💠#حکایت_شبانگاهی و 100 نکته معرفتی
🏴 🏴 🏴 🏴 🏴
☑️سی هزار دینار طلا، رقمی بود که یزید به هر نفر خواص کوفه داد و دینشان را خرید.
💰هر دینار ۴.۵ گرم،
💰هر گرم طلا بیش از دو میلیون تومان،
💰به پول امروز نزدیک به 270 میلیارد تومان❗️
سوال اینجاست که اگر ما در زمان سیدالشهداء بودیم، آیا جزء یارانش میماندیم؟
چقدر این عکس خوب کربلا رو توصیف کرده؛ دم طراحش گرم...
✍️و با این حکایت دفتر پُر تنش امروز رو میبندیم و کرکره دکه #رادیوپیشوا رو پایین میکشیم و اگر عمری بود، بامداد فردا باز هم در خدمت شما عزیزان هستیم.
🌙#شب_بخیر_همشهری🌿
╔══◦🍂🖤🍂◦══╗
✅ پیج ما در اینستاگرام
↙️ کانال #رادیوپیشوا
🆔 @RadioPishva
╚═◦「🕊」◦═◦ 📻 ◦═╝
💠#حکایت_شبانگاهی و 100 نکته زندگی
👇👇👇👇👇
🔰هفت درس مولوی
⚡️درس اول:📙
عشق را بی معرفت معنا مڪن
زر نداری،مشت خود را وا مڪن
⚡️درس دوم:📘
گر نداری دانش ترڪیب رنگ
بین گلها زشت یا زیبا مڪن
⚡️درس سوم:📗
پیرو خورشید یا آیینه باش
هرچه عریان دیده ای افشا مڪن
⚡️درس چهارم:📕
ای ڪه از لرزیدن دل آگهی
هیچڪس را هیچ جا رسوا مڪن
⚡️درس پنجم:📒
دل شود روشن ز شمع اعتراف
با ڪسی ار بد کرده ای حاشا مڪن
⚡️درس ششم:📔
زر بدست طفل دادن ابلهی است
اشڪ را نذر غم دنیا مڪن
⚡️درس هفتم:📓
خوب دیدن شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن پیدا مڪن..
✍🏼#مولانا
╔══◦🌿🙏🌿◦══╗
✅ پیج ما در اینستاگرام
↙️ کانال #رادیوپیشوا
🆔 @RadioPishva
╚═◦「🕊」◦═◦ 📻 ◦═╝
💠#حکایت_شبانگاهی و 100 نکته زندگی
👇👇👇👇👇
🔰نقل است از ابراهيم ادهم كه گفت هركه دل را در سه وقت حاضر نيافت نشان آن است كه در بر او بسته اند: يكى در وقت #قرآن خواندن، دوم در وقت #ذكر گفتن و سوم در وقت #نماز كردن...
🌙#شب_خوش
╔══◦🍃🙏🍃◦══╗
✅ پیج ما در اینستاگرام
↙️ کانال #رادیوپیشوا
🆔 @RadioPishva
╚═◦「🕊」◦═◦ 📻 ◦═╝
💠#حکایت_شبانگاهی و 100 نکته معرفتی
👇👇👇👇👇
✍️ابومشعر بلخی گوید که
بر من شش چیز واجب است:
دو بر زبان و دو بر تن و دو بر دل.
آنچه بر زبان است:
ذکر خدای و سخن نیکو!
آنچه بر تن است:
طاعت خدای و رنج خود از مردم برداشتن!
و آنچه بر دل است:
بزرگ داشتن امر حق و شفقت بر خلق!
اگر به هوا پری، مگسی باشی.
اگر بر روی آب روی، خسی باشی.
دل به دست آر، تا کسی باشی.
#خواجه_عبدالله_انصاری
✍️و با این حکایت زیبا دفتر امروز را میبندیم و تا بامداد فردا همه شما همشهریان عزیز را به خدای بزرگ میسپاریم.
