#در_محضر_بزرگان
#خدمتگزاری
✅ محسن مدرّسی نوه شهید مدرس:
پدرم می خواست طبابت کند. مرحوم مدرس به پدرم میگویند به شرطی طبابت کن که برای معالجه مردم از آنها مزدی نگیری.
پدر با همان حقوقی که از وزارت بهداری میگرفتند زندگی را اداره میکردند و هرگز یادم نمیآید بابت طبابت از کسی پولی گرفته باشند. حتی یک بار که بیماری پنج تومان روی میز گذاشته و رفته بود و من آن پول را بردم و با بخشی از آن برای خودم خوراکی خریدم، مرا تنبیه کردند. بعد بقیه پول را از من گرفتند و پنج تومان به مستخدم دادند که ببرد به آن بیمار پس بدهد. بارها میشد از خانه بیماران ثروتمند پدر برایمان هدیه میآوردند و همه را پس میدادند. تا یک ساعت قبل از فوت ایشان فلسفه این کار را نمیدانستیم و آن موقع بود که به ما گفتند.
آیتالله مدرس روزی آیتالله سید رضا فیروزآبادی را که از مجتهدان و عالمان شهر ری بود و عدهای دیگر از رجال سیاسی را به منزل خود دعوت کرد و خطاب به آنان گفت: «شما به این حقوقی که از مجلس میگیرید نیازی ندارید. پول آن را جمع کرده و به وسیله آن بیمارستانی درست کنید تا هم نام نیکی از شما باقی بماند و هم مردم از آن بهرهمند شوند و در حقتان دعای خیر کنند.»
مدعوین پیشنهاد مدرس را قبول کردند و فیروزآبادی مأمور این کار شد. باغی را در شهر ری از قرار متری یک قِران خریدند و عدهای خیّر نیز به جمع مزبور پیوستند.
بخش اول بیمارستان که احداث و آماده شد، مدرس پیشنهاد کرد که بیمارستان به نام فیروزآبادی نامگذاری شود؛ چون زحمات ساختمان آن به عهده وی بود.
فیروزآبادی تا پایان عمر در این بیمارستان به خدمت مشغول بود.
╭┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅╮
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2706702390C30c18c2953
╰┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅╯