🔸ادامه 👇
❕از سوی دیگر ، روایات متعددی ، در تایید و تعظیم نوروز ، وارد شده است ؛
1⃣ابراهيم كرخى مى گويد ؛
« از امام صادق ع پرسيدم كه شخصى مزرعه اى دارد. روز مهرگان يا نوروز، بدون آن كه اجبارى در كار باشد، هدايايى به او داده مى شود و قصد تقرّب جُستن به وى را ندارند [آيا بپذيرد]؟. فرمود: آيا [هديه دهندگانْ] نمازگزار هستند؟ گفتم: آرى. فرمود: بايد هديه آنان را بپذيرد و تلافى كند. به درستى كه رسول خدا فرمود: اگر برايم ران بُزى هديه آورند، مى پذيرم و اين، جزو ديندارى است و اگر كافر يا منافقى ران گاو يا گوسفندى برايم هديه آورد، نخواهم پذيرفت و اين هم جزو ديندارى است. خداوند، خوراك و دستاورد مشرك و منافق را براى ما روا نداشته است. »
« ...فقال عليه السلام: «أليس هم مُصلّين». قلتُ: بلى. قال: فليقبل هديّتهم و لْيُكافِهِم؛ فإنّ رسول اللَّه صلى الله عليه و آله قال: «لو أهدى إلىّ كراع لقبلتُ، و كان ذلك من الدين، ولو أنّ كافراً أو منافقاً أهدى إلىّ وسقاً ما قبلت، و كان ذلك من الدين. أبى اللَّه عز و جل لى زبد المشركين والمنافقين وطعامهم»
📚الكافى، ج 5، ص 141؛ كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 300؛ تهذيب الأحكام، ج 6، ص 378
2⃣در روایت دیگر آمده است ؛
براى على عليه السلام هديه نوروز آوردند. فرمود: «اين چيست؟». گفتند: اى اميرمؤمنان! امروز، نوروز است. فرمود: «هر روزِ ما را نوروز سازيد!».
📚الفقیه ج 3 ص 300
3⃣در نقل دیگر فرمود ؛ « نيروزنا كل يوم » « هر روزِ ما نوروز است. »
📚الفقیه ج 3 ص 300
4⃣نعمان بن محمد تميمى در كتاب دعائم الاسلام روايت مى كند ؛
« براى على ع فالوده هديه آوردند. فرمود: «اين چيست؟». گفتند امروز، نوروز است. فرمود: اگر مى توانيد، هر روز را نوروز سازيد [؛ يعنى به خاطر خداوند، به يكديگر هديه بدهيد و به ديدار يكديگر برويد]. « فَنَيرزوا إن قدرتم كلَّ يومٍ [يعنى تهادوا و تواصلوا في اللَّه].
📚دعائم الاسلام، ج 2، ص 326
5⃣شيخ طوسى در «مصباح المتهجّد» چنين آورده است ؛
« امام صادق ع در باره روز نوروز فرمود: هنگامى كه نووز شد، غسل كن و لباس پاكيزه بپوش و خودت را خوشبو ساز و آن روز را روزه بدار. پس هنگامى كه نماز ظهر و عصر و نافله هاى آن را به جاى آوردى، نمازى چهار ركعتى بگزار كه در ركعت اوّل آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره قدر را مى خوانى. در ركعت دوم آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره كافرون را مى خوانى. در ركعت سوم آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره توحيد را مى خوانى و در ركعت چهارم، سوره حمد را با سوره هاى فلق و ناس. پس از نماز هم سجده شكر مى گزارى و دعا مى کنى. [بدين ترتيب] گناهان پنجاه ساله ات بخشوده مى شود. » « ... تسجد بعد فراغك من الركعات سجدة الشكر و تدعو فيها، يغفر لك ذنوب خمسين سنة »
📚مصباح المتهجد ، ص 591
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
6⃣ابن فهد حلّى در كتاب «المهذّب البارع» چنين آورده است ؛
« از آنچه در فضليت نوروزْ روايت شده و گفته ما را تأييد مى كند، حديثى است كه علّامه سيد بهاءالدين على بن عبد الحميد، با سند خود از مُعلّى بن خُنيس نقل كرده است كه ؛
« روز نوروز، همان روز است كه پيامبر در غديرخم براى اميرالمؤمنين بيعت گرفت و مسلمانان به ولايت وى اقرار كردند. خوشا به حال آنان كه به اين بيعت، استوار ماندند و واى بر آنان كه آن را شكستند. و اين، همان روزى است كه پيامبر على را به منطقه جنّيان روانه ساخت و از آنان عهد و پيمان گرفت. و همان روز است كه على بر نهروانيان پيروز شد و ذوالثديه را به قتل رساند. و همان روز است كه قائم ما و صاحبان حكومت، ظهور مى كنند و خداوند، او را بر دجّالْ پيروز مى گرداند و دجّال را در زباله دان كوفه به دار مى آويزد. ما در هر نوروز، اميد فرج داريم؛ چرا كه نوروز، از ايّام ماست كه پارسيانْ آن را پاس داشتند و شما آن را تباه نموديد. همچنين پيامبرى از پيامبران بنى اسرائيل، از خداوند خواست كه گروهى چند هزار نفره را كه از بيم مرگ، ديار خويش را ترك گفتند و گرفتار مرگ شدند، زنده سازد. خداوند، بر آن پيامبر، وحى فرستاد كه بر محل گورستان آنان آب بپاشد. آن پيامبر در روز نوروز، چنين كرد. پس زنده شدند و تعدادشان سى هزار نفر بود. از همين روز، پاشيدن آب در نوروز، سنّتى ديرينه شد كه سبب آن را جز آنان كه دانشى پايدار دارند، ندانند و همان، آغاز سال پارسيان است. معلّى گويد: امام صادق عليه السلام اين سخنان را بر من املا كرد و من نوشتم. » « ...قال المعلّى: وأَملى علىّ ذلك، فكتبته من إملائه »
📚المهذب البارع ، ج 1 ص 194 _ 195
7⃣علّامه مجلسى در «بحارالأنوار» آورده است ؛
« مُعلّى پسر خُنَيس گويد: در روز نوروز، بر امام صادق عليه السلام وارد شدم. فرمود: «آيا اين روز را مى شناسى؟». گفتم: قربانت گردم! اين روز را فارسيانْ گرامى مى دارند و به يكديگر هديه مى دهند. فرمود: «سوگند به خانه كعبه كه اين، رمزى ديرينه دارد و برايت روشن مى سازم تا آگاه گردى». گفتم: سرورم! آموختن اين امر از شما برايم بهتر از آن است كه مردگان من زنده شوند و دشمنانم بميرند. آن گاه فرمود: «اى معلّى! روز نوروز، همان روز است كه خداوند از بندگانْ پيمان گرفت او را بپرستند و به او شرك نورزند، به پيامبران و حجت هايش بگروند و به امامانْ ايمان آورند. اين همان روز است كه خورشيد طلوع كرد، بادها وزيدن گرفت و گلهاى زمين روييدند. اين همان روزى است كه كشتى نوح عليه السلام بر سرِ جودى آرامش يافت و همان روزى است كه خداوند، گروهى چند هزار نفره را كه از ترس مرگ از خانه ها بيرون رفته بودند، زنده ساخت، پس از آن كه آنان را ميرانده بود. اين، روز فرود جبرئيل بر پيامبر اسلام است و روزى است كه پيامبر امام على را بر دوش گرفت تا بتهاى قريش را در مسجد الحرام شكست و در همين روز، ابراهيم، بتها را شكست. اين همان روزى است كه پيامبر به يارانش دستور داد با على بيعت كنند و در همين روز، على را براى بيعت گرفتن از جنّيان فرستاد. در همين روز، دومين بيعت با اميرالمؤمنين انجام شد. در همين روز، على عليه السلام بر نهروانيان پيروز شد و ذوالثديه را به قتل رساند. در اين روز، قائم ما و صاحبان حكومتْ قيام مى كنند و در همين روز، قائم ما بر دجّال، پيروز مى گردد و او را در زباله دان كوفه به دار مى آويزد. در هر روز نوروزى، ما آرزوى فرج داريم؛ چرا كه آن از روزهاى ما و شيعيان ماست. فارسيان، آن را گرامى داشتند و شما آن را ضايع كرديد». و فرمود: «يكى از پيامبران بنى اسرائيل از خداوند پرسيد چگونه مردمانى را كه خارج شدند، زنده مى كند. خداوند بدو وحى كرد كه در نوروز، آب بر قبر آنان بپاشد- و آن، اولين روز سال فارسيان است- و آنها زنده شدند، در حالى كه سى هزار نفر بودند. از همين جا پاشيدن آب در نوروز، سنّت شده است».
گفتم: آيا نامهاى روزهاى فارسى را به من تعليم نمى دهى؟ فرمود: «اى معلّى! اينها روزهايى كهن از ماههايى كهن است. هر ماه، سى روز است، بدون كم و كاست ...». « فقال عليه السلام: «... يا مُعَلّى! هي أيام قديمة من الشهور القديمة، كلّ شهر ثلاثون يوماً لا زيادة فيه ولا نقصان...».
