ناگهان شد که زمین نبضِ جنونش زد و بعد ؛
خونم از حلق به جوش آمد و نابود شدم
در جهانی که پر از فرضیه های شدن است
واقعا سوختم و باختم و دود شدم :)
[ غمگینم ]
مثل کسی که رفته مدرسه و دیده دوست صمیمیش نیمده و کلِ روز تنها بوده ..
- آدما چجورین؟
+ اونا عوضین پسر
اگه بهشون محبت کنی و دوسشون داشته باشی مثل یه آشغال باهات رفتار میکنن !
هرجایی که باهاشون باشی بهت بی توجهی میکنن ..
اگه بفهمن از دستشون ناراحت شدی یه کاری میکنن تا ناراحت ترت کنن ..
- اما اگه یکی از اونا رو دوست داشتم چی؟
+ حتی اگه دوسشون داشتی هیچوقت نباید بهشون بگی !
اونا فقط تا زمانی باهات خوبن که از دوست داشتنت مطمئن نشدن اما به محضِ فهمیدنش تورو کنار میزارن و حتی خیلی وقتا با بی رحمانه ترین حالتِ ممکن قلبتو زیرِ پاهاشون له میکنن ..
آدما اصلا خوب نیستن پسر ؛
ازشون دوری کن .
16 مهرِ 1402
47 : 13 دیقهی ظهر
"دیالوگ های ثبت نشده"