ʀᴇᴊᴇsᴛᴇᴅ
یکی که همش باهاش حرف بزنیم چی؟ اونم نداریم
یکی که برامون بسته اینترنت بخره چی؟
اونم نداریم
-من ایستاده بودم و تو از من میرفتی !
پیچیده بود صدای رفتنت در بادها
ستونِ زانوهایم میلرزید و
زمین خوردن
کمترین تلفاتِ دور شدنت بود !
باید تنهاییام را میزدم زیر بغل ،
بلند میشدم و چشمهایم را
به محلِ امنی برای گریه کردن میرساندم
گریه اما درمانِ خوبی نبود !
باید چشمهایم را محکم میبستم
نباید اشك زیادی از من میرفت !
نباید میگذاشتم تو از چشمهایم بیفتی !
مُردم تا زنده بمانم !
نه بهار بود نه تابستان نه پاییز بود
نه زمستان ؛ فصل ، فصلِ فاصلهاَت بود
که دیگر با هیچ شعری نتوانستم پُر کنم : )
ʀᴇᴊᴇsᴛᴇᴅ
یکی که برامون بسته اینترنت بخره چی؟ اونم نداریم
یکی که بیاد ببرتمون بیرون چی؟
اونم نداریم
ʀᴇᴊᴇsᴛᴇᴅ
یکی که بیاد ببرتمون بیرون چی؟ اونم نداریم
یکی که بیاد بریم هیئت چی؟
اونم نداریم
طرف همسن منه بعد دوتا داداش داره که یکی ۲۴ سالشه یکی ۲۵ سالش .
اینجا قشنگ معلومه این حقِ منو خورده