همراهان گرامی #شب_خوش💐
╔══◦🍃🙏🍃◦══╗
✅ پیج ما در اینستاگرام
↙️ کانال #رادیوپیشوا
🆔 @RadioPishva
╚═◦「🕊」◦═◦ 📻 ◦═╝
💠#حکایت_شبانگاهی
✍️از پیرمرد حکیمی پرسیدند:
از عمری که سپری نمودی چه چیز یاد گرفتی؟
پاسخ داد:
یاد گرفتم که دنیا قرض است باید دیر یا زود پس بدهیم.
یاد گرفتم که مظلوم دیر یا زود حقش را خواهد گرفت.
یاد گرفتم که دنیای ما هر لحظه ممکن است تمام شود اما ما غافل هستیم.
یاد گرفتم که ثروتمندترین مردم در دنیا کسی است که از سلامتی، امنیت و آرامش بهرهمند باشد.
یاد گرفتم کسی که جو را می کارد گندم را برداشت نخواهد کرد.
یاد گرفتم که عمر تمام میشود اما کار تمام نمیشود.
یاد گرفتم که مسافرت کردن و هم سفره شدن با مردم بهترین معیار و دقیقترین راه برای محک زدن شخصیت و درون آنان است.
یاد گرفتم کسی که مرتّب میگوید:
من این میکنم و آن میکنم، تو خالی است و نمیتواند کاری انجام دهد.
یاد گرفتم تمام کسانیکه در گورستان هستند همه کارها و آرمانهایی داشتند که نتوانستند محقَّق گردانند.
یاد گرفتم که بساط عمر و زندگیمان را در دنیا طوری پهن کنیم که در موقع جمع کردن دست و پایمان را گم نکنیم.
به دیگران هم بگویید...
... و با این حکایت دفتر امشب رادیو محلی شهرمان را بسته و همه شما عزیزان همراه را به خداوند منان میسپاریم.
🌙#شب_خوش
╔══◦🍃🙏🍃◦══╗
✅ پیج ما در اینستاگرام
↙️ کانال #رادیوپیشوا
🆔 @RadioPishva
╚═◦「🕊」◦═◦ 📻 ◦═╝
💠#حکایت_شبانگاهی
🔻#بجاینفريندعاکنید
👇👇
🔰ابراهيم اطروش میگويد: با معرفت كرخی كنار دجله نشسته بوديم. ديديم عدهای جوان در قايقی نشسته و ضمن حركت به قاضی و آوازه خوانی و نواختن موسيقی و شرب خمر مشغول هستند.
بعضی از دوستان از معروف كرخی خواستند كه آنها را نفرين كند. او دستهايش را بلند كرد و گفت: خدايا همانطور كه آنها را در دنيا شاد كردی، در آخرت هم آنان را شاد بفرما!
دوستان به او گفتند: ما از تو خواستيم آنها را نفرين كنی، اما تو برايشان دعا كردی؟ او گفت: اگر خدا بخواهد آنها را در آخرت شاد فرمايد وسائل توبه كردن آنان را فراهم میآورد.
📚#محجةالبیضاء ج7 ص 268
✅قابل توجه کسانی که فرزندانشان و همسایهها را به راحتی نفرین میکنند.
به جای نفرین دعا کنیم.
#نفرین #دعا
#شب_خوش
╔══🍂🇮🇷🍂══╗
َ⏯#رادیوپیشوا | #موجهمدلی | #فرکانسمشارکت | ما را با این آیدی در شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای داخلی ببینید و بشنوید:
🆔 @RadioPishva
╚═◦「🕊」◦══◦📻◦╝
💠#حکایت_شبانگاهی
🎤#شیخ_حسین_انصاریان
🚩🚩🚩🚩🚩
✍روزی حضرت موسی (ع) رو به درگاه ملکوتی خداوند از درگاهش درخواست نمود بارالها میخواهم بدترین بنده ات را ببینم. ندا آمد که صبح زود به در ورودی شهر برو اولین کسی که از شهر خارج شد او بدترین بنده من است. حضرت موسی صبح روز بعد به در ورودی شهر رفت، پدری با فرزندش اولین کسانی بودند که از در شهر خارج شدند.
موسی گفت: این بیچاره خبر ندارد که بدترین خلق خداست، پس از بازگشت رو به درگاه خدا کرد و پس از سپاس از خدا به خاطر اجابت خواسته اش عرضه داشت: بارالها حال میخواهم بهترین بنده ات را ببینم. ندا آمد: آخر شب به در ورودی شهر برو و آخرین نفری که وارد شهر شد بهترین بنده من است.
هنگام شب موسی(ع) به در ورودی شهر رفت و دید آخرین نفر همان پدر با فرزندش است! رو به درگاه خدا کرد و گفت: خداوندا چگونه ممکن است بدترین و بهترین بنده ات یک نفر باشد؟! ندا آمد ای موسی این بنده که هنگام صبح از در ورودی شهر خارج شد بدترین بنده من بود، اما هنگامی که نگاه فرزندش به کوه های عظیم اطراف شهر افتاد از پدرش پرسید: پدر! بزرگتر از این کوه ها چیست؟ پدر پاسخ داد: آسمانها.
فرزند پرسید: بزرگتر از آسمانها چیست؟ پدر در حالی که به فرزندش نگاه میکرد، اشک از دیدگانش جاری شد و گفت: فرزندم گناهان پدرت از آسمانها نیز بزرگتر است.
فرزند پرسید: بزرگتر از گناهان تو چیست؟ پدر که دیگر طاقتش تمام شده بود بغضش ترکید و گفت: عزیزم، مهربانی و بخشندگی خدای بزرگ از هرچه هست بزرگتر است.
╔══°🍃🖤🍃°══╗
َ⏯#رادیوپیشوا | #موجهمدلی | #فرکانسمشارکت | ما را ببینید و بشنوید:
🆔 @RadioPishva
╚═◦「📻」◦══◦🕊◦╝
2.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠#حکایت_شبانگاهی
🔰دندان کباب خوری و #دوستان_واقعی
╔══°🍃🙏🍃°══╗
َ⏯#رادیوپیشوا | #موجهمدلی | #فرکانسمشارکت | ما را ببینید و بشنوید:
🆔 @RadioPishva
╚═◦「📻」◦══◦🕊◦╝
🦋#حکایت_شبانگاهی | #ضامن_آهو
🚩🚩🚩🚩🚩
✍صیادی در بیابانی قصد شکار آهویی میکند و آهو شکارچی را مسافت زیادی به دنبال خود میدواند و عاقبت خود را به دامن حضرت علی بن موسی الرضا (ع) که اتفاقاً در آن حوالی تشریف داشتند میاندازد. صیاد که میرود آهو را بگیرد، با ممانعت حضرت مواجه میشود. ولی چون آهو را حق خود میداند، در مطالبه آهو پافشاری میکند.
🌹امام حاضر میشود مبلغی بیشتر از بهای آهو، به شکارچی بپردازد تا او آهو را آزاد کند.
شکارچی نمیپذیرد و میگوید:
من همین آهو را میخواهم و آن وقت آهو به زبان میآید و به عرض امام میرساند که من دو بچه شیری دارم که گرسنهاند و چشم بهراهند که بروم و شیرشان بدهم و سیرشان کنم.
علت فرارم هم همین است و حالا شما ضمانت مرا نزد این ظالم بفرمایید که اجازه دهد بروم و بچگانم را شیر دهم و برگردم و تسلیم شوم.
🌹حضرت رضا هم ضمانت آهو را نزد شکارچی میفرماید و خود را به صورت گروگانی در تحت تسلط شکارچی قرار میدهد.
✨آهو میرود و بهسرعت با آهوبچگان باز میگردد و خود را تسلیم شکارچی میکند.
شکارچی که این وفای به عهد را میبیند، منقلب میگردد و آنگاه متوجه میشود که گروگان او، حضرت علی بن موسی الرضا است، فوراً آهو را آزاد میکند و خود را به دست و پای حضرت میاندازد و عذر میخواهد و پوزش میطلبد.
🌹حضرت نیز مبلغ متنابهی به او مرحمت میفرماید و بهعلاوه، تعهد شفاعت او را در قیامت نزد جدش میدهند و صیاد را خوشدل روانه میسازد.
