eitaa logo
کانال کمیل
286 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
5هزار ویدیو
71 فایل
سفیرعشق شهیداست و ارباب عشق حسین‌علیه‌السلام وادی عشاق کربلاجایی که ارباب عشق سربه‌باد می‌دهدتا اسرارعشاق را بازگوکند که‌برای عشاق راهی‌جز ازکربلا گذشتن نیست🌷 کپی باذکرصلوات برمهدی عج eitaa.com/joinchat/2239103046Cd559387bf0
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 شهیدی که در زمان جنگ دشمن برای سرش جایزه ای بیشتر از فرمانده اش تعیین کرده بود! 💠 در لحظه شهادت قرآن را بوسید و زیر لب امام زمان (عج) را صدا میزد. 💠 در عملیات حصر آبادان توانست با اسلحهٔ خالی چند عراقی را اسیر کند‌. 💠 قبل از انقلاب، عکس شاه را از سر در مدرسه پایین آورد و به جایش عکس الاغ گذاشت! 💠 حاج قاسم درمورد ایشان گفتند: حاج مهدی کازرونی کلید لشکر بود و قسم میخورم در وجودش ذره ای ترس وجود نداشت! سردارشهید_محمدمهدی_کازرونی🌷
♦️ • - و شهادت پاداشِ كسانيست كه در اين روزگارگوششان غبارِ دنيا نگرفته باشد و صداىِ آسمان را بشنوند! و حياتِ عند رب است . .♥️! 🖤🖤
🙃🍃 قرار شده بود زندگی مشترڪمان را در خانہ پدرِ علی‌آقا شرو؏ ڪنیم. مادرِ علی‌آقا اصــرار بر مراسم عـروسی داشت؛ اما ما تصمیم گرفتہ بودیم برویم قــم و برگردیم و زندگی‌مان را شرو؏ ڪنیم. خیلی ســاده و انقــلابی. خــرید ازدواج ما یڪ گــردنبند ظریف بود ڪہ رویش نوشتہ شده بود "علی". حولہ و ساڪ و پیــراهن سفید و یڪ جفت ڪیف و ڪفش قهــوه‌ا؎. مادرِ علی ڪہ وســایل ما را دید، خـودش رفت آینــہ و شمعــدان و برخی لــوازم دیگر را گــرفت. مادرم اصــرار بر خرید سرویس خواب داشت و من زیر بار نمی‌رفتم. علی‌آقا با اینڪہ در قید و بند دنیا نبود، هر چہ می‌آوردند فقط بہ‌بہ و چہ‌چہ می‌ڪرد و یکبار هم نگفت اینها چیست؟ خرید ڪہ ڪردیم می‌خواستیم برویم قم. فقط هــزار تومان پول برایمان مانده بود. رفتیم قم دو روز ماندیم. نهار ڪہ خوردیم، پول‌مان تہ ڪشید و برا؎ شــام دیگر پولی نمانده بود. علی می‌گفت: واقعا ازدواج نصف دین است. از وقتی ازدواج ڪردم، رفتارم با بچہ‌ها؎ جبهہ هم نــرم‌تر شده. وقتی توجہ می‌ڪنم ڪہ در خانہ زن دارم، سنگین‌تر و محڪم‌تر راه می‌روم. همسر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته_01.mp3
4.45M
🔷پاکستانی بود و عاشق. عاشق سردار ایرانی... این قطعه را او تقدیم سردار دلها،حاج قاسم کرد.
روایت از همرزم شهید: يك بار پدر يكى از تعريف مى‏ كرد: در منطقه در حال شستن لباسهايم بودم كه جوانى به سراغم آمد و لباسهايم را گرفت، شست و خشك كرد.🍃⚘🍃 روز بعد وقتى او را در حال سخنرانى ديدم تعجّب كردم، او فرومندى بود.او آرزوى جهانى شدن اسلام و غلبه مستضعفين بر مستكبرين و محو صهيونيست را داشت. فرومندى در مدّت حضور در جبهه در عملياتهاى ، ، ، غرور آفرين و مهران حضور داشت و مسئوليت او ‏ مقامى فرماندهى لشكر 5 نصر بود. سرانجام در دى ماه سال 1365 در عمليّات كربلاى 5، در منطقه شلمچه بر اثر اصابت تركش به بازو و كتف به فيض شهادت نايل شد. همرزمش به نقل از سردار احمدى مى‏ گويد: «در عمليّاتى كه منجربه شهيد فرومندى شد، در گرماگرم نبرد تن به تن، را ديدم كه با چهره ‏اى بسيار بشّاش و نورانى به طرفم مى ‏آيد. پاكيزگى چهره‏ اش در آن صحنه نبرد بسيار شگفت ‏انگيز بود، زيرا منطقه رملى بود. پرسيدم با چه وسيله ‏اى آمدى؟ گفت: با موتورسيكلت. تعجّبم از شادابى و نورانيّت چهره‏ اش بيشتر شد. براى چند لحظه او را ترك كردم. در بازگشت ديدم بر اثراصابت تركش به رسيده است.
اللهمَّ‌احْفَظ‌قائدناالامام‌الخامنه‌ای‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️ 📖 هوای این روزهای من 🔆 خاطرات امیرحسین حاجی‌نصیری یکی از بازماندگان دفاع از حرم حضرت زینب‌کبری(س) که با کوله باری پر از خاطره، بعد از آسمانی شدن همرزمانش با بدنی نیمه‌جان دوباره برمی‌گردد تا خاطرات این قسمت از مقاومت به فراموشی سپرده نشود. 🔆 پشت بی‌سیم گفتم: «زمین‌گیر شدیم حاجی!» یک لحظه سکوت کرد حاج ایوب. می­دانست اینکه دشمن دیده باشد ما را یعنی چه. آن‌هم در دژی محکم مثل جب‌الاحمر. گفتم: «بچه ها کُپ کردند حاجی. چکار کنم؟» خودش را خونسرد نشان می‌داد حاج ایوب و مگر می‌شد خونسرد بود، حالا که نیروهایش افتاده بودند در لانه افعی و شاید برای آخرین بار صدای‌شان را می­شنید. زد به خنده و شوخی... 🌷 جانباز قطع نخاع مدافع حرم 🌷 امیر حسین حاجی نصیری
گفت، من یقیـــن دارم فـردا شهیـد میشـم، برای اینکه جنازم روے زمیـٖن نمونه با ماژیک‌ کف‌ِ پام اسممو نوشتم.. ترکش خمپاره سرش را برداشت . از کف پاش شناسایے شد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا