#قسمت2
خودسازی و تهذیب نفس از جمله مسائلی است که در شریعت مبین اسلام بسیار به آن سفارش شده است و تحقق هدف آفرینش انسان و به کمال رسیدن او نیز جز از طریق خودسازی و تهذیب نفس میسر نخواهد بود. به همین جهت در این نوشتار با استفاده از منابع نقلی، اعم از کلام الهی و روایات معصومین و نیز آثار دانشمندان اسلامی در حوزه اخلاق و تفسیر سعی شده جوانب مختلف این مسئله بررسی شود. هدف این نوشتار روشن نمودن این مطلب است که انسان چگونه خودش را تزکیه کند و راههای آن را چگونه در زندگی پیاده کند.
بحث خودسازی و تزکیه نفس در بین تعالیم اسلامی جایگاه ویژهای دارد و در منابع اسلامی توصیه های گهرباری در مورد راههای مبارزه با هواهای نفسانی و درونی ارائه شده است. قرآن کریم روی این مسئله تکیه زیادی دارد. زیرا هر اندازه هم شخص درس بخواند و عالم شود اگر غیر مهذب باشد نه تنها مسیر کمال را نپیموده و انسان مفیدی نخواهد بود، بلکه به مراتب زیانش بیشتر از یک شخص تحصیل نکرده است. آمدن پیامبران هم به همین منظور بوده که راهنمایی باشند برای خودسازی انسان و در این راه هر کس خود باید اقدام کند و با توسل و یاری جستن از خداوند متعال در این راه گام بردارد.
در این نوشتار با استمداد از کلام وحی و معصومین علیهم السلام سعی شده راه های خودسازی، عوامل آن و آثار فردی و اجتماعی آن تبیین شود و این مسئله روشن گردد که خودسازی و تهذیب نفس مقدمه و راه رسیدن به کمال حقیقی انسانی است.
مفهوم شناسی
خودسازی در این نوشتار معادل با واژه «تزکیه نفس» است. «تزکیه» مصدر «زکی» است و در لغت به معنای پاکیزه و طاهر کردن، اصلاح و شایسته گردانیدن، میباشد.[1] بر این اساس، «تزکیه نفس» به معنای به معنای تهذیب اخلاق و خود را به محاسن اخلاق آراستن می باشد.[2]
ضرورت و اهمیت خودسازی
خودسازی و تهذیب نفس از جمله مسایل مهمی است که فراوان مورد تأکید و توجه آیین مقدس اسلام قرار گرفته است و نقش محوری و اساسی در رسیدن انسان به مدارج عالی انسانی و کمالات اخلاق را دارد. قرآن کریم تزکیه و تهذیب نفس را عامل رستگاری و راه وصول به سعادت معرفی کرده است و فساد اخلاق را منشأ رذالتها و بدبختیها و مایه زیان می شناسد. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا»[3]،. (به حقیقت که رستگار شد آن کس که خود را از هر ناروا و پلیدی پیراست و زیان کار شد آنکه به زشتی و ناروا آلوده گشت.)
از این آیه می توان استفاده کرد که نفس انسان قابلیت تزکیه و نیز آلودگی را دارد و این دو با انتخاب و اختیار انسان انجام می پذیرد. او اگر خواست نفس خویش را پاکیزه قرار می دهد و اگر نخواست آن را آلوده می سازد.[4]
در روایات فراوانی به طور مکرّر دعوت به پیکار با تمایلات نفسانی شده و از این عمل به عنوان جهاد اکبر یاد شده است. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «المجاهِدُ مَن جاهَدَ نَفسَهُ فی الله عزَّوجلَّ».[5] (مجاهد کسی است که در راه خدا با نفس خویش پیکار نماید.) هم چنین امام علی علیه السلام در این خصوص می فرماید: «غایۀُ المجاهدَۀِ اَن یُجاهدَ المرءُ نفسَهُ».[6] (منتهای مجاهدت این است که انسان با نفس خویش مبارزه کند.)