🪵آهو هم اجازه مرخصی میطلبد و به سراغ لانه خود میدود.
╔══°🍂🇮🇷🍂°══╗
َ⏯#رادیوپیشوا | #موجهمدلی | #فرکانسمشارکت
🆔 @RadioPishva
╚═◦「📻」◦══◦🕊◦╝
Hekayat_@RadioPishva.mp3
زمان:
حجم:
849.4K
🎧#حکایت_شبانگاهی
خر گمشده ملانصرالدین🫏
🎙راوی: #میترا_لطف_آبادی
╔══°🍂🎧🍂°══╗
َ⏯#رادیوپیشوا | #موجهمدلی | #فرکانسمشارکت | ما را ببینید و بشنوید:
🆔 @RadioPishva
╚═◦「📻」◦══◦🕊◦╝
💠#حکایت_شبانگاهی و ۱۰۰ نکته زندگی
🚩🚩🚩🚩🚩
✍مرد سرمایه داری در شهری زندگی میکرد، اما به هیچکس ریالی کمک نمیکرد. فرزندی هم نداشت و تنها با همسرش زندگی میکرد.
در عوض قصابی در آن شهر بود که به نیازمندان گوشت رایگان میداد.
روز به روز نفرت مردم از شخص سرمایه دار بیشتر میشد. مردم هرچه او را نصیحت میکردند که این سرمایه را برای چه کسی میخواهی؟ در جواب میگفت: زندگی من به کسی ربط ندارد!
تا اینکه او مریض شد. احدی به عیادتش نرفت و درنهایت در تنهایی جان داد.
هیچکس حاضر نشد به تشییع جنازه او برود...
همسرش به تنهایی او را دفن کرد؛ اما از فردای آن روز اتفاق عجیب دیگری هم در شهر افتاد:
دیگر قصاب به کسی گوشت رایگان نداد؛ او گفت کسی که پول گوشت را پرداخت میکرد دیروز از دنیا رفت...!!
✅#قضاوت_کار_ما_نیست
#شب_بخیر
╔══°⛄️🎧⛄️°══╗
َ⏯#رادیوپیشوا | #موجهمدلی | #فرکانسمشارکت | ما را ببینید و بشنوید:
🆔 @RadioPishva
╚═◦「📻」◦══◦🕊◦╝
💠#حکایت_شبانگاهی و ۱۰۰ نکته زندگی
🚩🚩🚩🚩🚩
🔰شخصی ۳۰ سال مشغول تجارت بود و ثروت عظیمی به دست آورد و با آن ثروت، زمین بسیار بزرگی خریداری کرد. پس از خرید زمین، دوباره به تجارت مشغول شد و ۳۰ سال دیگر کار کرد و باز هم ثروت کلانی به دست آورد و با آن ثروت، کاخ بسیار مجللی ساخت.
داستان ما اینجا جالب میشود که در زمان نقل مکان به آن کاخ، مأموران حکومتی به او گفتند که زمین شما آن طرفتر بود و زمین را عوضی گرفتهای و کاخت را بر روی زمین دیگری ساختهای و زمین خودت بایر مانده است!
👇👇👇👇👇
مولانا بر اساس این داستان میگوید: ما هم همینطوریم؛ یک زمین داریم به نام بدن و یک زمین هم داریم به نام روح. ما فکر میکنیم بدن ما زمین ماست و هرچه داریم خرج این بدن میکنیم و وقتی که میخواهیم بمیریم به ما میگویند: زمین شما، روحتان بوده ولی شما روح را رها کرده و فقط بدن را آباد نمودهاید.
✍به یاد داشته باشیم که جسم و روح نیاز به پرورش همزمان دارند...
🤚#شب_بخیر_همشهری
╔══°🍃🙏🍃°══╗
َ⏯#رادیوپیشوا | #موجهمدلی | #فرکانسمشارکت | ما را ببینید و بشنوید:
🆔 @RadioPishva
╚═◦「📻」◦══◦🕊◦╝