•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :711
مورخ:10/دی/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
ننگ بی آبرویی ازمن هیچ وقت دور نشد و نمیشه اون از بچگیم بود که بعد از فوت بابام از نداری بدبختی رفتیم شدیم مستاجر خالم، شوهر خالم با من و مامانم کار هایی کرد که ننگ بی ابرویی ما هیچ وقت فراموش نمیشه 🥺
الان بعد از ۱۷ سال که با اون ننگ که شوهر خاله بی وجدانم به ما زده بود ؛من ازدواج کردم که صاحب ۲ تا دختر شدم .
یه روز که از بیرون میومدم وارد خونه شدم با دیدن شوهر خاله ام تو خونه خودم که با دختر کوچکم داره .....🥶😱😱🔥🔥
https://eitaa.com/joinchat/1681130232C7de61dbbae
با دختر ۱۰ سالم کاری کرد که گذشته خودم رو به وضوح با چشمام دیدم👆👆
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :712
مورخ:10/دی/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
💥تنها خواستگارم قصاب محله بود،🔪
اما چون قیافه خشنی داشت جواب رد بهش دادم و همش پدر مادرم دعوام میکردن بخاطر تو خواهر کوچیک ترت هم داره بدبخت میشه ،!
یه روز آنقدر روم فشار آوردن که یه مشت قرص ژلوفن خوردم و با گریه از خونه زدم بیرون چون قبلاً که تهدید کردم خودم و میکشم بابام گفت هر وقت خواستی این کارو بکنی تو خونه من نکنی،
داشتم با گریه تو پس کوچه های پایین شهر که اون ساعت از روز حسابی خلوت بود با گریه میدوییدم که یهو چیزی دیدم که مغز سرم سوت کشید، یهو قصاب محله اومد سمت منو ..
👇😱😰🔥
https://eitaa.com/joinchat/2402419479C537eee0e8e
# زندگی_نامه_واقعی_پریسا👆🔥
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :713
مورخ:11/دی/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
اسمم پریچهره هست .
۱۴ سالم بود یک روز با خواهرم شیرین
برای شستن ظرف ها به چشمه رفتیم
اونور چشمه یوسف منو دید ومحو تماشای همدیگر شدیم ولی غافل از این که،
برادرم خان روستا مون کشت 🥶
این وسط منو با کتک به عقد زن دوم پسر ارشد خان در آوردن.
زن خان منو با زور کتک برد تو یکی از اتاق های عمارت و تا شب توی اون اتاق تنها موندم داشتم میخابیدم که یهو یکی کنارم داشت و....😱🔥🔥
https://eitaa.com/joinchat/2238644862C21d298c044
نه خدایا من کاش میمردم اون بلا سرم نمیومد👆👆
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :714
مورخ:11/دی/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
#من_یه_دختر_غربتی_ام
یه دختر #چادرنشین نزدیک تهران که موقع جنگ مشغول گدایی در خونه ها بودم😓
فقط چهارده سالم که در حال گدایی جلوی در خونه ای، #آژیر وضعیت قرمز به صدا دراومد.
توی همون خونه داخل زیر زمینش پناه گرفتم.
اژیر و اون زیرزمین #سرنوشت شومی برام رقم زد😭
به خودم اومدم شکمم بالا اومد و آبروم توی قماش ما غربتی ها رفت.😭
اونقدر تو سری خوردم که بالاخره از چادرمون فرار کردم و به همون خونه ای که ابروم ریخته شده بود رفتم اما اون نامرد پسم زد و منو دست خانوادم داد.😔
بزرگترها تصمیم به #کشتن من کردن و خواستن از پرتگاه پایینم بندازن که یکدفعه😨....
زندگی واقعی سخت و پرماجرای سوما😪👇
https://eitaa.com/joinchat/3519415246C4bf78a3715
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :715
مورخ:12/دی/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
بعدازقاتل شدن برادرم🔥
مجبور شدم تن ب ازدواجی بدم ک همه منو ب چشم یک عروس خون بس میدیدن😭
زندگیم سیاه شده بود انگار ک تو تقدیرم چیزی ب اسم خوشبختی ننوشته بودن😔
نمیدونستم با بچه تو شکمم باید چیکار میکردم،حالا جواب خانواده ام و آبروی ۵۰ساله پدرم رو چجوری میدادم😔
همه این بلاها از روزی شروع شد که پسر خالم دست به بی آبروی من بست...
😱❤️🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/3519415246C4bf78a3715
سرگذشت دختری که بخاطر برادرش با تقاص پس بده😔❤️🔥
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :716
مورخ:14/دی/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
5 سالی بود که ازدواج کرده بودم
شوهرم مرد خوبی بود تا توی تصادف فوت کرد من موندم با ترانه 10 ساله
مادرشوهرم مارو از خونش بیرون کرد و هرچی این درو اون در زدم برا اجاره خونه جایی پیدا نکردم
تا اینکه خواهرم گفت بیاین خونه ما طبقه بالامون بشینین اجازه هم ماهی ده تومن بده
از ناچاری رفتم اونجا و دوشیفت کار میکردم تا هم کرایه خونه رو بدم هم یچیزی پس انداز کنم🥺
یشب که از سر کار خسته و کوفته برمیگشتم دیدم شوهر خواهرم هوشنگ آروم از در خونم اومد بیرون، دست و پام شروع کرد به لرزیدن و بدو رفتم تو خونه ، با دیدن دخترم که ...😱🔥🔥
https://eitaa.com/joinchat/1681130232C7de61dbbae
بخاطر نداری با بچم بی آبرو شدیم😭😭