eitaa logo
👥 پُرسمان شیعه ⁉️
189 دنبال‌کننده
21 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🍃 ﷽ 🍃 📋 هدف ما بیان شبهات و پاسخگویی به آنها و به پرسش‌های شـما در مسائل دینی أعم از اعتقادی، اخلاقی و ... می‌باشد. ⚠️ نشر مطالب با ذکر لینک مجاز است❗ 💢 کانال اصلی‌مون: @Hadis_Shia راه ارتباطی با ما 👇 B2n.ir/w15631
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 سلمان اهل جندی شاپور بود. با پسر حاکم وقت رفاقت و دوستى محکمی داشت، روزى با هم براى صید به صحرا رفتند، ناگاه چشم آنها به راهبى افتاد که به خواندن کتابى مشغول بود، از او راجع به کتاب مزبور سؤالاتى کردند، راهب در پاسخ گفت: کتابى است که از جانب خدا نازل شده و در آن فرمان به اطاعت خدا داده و نهى از معصیت و نافرمانى او کرده است، این همان «انجیل» است که بر عیسى مسیح (علیه السلام) نازل شده. گفتار راهب در دل آنان اثر گذاشت، و پس از تحقیق بیشتر به دین او گرویدند. راهب به آنها دستور داد: گوشت گوسفندانى که مردم این سرزمین ذبح مى کنند حرام است، از آن نخورند. سلمان و فرزند حاکم وقت، روزها همچنان از او مطالب مذهبى مى آموختند روز عیدى پیش آمد. حاکم، مجلس میهمانى ترتیب داد و از اشراف و بزرگان شهر دعوت کرد، در ضمن از پسرش نیز خواست که در این مهمانى شرکت کند، ولى او نپذیرفت. در این باره به او زیاد اصرار نمودند، اما پسر اعلام کرد که غذاى آنها بر او حرام است، پرسیدند: این دستور را چه کسى به تو داده است؟ او راهب مزبور را معرفى کرد. حاکم راهب را احضار نموده به او گفت: چون اعدام در نظر ما گران و کار بسیار بدى است تو را نمى کشیم ولى از محیط ما بیرون برو! سلمان و دوستش در این موقع راهب را ملاقات کردند و وعده ملاقات در «دیر موصل» گذاشته شد. پس از حرکت راهب، سلمان چند روزى منتظر دوست با وفایش بود، تا آماده حرکت گردد، او هم همچنان سرگرم تهیه مقدمات سفر بود ولى سلمان طاقت نیاورده، تنها به راه افتاد. سلمان در «دیر موصل» بسیار عبادت مى کرد، راهب مذکور که سرپرست این دیر بود او را از عبادت زیاد بر حذر داشت، مبادا از کار بیفتد، ولى سلمان پرسید: آیا عبادت فراوان فضیلتش بیشتر است یا کم عبادت کردن؟ در پاسخ گفت: البته عبادت بیشتر، اجر بیشتر دارد. عالم دیر، پس از مدتى به قصد بیت المقدس حرکت کرد و سلمان را با خود به همراه برد. در آنجا به سلمان دستور داد: روزها در جلسه درس علماى نصارى که در آن مسجد منعقد مى شد حضور یابد، و کسب دانش کند. روزى سلمان را محزون یافت، علت را جویا شد، سلمان در پاسخ گفت: تمام خوبى ها نصیب گذشتگان شده که در خدمت پیامبران خدا بوده اند. عالم دیر به او بشارت داد: در همین ایام در میان ملت عرب پیامبرى ظهور خواهد کرد که از تمام انبیاء برتر است، عالم مزبور اضافه کرد: من پیر شده ام، خیال نمى کنم او را درک نمایم، ولى تو جوانى امیدوارم او را درک کنى ولى این را نیز بدان که این پیامبر نشانه هائى دارد از جمله، نشانه خاصى بر شانه او است، او صدقه نمى گیرد، اما هدیه را قبول مى کند. در بازگشت آنها به سوى «موصل»، در اثر جریان ناگوارى که پیش آمد، سلمان عالم دیر را در بیابان گم کرد. دو مرد عرب از قبیله «بنى کلب» رسیدند، سلمان را اسیر کرده، بر شتر سوار نموده و به «مدینه» بردند و او را به زنى از قبیله «جُهینه» فروختند! سلمان و غلام دیگر آن زن، به نوبت روزها گله او را به چرا مى بردند، سلمان در این مدت، مبلغى پول جمع آورى کرد و انتظار بعثت پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) را