eitaa logo
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
10هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
5.4هزار ویدیو
50 فایل
روزانه #تفسیری کوتاه از آیات کلام‌الله مجید رو باهم مرور میکنیم (به ترتیب از اول قرآن😍) ‌ ‌🟢 مجموعه تبلیغات بعثت👇 eitaa.com/joinchat/304153330C2ebf875a87 تبلیغات ارزان و پربازده👆👆 ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حاوی تصاویر دلخراش| مجروحیت و شهادت کودکان غزه نباید برای جهان عادی شود! 🔹لحظات سختی که عکاس فلسطینی «معتز عزایزه» ثبت کرده و دل هر انسان شریفی را به درد می‌آورد. 🔹شک نکنید صهیونیست‌ها تاوان این همه ظلم را خواهند داد، بد هم خواهند داد! ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
☘ #سلام_بر_ابراهیم ۱ ☘ 💥 قسمت شصت و دوم : فتح المبین ( ۲ ) او ادامه داد: در آن بيابان ما بوديم و ا
۱ ☘ 💥 قسمت شصت وسوم : مجروحیت ✔️راوی : مرتضی پارسائیان همه گردان ها از محورهاي خودشان پيشروي کردند. ما بايد از مواضع مقابل مان و سنگرهاي اطرافش عبور ميكرديم، اما با روشن شدن هوا كار بسيار سخت شد! در يك قسمت، نزديك پل رفائيه كار بسيار سخت تر بود. يك تيربار عراقي از داخل يك سنگر شليك ميكرد و اجازه حركت را به هيچ يك از نيروها نميداد. ما هر کاري كرديم نتوانستيم سنگر بتوني تيربار را بزنيم. ابراهيم را صدا كردم و سنگر تيربار را از دور نشان دادم. خوب نگاه كرد وگفت: تنها راه چاره نزديك شدن و پرتاب نارنجك توي سنگره! بعد دو تا نارنجك از من گرفت و سينه خيز به سمت سنگرهاي دشمن رفت. من هم به دنبال او راه افتادم. در يكي از سنگرها پناه گرفتم، ابراهيم جلوتر رفت و من نگاه ميكردم. او موقعيت مناسبي را در يكي از سنگرهاي نزديك تيربار پيدا كرد، اما اتفاق عجيبي افتاد! در آن سنگر يك بسيجي كم سن و سال، حالت موج گرفتگي پيدا كرده بود. اسلحه كلاش خودش را روي سينه ابراهيم گذاشت و مرتب داد ميزد: ميكُشمت عراقي! ابراهيم همينطور كه نشسته بود دست هايش را بالا گرفت، هيچ حرفي نميزد. نفس در سينه همه حبس شده بود، واقعاً نميدانستيم چه كار كنيم. چند لحظه گذشت. صداي تيربار دشمن قطع نميشد. آهسته و سينه خيز به سمت جلو رفتم. خودم را به آن سنگر رساندم. فقط دعا ميكردم و ميگفتم: خدايا خودت كمك كن! ديشب تا حالا با دشمن مشكل نداشتيم، اما حالا اين وضع بوجود آمده. يكدفعه ابراهيم ضربه اي به صورت آن بسيجي زد و اسلحه را از دستش گرفت. بعد هم آن بسيجي را بغل كرد! جوان كه انگار تازه به حال خودش آمده بود گريه كرد. ابراهيم مرا صدا زد و بسيجي را به من تحويل داد و گفت: تا حالا تو صورت كسي نزده بودم، اما اينجا لازم بود، بعد هم به سمت تيربار رفت. چند لحظه بعد نارنجك اول را انداخت، ولي فايده اي نداشت، بعد بلند شد و به سمت بيرون سنگر دويد. نارنجك دوم را در حال دويدن پرتاب كرد. لحظه اي بعد سنگر تيربار منهدم شد، بچه ها با فرياد الله اكبر از جا بلند شدند و به سمت جلو آمدند. من هم خوشحال به بچه ها نگاه میكردم. يكدفعه با اشاره يكي از بچه ها برگشتم و به بيرون سنگر نگاه كردم! رنگ از صورتم پريد. لبخند بر لبانم خشك شد! ابراهيم غرق خون روي زمين افتاده بود. اسلحه ام را انداختم و به سمت او دويدم. درست