهوم اخلاقی دیگری مانند "خوب" تعریف می کنند.
3️⃣ آیت الله جوادی: ایشان معنای باید اخلاقی را ضرورت تکلیفی می دانند.
4️⃣مرحوم مهدی حائری : معنای باید اخلاقی ضرورت بالغیر است.
5️⃣استاد معلمی : "باید اخلاقی" به معنای ضرورت بالقیاس و بالغیر هست.
6️⃣آیت الله مصباح یزدی : ایشان معنای "باید اخلاقی" را ضرورت بالقیاس بین فعل و نتیجه در نظر گرفته اند.
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
نظرات فلسفی آیت الله مصباح رحمه الله
📜بدیهیات عقل عملی برگرفته از : آموزش فلسفه درس ۲۰ اخلاق در قران ج ۳ ص ۱۲۸_ ص ۲۸۲ نقد و بررسی مکا
بداهت گزاره العدل حسن.mp3
2.02M
📜تبیین تحلیلی بودن برخی گزاره های اخلاقی همچون العدل حسن
👤علامه مصباح یزدی رحمه الله
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
📜نظر آیت الله مصباح در مورد حکایت شانی
برگرفته از
آموزش فلسفه درس ۱۴ ، ۱۸
مقاله ماهیت حکایت از دیدگاه استاد مصباح
علامه مصباح رحمه الله در دو جای از کتاب آموزش فلسفه بحث شانی بودن حکایت تصورات را مطرح فرموده اند:
درس ۱۴: تصور در لغت به معناي «نقشبستن» و «صورتپذيرفتن» است، و در اصطلاحِ اهل معقول عبارت است از پديده ذهني سادهاي که شأنيت حکايت از ماوراي خودش را داشته باشد .
٢. درس ۱۸: چنانکه در تعريف تصور اشاره شد، هر تصوري فقط شأنيت نشان دادنِ ماوراء خود را دارد؛ يعني هيچگاه تصور يک امر خاص يا يک مفهوم کلي، به معناي تحقق مطابق آن نيست و اين واقعنمايي شأني، هنگامي به فعليت ميرسد که به شکل يک قضيه و تصديق درآيد و مشتمل بر حکم و نمايانگر اعتقاد به مفاد آن باشد؛ مثلاً مفهوم «انسان» بهتنهايي دلالتي بر تحقق انسان خارجي ندارد، ولي هنگامي که با مفهوم «موجود» ترکيب شد و رابطه اتحادي آنها را بهصورت يک علم تصديقي درآورد، کاشفيت بالفعل از خارج پيدا ميکند، يعني ميتوان اين قضيه را که «انسان موجود است» به عنوان قضيهاي که حکايت از خارج ميکند تلقي کرد.
شاید تصور شود که از منظر علامه مصباح رحمه الله تصور وقتی در قالب قضیه قرار بگیرد به حکایت بالفعل می رسد در حالی که ظاهرا این برداشت، برداشت غلطی به نظر می رسد .
در مقاله ماهیت " حکایت" از دیدگاه استاد مصباح بعد از ذکر شرط در قالب قضیه بودن برای حکایت بالفعل دو شرط دیگر نیز ذکر شده است :
1⃣ تعلق تصدیق به قضیه : فاعل شناسا باید محتوای قضیه را تصدیق کند.
2⃣صادق بودن قضیه : علاوه بر اذعان فاعل شناسا به مفاد قضیه ، صدق مطابقت قضیه با واقع نیز لازم است.
بنابراین اگر تصوری در قالب قضیه قرار بگیرد ولی تصدیق به آن تعلق نگیرد یا اینکه اذعان و تصدیق به آن تعلق بگیرد ولی مطابق با واقع نباشد حکایت در مرحله شانیت باقی می ماند.
نتیجه : از منظر علامه مصباح رحمه الله حکایت در عمده مرحله (تصورات و قضایا) بالقوه، و فقط در تصدیقاتِ صادق، بالفعل است .
🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹
@PhilosophyofAyatollahMesbah
🔰 المپیاد علوم عقلی
▫️اولین المپیاد علوم عقلی با محوریت کتاب بدایة الحکمه نگاشته مرحوم علامه طباطبایی رضواناللهتعالیعلیه توسط مرکز تخصصی آموزش فلسفه اسلامی و مؤسسه آموزشی پژوهشی نفحات با همکاری دیگر مؤسسات و مراکز تخصصی آموزشی برگزار میگردد.
▫️این المپیاد ویژه طلاب و دانشجویان متولد سال ۱۳۷۰ به بعد است.
- برای طلابی که پس از تحصیلات دانشگاهی وارد حوزه علمیه شدهاند، شرط سن سال ۱۳۶۷ به بعد است.
⏱ مهلت ثبتنام: تا ۲۰ مردادماه ۱۴۰۱
⏱ زمان برگزاری المپیاد: ۱۵ مهرماه ۱۴۰۱
🖥 جهت ثبتنام به سامانه آموزشی نفحات به آدرس ذیل مراجعه نمایید؛
http://elearn.nafahat-eri.ir/
📱جهت بیان سؤالات و دریافت پاسخهای خود میتوانید با پشتیبان المپیاد به آیدی زیر در پیامرسان ایتا در ارتباط باشید؛
@Olympiad1401
🏷 کانال اختصاصی المپیاد:
https://eitaa.com/Olympiadhekmat1401
@falsafeh_eslamii
https://eitaa.com/joinchat/729677891Cc0cea1ba96