📚بحارالأنوار، ج 56، ص 91
8⃣مُحدث نورى در «مستدرك الوسائل» به نقل از كتاب حسين بن هَمْدان آورده است که مفضّل بن عمر از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه ؛
« خداوند بر حزقيلْ وحى فرستاد كه: «اين روز، روزى گرامى و بلند مرتبه نزد من است. با خود عهد كرده ام هر مؤمنى در اين روز از من حاجتى بخواهد آن را برآورده سازم» و اين روز، نوروز است » « ... لايسألنى مؤمن فيه حاجة الّا قضيتها في هذا اليوم و هو يوم نيروز»
📚مستدرک الوسائل ج 6 ص 354
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕در نقلهای اهلسنت هم ، از نوروز به عظمت یاد شده است .
9⃣بخاری در التاریخ الکبیر خود نقل می کند ؛
« سعر تميمى گويد: براى على عليه السلام فالوده آوردند. فرمود: «اين چيست؟» گفتند: امروز نوروز است. فرمود: هر روز را نوروز كنيد » « فنَيرِزوا كل يوم »
📚التاریخ الکبیر ، ج 1 ص 414
0⃣1⃣در نقل دیگر آمده است ؛
اسماعيل بن حمّاد، گويد: من فرزند حمّاد، پسر ابو حنيفه، پسر نعمان بن مرزبان هستم، از ايرانيان آزاده. هيچ گاه در ميان ما بردگى نبود. پدرم در سال هشتاد قمرى به دنيا آمد. جدّم نزد على بن ابى طالب رفت و فرزند خُردسالش را به همراه داشت. على عليه السلام براى او و فرزندانش دعا كرد و ما اميدواريم دعاى او در حقّ ما به اجابت رسد. نعمان بن مرزبان، كسى است كه در روز نوروز براى على عليه السلام فالوده برد. على عليه السلام فرمود: «هر روز را نوروز سازيد!». برخى گفته اند روز مهرگان بود و على عليه السلام فرمود: «هر روز را مهرگان كنيد!». « فقال على: «نوروزنا كل يوم »
📚الفهرست ، ابن ندیم ، ص 255 _ تاریخ بغداد ج 13 ص 325
1⃣1⃣ابوریحان بیرونی نقل می کند ؛
« آورده اند كه در نوروز، جامى سيمين، پر از حلوا، براى پيغمبر هديه آوردند.
آن حضرت پرسيد: «اين چيست؟». گفتند: امروز، روز نوروز است. پرسيد:
«نوروز چيست؟» گفتند: عيد بزرگ ايرانيان است. فرمود: «آرى در اين روز بود كه خداوند، عسكره را زنده كرد». پرسيدند: عسكره چيست؟ فرمود: «عسكره، هزاران مردمى بودند كه از ترس مرگ، ترك ديار كرده، سر به بيابان نهادند و خداوند به آنان فرمود: بميريد پس مردند. پس آنان را زنده كرد و ابرها را امر فرمود كه بر آنان ببارند. از اين روست كه سنّت آب پاشيدن [در نوروز]، رواج يافته است». آن گاه از حلوا تناول كرد و جام را ميان اصحابْ قسمت كرد و فرمود: «كاش هر روز براى ما نوروز بود!» « قال: ليت لنا كلّ يومٍ نوروز »
📚آثار الباقيه، ترجمه: اكبر داناسرشت، تهران: اميركبير، 1363، ص 325.
2⃣1⃣فيروز آبادى در «القاموس» آورده است ؛
« مقدارى حلوا براى على آوردند. پرسيد: «چيست؟». گفتند: براى نوروز است.
فرمود: «هر روز ما نوروز است»! و در مهرگان گفت: «هر روز را براى ما مهرگان كنيد!» « فقال: «نيروزُنا كلّ يوم!» و في المهرجان قال: «مَهرِجونا كلّ يوم!»
📚القاموس ج 2 ص 279
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕بنابراین تعظیم عید نوروز ، از سنت های مورد تاکید اسلام است و شیعه و سنی ، در این رابطه ، روایت نقل کرده اند ، اگر چه اهلسنت بر این روایات چشم بسته و تعظیم نوروز را حرام می دانند .
👌دو روایت در کتب شیعه در مخالفت با نوروز نقل شده است ؛
1⃣قطب راوندی در کتاب لب اللباب نقل می کند که پیامبر گرامی فرمود ؛
« دو روز را براى شما جانشين دو روز كردم: عيد فطر و قربان را به جاى عيد نوروز و مهرگان » « أبدلكم بيومين يومين: بيوم النيروز و المهرجان، الفطر والأضحى »
📚مستدرک الوسائل ج 6 ص 153
❕این روایت از چند جهت ایراد دارد ؛
🔸1_ هیچ سندی برای این روایت ارائه نشده است و سندا ضعیف است .