ایشان همچنین در باب اهمیت تزکیه نفس فرمودند: «آن کس که خود را رهبر مردم می داند بر او است که پیش از تعلیم دیگران به آموزش خویش بپردازد و بایستی پیش از آنکه به زبان تعلیم دهد عملاً مردم را با پروردگار آشنا سازد و آن کسی که به ادب و آموزش خویش پرداخته و به خود سازی کمر همت بسته است، به احترام سزاوارتر است از آن کسی است که دیگران را تعلیم و تربیت کند.»[7]
خودشناسی مقدمه خودسازی
با خودشناسی انسان می تواند به ارزیابی و تحلیل درستی از صفات و استعدادهای خود دست یابد و در نتیجۀ آن، خصلتهای ناروا را از خود دور کرده و در صدد تقویت جنبه های مثبت خود باشد. در نتیجه می توان گفت از توجه انسان به خود، برای خودسازی انگیزه ایجاد می شود همچنانکه در روایتی آمده است: «مَن عرَف نفسَهُ جاهدَها و مَن جَهَلَ نفسَهُ اهمَلَهَا»[8] کسی که نفس خود را شناخت با آن جهاد می کند و کسی که آن را نشناخت از خودسازی کوتاهی می کند.
مقصود از خودشناسی آن است که انسان با درون نگری و خودکاوی و تأمل در وجود خویش و ابعاد آن و کشف استعدادها و نیروهای درونی و تمایلات و کششهای باطنی، هدف واقعی آفرینش و کمال نهایی و راه رسیدن به آن را بشناسد. این مسئله از جمله دستورات حکیمانه ای است که هم انبیاء و ائمه معصومین علیهم السلام به بشر ابلاغ کردهاند و هم عرفا و حکمای بزرگ جهان آن را به زبان آورده اند.
بی جهت نیست که امام علی علیه السلام خودشناسی را برترین علوم معرفی کرده و فرموده اند: «أفضلُ المَعرفۀِ معرفۀَ الانسان نفسه».[9] (برترین شناخت، خودشناسی است.)
#منتظر ..../💞
اللهم عجل لولیک الفرج
🌹🌹به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
———🌹💞🌹———
@shahidesarboland
———🌹💞🌹———
#قسمت2
انواع خداشناسی
بطور کلی، معرفت و شناخت یک موجود به حسب آن شی مورد شناخت، به دو صورت تحقق می یابد. یکی شناخت حضوری و دیگری شناخت حصولی. در مورد خداوند متعال نیز همین دو نوع شناخت متصور است. یکی شناخت حضوری که بدون وساطت مفاهیم ذهنی، تحقق می یابد و دیگری شناخت کلی و حصولی که به وسیله مفاهیم عقلی حاصل می شود و مسقیماً به ذات الهی تعلق نمی گیرد. [۹]
قرآن کریم انسان را بالفطره خداشناس معرفی می کند و مدعی است که همه انسان ها در مرحله ای وجود، پروردگار خویش را به صورت عیان مشاهده کرده و به ربوبیت او اعتراف کرده اند و به حسب آفرینش خود، یک نوع شناخت از آفریننده خود دارند.
شناخت حصولی و حضوری خداوند را اینگونه بیان می کنیم:
← خداشناسی فطری (حضوری)
منظور از خداشناسی فطری و حضوری این است که دل انسان ارتباط عمیقی با آفریننده ی خود دارد و هنگامی که انسان به عمق دل خود، توجه نماید چنین رابطه ای را خواهد یافت ولی اکثر مردم مخصوصا در اوقات عادی زندگی که سرگرم امور دنیا هستند، توجهی به این رابطه قلبی ندارند و تنها هنگامی که توجهشان از همه چیز بریده می شود و امیدشان از همه اسباب قطع می گردد، می توانند به این رابطه قلبی توجه نمایند.
