eitaa logo
کانال قرآن و اهلبیت علیهم السلام
743 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.2هزار ویدیو
19 فایل
ارتباط باما. نـوكــــري كردنِ اين قـوم مرا بالا بُرد با گـداييِّ حسيـن مَنسَب شاهي دارم به حسين بن علي پشت و پناهم گرم است اي خـدا شكر، عجب پشت و پناهي دارم. @Behruz313
مشاهده در ایتا
دانلود
بگـذار كه این باغ، درش گم شده باشد گلهای تَرَش، برگ و بَرَش گم شده باشد باغ شب من كاش درش بسته بماند ای كاش كلید سحرش گم شده باشد بی اختر و ماه است دلم مثل كسی كه صندوقچه ی سیم و زرش گم شده باشد شب، تیره و تار است و بلا دیده و خاموش انگار كه قـرص قـمـرش گـم شده باشد چاهیست همه ناله و دشتیست همه گرگ خواب پدری كه پسرش گـم شده باشد آن روز تو را یافتم افتاده و تنهـا در هیبت نخلی كه سرش گم شده باشد پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر چون شیشه ی عطری كه درش گم شده باشد نــوكـــر نـوشـــت: آتش گرفته دل، ز هوای تو دارد بهانه ی باصفای تو دوای زخم دلم یڪ اسٺ جان می دهم به خاطر ‌و بلای تو صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام خامس آل عبا
هنوز شوق تو بارانى از غزل دارد نسیم، یک سبد آیینه در بغل دارد خوشا به حال خیالى که در حرم مانده و هرچه خاطره دارد، از آن محل دارد به یاد چـایـی شیرین کــربلایـى ها لبم حلاوت "اَحلى منَ‌العَسَل" دارد چه ساختار قشنگی كشيده‌است خدا درون قالب شش‌گوشه یک غزل دارد بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم بگـو محبت مـا ریشه در ازل دارد غلامتان به من آموخت در میانه‌ ی خون کـه روسیاهىِ مـا نیز راه حـل دارد : آتش گـرفته دل، ز هوای تو دارد بهـانه ی با صفـای تو دوای زخم دلم یڪ اسٺ جان می دهم به خاطر ‌وبلای تو صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
وقتش شده، كه دل به غمت مبتلا شود راهـی به سوی تربت كرب و بلا شود آن تربتی كه هركه نظر كرد، ديده‌اش گريان برای شاهِ سر از تن جدا شود فرقی نمی‌كند كه گدايت كجايی است آقا،به يک نگاهِ شما هر گـدا شود باب الحوائجی كه كنار تو خفته است بی شک به دست او گره بسته وا شود آئينه ی دلی كه شده تار، از گناه با اشک و ناله در غمت آقا جلا شود مُـزدِ رسالتِ نَـبـی اصلأ روا نبود با سنگ و تيغ و نيزه و خنجر ادا شود جز كـربلا و كـوفـه و شـامِ بلا و غـم بر ميهمانِ خود ستم اینسان كجا شود رأس حسین و بزم شرابی و خيزران در پيشِ چشم زينب كبری بپا شود جان مي‌دهد رقیه در آندم که ناگهان با حـنـجـرِ بريـده، لـبش آشنـا شود : از دل نگذشته تو روا می سازی از گـرفـتـاری مـا باخـبـری مـا را بس جان قسم، این دلمان تنگ شده یڪ سفر و بلا هم ببری ما را بس صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
قطره ای گمشده ام در دل دریای حسین چشم ِ دل می طلبم محض ِ تماشای حسین هر که را خواسته باشد به جنون می کِشَدَش سخت دیوانه کننده ست مداوای حسین کوه هم از کرَمش تاب نیاورد و نوشت بر عـقـیـق یمنـی نام دلارایِ حسین خانه ی بختِ من از لطف خدا شد هیئت تا که خوشبخت شوم، پیر شوم ‌پایِ حسین از گناهان من آگاه، ولـی راهـم داد مانده ام در کرم و سبکِ مدارای حسین میزبان گرچه خدا؛ لحظه ی افطار بگیر حاجت از مَشک و عَلَم، از خودِ سقّای حسین در مناجاتِ ابوحمزه تداعـی شده است سجده ی نیمه شب و غربتِ نجوای حسین میدهد جان به تنِ مرده به یک پلک زدن طفل شش ماهه، همان حضرتِ عیسای حسین روزه واجب شده تا روضـه مجسّم بشود یاد سوزِ عطش و خشکی لبهای حسین : ماهی که در آن برڪت بسیار روان اسٺ ایام خوشِ خاطـره سازِ اسٺ جز و بلادر رمضان، نیسٺ دعایم آنجا حـرم الله ترین شهـر جهـان اسٺ صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام