#امام_زمان_مناجات
چه میخواهد لب تشنه به غیر از لطف بارانی
چه میخواهد شکسته دل به غیر از چشم گریانی
شب طولانی و تسبیح و سجاده چه میچسبد
بهار زود هنگام اند ، شبهای زمستانی
توکل بر توسل کن ، توسل بر توکل کن
درین دنیای حیرانی ، درین دریای طوفانی
اگر تا شام میخندی ، اگر تا صبح میخوابی
تو از مردن چه میفهمی؟ تو از برزخ چه میدانی؟
خلاصه بار باید بست ، یا امروز یا فردا
مده از کف مجال این دو روزی را که مهمانی
نیاز مستمندان را بنه بر دیده منت
مباد آنکه بگیرد دامنت را آه انسانی
اگر آشفته ات کردند یعنی لایق وصلی
به او نزدیکتر هستی زمانی که پریشانی
من و پروانه در آغوش هم تا صبح میسوزیم
که با این سوختن روشن شود کنج شبستانی
مرا هر وقت میدیدی گریبان پاره میدیدی
از اول نیز می آمد به من پاره گریبانی
به دامان تو دست انداختم شاید که این دفعه
بگیرد دامنت دستی از این آلوده دامانی
به جز تو جور عاشق را کسی گردن نمیگیرد
گناهش را زلیخا کرد ، یوسف گشت زندانی
به لطف گریه کار طفل بهتر راه می افتد
چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بگریانی
اگر چه گریه هجران شکسته میکند ما را
ولی از آب پیشانی ست بهتر ، چین پیشانی
گره هایی ست در عالم که بی تو وا نخواهد شد
نمیاید به کار این گره ها هیچ دندانی
دگر فرقی ندارد جمعه یا شنبه...فقط برگرد
گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی
پشیمان میشود آنکه برای تو نمیمیرد
چرا عاقل کند کاری که بعد آرد پشیمانی
خبر داری تو که رفتی به کوچه گردی افتادم ؟!!
به من از تو فقط هجران رسید...آنهم چه هجرانی
.
.
.
همه با دامن آتش گرفته رو به گودالند
عجب شام غریبانی ، عجب شام غریبانی
سر پیراهن تو ، گریه ی ما را درآوردند
میان این همه کشته چرا تنها تو عریانی
گروه فرهنگی تبلیغی زفرات
https://eitaa.com/joinchat/148701595C311fd5f780
#امام_زمان_ولادت
#امام_زمان_مناجات
خوشا لحظه ای بال و پر داشتن
سر کوی دلبر گذر داشتن
خوشا با خدا بودن و زیستن
به یاد خدا چشم تر داشتن
همیشه به سوی خدا رو زدن
همیشه صفای سحر داشتن
چه خوب است عاشق ز معشوق خویش
تمنای یک دم نظر داشتن
چه خوب است دنبال تو آمدن
و از جایگاهت خبر داشتن
چه خوب است دائم صدایت زدن
همیشه هوایت به سر داشتن
چه خوب است یک شب به همراه تو
به سرداب تو یک سفر داشتن
من امشب هوای تو دارم به سر
کرم کن مرا در کنارت ببر
در آسمان در سحر باز شد
فرشته مهیای پرواز شد
ملک در دل آسمان زد صدا:
و میلاد خورشید آغاز شد
شنیدم شبیه کلیم آمدی
و موسایی تو خبرساز شد
حسن بر گل روی تو خنده زد
پدر با وجودت سرافراز شد
برای دل مادر پاک تو
زمان سحر کشف صد راز شد
رسیدی و در سجده افتادی و
زبانت به توحید حق باز شد
پدر با تو می گفت ناگفتنی
چه اسرارهایی که ابراز شد
تو باطل ستیزی تو جاءالحقی
ولی خدا حجت مطلقی
کنار دلم گاه گاهی بیا
تو از جاده های الهی بیا
سیاه گناهم بیا نور عشق
در این دورۀ روسیاهی بیا
بیا از مدینه بیا از نجف
بیا از دل این دو راهی بیا
اگر چه فراهم نگشته هنوز
برای قیامت سپاهی بیا
بگو کی مرا می بری با خودت
چه روزی چه سالی چه ماهی بیا
ببین حال و روز دل شیعه را
شده کشته ی بی گناهی بیا
اگر تو نیایی چه کس می شود ؟
برای دل ما پناهی ؟ بیا
بیا قبل از اینکه بیاید اجل
بگیری مرا لحظه ای در بغل
مرا گاه در خاطرت فرض کن
مرا گرد و خاک درت فرض کن
من از چشم پاک تو افتاده ام
مرا اشک چشم ترت فرض کن
من ِروسیاه زمین خورده را
سیاهیّ در لشگرت فرض کن
اگر اولین عاشقت نیستم
مرا عاشق آخرت فرض کن
اگر چه لیاقت ندارم ولی
مرا کمترین زائرت فرض کن
به وقت ظهورت بیا و مرا
نگهبان در سنگرت فرض کن
بکش دست خود را به روی سرم
مرا نوکر مادرت فرض کن
ببخشا به من این خیالات را
مگیر از لبم این مناجات را
تو مرگ ستم را رقم می زنی
تو زنجیر محکم به غم می زنی
زمان ظهورت به اذن خدا
صف مشرکان را به هم می زنی
می آیی مدینه میان بقیع
به دنبال قبری قدم می زنی
میان مدینه به سمت نجف
تو طرح حرم تا حرم می زنی
می آیی سر قبر ام البنین
به یاد علمدار علم می زنی
ضریح بزرگی بنا می کنی
به روی طلایش قلم می زنی
تو با یاد و نام حسین و حسن
حسینیه های کرم می زنی
زمان طلوعت که بر خواستی
خبر کن مرا کارگر خواستی
بیا وعدۀ هر چه پیغمبر است
ز هجران ، نگاه دو عالم تر است
بیا نالۀ آه آه علی
زمانه پر از غربت حیدر است
بیا موقع اشک دشمن شده
بیا وقت خندیدن مادر است
بیا و خداهای ما را بگیر
بزن مهر باطل به هر بت پرست
بیا کربلا چشم در راه توست
و غرق نوای تو یک حنجر است
بیا ای دعای دل نیزه ها
به دنبال تو چشم هجده سر است
بیا انعکاس صدای رباب
پی تو نگاه علی اصغر است
بیا و ببین در دل علقمه
صدایت زند مادرت فاطمه
گروه فرهنگی تبلیغی زفرات
https://eitaa.com/joinchat/148701595C311fd5f780
#امام_زمان_ولادت
#بحر_طویل
کشتی برده فروشان، ز ره دور عیان است که برعرشه ی آن بانوی مُلک دو جهان است، بگو فخر زنان است، بگو مادر مولای زمان است، بود منتظر مقدم او بُشر سلیمان که به عنوان کنیزش بخرد، تا ببرد بر ولی قادر منّان، حسن عسکری آن یازدهم اختر تابان ولایت، به کف بُشر یکی نامه از آن شمس هدایت ،که ز اسرار خدا داشت حکایت، نگه دخت یشوعا چو بر آن نامه بیفتاد، قرار از کف خود داد و ببوسید و روی چشم نهاد و گـُل لبخند به لب گفت که: این نامه ی یاراست، خطش را خبر از وصل نگاراست، سپس گفت که ای بُشر مپندار کنیزم که زده فاطمه گل بوسه به پیشانی و خوانده است عزیزم، شرفم بس که عروس علی و فاطمه ام، داده خداوند به من این شرف و قدر و بها را.
من از نسل یشوعا که همان دختر شاهنشه رومم، چه بسا ماه وشانی که ز عزت همه بودند کنیزم، چه بسا سرو قدانی که به محفل همه بودند غلامم، دو پسر عم که مرا شیفته بودند و ز من خواستگاری بنمودند، کشیشان همه انجیل گشودند، یکی را به سر تخت نشاندند، گـُل و لاله فشاندند که دامادِ نگون بخت به کام اجل خویش نگون شد، ز سر تخت، شب آمد، به سر دست و قضا چشم مرا بست که در عالم رویا نگه اُفتاد مرا بر رخ زیبا پسری، نخل شرف را ثمری، صُنع خدا را اثری، دیده به ماه رخ زیباش گشودم، ز کفم رفت همه بود و نبودم، که ندا داد رسول مدنی احمد خاتم که: اَلا عیـــــــــــسی مریم، چه شود دخت یشوعای تو را بر پسرم عقد ببندم، لب جان بخش گشودند، یکی خطبه سرودند و مرا عقد نمودند بر آن شمس ولایت، که عیان دیدم از آن طلعت نورانی او روی خدا را.