مى کشید. در یکى از روزها که مشغول چرانیدن گله بود، رفیقش رسید و گفت: خبر دارى امروز شخصى وارد «مدینه» شده که تصور مى کند پیامبر و فرستاده خدا است؟! سلمان به رفیقش گفت: تو اینجا باش تا من بازگردم، سلمان وارد شهر شد، در جلسه پیامبر حضور پیدا کرد، اطراف پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى چرخید و منتظر بود پیراهن پیامبر کنار برود و نشانه مخصوص را در شانه او مشاهده کند. پیامبر(صلى الله علیه وآله) متوجه خواسته او شد، لباس را کنار زد، سلمان نشانه مزبور یعنى اولین نشانه را یافت، سپس به بازار رفت، گوسفند و مقدارى نان خرید و خدمت پیامبر آورد. پیامبر فرمود: چیست؟ سلمان پاسخ داد: صدقه است. پیامبر فرمود: من به آنها احتیاج ندارم، به مسلمانان فقیر ده تا مصرف کنند. سلمان بار دیگر به بازار رفت، مقدارى گوشت و نان خرید و خدمت رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) آورد. پیامبر پرسید: این چیست؟ سلمان پاسخ داد، هدیه است. پیامبر فرمود: بنشین! پیامبر و تمام حضار از آن هدیه خوردند. مطلب بر سلمان آشکار گشت زیرا هر سه نشانه خود را یافته بود. در این میان سلمان راجع به دوستان و رفیق و راهبان دیر موصل سخن به میان آورد، نماز، روزه و ایمان آنها به پیامبر (صلى الله علیه وآله) و انتظار کشیدن بعثت وى را شرح داد. کسى از حاضران به سلمان گفت: آنها اهل دوزخند! این سخن بر سلمان گران آمد؛ زیرا او یقین داشت اگر آنها پیامبر را درک مى کردند از او پیروى مى نمودند. اینجا بود که آیه مورد بحث بر پیامبر نازل گردید و اعلام داشت: آنها که به ادیان حق، ایمان حقیقى داشته اند و پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را درک نکرده اند، داراى اجر و پاداش مؤمنان خواهند بود! 🌻 📕 تفسیر نمونه، ج۱، ص۳۳۵ ⁉️ @PorsemanShia
🌱 ⁉️ منافات آیه ۴ سوره ابراهیم، با جهانی بودن اسلام! آیا آیه ۴ سوره ابراهیم با جهانی بودن اسلام منافات دارد؟ طبق آیه «وَ مَا اَرْسَلْنَا مِن رَّسُول اِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ»؛ (ما هیچ پیامبرى را، جز به زبان قومش نفرستادیم) و کتاب آسمانى وى نیز به زبان همان مردم بوده است؛ بنابراین، اگر نبوّت یک پیامبر مخصوص به همان قوم باشد، این روش بسیار پسندیده خواهد بود و اگر نبوّت وى جهانى و براى عموم افراد جهان باشد، چرا باید کتاب او به زبان قوم یعنى (مانند عربى نسبت به پیامبر اسلام) باشد؟ . . . ⭕ پاسخ: پیامبرانى که براى هدایت عموم اعزام شده‌اند، از آن جا که در وهله اوّل با قوم خود، سر و کار داشتند، باید کتاب آسمانى آنها به زبان قومشان باشد؛ سپس باید از طرق مختلف معارف و برنامه‌هاى خود را در میان سایر اقوام و ملل منتشر سازند. امروز دانشمندان هر کشور سعى مى کنند کتاب‌هاى خود را به زبان مردم همان کشور بنویسند، با آن که محتویات کتابشان به هیچ وجه اختصاصى به مردم محیط آنها ندارد. از آن جا که پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) از میان یک امّت عربى برخاسته و در مرحله نخست، سر و کار او با اقوام و ملل عرب بوده، از این نظر کتاب او به یکى از زبان هاى زنده و وسیع جهان (زبان عربى) بوده است، در صورتى که قوانین و احکام او مربوط به عموم جهانیان است. اگر روز بعثت پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) یک زبان جهانى و بین المللى وجود داشت که همه مردم آن روز به آن زبان آشنایى مى داشتند و با آن مکالمه مى کردند، در این صورت جا داشتند کتاب آسمانى او به همان زبان بین المللى باشد، در صورتى که در آن روز چنین مطلبى وجود نداشته و تا کنون نیز این موضوع تحقّق نپذیرفته است؛ بنابراین، عربى بودن قرآن هیچ گونه منافاتى با جهانى بودن اسلام ندارد. به عبارت روشنتر: آیه بالا مى گوید کتاب هر پیامبرى را به زبان قوم او فرستادیم نه این که نبوّت و رهبرى او مخصوص به همان امّت بوده است و این که زبان یک پیامبر و یا کتاب او به زبان قوم وى بوده، هرگز گواه بر اختصاص نبوّت او به قومش نیست؛ بلکه باید از طرق دیگر، خصوصى و یا عمومى بودن آیین او را به دست آورد. این هم روشن است که اسلام فوق نژاد و زبان است و تمام جهان را وطن خود مى داند و عربى بودن قرآن که سرچشمه آن عدم وجود یک زبان بین المللى است، دلیل بر نژادى بودن اسلام نخواهد بود. درباره جهانى بودن اسلام مدارک زیادى در دست داریم که این جا جاى شرح آن نیست. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی، ص۵۱۳ ⁉️ @PorsemanShia
🌱 تقیه روش خردمندان ⁉️ تقیه چیست؟ . . . ⭕ پـاسـخ: «تقیّه» به معناى حقیقى آن یک قانون شناخته شده عقلایى و روشى است که همه خردمندان جهان در جاى خود از آن پیروى مى کنند، و در حقیقت نوعى تاکتیک مبارزه با دشمن یا حوادث سخت است. توضیح این که در تاریخ مبارزات مذهبى و اجتماعى و سیاسى مواردى پیش مى آید که مدافعان حق اگر بخواهند به مبارزه آشکار دست بزنند هم خودشان در خطر قرار مى گیرند، و هم مکتبشان در معرض مخاطره واقع مى شود، در این جا شکل مبارزه تغییر پیدا مى کند و مبارزات مستقیم به غیر مستقیم، و آشکار به صورت مخفى در مى آید، و هدف وارد کردن ضربات بیشتر بر دشمن با ضایعات کمتر است؛ و به تعبیر دیگر منظور جلوگیرى از هدر دادن نیروها است، این نوع مبارزه و این مخفى کارى چیزى جز تقیّه نیست. در تمام جنگ هاى دنیا در طول تاریخ - مخصوصاً امروز - مخفى کارى در برابر دشمن یکى از مهم ترین اصول مبارزه است؛ نقشه هاى جنگى همه مخفى است؛ لباس هاى سربازان و انواع وسائل و سلاح ها همه باید از چشم دشمن استتار شود؛ و اینها همه نمونه هائی از تقیّه هستند. اگر کسى از افسران به دست دشمن گرفتار شود و داراى موقعیت حسّاسى باشد که بتوانند از او اطلاعات زیادى کسب کنند باید موقعیت خود را مکتوم دارد؛ حتّى اگر از او سؤال کنند، باید حقیقت را بیان نکند؛ بلکه اگر بتواند با کلمات خود آنها را گمراه سازد، لازم است؛ که این کار را انجام دهد اینها نمونه های دیگرى از تقیّه است. راه دور نرویم؛ در صدر اسلام و در آن زمان که مسلمانان در اقلّیت بودند هنگامى که گرفتار چنگال دشمنان مى شدند عقائد خود را کتمان مى کردند؛ تا بیهوده نیروها را هدر ندهند؛ داستان عمّار و پدرش را همه شنیده ایم؛ و در آیات متعدّدى از قرآن نیز این مسأله مجاز شمرده شده است. (۱) مؤمن آل فرعون که داستانش مشروحاً به عنوان یک الگو در قرآن مجید آمده از روش تقیه استفاده مى کرد، و قرآن صریحاً از او به عنوان «رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَونَ یَکْتُمُ اِیمَانَهُ»؛ ( و مرد مؤمنى از فرعونیان که ایمان خود راپنهان مى داشت) (۲) کرده است. هیچ عقلى اجازه نمى دهد در این گونه شرایط، مجاهدانى که در اقلیّت هستند علناً و آشکارا خود را معرّفى کنند، و به آسانى از طرف دشمن، شناسایى شده و نابود گردند. جالب این که تقیّه در روایات اسلامى به عنوان یک سپر دفاعى شناخته شده است ، چنانکه امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «اَلتَّقِیَّةُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ»؛ (تقیّه سپر مؤمن است). (۳) اگر کسى در میدان جنگ در برابر ضربات دشمن، خود را با سپر - یا سنگر - مستور کند، کار خلافى انجام داده است؟ از اینجا روشن مى شود که هرگاه کسى گرفتار موارد تقیّه گردد و عقیده باطنى خود را به خاطر مصالح مهمترى کتمان کند و یا سخنى برخلاف آن اظهار دارد نه تنها گناهى مرتکب نشده است؛ بلکه مانند دروغى است که به هنگام اصلاح ذات البین یا نجات جان مؤمنى گفته مى شود که شرعاً مجاز یا واجب است. جالب این که قرطبى که از مفسّران مشهور اهل سنّت است در ذیل آیه ۱۰۶ سوره نحل هنگامى که به بحث تقیّه مى رسد مى گوید: «تمام علماى اسلام نظر دارند که اگر کسى را مجبور به اظهار کلمات کفرآمیز کنند به طورى که بر جان خود بترسد، گناهى بر او نیست که سخنان کفرآمیز بگوید در حالى که قلبش مطمئن به ایمان است، نه همسرش از او جدا مى شود، و نه محکوم به احکام کفر است». سپس بعد از بیان قول ضعیفى در مورد ارتداد ظاهرى چنین شخصى مى گوید: «این سخنى است که کتاب و سنّت و قرآن و حدیث پيامبر (صلى الله علیه وآله)، آن را نفى مى کند». از آنچه گفته شد معلوم می شود تقیه چیزی جز حکم عقل در مواردی خاصّ نیست که تاریخ گذشتگان و آیات و احادیث موید آن هستند. ______________________________ (۱). به آیه ۲۸ سوره آل عمران و ۱۰۶ سوره نحل مراجعه شود. (۲). سوره غافر، آیه ۲۸ (۳). وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۶۱ 🌻 📕 پیام قرآن، ‏ج۷، ص۱۹۷ ⁉️ @PorsemanShia
🌱 ⁉️ پرسش: آیا آیه ۶۲ سوره «بقره» به معناى این است که پیروان هر مذهبى باید به مذهب خود عمل کنند؟ . . . ⭕️ پاسخ: در این آیه مى خوانیم: (کسانى که به پیامبر اسلام ایمان آورده اند و همچنین یهودیان و نصارى و صابئان [پیروان یحیى یا نوح یا ابراهیم(علیه السلام)] آنها که ایمان به خدا و روز قیامت آورند و عمل صالح انجام دهند پاداش آنها نزد پروردگارشان ثابت است)؛ «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآْخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ». بنابراین (نه ترسى از آینده دارند و نه غمى از گذشته)؛ «وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون». در پاسخ سؤال فوق مى گوئیم: آیات قرآن یکدیگر را تفسیر مى کنند، قرآن در آیه ۸۵ سوره «آل عمران» مى گوید: «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْه»؛ (هر کس دینى غیر از اسلام براى خود انتخاب کند پذیرفته نخواهد شد). به علاوه آیات قرآن پر است از دعوت یهود، نصارى و پیروان سایر ادیان به سوى این آئین جدید، اگر تفسیر فوق صحیح باشد، با بخش عظیمى از آیات قرآن تضاد صریح دارد، بنابراین باید به دنبال معنى واقعى آیه رفت. در اینجا دو تفسیر از همه روشن تر و مناسب تر به نظر مى رسد. ۱ ـ اگر یهود، نصارى و مانند آنها به محتواى کتب خود عمل کنند مسلماً به پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) ایمان مى آورند؛ چرا که بشارت ظهور او با ذکر صفات و علائم مختلف در این کتب آسمانى آمده است. مثلاً قرآن در آیه ۶۸ سوره «مائده» مى گوید: «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلى شَیْء حَتّى تُقیمُوا التَّوْراةَ وَ الإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ»؛ (اى اهل کتاب شما ارزشى نخواهید داشت مگر آن زمانى که تورات و انجیل و آنچه را از سوى پروردگارتان بر شما نازل شده بر پا دارید) و از آن جمله این که به پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) که بشارت ظهورش در کتب شما آمده است ایمان بیاورید. ۲ ـ این آیه ناظر به سؤالى است که براى بسیارى از مسلمانان در آغاز اسلام مطرح بوده، آنها در فکر بودند: اگر راه حق و نجات، تنها اسلام است، پس تکلیف نیاکان و پدرانشان چه مى شود؟ آیا آنها به خاطر عدم درک زمان پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) و ایمان نیاوردن به او مجازات خواهند شد؟ آیه فوق نازل گردید، و اعلام داشت: هر کسى که در عصر خود به پیامبر بر حق و کتاب آسمانى زمان خویش ایمان آورده و عمل صالح کرده است اهل نجات است، و جاى هیچ گونه نگرانى نیست. بنابراین یهودیان مؤمن و صالح العمل قبل از ظهور مسیح (علیه السلام)، اهل نجاتند، همان گونه مسیحیان مؤمن قبل از ظهور پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله). این معنى از شأن نزولى که براى آیه فوق ذکر شده، نیز استفاده مى شود 📕 تفسیر نمونه، ج۱، ص۳۳۵ ⁉️ @PorsemanShia
🌱 ⁉️ پرسش: آیا دین اسلام، دینی سهل و آسان است؟ . . . ⭕️ پاسخ: «دین اسلام»، شریعتی است سهل و آسان؛ به طوری که همه اعمال انسانها را تحت برنامه قرار مى دهد، برنامه اش چنان است که مایه تنفّر و رمیدن مردم نمى شود. دقّت در احکام اسلام چه در عبادات و معاملات و روابط انسانها و چه در مجازات ها، همه در پرتو این اصل تنظیم شده؛ حتى شدیدترین مجازات هاى اسلامى، این اصل رعایت شده؛ چرا که اگر مجازات شدید است، در عوض اثبات جرم نیز به آسانى ممکن نیست. غالب دعاوى با دو شاهد اثبات مى شود؛ اما گاهی چهار شاهد لازم است و حتّى در اجراى بعضى از حدود که به صورت شلّاق انجام مى شود، دستور داده شده: در تابستان در هواى خنک، و در زمستان در موقع گرمى هوا اجرا شود. دست ها را برای شلّاق زدن زیاد بالا نیاورند، تا ضربه شدید شود و امثال این دستورها. این مجرمانِ مستوجب حدّ، هرگاه قبل از دستگیرى توبه کنند، گناهشان بخشیده شده و هر کجا شک و تردید در این مجازات ها پیدا شود، قاعده «درء» اجرا مى شود که به معناى نادیده گرفتن جرم است. در حدیثى آمده است که: «امام صادق (علیه السلام) به یکى از یاران خود فرمود: تکالیف و وظایف دینى را به اندازه توانایى مردم بر دوش آنها بگذارید. سپس داستان مسلمانى را که همسایه کافرى داشت و تمایل به اسلام پیدا کرده بود، نقل مى فرماید که آن همسایه مسلمان، مرد کافر را صبح و ظهر و شب مرتّب به مسجد برد. بطورى که بیشتر اوقات او در مسجد به اداى واجبات و مستحبّات و مشغول عبادت بود. یک روز که گذشت مرد تازه مسلمان انصراف خود را از اسلام اعلام کرد و گفت: این دین سختى است و من طاقت آن را ندارم. سپس امام (علیه السلام) فرمود: «إِنَّ إِمَارَةَ بَنِی أُمَیَّةَ کَانَتْ بِالسَّیْفِ وَ الْعَسْفِ، وَ إِنَّ إِمَارَتَنَا بِالرِّفْقِ وَ الْوَقَارِ وَ التَّقِیَّةِ وَ حُسْنِ الْخُلْطَةِ وَ الْوَرَعِ وَ الْإِجْتِهَادِ، فَرَغِّبُوا النَّاسَ فِی دِینِکُمْ، وَ فِیمَا أَنْتُمْ فِیهِ»؛ (حکومت بنى امیّه بر پایه شمشیر و سخت گیرى و تبعیض بود؛ ولى حکومت ما به رفق و مدارا و تقیّه [منظور تقیّه مداراتى است] و حُسن معاشرت و پارسایى و تلاش و کوشش است. بنابراین، تا مى توانید [از این طریق] مردم را به دین خود و آئین اهل بیت (علیهم السلام) که در آن هستید، تشویق کنید)». بدیهى است، محبّت و رفق و مدارا و برخوردِ خوب در مورد کسانى است که شرارت را پیشه خود نساخته اند و به یقین، اسلام در برابر ظالمان و ستمگران و اشرار و اوباش برخورد سختى دارد، تا امنیّت جامعه، در جهات مختلف خدشه دار نشود. 📕 پیام امام امیرالمؤمنین (ع)، ج۴، ص۴۷۸ ⁉️ @PorsemanShia