در همان لحظه انفجار، يك گلوله به صورت (داخل دهان) و يك گلوله به پشت پاي او اصابت كرده بود. خون زيادي از او ميرفت، او تقريباً بيهوش روي زمين افتاده بود. داد زدم: ابراهيم! با كمك يكي از بچه ها و با يك ماشين، ابراهيم و چند مجروح ديگر را به بهداري ارتش در دزفول رسانديم. ابراهيم تا آخرين مرحله كار حضور داشت، در زمان تصرف سنگرهاي پاياني دشمن در آن منطقه، مورد اصابت قرار گرفت. بين راه دائماً گريه ميكردم، ناراحت بودم، نكند ابراهيم... نه، خدا نكنه، از طرفي ابراهيم در شب اول عمليات هم مجروح شده بود، خون زيادي از بدنش رفت، حالا معلوم نيست بتواند مقاومت كند. پزشك بهداري دزفول گفت: گلوله اي كه به صورت خورده به طرز معجزه آسائي از گردن خارج شده، اما به جايي آسيب نرسانده، اما گلوله اي كه به پا اصابت كرده قدرت حركت را گرفته، استخوان پشت پا خرد شده، از طرفي زخم پهلوي او باز شده و خونريزي دارد، لذا براي معالجه بايد به تهران منتقل شود. ابراهيم به تهران منتقل شد. يك ماه در بيمارستان نجميه بستري بود. چندين عمل جراحي روي ابراهيم انجام شد و چند تركش ريز و درشت را هم از بدنش خارج كردند. ابراهيم در مصاحبه با خبرنگاري كه در بيمارستان به سراغ او آمده بود گفت: با اينكه بچه ها براي اين عمليات ماه ها زحمت كشيدند و كار اطلاعاتي كردند، اما با عنايت خداوند، ما در فتح المبين عمليات نكرديم! ما فقط راهپيمائي كرديم و شعارمان يا زهرا (سلام الله علیها) بود، آنجا هر چه كه بود نظر عنايت خود خانم حضرت صديقه طاهره (سلام الله علیها) بود. ابراهيم ادامه داد: وقتي در صحرا، بچه ها را به اين طرف و آن طرف ميبرديم و همه خسته شده بودند، سجده رفتم و توسل پيدا كردم به امام زمان (عج) از خود حضرت خواستيم كه راه را به ما نشان دهد. وقتي سر از سجده برداشتم بچه ها آرامش عجيبي داشتند، اكثراً خوابيده بودند. نسيم خنكي هم مي وزيد. من در مسير آن نسيم حركت كردم. چيز زيادي نرفتم كه به خاكريز اطراف مقر توپخانه رسيدم. در پايان هم وقتي خبرنگار پرسيد: آيا پيامي براي مردم داريد؟ گفت: «ما شرمنده اين مردم هستيم كه از شام شب خود ميزنند و براي رزمندگان میفرستند، خود من بايد بدنم تكه تكه شود تا بتوانم نسبت به اين مردم اداي دِين كنم.» 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 
۱ ☘ 💥 قسمت شصت وچهارم: مجلس حضرت زهرا (سلام الله علیها) ✔️راوی : جمعی از دوستان شهید 🔸به جلسه مجمع الذاكرين رفته بوديم، در مسجد حاج ابوالفتح. در جلسه اشعاري در فضايل حضرت زهرا (سلام الله علیها) خوانده شد كه ابراهيم آنها را مينوشت. آخر جلسه حاج علي انساني شروع به روضه خواني كرد. ابراهيم از خود بيخود شده بود! دفترچه شعرش را بست و با صدايي بلند گريه ميكرد. من از اين رفتار ابراهيم بسيار تعجب كردم. جلسه که تمام شد به سمت خانه راه افتاديم. در بين راه گفت: «آدم وقتي به جلسه حضرت زهرا (سلام الله علیها) وارد ميشه بايد حضور ايشان را حس كنه، چون جلسه متعلق به حضرت است.» 🔸يك شب به اصرار من به جلسه عيدالزهرا (سلام الله علیها) رفتيم. فكر میكردم ابراهيم كه عاشق حضرت صديقه است خيلي خوشحال میشود. مداح جلسه، مثلاً براي شادي حضرت زهرا (سلام الله علیها) حرف هاي زشتي را به زبان آورد! اواسط جلسه ابراهيم به من اشاره كرد و با هم از جلسه بيرون رفتيم. 