eitaa logo
تنهامسیریهای قم
1.9هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
5.5هزار ویدیو
120 فایل
به تنها مسیر آرامش قم خوش آمدید❤ آیدی نظرات و پیشنهادات 👇 @Mahdiar140
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅 پویش همگانی 👥 لحظه تحویل سال همه دعای فرج (الهی عظم البلاء) را به نیت تعجیل در فرج و رفع گرفتاری از مردم قرائت میکنیم. 🏞 لطفا این عکس زیبا و پیام را تا میتوانید در تمام شبکه های مجازی منتشر کرده و بعنوان خود قرار دهید. ♻️ لطفا کنید ☑️ @Qomtanhamasiri
hadis kasa.mp3
3.79M
💠 🔹با نوای حجت الاسلام و المسلمین ظهیری 🔸 به نیت آرامش جامعه، رفع بلا و سلامتی بیماران 🔷🔸💠🔸🔷 📌 پویش خانه های فاطمی را به دوستان خودتان معرفی کنید: ✅ @Qomtanhamasiri
تنهامسیریهای قم
✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠ #قسمت ۳ #فصل_اول پدرم چوبدار بود. کارش این بود که ماهی یک بار از روستا های اطراف گ
✫⇠ ✫⇠ ۴ من گریه نمی کردم؛ اما برای پدر هم نمی خندیدم. از اینکه مجبور بودم او را دو سه روز نبینم، ناراحت بودم. از تنهایی بدم می آمد. دوست داشتم پدرم روز و شب پیشم باشد. همه اهل روستا هم از علاقه من به پدرم باخبر بودند. گاهی که با مادرم به سر چشمه می رفتیم تا آب بیاوریم یا مادرم لباس ها را بشوید، زن ها سربه سرم می گذاشتند و می گفتند: «قدم! تو به کی شوهر می کنی؟!» می گفتم: «به حاج آقایم.» می گفتند: «حاج آقا که پدرت است! » می گفتم: «نه، حاج آقا شوهرم است. هر چه بخواهم، برایم می خرد.» بچه بودم و معنی این حرف ها را نمی فهمیدم. زن ها می خندیدند و درِ گوشی چیزهایی به هم می گفتند و به لباس های داخل تشت چنگ می زدند. تا پدرم برود و برگردد، روزها برایم یک سال طول می کشید. مادرم از صبح تا شب کار داشت. از بی کاری حوصله ام سر می رفت. بهانه می گرفتم و می گفتم: «به من کار بده، خسته شدم.» مادرم همان طور که به کارهایش می رسید، می گفت: «تو بخور و بخواب. به وقتش آن قدر کار کنی که خسته شوی. حاج آقا سپرده، نگذارم دست به سیاه و سفید بزنی.» دلم نمی خواست بخورم و بخوابم؛ اما انگار کار دیگری نداشتم. خواهرهایم به صدا درآمده بودند. ادامه دارد...✒️ 🍃 🍃
✅ برای خرید محصولات تنهامسیری میتونید به نمایندگی های ما در سراسر کشور مراجعه بفرمایید:👇🏼 🌺 لیست کامل نمایندگان فروش محصولات تنهامیسری https://eitaa.com/namayandegan_forosh 🌐 سایت: fa.islamlifestyles.com/reseller
تنهامسیریهای قم
✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠ #قسمت ۴ #فصل_اول من گریه نمی کردم؛ اما برای پدر هم نمی خندیدم. از اینکه مجبور بودم
✫⇠ ✫⇠ ۵ می گفتند: «مامان! چقدر قدم را عزیز و گرامی کرده ای. چقدر پیِ دل او بالا می روی. چرا ما که بچه بودیم، با ما این طور رفتار نمی کردید؟!» با تمام توجه ای که پدر و مادرم به من داشتند، نتوانستم آن ها را راضی کنم تا به مدرسه بروم. پدرم می گفت: «مدرسه به درد دخترها نمی خورد.» معلم مدرسه مرد جوانی بود. کلاس ها هم مختلط بودند. مادرم می گفت: «همین مانده که بروی مدرسه، کنار پسرها بنشینی و مرد نامحرم به تو درس بدهد.» اما من عاشق مدرسه بودم. می دانستم پدرم طاقت گریه مرا ندارد. به همین خاطر، صبح تا شب گریه می کردم و به التماس می گفتم: «حاج آقا! تو را به خدا بگذار بروم مدرسه.» پدرم طاقت دیدن گریه ی مرا نداشت، می گفت: «باشد. تو گریه نکن، من فردا می فرستم با مادرت به مدرسه بروی.» من هم همیشه فکر می کردم پدرم راست می گوید. آن شب را با شوق و ذوق به رختخواب می رفتم. تا صبح خوابم نمی برد؛ اما همین که صبح می شد و از مادرم می خواستم مرا به مدرسه ببرد، پدرم می آمد و با هزار دوز و کلک سرم را شیره می مالید و باز وعده و وعید می داد که امروز کار داریم؛ اما فردا حتماً می رویم مدرسه. آخرش هم آرزو به دلم ماند و به مدرسه نرفتم. ادامه دارد...✒️ 💜 @Qomtanhamasiri
