🌸🍃
*💌#شھیدانہ*
*توی ذهـنت باشد که یکی دارد*
*مرا میبیند،*
*دست از پا خطانکنم،*
*مهدی فاطمه (س) خجالت*
*بکشد...*
*فـردای قیامت جلوی*
*حضرت زهرا سلام الله علیها چه*
*جوابی می خواهیم بدهیم؟😓*
*🦋#شھید_علمدار*
#شبتون_شهدایی 💔*
👇 🇯🇴🇮🇳 👇
@PiroVANmahdi
گامبرداشتندرجادهعشق
هزینهمیخواهد!
هزینههاییڪهانسانراعاشق
وبعدشهیدمیڪند
‹ #شھیدانه
ࢪفت...
جنگیـد...
شهیـد شـد...
گمنام شـــــد...
به امیـد اینڪه من و شما راهشو ادامہ بدیم(:
ڪجاے ڪارامون با ادامہ دادن راه شهـدا جوࢪ دࢪ میاد؟؟🙂💔
#شھیدانہ
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
┄═🌿🌹🌿═┄
💌 #شھـــــیدانه
عنایت #امام_رضا(ع) به شهید حسن طهرانی مقدم
حسن می گفت: رفته بودیم روسیه یک موشک فوق پیشرفته ای را از روس ها تحویل بگیریم.
به افسر روسی گفتم: «فناوری ساخت این موشک را هم در اختیارمان بگذارید».
به من خندید و گفت: «این امکان ندارد. این تکنولوزی فقط در اختیار روسیه است». ولی بهش گفتم ما بالاخره این را می سازیم. باز هم خندید.
وقتی برگشتیم ایران، هر چه در توان داشتیم گذاشتیم؛ اما به در بسته خوردیم.
دست به دامن امام رضا (ع) شدم. سه روز در حرم برای پیدا کردن راهی، متوسل حضرتش شدم تا اینکه روز سوم در حرم طرحی در ذهنم جرقه زد. سریع آن را در دفتر نقاشی دخترم کشیدم. وقتی برگشتم عملیاتی اش کردیم. شد موشکی بهتر از موشک های روسی.
🔻کانال ياد خدا آرامش قلبها 🔻
🆔 @PiroVANmahdi
┄═🌿🌹🌿═┄
💌 #شھـــــیدانه
عنایت #امام_رضا(ع) به شهید حسن طهرانی مقدم
حسن می گفت: رفته بودیم روسیه یک موشک فوق پیشرفته ای را از روس ها تحویل بگیریم.
به افسر روسی گفتم: «فناوری ساخت این موشک را هم در اختیارمان بگذارید».
به من خندید و گفت: «این امکان ندارد. این تکنولوزی فقط در اختیار روسیه است». ولی بهش گفتم ما بالاخره این را می سازیم. باز هم خندید.
وقتی برگشتیم ایران، هر چه در توان داشتیم گذاشتیم؛ اما به در بسته خوردیم.
دست به دامن امام رضا (ع) شدم. سه روز در حرم برای پیدا کردن راهی، متوسل حضرتش شدم تا اینکه روز سوم در حرم طرحی در ذهنم جرقه زد. سریع آن را در دفتر نقاشی دخترم کشیدم. وقتی برگشتم عملیاتی اش کردیم. شد موشکی بهتر از موشک های روسی.
🔻کانال ياد خدا آرامش قلبها 🔻
🆔 @PiroVANmahdi
🖤 #شھیدانہ
✋یه دستش قطع شده بود اما دست بردار جبهه نبود. بهش گفتند: «با یک دست که نمی تونی بجنگی برو عقب.» می گفت: «مگه حضرت ابوالفضل با یک دست نجنگید؟
🔻عملیات والفجر ۴ مسئول محور بود.
حمید باکری بهش مأموریت داده بود گردان حضرت ابوالفضل رو از محاصره دشمن نجات بده با عده ای از نیروهاش رفت به سمت منطقه مأموریت.
لحظه های آخر که قمقمه را آوردن نزدیک لبای خشکش گفته بود:« مگه مولایم امام حسین عليه السلام در لحظه شهادت آب آشامید که من بیاشامم.» شهید که شد هم تشنه لب بود هم بی دست.
🌹#شهید_شاپور_برزگر
📙برگرفته از کتاب راهیان علقمه
🔻کانال ياد خدا آرامش قلبها 🔻
🆔 @PiroVANmahdi
🔮⃟ ⃟💜
داشتشهیدمیشد . .
نفساۍآخرشبود . .
بہشگفتمحاجۍبیایکمآببخور . . (:
گفتمیخواۍمنوشرمندهآقاکنۍ؟💔
آبوبزارواسهمجروحین!
- بچههاشہدااینطوریبودنا!🚶🏻♂
یهگردانبایهقمقمهآبسرمیکردنヅ
¦↫#شھیدانه
¦↫#تلنگر
🔻کانال ياد خدا آرامش قلبها 🔻
🆔 @PiroVANmahdi