🔸در راه گفتم: فكر ميكنم ناراحت شديد درسته؟! ابراهيم در حالي كه آرامش هميشگي را نداشت رو به من كرد و در حالي كه دستش را با عصبانيت تكان ميداد گفت: توي اين مجالس خدا پيدا نميشه، هميشه جايي برو كه حرف از خدا و اهل بيت باشه. چند بار هم اين جمله را تكرار كرد. بعدها وقتي نظر علما را در مورد اين مجالس و ضرورت حفظ وحدت مسلمين مشاهده كردم به دقت نظر ابراهيم بيشتر پي بردم. در فتح المبين وقتي ابراهيم مجروح شد، سريع او را به دزفول منتقل كرديم و در سالني كه مربوط به بهداري ارتش بود قرار داديم. مجروحين زيادي در آنجا بستری بودند. سالن بسيار شلوغ بود. 🔸مجروحين آه و ناله میكردند، هيچ كس آرامش نداشت. بالاخره يک گوش هاي را پيدا كرديم و ابراهيم را روي زمين خوابانديم. پرستارها زخم گردن و پاي ابراهيم را پانسمان كردند. در آن شرايط اعصاب همه به هم ريخته بود، سر و صداي مجروحين بسيار زياد بود. ناگهان ابراهيم با صدایي رسا شروع به خواندن كرد! 🔸شعر زيبايي در وصف حضرت زهرا  (سلام الله علیها) خواند كه رمز عمليات هم نام مقدس ايشان بود! براي چند دقيقه سكوت عجيبي سالن را فرا گرفت! هيچ مجروحي ناله نم يكرد! گویی همه چيز رديف و مرتب شده بود. به هر طرف كه نگاه ميكردي آرامش موج ميزد! قطرات اشك بود كه از چشمان مجروحين و پرستارها جاري ميشد، همه آرام شده بودند! خواندن ابراهيم تمام شد. يكي از خانم دكترها كه مُسن تر از بقيه بود و حجاب درستي هم نداشت جلو آمد. خيلي تحت تأثير قرار گرفته بود. آهسته گفت: تو هم مثل پسرمي! فداي شما جوون ها! بعد نشست و سر ابراهيم را بوسيد! قيافه ابراهيم ديدني بود. گوش هايش سرخ شد. بعد هم از خجالت ملافه را روي صورتش انداخت. ابراهيم هميشه ميگفت: بعد از توكل به خدا، توسل به حضرات معصومين مخصوصاً حضرت زهرا (سلام الله علیها) حلال مشكلات است. *** 🔸براي ملاقات ابراهيم رفته بوديم بيمارستان نجميه. دور هم نشسته بوديم. ابراهيم اجازه گرفت و شروع به خواندن روضه حضرت زهرا (سلام الله علیها) نمود. دو نفر از پزشكان آمدند و از دور نگاهش ميكردند. باتعجب پرسيدم: چيزي شده؟! گفتند: نه، ما در هواپيما همراه ايشان بوديم. مرتب از هوش ميرفت و به هوش مي آمد. اما درآن حال هم با صدايي زيبا در وصف حضرت مداحي میکرد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلــم را با نگاهـے آب ڪردے خیال آشفتہ و بےتاب ڪردے چہ شب‌هایے ڪہ با رؤیـاے وصلٺ دو چشمِ خستہ‌ام را خواب ڪردے ❤️ ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 دلم گرفتہ از این روزگار یا مهدے از این زمانہ‌ے بے اعتبار یا مهدے دوبارہ ڪردہ هوایت،مدد اباصالح دلے ڪہ بے تو ندارد قرار یا مهدے ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
🔎 فیلتری به نام #ولایت 💢 برای امتحان نهایی عدم خودخواهی نفس ، خدا فیلتری به نام «ولایت» قرار داده ا
🔰 بهترین اثر تربیتی آغاز تمرین برای پذیریش محدودیت‌های معقول که موجب افزایش عقل است ، 👈 از هفت سالگی است . وقتی پدر و مادر، مربیان و اطرافیان مؤثر، خود با لبخندِ رضایت این محدودیت‌ها را بپذیرند ☺️ بهترین اثر تربیتی را بر نوجوان باقی می‌گذارند 👌 و الّا موجب سلطۀ هوس بر او شده‌اند و راه خوشبختی را مسدود کرده‌اند . ⛔️🔥 💌 🍃 شماره ۷۴۰ ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