▪️ می گفت : ای کاش کرونا تو همون ووهان چین از بین می رفت و مجبور نبودیم اینجا باهاش درگیر باشیم ... ▫️ گفتم درست مثل داعش ... شهدای مدافع حرم ❤️ تنها مسیر قم 👇 👇 👇 @Qomtanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 استاد پناهیان: 💬منتظر مقدمات نباشید، بخدا در آستانه‌ی ظهوریم...! 🔸 @Qomtanhamasiri
🔴 فتنه ترکیبی در قم سخنان مقام معظم رهبری را به ياد بياورید. همانطور كه تز انقلاب از قم بود دشمن می خواهد آنتی تز انقلاب را از هم از قم بياورد. 🔺شهر قم عُش آل محمد(ص) که از همان ابتدای قصه مرموز و پرهياهوی ويروس كرونا در راس اهداف دشمن قرار داشته است ، شرایط و معادلاتش هر روز پيچيده تر می گردد كه اين امر هوشياری فراوان مردم ، مسئولین و علمای قم را می طلبد. 🔺امروز در قم شاهد فتنه ای بسيار پیچیده و تركيبی از فتنه آمریکایی كرونا (جنگ بیولوژیک) و فتنه انگلیسیِ شيعه انگلیسی و فتنه نفوذی های غربگرا هستيم. ✍"قاسم اکبری" @Qomtanhamasiri
10.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 معاون اجرایی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها: اقدام گروه معدودی در هتک حرمت حرم بانوی کرامت اعتراض قشرهای مختلف مردم و تشکل های مذهبی را به همراه داشته است. 🔷🔸💠🔸🔷 تنها مسیر قم 👇 👇 @Qomtanhamasiri
895.3K
💠 پیشنهادات استاد امینی خواه ❇️ نکاتی مهم برای خنثی کردن فتنه در شهرهای مذهبی قم و مشهد کانال تنها مسیر قم 👇 👇 👇 @Qomtanhamasiri 🌴 🌴 🌴
تنهامسیریهای قم
✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠ #قسمت ۵ #فصل_اول می گفتند: «مامان! چقدر قدم را عزیز و گرامی کرده ای. چقدر پیِ دل ا
‍ ✫⇠ ✫⇠ 6⃣ نه ساله شده بودم. مادرم نماز خواندن را یادم داد. ماه رمضان آن سال روزه گرفتم، روزهای اول برایم خیلی سخت بود، اما روزه گرفتن را دوست داشتم. با چه ذوق و شوقی سحرها بیدار می شدم، سحری می خوردم و روزه می گرفتم. بعد از ماه رمضان، پدرم دستم را گرفت و مرا برد به مغازه پسرعمویش که بقالی داشت. بعد از سلام و احوال پرسی گفت: «آمده ام برای دخترم جایزه بخرم. آخر، قدم امسال نه ساله شده و تمام روزه هایش را گرفته.» پسرعموی پدرم یک چادر سفید که گل های ریز و قشنگ صورتی داشت از لابه لای پارچه های ته مغازه بیرون آورد و داد به پدرم. پدرم چادر را باز کرد و آن را روی سرم انداخت. چادر درست اندازه ام بود. انگار آن را برای من دوخته بودند. از خوشحالی می خواستم پرواز کنم. پدرم خندید و گفت: «قدم جان! از امروز باید جلوی نامحرم چادر سرت کنی، باشد باباجان.» آن روز وقتی به خانه رفتم، معنی محرم و نامحرم را از مادرم پرسیدم. همین که کسی به خانه مان می آمد، می دویدم و از مادرم می پرسیدم: «این آقا محرم است یا نامحرم؟!» بعضی وقت ها مادرم از دستم کلافه می شد. به خاطر همین، هر مردی به خانه مان می آمد، می دویدم و چادرم را سر می کردم. دیگر محرم و نامحرم برایم معنی نداشت. حتی جلوی برادرهایم هم چادر سر می کردم. ادامه دارد... 🍃
بانوااان محله زینبیه... دوخت ماسک به تعداد بالا توسط اهالی محل در منزل یا در مسجد شهرمقدس قم.بنیاد.محله مسجد حضرت زینب(س) آفرین ب غیرت مردم 👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