چه مبارک شبی بود و چه فرخنده شبی بود، ولی حیف که بیدارشدم، سخت گرفتارشدم، شب همه شب در تب و در تاب شدم، شمع صفت آب شدم، تا که شبی فاطمه آمد ز ره لطف به خوابم، نگهی کرد به چشمان پر آبم، به ادب بوسه به دستش زدم و روی قدم هاش فتادم، ز فراق رخ جانان به شکایت دو لب خویش گشودم که: به دادم برس ای عصمت دادار ودودم، غم دوری یگانه پسرت کشت مرا، فاطمه فرمود: چگونه پسرم پیش تو آید، به تو این بخت نشاید، مگر آیین نصاری بگذاری و به اسلام روی بیاری سر تسلیم و رضا را.
من در آن عالم رویا لب جان بخش گشودم، به خدا و به رسول به علی بود درودم، چو شهادت به لب آوردم و اقرار نمودم، گـُل لبخند به گلزار رخ فاطمه دیدم، که گشود از کرم آغوش و مرا در بغل خویش گرفت و به رُخم بوسه زد وگفت: از امشب تو عروس منی ای پاکیزه سرشتم، گل باغ بهشتم، به تو تبریک که هرشب پسرم پیش تو آید، من از امشب همه شب لاله ز باغ رخ او چیدم و در خواب ورا دیدم، تا داد مرا وعده ی دیدار، که در سلک کنیزان ببرم روی به بیت الحرم یار، خوشا حال تو ای بُشـر، که مامور شدی از طرف حجت دادار، بر این کار، منم همسر آن نور دل احمد مختار، کز آن سید ابرار، بیارم به جهان منتقم خون شهدا را.
چارده شب چو گذشت از مه شعبان، مه عترت، مه قرآن، چه مبارک سحری بود، بگو نخل ولا را ثمری بود، بگو بحر کرامت گوهری داشت، بگوشمس ولایت قمری داشت، بگو نرگس زهرا پسری داشت، بگو مصلح کلِ بشری داشت، جهان دادگری داشت، خبر زآمدن حجت ثانی عشری داشت که شد دیده ی نرگس، دل شب باز ز رویا به دو صد ناز، وضو ساخت و اِستاد سحرگه به نمازشب و آیات خدایش به لب افتاد، به تاب و تب و از درد گـُل انداخت عذارش، ز کف افتاد قرارش، صلوات مـَلک از اوج فـَلک گشت نثارش، به رُخش جلوه ی بدر و به لبش سوره ی قدر و نفسش کرد معطـر همه امواج فضا را.
ناگهان دید حکیمه که شده حجره پر از شوق و شعف وشور، روان گشت حضور قمر برج ولایت، حسن عسکری آن مـــــــــــــــهر فروزان هدایت، به ادب گفت که: ای جان دو عالم به فدایت، شده در پرتو انوار نهان نرجس پاکیزه لقایت، گل لبخند حسن باز شد و گفت که: ای عمه پاکیزه سرشتم، گـُل خوشبوی بهشتم، به ادب رو به سوی حجره ی نرگس، گل زهرا ثمرم، همسر نیکو سِیَرم، سرزده قرص قمرم، یافت ولادت پسرم، آمده نور بصرم، رفت حکیمه به سوی حجره نرجس، نگه افکند به خورشید رخ حجت سرمد، گـُل نورسته ی احمد، مه اثنی عشر آل محمد، لب جان بخش گشوده، سخن از وحی سروده، به لبش نام خداوند و رسول و علی و حضرت زهرا و حسین و حسن و باز علی باز محمد پس از آن جعفر و موسی و رضا گفت، محمد و علی گفت، سپس نام ز خود بُرد، ندا داد به هرنسل و زمان اهل ولا را.
ندا داد منم مهدی موعود، منم حجت معبود، منم مصلح عالم، منم منجی عالم، منم وارث پیغمبر خاتم، منم حجت سرمد، منم عبد موید، منم حیدر و احمد، منم نجل محمد، منم آن منتقم خون خدا، طالب خون شهدا، زاده مصباح هدی، صاحب عمامه ی پیغمبر و تیغ علی و چادر زهرا، جگر پاک حسن، جامه ی خونین حسین، دست ابالفضل علمدار، منم وارث پیشانی بشکسته ی زینب، شود آن روز که از پرده ی غیبت به در آیم به سوی کعبه بیایم، برسد بر همه خلق ندایم که :من ای منتظران، مهدی موعود شمایم، پس از آن ره به سوی شهر مدینه
بگشایم، حرم فاطمه را
#ادامه
بر همه عالم بنمایم، کنم آغاز از آن جا سفر کرب و بلا را.