4_5852679886182812742.mp3
12.43M
۶۸ ❓چرا هنوز بعد از عُمری دینداری، دعا کردن بلد نیستم؟ ❓چرا هنوز، دشمنانِ اصلی‌ام را نشناختم؟ ❓چرا هنوز مدیریت کردنِ دشمنانِ درونی‌ام را نیاموخته‌ام؟ ❓چرا هنوز برای دنیا، و بعد از دنیای خودم، نمی‌توانم درست برنامه‌ریزی کنم؟ ❓چرا بعد از عمری دینداری، ما هنوز با بقیه اختلاف و درگیری داریم؟ ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 بخش دوم 📌این مستند بر اساس یکی از پرونده های امنیتی سازمان اطلاعات فرماندهی انتظامی تهران بزرگ در اغتشاشات سال گذشته توسط ناجی هنر ساخته شده است ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕋إِنَّ فِي هَٰذَا لَبَلَاغًا لِقَوْمٍ عَابِدِينَ ﴿١٠٦﴾ 🍀بی تردید در این [حقایق] برای [رسانیدن] مردم عبادت پیشه [به نهایت مقصود و اوج مطلوب] کفایت است. (۱۰۶) 🕋وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ ﴿١٠٧﴾ 🍀و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم. (۱۰۷) 💠فرازی فوق العاده زیبا از استاد مرحوم شحات انور مقام بیات ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
💢 مروری کوتاه بر #نکات_تفسیری آیات سوره انبیاء ( آیات 71 . 72 ) 🌺🍃✨🌸✨🌺🍃 🕋وَ نَجَّيْناهُ وَ لُوطاً إ
💢 مروری کوتاه بر آیات سوره انبیاء ( آیات 73 . 74 . 75 ) 🌺🍃✨🌸✨🌺🍃 🕋 وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ «73» 🦋🦋وآنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت مى‌كردند و به آنان، انجام كارهاى نيك و برپايى نماز و پرداخت زكاة را وحى كرديم و آنان فقط عبادت كنندگان ما بودند. 📝پیام ها🔰 🔶1- امامت نيز همچون نبوت، بايد با انتخاب خداوند باشد. «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً» 🔶2- پيامبران بزرگ علاوه بر مقام رسالت (رساندن پيام وحى)، امامت و رهبرى جامعه را نيز بر عهده داشته‌اند. «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً» 🔶3- اگر امامت با زور و قلدرى بدست آيد، دعوت به دوزخ است‌ «أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»، امّا اگر خداوند آن را عنايت فرمود، مبارك و در مسير حقّ خواهد بود. «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» 🔶4- هدايت كردن انبيا، نه از پيش خود و سليقه شخصى است، «ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‌» «1» بلكه با فرمان خداست. «يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» 🔶5- توجّه به انجام كارهاى خير، از الطاف ويژه الهى‌است. «أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ» 🔶6- نماز و زكات در ميان كارهاى خير، جايگاه ويژه‌اى دارند. «فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ» 🔶7- نماز وزكات، دوركن اساسى در همه اديان بوده است. «إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ» 🔶8- بدون نماز و زكات، انسان به درجه بندگى خدا نمى‌رسد. «إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ» 📖«1». نجم، 3. 