eitaa logo
✨پلاک 313✨
600 دنبال‌کننده
5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
99 فایل
✨پلاک 313✨ کپی آزاد ولی چه زیباتر که همراه با ایدی و نشانی کانال باشد💫 کانال پلاک ۳۱۳ با کلی اخبار و مطالب جذاب و بروز 🥰 با ما همراه باشید و به دوستاتون معرفی کنید 💞 جهت ارتباط با مدیر کانال : @Fatemehpkh لینک کانال :https://eitaa.com/Plaque313
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از در هر حال کتــاب💕
📚 (۱) وقتی زکریا به خانه برگشت، دسته های عزاداری از جلوی خانه ما رد شده بودند. من هنوز همان جا ایستاده بودم و گریه امانم نمی داد. زکریا با دیدن گریه های من حالش گرفته شد. پرسید: «ننه رقیه برای چی داری گریه می کنی؟» با همان بغض گفتم: «وقتی به دنیا اومدی و همون بچگی مجبور شدم بفرستمت اتاق عمل، من تو رو نذر امام حسین علیه السلام کردم، آرزو دارم تورو وسط دسته های عزاداری ببینم. اون وقت این همه هیئت میاد از جلو در خونه ما رد میشه با دوستات رفتی دنبال بازی؟» گریه من و تلنگر صحبت هایم و برکت نام امام حسین علیه السلام، زکریا را زمین زد، خرد شد و گویی دوباره از نو ساخته شد. 📚 برشی از کتاب (۲) دستش را که گرفتم یخ کرده بود، پاهایش می‌لرزید، رو به من گفت: عزیز نمی‌تونم راه برم، منو بغل می‌کنی؟ یک دستی فاطمه را بغل کردم و با دست دیگرم دوچرخه‌اش را گرفتم و راه افتادم، فاصله زیادی تا خانه نبود ولی آن چند دقیقه خیلی سخت گذشت، فاطمه محکم دستانش را دور گردن من انداخته بود و آرام اشک می‌ریخت و من مجبور بودم مثل همیشه نقش مادری را بازی کنم که قرار است سنگ‌ صبور این خانواده باشد. هر چه جلوتر می‌رفتیم فاطمه محکم‌تر مرا بغل می‌کرد، می‌دانستم آغوش پدر می‌خواهد، حال خودم هم تعریفی نداشت، غربت خودم و دختر را حس می‌کردم و روزهای سختی که قرار است بعد از این داشته باشیم. ‌ ➖➖➖➖ •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046