گل احمد، گل زهرا، گل نرگس، گل امیدحسن، یوسف زهرا، ولی الله معظم، دُر دریای کرامت، ز خداوند و رسولان و امامان و همه منتظران باد سلامت، همه مشتاق پیامت، همگان منتظر صبح قیامت، تو شه ارض و سمایی، تو فقط منتقم خون خدایی، تو امید دل مایی، حجرالاسود و هجـر و حرم و زمزم و مسعی و صفا، مروه همه چشم به راهت، همه مشتاق نگاهت، چه شود تا که ببندی به حرم قامت و نغمه ی قد و قامتت آید، عیسی مریم که به تو روی نیاز آرد و پشت سر تو باز نماز آرد و فریاد “انا المهدی ات” از خلق بـَرد هوش، جهان جمله شود گوش، اَلا کوه فِراقت به سر دوش، شود تا که کنم شهد وصال از دو لبت نوش؟ دعا کن که دعاها به اجابت برسد بهر ظهورت، تو بیایی، تو بیایی، گره از کار فروبسته ی عالم بگشایی، تو بیایی، تو بیایی، که دل از عالم و آدم برُبایی، تو بیایی که کنی زنده ز نو دین رسول دو سرا را.
به خدا ای پسر فاطمه تنها نه حرم منتظر توست، عرب تا به عجم منتظر توست، به خون پسر فاطمه سوگند که بر گنبد زرین حسین ابن علی سید الاحرار، عَلـَم منتظر توست، نه اسلام که ابناء بشر منتظر توست، زمان منتظر توست، جهان منتظر توست، نبی منتظر توست، علی منتظر توست، بیا فاطمه بیش از همگان منتظر توست، حسین و حسن و هفتاد دو تن منتظر توست، خدا را خدا را، که آن گنبد ویران شده و قبر پدر منتظر توست، بیا ای شرف شمس رسالت، به خداوند قسم دیر شده صبح وصالت، همه چشم اند چو “میثم” که بیایی ببینند به مرآت رُخَت آیینه ی پنج تن آل عبا را.
گروه فرهنگی تبلیغی زفرات
https://eitaa.com/joinchat/148701595C311fd5f780
اباصالح بیا اباصالح(ع).mp3
1.98M
#امام_مهدی علیهالسلام
#سرود
🔹منجیِ دنیا🔹
اگه خدا مدد کنه میبینم تعبیر رؤیامو
یعنی میون جمعیت میبینم خندۀ آقامو
میگم به مردم دنیا خبر رسیده
خورشیدمون از سفر رسیده
بیایید بیایید شب غربت به سر رسیده
سحر رسیده، سحر رسیده
یک قدم مونده، استقامت کن
فصل همعهدی میرسه از راه
یک سحر مونده، تا طلوع صبح
آقامون مهدی، میرسه از راه
«اباصالح بیا اباصالح»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باید منم آمادۀ روزایِ یاریِ آقا شم
باید منم کاری کنم که حتماً تو لشکرش باشم
میگم به آقای خوبم بیا که داری
هزار تا قاسم برای یاری
بیا که عدل علی رو بازم بیاری
بیا که داری چه ذوالفقاری
همه آماده، منتظر هستیم
که بیای از راه یوسف زهرا
یمن و غزّه، چشم به راه تو
که تویی تنها، مُنجیِ دنیا
«اباصالح بیا اباصالح»
گروه فرهنگی تبلیغی زفرات
https://eitaa.com/joinchat/148701595C311fd5f780
(( میلاد امان زمان عجل الله))
نور می تابد ز سینای زمین بر آسمان
خوشتر از عطر جان دارد فضای کهکشان
میرسد آوای تکبیر از فلک بر گوش جان
از شعف شد دیدگان هر فرشته در فشان
آسمان، امشب جمال جلوه طاها ببین
آفتاب خانه ی صدیقه ی زهرا ببین
سامرا امشب رهین لطف و جود هل اتاست
عرصه گیتی طنین انداز صوت ربناست
موسم شادی زهرا و علی مرتضاست
چشم نرجس روشن از دیدار ماه مصطفاست
سر زد از بستان حیدر لاله زهرا نشان
پرشده عرش خدا از ذکر یا صاحب زمان
ماه گردون را بگویید، ماه زهرا آمده
آینه آرید و قرآن نجل طاها آمده
