#مرور_زندگی_امام_حسن_مجتبی 5 معاویه شروع کرد به فرستادن جاسوس. هم به کوفه هم به سایر شهرها. این جواسیس بین مردم شایعه پراکنی می کردند تا مردم را نسبت به امام مجتبی بدبین کنند. حضرت تا مطلع شدند؛ بر دستگیری آنان همت کردند و پس از دستگیری، جاسوس ها را گردن زدند. همچنین افرادی از طرف معاویه به قبایل می رفتند و مردم را اذیت می کردند و مالشان را غارت می کردند به نام سربازان امام حسن. حضرت به معاویه نامه نوشت که این کارهای تو بوی جنگ می دهد. اگر چنین است من نیز آماده ام... معاویه به فرستادن جاسوس ها و عمال خود ادامه داد. همچنین نامه هایی به خوارج نوشت تا آن ها را سمت خود بکشد. سپاهی را هم بسوی عراق گسیل داد. معاویه با وعده های پول و زنان و کنیزان، افراد زیادی رو همسو با خودش کرد. و کوفه پر شد از این افراد. امام مجتبی مجبور شد برای محافظت از خود حتی موقع نماز هم زره بر تن کند. روزی هم در مسجد کوفه و در بین یکی از نمازها کسی تیری به سوی حضرت پرتاب کرد که بخاطر زره خوشبختانه بر حضرت جراحتی وارد نشد. منافقان با فرستادن نامه هایی بسوی معاویه پیوستن خودشان را به او اطلاع دادند. از آن سو هم امام مردم را به جهاد دعوت کرد و گفت به نخلیه بیایید(نخلیه اردوگاه جنگی در حومه کوفه است) تعداد زیادی از کسانی که قبلا اظهار وفاداری کرده بودند، نیامدند... امام فرمودند: مرا فریب دادید چنانچه امام پیش از من را فریب دادید. ندانم که بعد از من با کدام امام مقاتله خواهید کرد؟!

بسم الله الرحمن الرحیم