√ #شهید_نوشت🌾
+دلتون رو گرفتار این پیچ و خم دنیا نڪنید ؛
این پیچ و خم دنیا انسان رو بہ باتلاق می بره و گرفتار میڪنه ...
ازش نجات هم نمیشہ پیدا ڪرد .
#سردار_شهید_حاج_احمد_کاظمی🌷
📝ماجرای حاج احمد با بانوی دوعالم حضرت زهرا سلام الله
🥀عملیات بیت المقدس بدجوری مجروح شد.ترکش خورده بود به سرش با اصرار بردیمش اورژانس.
میگفت:«کسی نفهمه زخمیشدم.همینجا مداوام کنید».دکتر اومد گفت:«زخمش عمیقه،باید بخیه بشه».بستریش کردند. از بس خونریزی داشت بی هوش شد.
یه مدت گذشت.یکدفعه از جا پرید.
گفت:«پاشو بریم خط».
قسمش دادم.
گفتم:« آخه توکه بی هوش بودی،چی شد یهو از جا پریدی»؟
گفت:«بهت میگم.به شرطی که تا وقتی زندهام به کسی چیزی نگی.
وقتی توی اتاق خوابیده بودم،دیدم خانم فاطمه زهرا(س) اومدند داخل.
فرمودند:«چیه؟چرا خوابیدی؟»
عرض کردم:«سرم مجروح شده،نمیتونم ادامه بدم».
حضرت دستی به سرم کشیدند و فرمودند:«بلند شو بلند شو،چیزی نیست.بلند شو برو به کارهایت برس»
صلیاللهعلیکیاامابیها🥀
.
.
#همرزم
#فاطمیه
#سردار_شهید_حاج_احمد_کاظمی
#مجله_مجازی_دفاع_مقدس
✍ #فرق_بین_فرمانده_لشگر_و_سرباز
#بسم_رب_الشهدا_و_الصدیقین
سرمای شدیدی خورده بود. احساس میکردم به زور روی پاهایش ایستاده است.
من #مسئول_تدارکات لشکر بودم.
با خودم گفتم: خوبه یک سوپ برای حاجی درست کنم تا بخوره حالش بهتر بشه.
همین کار را هم کردم. با چیزهایی که توی آشپزخانه داشتیم، یک سوپ ساده و مختصر درست کردم.
از حالت نگاهش معلوم بود خیلی ناراحت شده است. گفت: چرا برای من سوپ درست کردی؟
گفتم: حاجی آخه شما مریضی، ناسلامتی #فرماندهی_لشکرم هستی؛
شما که سرحال باشی، یعنی #لشکر سرحاله!
گفت: این حرفا چیه میزنی فاضل؟ من سؤالم اینه که چرا بین من و بقیهی نیروهام فرق گذاشتی؟
توی این لشکر، هر کسی که مریض بشه، تو براش سوپ درست میکنی؟
گفتم: خوب نه حاجی!
گفت: پس این سوپ رو بردار ببر؛ من همون غذایی رو میخورم که #بقیهی_نیروها خوردن.
🌷 #سردار_شهید_حاج_احمد_کاظمی🌷
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا #صلوات
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