تیغ در دست علی از بهر اعدا آمده
جلوه حسن خدای حق تعالی آمده
کیست این کودک که پیرخلقتش در بند اوست
دیده مادر اسیر لحظه لبخند اوست
روی دستان پدر لبخندهایش دیدنی ست
صدگل لاله ز باغ دیده هایش چیدنی ست
خال بر رخسار وجه اللهی اش بوسیدنی ست
نغمه های روح بخش مادرش بشنیدنی ست
این همان لیلا و دل چون عاشق دیوانه اش
این همان شمع شبستان ست و دل پروانه اش
این پسر دریای عصمت را یگانه گوهراست
این پسر بر ملک هستی پادشاه و رهبر است
این پسر زهرا خصال و آرزوی کوثر است
هم حسینی سیرتست و هم حسین را یاور است
این همان شمشیر دردست حسین بن علیست
این پسر سر تا به پا مست حسین بن علیست
خنده هایش میدهد جان بر تن افلاکیان
با قدومش فخر میبارد به وجه خاکیان
ذکر یا مهدی شده ذکر لبان عرشیان
روشن از نور نگاهش دیده های قدسیان
او همان باشد که بر عالم امامت میکند
قائم است و با قیام خود قیامت میکند
ای به کعبه قبله و ای قبله را قبله نما
ای خدا را بنده و ای عبد سر تا پا خدا
ای به قلب هر دل بیگانه یادت آشنا
ای هویدا از نگاهت جذبه شیر خدا
دیده ها در انتظار لحظه دیدار توست
ماه گردن شرمسار از طلعت رخسار توست
ای امید نا امیدان، بیقراران را قرار
ای به دستت گردش ایام و نبض روزگار
ای به گلزار امامت هم صفا و هم بهار
ای سپهر جان زهرا را تو ماه شام تار
کشتی وصل خدائی را تو هستی ناخدا
با تو هر گم کرده راهی میرسد سوی خدا
بیرق اسلام و قرآن را توئی صاحب لوا
از برای خیل مشتاقان تو هستی مقتدا
لشگر آئین احمد را توئی فرمانروا
دیده کمسوی زهرا را توئی نور و ضیا
نقش جاء الحق به بازویت نمایان گشته است
حب تو سرمایه های دین و ایمان گشته است
چشم ما بر دست پر احسان تو یابن الحسن
دست ما بر رشته دامان تو یابن الحسن
جان ما دلبسته چشمان تو یابن الحسن
هستی عالم بلا گردان تو یابن الحسن
بیش ازاین مارا گرفتار غم هجران مکن
نازنینا، روی نازت را زما پنهان مکن
کی رسد از کعبه صوت جانفزایت سیدی
کی شود تا رخ نهیم، بر خاک پایت سیدی
کی بود روزی حال ما دعایت سیدی
کی ببیند دیده، روی دلربایت سیدی
ما همه لب تشنه جام وصالت گشته ایم
طائران بی پر و بشکسته بالت گشته ایم
تا به کی آدینه ها از هجر رویت سر کنیم
تا به کی از غصه هجرت دو دیده تر کنیم
تا به کی چشمان دل را پایبند در کنیم
سینه ها را از فراقت غرق در آذر کنیم
ای دل پر خون من در پیچ زلفت گشته گم
جان زهرا انظرونا نقتبس من نورکم
ای که همواره دوچشمت اشکبار کربلاست
گریه هایت بهر داغ داغدار کربلاست
بر دلت تصویری از گلزار زار کربلاست
سینه تنگت هماره غصه دار کربلاست
روز و شب دائم سلام خلق و حی داورت
بر تو و بر جد مظلوم و دو چشم مضطرت
گروه فرهنگی تبلیغی زفرات
https://eitaa.com/joinchat/148701595C311fd5f780
(( امام زمان عج الله))
ای گل گلزار شه عالمین
ای به حسین بن علی نور عین
ای هدف خلقت کون و مکان
مالک ملک دل و صاحب زمان
منجی انسانیت و بندگی
عشق به تو مایه ی سرزندگی
رشته جانهاست به دستان تو
عرش خدا گوشه ی دامان تو
نفحه ی صورت به فرمان تو
هر دل دلداده به قربان تو
عطر جنان در طلب بوی تو
باغ جنان در هوس روی تو
حسن خداوندی و پور حسن
جلوه ی حق، آینه ی ذوالمنن
