از حرم بی بی زینب (س) که بیرون آمدیم داود نیامد . بعد چند دقیقه دیرتر آمد ... برافروخته و منقلب بود . با چشمانی سرخ و لبخندی سنگین گفت ؛ " گرفتم ..." . ما هم خوشحال شدیم که حالش خوب و حاجتش را گرفته ، راه افتادیم. چند روز بعد در اتوبوس در مسیر منطقه بودیم کنارش نشسته بودم . به محله ای رسیدیم که بانوان حجاب نداشتند سرش را روی صندلی جلویی گذاشت و تا عبور از آن محله بلند نکرد . چند روز بعد در عملیات بازپسگیری خانطومان در حالی که پیکر رفیقش ( شهید اسداللهی ) را به عقب می آورد هدف تک تیر انداز قرار گرفت و حاجت روا شد .
به نقل از همرزم شهید
#حجاب_وصیت_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#داود_جوانمرد
@Radmanminer