📚جلد 5 - صفحه 475 🔶9- رهبران الهى، بندگان مخلص خدا هستند. «كانُوا لَنا عابِدِينَ» 🔶10- نعمت‌هاى الهى، ما را از بندگى خدا غافل نسازد. وَهَبْنا لَهُ‌ ... كانُوا لَنا عابِدِينَ‌ (انبيا با اينكه به مقام رهبرى‌ «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً» نائل آمدند، امّا با اين وجود، باز بنده‌ى خدا هستند. «وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ» 🔶11- دين از سياست جدا نيست. جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا ... كانُوا لَنا عابِدِينَ‌ 🔶 12- رهبر بايد به آنچه هدايت مى‌كند، عامل باشد. أَئِمَّةً يَهْدُونَ‌ ... كانُوا لَنا عابِدِينَ‌ 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🕋وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ «74» 🦋🦋و به لوط، حكمت و دانش عطا كرديم و او را از قريه‌اى كه كارهاى زشت انجام مى‌دادند رهانيديم، براستى آنان مردمى بد و منحرف بودند. 🕋وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ «75» 🦋🦋و او را در رحمت خويش وارد نموديم، همانا او از شايستگان بود. 📝نکته ها👇 🔷در زمان حضرت ابراهيم، لوط پيامبر بود وامامت ورهبرى از ابراهيم بود. شايد به همين دليل در آيه‌ى قبل درباره اسحاق و يعقوب خوانديم: «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً» و در اين آيه نام لوط جداگانه برده شد و كلمه ائمة شامل او نيست، زيرا امام ابراهيم بود. 🔷دراين آيه، خداوند به چهار نعمت مهمى كه به حضرت لوط داده شده، اشاره مى‌فرمايد كه عبارتند از: حكم، علم، نجات و دخول در رحمت. 🔷شايد مراد از «حكم» در اين آيه، مقام نبوت باشد، چنانكه درباره‌ى حضرت يحيى نيز به‌ همين معنا آمده است، «وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا» «1» 📚جلد 5 - صفحه 476 🔷نجات دادن خداوند، با تلاش خود انسان‌ها منافاتى ندارد، چنانكه نجات حضرت لوط عليه السلام با فرمان و هدايت الهى و با خواست و تلاش خودش صورت پذيرفت. «فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ» «2»* 🔷مراد از «فاسِقِينَ» در اينجا، كفّار است، نظير آيه‌ى: «أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً» «3» 📝پیام ها🔰 🔶1- خداوند، اولياى خودش را نجات مى‌دهد. «نَجَّيْناهُ» 🔶2- در منطقه گناه‌خيز نمانيد. «نَجَّيْناهُ» 🔶3- گاهى انجام يك گناه، سبب ارتكاب گناهان ديگرى مى‌شود. «الْخَبائِثَ» 🔶4- بدتر از گناه، اصرار بر گناه واستمرار آن است. «كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ» 🔶5- استمرار در گناه، ثمره‌ى كفر و سبب بد عاقبتى است. «تَعْمَلُ الْخَبائِثَ‌ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ» 🔶6- محيط و جامعه، جبر آفرين نيست. «كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ‌ وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا» 🔶 7- اگر ما صالح باشيم، خداوند ما را از رحمت خويش سرشار مى‌سازد. «أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ» 📖«1». مريم، 12. 📖«2». هود، 83. 📖«3». سجده، 18. ------------------------------------------------- 📚 برگرفته از تفسیرنور ❤️🍃 🆔 @QURAN_SOUND114 📎 با ما همراه باشید👆