با دل بیگانه توئی آشنا
با همه ای لیک تو نا آشنا
روح خدا در تو تجلا گرفت
وجه خدا در تو تماشا گرفت
عشق به تو عاشق و وابسته است
دل به تو دلداده و دلبسته است
گوهر یکدانه ی زهرا توئی
دلبر دردانه ی طاها توئی
ای به سماوات فروزان قمر
تاج سر حضرت خیر البشر
کی کنی از کوچه ی دلها عبور
کعبه بود چشم به راه ظهور
منتظران همه در انتظار
ازغم هجران تو در احتضار
کی به فراقت تو دهی خاتمه
العجل ای منتقم فاطمه
ذکر لب فاطمه نامت بود
چشم قیامت به قیامت بود
ندبه هر جمعه صدایت کند
مسجد و محراب دعایت کند
صبر ز کف رفته ز هجران تو
خون چکد از دیده ی یاران تو
ای ثمر نخله ی طوبا، بیا
گل پسر حضرت زهرا، بیا
خونجگر از غربت مذهب، بیا
زنده کن مکتب زینب، بیا
گریه کن شاه شهیدان، بیا
ناله کن کشته ی عطشان، بیا
آه، بیا ای به فدای غمت
کرببلا منتظر مقدمت
گروه فرهنگی تبلیغی زفرات
https://eitaa.com/joinchat/148701595C311fd5f780
(( میلاد امان زمان عجل الله))
نور می تابد ز سینای زمین بر آسمان
خوشتر از عطر جان دارد فضای کهکشان
میرسد آوای تکبیر از فلک بر گوش جان
از شعف شد دیدگان هر فرشته در فشان
آسمان، امشب جمال جلوه طاها ببین
آفتاب خانه ی صدیقه ی زهرا ببین
سامرا امشب رهین لطف و جود هل اتاست
عرصه گیتی طنین انداز صوت ربناست
موسم شادی زهرا و علی مرتضاست
چشم نرجس روشن از دیدار ماه مصطفاست
سر زد از بستان حیدر لاله زهرا نشان
پرشده عرش خدا از ذکر یا صاحب زمان
ماه گردون را بگویید، ماه زهرا آمده
آینه آرید و قرآن نجل طاها آمده
تیغ در دست علی از بهر اعدا آمده
جلوه حسن خدای حق تعالی آمده
کیست این کودک که پیرخلقتش در بند اوست
دیده مادر اسیر لحظه لبخند اوست
روی دستان پدر لبخندهایش دیدنی ست
صدگل لاله ز باغ دیده هایش چیدنی ست
خال بر رخسار وجه اللهی اش بوسیدنی ست
نغمه های روح بخش مادرش بشنیدنی ست
این همان لیلا و دل چون عاشق دیوانه اش
این همان شمع شبستان ست و دل پروانه اش
این پسر دریای عصمت را یگانه گوهراست
این پسر بر ملک هستی پادشاه و رهبر است
این پسر زهرا خصال و آرزوی کوثر است
هم حسینی سیرتست و هم حسین را یاور است
این همان شمشیر دردست حسین بن علیست
این پسر سر تا به پا مست حسین بن علیست
خنده هایش میدهد جان بر تن افلاکیان
با قدومش فخر میبارد به وجه خاکیان
ذکر یا مهدی شده ذکر لبان عرشیان
روشن از نور نگاهش دیده های قدسیان
او همان باشد که بر عالم امامت میکند
قائم است و با قیام خود قیامت میکند
ای به کعبه قبله و ای قبله را قبله نما
ای خدا را بنده و ای عبد سر تا پا خدا
ای به قلب هر دل بیگانه یادت آشنا
ای هویدا از نگاهت جذبه شیر خدا
دیده ها در انتظار لحظه دیدار توست
ماه گردن شرمسار از طلعت رخسار توست
ای امید نا امیدان، بیقراران را قرار
ای به دستت گردش ایام و نبض روزگار
ای به گلزار امامت هم صفا و هم بهار
ای سپهر جان زهرا را تو ماه شام تار
کشتی وصل خدائی را تو هستی ناخدا
با تو هر گم کرده راهی میرسد سوی خدا
بیرق اسلام و قرآن را توئی صاحب لوا
از برای خیل مشتاقان تو هستی مقتدا
لشگر آئین احمد را توئی فرمانروا
دیده کمسوی زهرا را توئی نور و ضیا
نقش جاء الحق به بازویت نمایان گشته است