← خداشناسی فطری (حصولی)
منظور از خداشناسی فطری و حصولی این است که عقل انسان برای تصدیق وجود خدا نیازی به تلاش و کوشش ندارد، بلکه به آسانی درک می کند که وجود انسان و همه پدیده های جهان نیازمند هستند. پس خدای بی نیازی وجود دارد که نیاز آنها را رفع کند. [۱۰]
راه های خداشناسی
برای شناختن خداوند، راه های متعددی وجود دارد، که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم
#منتظر ..../💞
اللهم عجل لولیک الفرج
🌹🌹به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
———🌹💞🌹———
@shahidesarboland
———🌹💞🌹———
#قسمت2
شیعه می گوید:به همین دلیل، هرگز متصور نیست پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رحلت فرماید و کسی را جانشین خود قرار ندهد و سرپرستی برای اداره امور مسلمین و گردانیدن چرخ جامعه اسلامی، نشان ندهد. اینکه پیدایش جامعه ای بستگی دارد به یک سلسله مقررات و رسوم مشترکی که اکثریت اجزای جامعه آنها را عملا بپذیرند، و بقا و پایداری آن بستگی کامل دارد به یک حکومت عادله ای که اجرای کامل آنها را به عهده بگیرد، مسئله ای نیست که فطرت انسانی در ارزش و اهمیت آن شک داشته باشد یا برای عاقلی پوشیده بماند یا فراموشش کند در حالی که نه در وسعت و دقت شریعت اسلامی می توان شک نمود و نه در اهمیت و ارزشی که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برای آن قائل بود و در راه آن فداکاری و از خودگذشتگی می نمود می توان تردید نمود و نه در نبوغ فکر و کمال عقل و اصابت نظر و قدرت تدبیر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم (گذشته از تایید وحی و نبوت) می توان مناقشه کرد.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به موجب اخبار متواتری که عامه و خاصه در جوامع حدیث (در باب فتن و غیر آن) نقل کرده اند، از فتن و گرفتاریهایی که پس از رحلتش دامنگیر جامعه اسلامی شد. و فسادهایی که در پیکره اسلام رخنه کرد، مانند حکومت آل مروان و غیر ایشان که آیین پاک را فدای ناپاکیها و بی بند و باریهای خودساختند، تفصیلا خبر داده است و چگونه ممکن است که از جزئیات حوادث و گرفتاریهای سالها و هزاران سالهای پس از خود غفلت نکند، و سخن گوید، ولی از مهمترین وضعی که باید در اولین لحظات پس از مرگش گوید، به وجود آید غفلت کند!یا اهمال ورزد و امری به این سادگی (از یک طرف) و به این اهمیت (از طرف دیگر) به ناچیز گیرد و با اینکه به طبیعی ترین و عادی ترین کارها مانند خوردن و نوشیدن و خوابیدن، مداخله و صدها دستور صادر نموده و از چنین مسئله با ارزشی بکلی سکوت ورزیده کسی را به جای خود تعیین نفرماید؟
و اگر به فرض محال تعیین زمامدار جامعه اسلامی در شرع اسلام به خود مردم مسلمان واگذار شده بود باز لازم بود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بیانات شافی در این خصوص کرده باشد و دستورات کافی بایست بدهد تا مردم در مسئله ای که اساسا بقا و رشد جامعه اسلامی و حیات شعائر دین به آن متوقف و استوار است، بیدار و هشیار باشند.
و حال آنکه از چنین بیان نبوی و دستور دینی خبری نیست و اگر بود کسانی که پس از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم زمام امور را به دست گرفتند مخالفتش نمی کردند در صورتی که خلیفه اول خلافت را به خلیفه دوم با وصیت منتقل ساخت و همچنین خلیفه چهارم به فرزندش وصیت نمود و خلیفه دوم خلیفه سوم را با یک شورای شش نفری که خودش اعضای آن و آیین نامه آن را تعیین و تنظیم کرده بود، روی کار آورد و معاویه امام حسن را به زور به صلح وادار نموده خلافت را به این طریق برد و پس از آن خلافت به سلطنت موروثی تبدیل شد و تدریجا شعائر دینی از جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و اقامه حدود و غیر آنها یکی پس از دیگری از جامعه هجرت کرد و مساعی شارع اسلام نقش بر آب گردید (1).