💟پیامبر گرامی اسلام صَلی الله عَلیه وَ آلهِ وَ سَلّم فرمودند: 💫🌟هر پیامبری به درگاه خداوند دعایی کرده و از او چیزی خواسته است، اما من برای شفاعت امتم در روز قیامت دعای خود را نگه داشته‌ام! 📚الخصال شیخ صدوق ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 واقعا بزرگترین مشکل ما انسانها در مقابل توانایی و قدرت خداوند چقدر میتونه بزرگ باشه؟؟ 🕋 إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿٤٥﴾ 🌱 مسلماً خدا بر هر کاری تواناست. 📖سوره نور ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
☘ #سلام_بر_ابراهیم ۱ ☘ 💥 قسمت شصت وچهارم: مجلس حضرت زهرا (سلام الله علیها) ✔️راوی : جمعی از دوستان
۱ ☘ 💥 قسمت شصت و پنجم : تابستان شصت و یک ✔️راوی : مرتضی پارسائیان 🔸ابراهيم در تابستان 1361 که به خاطر مجروح شدن تهران بود، پيگير مسائل آموزش و پرورش شد. در دوره هاي تكميلي ضمن خدمت شركت كرد. همچنين چندين برنامه و فعاليت فرهنگي را در همان دوران كوتاه انجام داد. *** 🔸با عصاي زير بغل از پله هاي اداره كل آموزش و پرورش بالا و پايين میرفت. آمدم جلو و سلام كردم. گفتم: آقا ابرام چي شده؟! اگه كاري داري بگو من انجام ميدم. گفت: نُه،كار خودمه. بعد به چند اتاق رفت و امضاءگرفت. كارش تمام شد. ميخواست از ساختمان خارج شود. پرسيدم: اين برگه چي بود. چرا اينقدر خودت را اذيت كردي؟! گفت: یك بنده خدا دو سال معلم بوده، اما هنوز مشكل استخدام داره، كار او را انجام دادم. پرسيدم: از بچه هاي جبهه است؟! گفت: فكر نميكنم، اما از من خواست برايش اين كار را انجام دهم. من هم ديدم اين كار از من ساخته است، براي همين آمدم. 🔸بعد ادامه داد: آدم هر كاري كه میتواند بايد براي بنده هاي خدا انجام دهد. مخصوصاً اين مردم خوبي كه داريم. هر كاري كه از ما ساخته است. بايد برايشان انجام دهيم. نشنيدي كه حضرت امام فرمودند: «مردم ولي نعمت ما هستند.» * 🔸ابراهيم را در محل همه ميشناختند. هركسي با اولين برخورد عاشق مرام و رفتارش ميشد. هميشه خانه ابراهيم پر از رفقا بود. بچه هايي كه از جبهه مي آمدند، قبل از اينكه به خانه خودشان بروند به ابراهيم سر ميزدند. يك روز صبح امام جماعت مسجد محمديه (شهدا) نيامده بود. مردم به اصرار، ابراهيم را فرستادند جلو و پشت سر او نماز خواندند. وقتي حاج آقا مطلع شد خيلي خوشحال شد و گفت: بنده هم اگر بودم افتخار ميكردم كه پشت سر آقاي هادي نماز بخوانم. * 🔸ابراهيم را ديدم كه با عصاي زير بغل در كوچه راه میرفت، چند دفعه اي به آسمان نگاه كرد و سرش را پايين انداخت. رفتم جلو و پرسيدم: آقا ابرام چي شده؟! اول جواب نميداد، اما با اصرار من گفت: هر روز تا اين موقع حداقل يكي از بندگان خدا به ما مراجعه ميكرد و هر طور شده مشكلش را حل ميكرديم. اما امروز از صبح تا حالا كسي به من مراجعه نكرده! ميترسم كاري كرده باشم كه خدا توفيق خدمت را از من گرفته باشد! 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 