حب تو سرمایه های دین و ایمان گشته است
چشم ما بر دست پر احسان تو یابن الحسن
دست ما بر رشته دامان تو یابن الحسن
جان ما دلبسته چشمان تو یابن الحسن
هستی عالم بلا گردان تو یابن الحسن
بیش ازاین مارا گرفتار غم هجران مکن
نازنینا، روی نازت را زما پنهان مکن
کی رسد از کعبه صوت جانفزایت سیدی
کی شود تا رخ نهیم، بر خاک پایت سیدی
کی بود روزی حال ما دعایت سیدی
کی ببیند دیده، روی دلربایت سیدی
ما همه لب تشنه جام وصالت گشته ایم
طائران بی پر و بشکسته بالت گشته ایم
تا به کی آدینه ها از هجر رویت سر کنیم
تا به کی از غصه هجرت دو دیده تر کنیم
تا به کی چشمان دل را پایبند در کنیم
سینه ها را از فراقت غرق در آذر کنیم
ای دل پر خون من در پیچ زلفت گشته گم
جان زهرا انظرونا نقتبس من نورکم
ای که همواره دوچشمت اشکبار کربلاست
گریه هایت بهر داغ داغدار کربلاست
بر دلت تصویری از گلزار زار کربلاست
سینه تنگت هماره غصه دار کربلاست
روز و شب دائم سلام خلق و حی داورت
بر تو و بر جد مظلوم و دو چشم مضطرت
گروه فرهنگی تبلیغی زفرات
https://eitaa.com/joinchat/148701595C311fd5f780
(( میلاد حضرت حجت عجل الله))
سحر رسید وشب هجرعاشقان سر شد
قمر رسید و رخ آسمان منور شد
بهار باده رسید و زمان ساغر شد
ز فرط شور و شعف دیده های دل ترشد
(((ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
تمام هستی زهرا نصیب نرجس شد)))
زمین سامره امشب به از بهشت خداست
نزول خیل ملائک به سوی سامراست
شب تجلی نور و تجلی طاهاست
نشاط عالم امکان ز شادی زهراست
نوای مستی شعرم به جوهر برکات
به جای جای دلم می نوشت باصلوات
الا که دیده عالم بود به احسانت
نگاه یوسف کنعان به برق چشمانت
تمام عالم هستی طفیلی خوانت
امیر خیل ملائک تو را چو دربانت
دخیل زلف سیاهت تمامی جانم
قدم به دیده من نه، فروغ چشمانم
فرات و کرببلا را خبر کنید امشب
دهید مژده به شبگرد خیمه ها زینب
به آسمان امامت عیان شده کوکب
کز انتظار ظهورش رسیده جان برلب
خدا به بیت حسن داده از کرم پسری
عطا نموده به نرجس ز بحر دین گوهری
عیان نموده خداوند امید زهرا را
قلم کشید و کشیده مثال طاها را
به خنده ای بگشوده لبان بابا را
ز صولت علویش نشانده اعدا را
خدا به خلقت خود خلقت خدائی کرد
دل نبی و علی را محن زدائی کرد
تو آمدی و به پا شد قیامت کبرا
تو آمدی و ملا شد جهان ناپیدا
تو آمدی و رها شد طنین یا زهرا
تو آمدی و نوا شد نوای عاشورا
بیا که منتقم کشته ی بلائی تو
بیا که جاذبه ی دشت کربلائی تو
به قطره قطره اشکی که میچکد جانا
بر آن غریب ستم دیده در زمین بلا
تو را قسم به سری که بریده شد ز قفا
بر آن تنی که شد آخر مقطع الاعضا
بیا و تیغ علی را به کف بگیر آقا
نشان بده تو مزار ندیده ی زهرا
گروه فرهنگی تبلیغی زفرات
https://eitaa.com/joinchat/148701595C311fd5f780
عشق جاودان
ای یار مهربان: یا صاحب الزمان
الغوث و الامان؛ یا صاحب الزمان
مهر جبین تویی نور مبین تویی
ای مهر آسمان؛ یا صاحب الزمان
ای آخرین امام بر تو دهم سلام
سلطان به هر مکان؛ یا صاحب الزمان
طاوس جنتی: زیبا نگار ما
ای عشق جاودان؛ یا صاحب الزمان
آقای ذوالکرم؛ مولای ذوالنعم
بر سر تو سایبان؛ یا صاحب الزمان
