࿐᪥•💞﷽💞•᪥࿐
@Quran124
࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐
✾❄️بسم الله الرحمن الرحیم ❄️✾
👌خاطرات یک کدخدا، از یک آخوند و یک خان بختیاری
✍ ابوذر خدادادی
نمی دانم مخاطبین ما، چقدر نام سالک گمنام مرحوم شیخ عبدالله پیاده بختیاری یا همان سیف الله خان ویسی، این عارف حماسه ساز (که به نقل از علمای موثق، بیش از ۵۰ سفر پیاده از مشهد به عتبات رفته و برگشته بود و ۲۵ آزمون یوسفی داشته است) از اهالی لردگان استان چهارمحال را شنیده اند؟
(امید است توفیق چاپ کتاب زندگی نامه و پخش مستند خاطرات وی که ۹۰٪ آن آماده و ده سال است بخاطر کمبود بودجه و کم توفیقی بنده ۱۰٪ این آثار ناتمام مانده است).
❇️
این روزها که غیرت یک طلبه ساده که متهم به فیلمبرداری از یک خانم بد پوشش در ملأ عمومی، در درمانگاه قرآن عترت قم و بی عرضگی ده ها آیتالله زاده، سر و صداهایی در مجازی بپا کرده است، حقیر را بیاد غیرت شیخ عبدالله پیاده انداخت.
#شیخ_عبدالله در اوایل جوانی در زمان رضاخان، در مکتب خانه لردگان با یکی از خان زاده های بختیاری بنام مريدخان که نوجوان بود آشنا شد، در زمانی که شیخ جلای وطن کرد و در نجف مقیم شد، مریدخان در زمان محمدرضاشاه فرماندار نجف آباد شد.
مریدخان که پدر خانش، بدست سایر خوانین قدرت طلب کشته شد، بطور استثنایی خانی متدین و دینداری بود و با علما در ارتباط بود (بطوریکه دختر آیتالله فهری یکی از علمای بزرگ و مترجم معروف آثار امام ره را به عقد یکی از پسران خود در آورد)، این خان مکرر به کربلا می رفت و نامه به شیخ عبدالله می نوشت و می گفت من در کربلا هستم و خانه ام در اصفهان به فلان آدرس است، بسیار دوست دارم شما را ببینم، و در جایی که مرسوم بود، نامه و آدرس را می گذاشت، اما دیدار این دو شاگرد مکتب خانه ملا... تا حدود نیم قرن، عملی نشد.
گذشت تا رژیم بعث صدام، ایرانیان و از جمله شیخ عبدالله را از عراق بیرون کرد و او مقیم قم شد.
آیتالله فهری مریدخان را به دیدار شیخ عبدالله در قم می برد، مریدان خان از شیخ گلایه می کند و می گوید که:
"من اهل رعایت حلال و حرام و خمس، زکات و... ام، چرا نه در کربلا و نجف، و نه در اصفهان، به آدرسی که می دادم به من سر نزدی؟"
شیخ هم به شوخی و جدی می گفت:
"مریدخان شما نان خور شاهی و..."
نگارنده حساس شدم که ببینم چرا با این همه ارادت مریدخان به شیخ، چرا شیخ به منزل خان نرفت و به او سر نزد.
در حین جستجو برای گرفتن برخی اطلاعات، برای دهمین بار به لردگان و به خانه یکی از کدخدیان که با مریدخان ارتباط داشت، رفتیم، وی در میان خاطراتش از ارتباط خان و شیخ سخن به میان آورد و به نکته ای اشاره کرد که هم حاوی اخلاص و صداقت این خان بختیاری بود و هم به کرامت شیخ اشاره داشت.
ایشان گقت مریدخان برایمان نقل کرد:
وقتی به شیخ عبدالله گلایه کردم که چرا آدرس دادم و به خانه ما نیامدی؟
شیخ جواب داد:
مگر آدرس خانه ی شما اصفهان، فلان خیابان، بهمان کوچه نیست و اطراف خانه تان این خصوصیات را ندارد؟
خان گفت:
درست فرمودی.
شیخ گفت:
اتفاقا در فلان تاریخ تا نزدیکی خانه تان آمدم، اما وقتی متوجه شدم جمعی از خانم ها در خانه ی شما هستند و یا مهمان شما شده اند و فاقد پوشش مناسب هستند و در مدتی که من مهمان شما خواهم بود، آنها رعایت نمی کنند، من منصرف شدم و به قم برگشتم.
گرچه مریدخان قبل از انقلاب و گویا در سال ۱۳۵۶ رحمت خدا می رود و شیخ عبدالله پیاده در سال ۱۳۶۲ به دیار باقی می شتابد و گرچه او در میان قوم خود گمنام است. اما قبر وی در قبرستان بقیع در کنار مسجد جمکران محل رجوع خواص و اولیاء است، اما این خاطره از یک سو اخلاص خان را می رساند که به بدپوششی اطرافیان خود در نزد نامحرمان اعتراف می کند، از سوی دیگر نشان می دهد که علمای راستین و صاحبان مقامات، در رعایت حدود الهی تا چه اندازه، پای بند بوده اند.
┄┅═✧❁ 💐❁✧═┅
🌺 تقدیمی اندیشکده «عرفان، قرآن، اخلاق، سیاست و اجتماع»