۱ ☘ 💥 قسمت شصت وششم : روش تربیت ✔️راوی : جواد مجلسي راد، مهدي حس نقمي 🔸منزل ما نزديك خانه آقا ابراهيم بود. آن زمان من شانزده سال داشتم. هر روز با بچه ها داخل کوچه واليبال بازي ميکرديم. بعد هم روي پشت بام مشغول کفتر بازي بودم! آن زمان حدود 170 كبوتر داشتم. موقع اذان که ميشد برادرم به مسجد ميرفت، اما من اهل مسجد نبودم. عصر بود و مشغول واليبال بوديم. ابراهيم جلوي درب منزلشان ايستاده بود و با عصاي زير بغل بازي ما را نگاه ميکرد. در حين بازي توپ به سمت آقا ابراهيم رفت. 🔸من رفتم که توپ را بياورم. ابراهيم توپ را در دستش گرفت، بعد توپ را روي انگشت شصت به زيبائي چرخاند وگفت: بفرمائيد آقا جواد! از اينکه اسم مرا ميدانست خيلي تعجب کردم، تا آخر بازي نيم نگاهي به آقا ابراهيم داشتم، همه اش در اين فکر بودم که اسم مرا از کجا ميداند! چند روز بعد دوباره مشغول بازي بوديم. آقا ابراهيم جلو آمد و گفت: رفقا، ما رو بازي ميديد؟ گفتيم: اختيار داريد، مگه واليبال هم بازي ميکنيد؟! گفت: خُب اگه بلد نباشيم از شما ياد ميگيريم. عصا راكنار گذاشت، در حالي كه لنگ لنگان راه ميرفت شروع به بازي کرد. 🔸تا آن زمان نديده بودم کسي اينقدر قشنگ بازي کند: او هنوز مجروح بود. مجبور بود يكجا بايستد. اما خيلي خوب ضربه ميزد. خيلي خوب هم توپ ها را جمع ميکرد. شب به برادرم گفتم: اين آقا ابراهيم رو ميشناسي؟ عجب واليبالي بازي ميکنه! برادرم خنديد و گفت: هنوز او را نشناختي! ابراهيم قهرمان واليبال دبيرستان ها بوده، تازه قهرمان کشتي هم بوده! با تعجب گفتم: جدي میگي؟! پس چرا هيچي نگفت! برادرم جواب داد: نميدونم، فقط بدون که آدم خيلي بزرگيه! چند روز بعد دوباره مشغول بازي بوديم. آقا ابراهيم آمد. هر دو طرف دوست داشتند با تيم آنها باشد. بعد هم مشغول بازي شديم. چقدر زيبا بازي ميکرد. 🔸آخر بازي بود. از مسجد صداي اذان ظهرآمد. ابراهيم توپ را نگه داشت و بعد گفت: بچه ها مي آييد برويم مسجد؟! گفتيم: باشه، بعد با هم رفتيم نماز جماعت. چند روزي گذشت و حسابي دلداده آقا ابراهيم شديم. به خاطر او ميرفتيم مسجد. يکبار هم ناهار ما را دعوت کرد و كلي با هم صحبت كرديم، بعد از آن هر روز دنبال آقا ابراهيم بودم. اگر يك روز او را نمیديدم دلم برايش تنگ ميشد. واقعاً ناراحت ميشدم. يک بار با هم رفتيم ورزش باستاني. خلاصه حسابي عاشق اخلاق و رفتارش شده بودم. او با روش محبت و دوستي ما را به سمت نماز و مسجد كشاند. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 دنیا اگرچه میزنی خود را به خواب اما نابودی صهیون تو را بیدار خواهد کرد 🎥 شعرخوانی زیبای ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 🔅السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ... 🌱سلام بر تو ای مولایی که یک لحظه ما را فراموش نمیکنی و دستان مهربانت همیشه پشت و پناه ماست... 📚زیارت امام زمان در روز جمعه_مفاتیح الجنان ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
🔰 بهترین اثر تربیتی آغاز تمرین برای پذیریش محدودیت‌های معقول که موجب افزایش عقل است ، 👈 از هفت سا
📌یک دختر و پسر تا وقتی ازدواج نکرده‌اند... 🔹وقتی شما در یک زندگی‌جمعی با هم پیوند تشکیلاتی برقرار کردید، تازه دعوا شکل می‌گیرد . ❗️ کما اینکه یک دختر و پسر تا وقتی ازدواج نکرده‌اند فقط قربان صدقۀ هم می‌روند ؛❣ اما بعد از ازدواج، درگیری‌ها شروع می‌شود!❗️ چرا؟ چون پیش هم گیر کرده‌اند و باید از «من»‌شان بگذرند، راه فرار هم ندارند.✅ کار تشکیلاتی هم این‌طوری است که شما را گیر می‌اندازد و رشد می‌دهد. 👌✅ شماره ۷۴۱ ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️