جان جهان توئی؛ روح و روان تویی
تو سِرِّ هر بیان؛ یا صاحب الزمان
محبوب ما تویی؛ معشوق ما تویی
ای عشق عاشقان؛ یا صاحب الزمان
ما ذره و تویی خورشید اهل دل
هستی تو کهکشان؛ یا صاحب الزمان
ما قطره و تویی از لطف کردگار
دریای بیکران؛ یا صاحب الزمان
شعبان رسیدُ شد؛ از یمن مقدمت
عالم چو گلفشان؛ یا صاحب الزمان
چشمان منتظر؛ چشم انتظار تو
رفته ز کف عنان؛ یا صاحب الزمان
ای مُنتَظَر بیا؛ ای مُنتَقِم بیا؛
بنما تو رخ عیان؛ یا صاحب الزمان
یا فارس الحجاز یا وارث الحسین
هستی تو بی نشان ؛ یا صاحب الزمان
خورشید معرفت هستی تو پشت ابر
تا کی شوی نهان؛ یا صاحب الزمان
یا والی الولی ؛ ای نور منجلی
مولای انس و جان؛ یا صاحب الزمان
یا مهدیا بیا؛ زهرا س به پشت در
خوانده تو را ز جان؛ یا صاحب الزمان
بس طعنه ها زدند اندر فراق تو
بر ما شده گران؛ یا صاحب الزمان
شیعه بود غریب گردیده غم نصیب
از ظلم ظالمان؛ یا صاحب الزمان
شمشیر ذوالفقار در دست تو بود
بر خیز و حق ستان؛ یا صاحب الزمان
از داغ لاله ها در سوز و در نوا
گلشن شده خزان؛ یا صاحب الزمان
ذکر دعای من درد و دوای من
از در مرا مران؛ یا صاحب الزمان
از هجر روی تو ای نازنین من
شد قامتم کمان؛ یا صاحب الزمان
گفتی که صبح و شام خون گریه میکنم
بر جد خود چنان ؛ یا صاحب الزمان
اندر غم فراق "ناطق" به روز و شب
شد دیده خونفشان؛یا صاحب الزمان
گروه فرهنگی تبلیغی زفرات
https://eitaa.com/joinchat/148701595C311fd5f780
((امام زمان عج الله))
رسد ز هجر تو تا عرش، آه جانکاهم
فغان و ناله شده کار گاه و بیگاهم
کشد به جان تو آقا مرا همین غصه
که تا به خیمه ات افتدکجا وکی،راهم
کشانده کار مرا معصیت به تاریکی
نظر به این دل ماهم دمی نما ماهم
ببین که از غم هجرانت ای سفر کرده
عجین غصه و اندوه و ناله و آهم
خدا کند که دمی از تو من جدا نشوم
که بی تو بودن و این زندگی نمیخواهم
اگر که روزی من دیدنت نمیباشد
برای دیده خود اشک دیده میخواهم
بیا و از دل ظلمت ببر مرا،یوسف
که خوانمت همه دم نامت از ته چاهم
ندارم ارزشی و قیمت و بهایی چند
ولی زلطف تو دارم چه شآنی وجاهم
گدای کوی تو بودن مرا به از شاهی
مرانی ام که تو را من گدای درگاهم
گروه فرهنگی تبلیغی زفرات
https://eitaa.com/joinchat/148701595C311fd5f780
((امام زمان عجل الله تعالی))
یا دوری ات ببینم و یا آنکه جان دهم
یاخون نصیب دیده اخترفشان دهم
خواهم تو را ببینم و از فیض دیدنت
پایان به آه و غصه و رنج وفغان دهم
صبری نمانده در دل آشفته از غمت
خودگوچگونه این دل زار راتوان دهم؟
خواهم تو را ببینم و از دیدن رخت
شرحی زوصف روی توبراین و آن دهم
آقا خودت بگو که کجایی، کجا روم؟
تا کی نوای العجل و الامان دهم؟
راهی نشان بده که بجویم نشان زتو
تا کی نشان نامدنت را نشان دهم؟
آتش زده فراق تو بر حاصلم، بیا
تا آنکه شرح هجر به سوز نهان دهم!
از بسکه بار هجر تو بر دوش میکشم
ماندم چگونه تاب به قد کمان دهم!
از تو خبر که نیست ولیکن توراخبر
از آه جانگداز و غم بیکران دهم
قسمت نشد اگرچه مدینه، نجف، ولی
شکوه ز درد هجر تو در جمکران دهم!
گروه فرهنگی تبلیغی زفرات
https://eitaa.com/joinchat/148701595C311fd5f780