﷽ "هُوَالشَّہید"
ساعت یازده شب بود که اومد خونه
حتی لای موهاش پر از #شن بود!
سفره رو انداختم تا شام بخوریم گفتم: تا شما شروع کنی من میرم لیلا رو بخوابونم .
گفت نه #منتظر می مونم تا بیای با هم شام بخوریم .
وقتی برگشتم دیدم #پوتین به پا خوابش برده خواستم #پوتین از پاهاش در بیارم که بیدار شد
گفت: داری چیکار میکنی؟ میخوای شرمنده م کنی؟
گفتم: نه، آخه خسته ای!
سر سفره نشست و گفت: نه! تازه میخوایم شام بخوریم
#عاشقانه_شهدایی
#شهید_مهدی_زین_الدین
#به_روایت_همسر_شهید
___________________
. .
راهیان نور استان گیلان👇
🆔 @Rahiye_noor_gilan