شیعه از راه بحث و کنجکاوی در درک فطری بشر و سیره مستمره عقلای انسان و تعمق در نظر اساسی آیین اسلام که احیای فطرت می باشد، و روش اجتماعی پیغمبر اکرم و مطالعه حوادث اسف آوری که پس از رحلت به وقوع پیوسته و گرفتاریهایی که دامنگیر اسلام و مسلمین گشته و به تجزیه و تحلیل در کوتاهی و سهل انگاری حکومتهای اسلامی قرون اولیه هجرت بر می گردد، به این نتیجه می رسد که از ناحیه پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نص کافی در خصوص تعیین امام و جانشین پیغمبر رسیده است آیات و اخبار متواتر قطعی مانند آیه ولایت و حدیث غدیر (2) و دیث سفینه و حدیث ثقلین وحدیث حق و حدیث منزلت و حدیث دعوت عشیره اقربین و غیر آنها به این معنا دلالت داشته و دارند ولی نظر به پاره ای دواعی تاویل شده و سرپوشی روی آنها گذاشته شده است.
در تایید سخنان گذشته
آخرین روزهای بیماری پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود و جمعی ازصحابه حضور داشتند آن حضرت فرمود:دوات و کاغذی برای من بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از من (با رعایت آن) هرگز گمراه نشوید، بعضی از حاضرین گفتند:این مرد هذیان می گوید کتاب خدا برای ما بس است!!آنگاه هیاهوی حضار بلند شد. پیغمبر اکرم فرمود:«برخیزید و از پیش من بیرون روید، زیرا پیش پیغمبری نباید هیاهو کنند» (3).
#منتظر ..../💞
اللهم عجل لولیک الفرج
🌹🌹به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
———🌹💞🌹———
@shahidesarboland
———🌹💞🌹———
#قسمت2
نمی دانم تا به حال با کسی رفیق بوده اید یا نه، اما طبیعی است که هر کسی در طول زندگی با افراد زیادی ارتباط برقرار می کند; خواه این ارتباط قوی و صمیمی باشد، خواه ضعیف و در حد یک سلام و احوال پرسی. جالب است و شاید هم باور کردنش خت باشد، اما واقعیت دارد و آن این که هیچ کسی نیست که به شهداء سلام بدهد و آنها را دوست داشته باشد و آنها با او رفیق نشوند. این که لفظ "رفیق" به کار می رود به این دلیل است که آنها خودشان را آن قدر به آدم نزدیک می کنند که دیگر از مرحله آشنایی و دوستی فراتر می رود و واقعا با آدم رفیق رفیق می شوند. حال اگر کسی بخواهد قدم پیش گذارد و با آنها رفیق بشود، این مرحله فراتر هم می رود شهدا با او می شوند اخوی و به اصطلاح داداش.
این بستگی دارد که تا چه اندازه دلمان برای شهداء بتپد و با آنها صمیمی باشیم. خیلی ها مدعی اند که سال های سال با شهدا بوده اند و روزگاری، تمام فکر و ذکرشان با آنها سپری شده، اما امروز که در سرمای دنیازدگی همه چیز یخ زده است، حتی اندک حرارتی از گرمای خاطرات آنها را حس نمی کنند. چرا که دنیای شهدا، دنیای یخ زده نیست.
بسیاری دوست دارند بدانند که چطوری می شود با شهدا دوست شد. این پرسش خوبی است اما برای پیدا کردن پاسخ فکر می کنم باید پای صحبت چند نفر بنشینیم و با همدیگر چند نمونه را بشنویم.
#منتظر ..../💞
اللهم عجل لولیک الفرج
🌹🌹به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
———🌹💞🌹———
@shahidesarboland
———🌹💞🌹———