🔸2 _ خلاف ادله و روایات فوق الذکر و متعدد و متکاثر مورد اشاره در تعظیم نوروز است و نقل شاذ در برابر نقل مشهور محسوب می شود که ما طبق سخن ائمه ع ماموریم نقل شاذ را طرد کنیم و نقل مشهور را بپذیریم ؛ « خذ بما اشتهر بین اصحابک و دع الشاذ النادر »
📚بحار الانوار ج 2 ص 245
🔸3 _ برخی نیز در مورد روايت مذکور می نویسند ؛
« گذشته از آن كه در مصادر كهنْ موجود نيست، مضمون آن را هم نمى توان تأييد كرد؛ زيرا چگونه دو عيد باستانى ايرانى در جزيرة العرب در سالهاى نخستين اسلام، رايج و مرسوم بود كه پيامبر آنها را با فطر و اضحى منسوخ بدارد؟ بى ترديد، نوروز و مهرگان، از آيينهايى باستانى ايراني اناند كه آوازه شان، پس از ارتباط اعراب با ايرانيان، بدان سرزمين رفته است و پيش از آن، آن چنان مقبول مردمان عرب نبوده اند كه پيامبر آنها را با اعياد اسلامى نسخ كند. »
📚حدیث پژوهی ، مهریزی ، ج 1 ص 336
2⃣در نقل دیگر آورده اند كه حکایت شده است ؛
« منصور به امام كاظم عليه السلام پيشنهاد كرد كه نوروز را براى تبريك و شادباش و گرفتن هدايا جلوس كنند. امام كاظم عليه السلام در جواب فرمود: من در ميان روايت هاى جدّم رسول خدا جستجو كردم و تأييدى براى اين عيد نيافتم. همانا اين، سنّت فارسيان است كه اسلام، آن را نابود ساخته است و پناه مى برم به خدا كه آنچه را اسلامْ نابود ساخته، زنده بدارم. منصور گفت: «اين كار را جهت اداره نظاميان انجام مى دهيم و شما را به خداوند سوگند مى دهم كه جلوس داشته باشيد». آن گاه حضرت پذيرفت و فرمانداران و لشكريان، براى تبريك آمدند و هدايايى با خود آوردند ... » «إني قد فتشت الأخبار عن جدي رسول اللَّه صلى الله عليه و آله فلم أجد لهذا العيد خبراً وإنه سُنّة للفرس و محاها الإسلام، و معاذ اللَّه أن نحيي ما محاه الإسلام»
📚المناقب ج 4 ص 319
❕دو اشکالی که در روایت قطب راوندی گفتیم ، در مورد این روایت هم صادق است یعنی هم نقل شاذ است و هم بی سند که با تعبير «حُكىَ (آورده اند)» نقل شده است، نه حاكى آن معلوم است و نه مصدر نقل آن ، علاوه بر این دو اشکال ، محتمل است که نقل مذکور از روی تقیه صادر شده باشد ، چرا که اهلسنت ، بر خلاف روایات خودشان ، تعظیم نوروز را حرام می دانند ، و روزه نوروز را مكروه مى دانند؛
📚بدائع الصنائع، ج 2، ص 79؛ المغنى، ج 3، ص 99.
❕بر همین اساس در کتاب « حاشیه رد المختار ، به صراحت تعظیم نوروز ، حرام اعلام شده است ؛ « لأنه يشبه تعظيم هذا اليوم وأنه حرام »
📚حاشیه رد المختار ج 2 ص 413
❕ منصور قصد داشت با ترتیب دهی یک مجلس صوری و ریاکارانه ، از امام کاظم ع تاییدی بر نوروز بگیرد و همان را بهانه کند که شما به خلاف اجماع اهلسنت ، نوروز و سنت مجوس را تایید می کنید ، تا امام کاظم ع و شیعیانشان را مورد اذیت و آزار قرار دهند ، لذا امام کاظم ع از روی تقیه ، تعظیم نوروز را مردود اعلام کرد تا بهانه به دست منصور ندهد ، بر همین اساس ، علامه مجلسی در مورد روایت مذکور می نویسد ؛
« اين حديث، با روايتهايى كه معلّى بن خنيس آورده مغايرت دارد و بر جايگاه نداشتن نوروز در شريعتْ دلالت دارد؛ اما روايتهاى معلّى از نظر سند، قوى تر و نزد اصحاب، مشهورتر ند. از سوى ديگر مى توان گفت كه اين، حديث تقيه است؛ چرا كه در روايات المناقب ابن شهر آشوب، مطالبى ذكر شده كه زمينه تقيه دارد. »
📚بحار الانوار ج 56 ص 100
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
#نگاه_به_همسر_آینده_آزاد_باشد_یا_کنیز
❕در گذشته توضیح داده ایم که مردی که به صورت قطعی ، قصد ازدواج با زنی را دارد ، می تواند جهت شناخت بیشتر زن ، به محاسن و زیبایی های او ، بدون شهوت و لذت طلبی نگاه کند تا از بروز اختلافات در آینده جلوگیری شود ، تا انسان با بصیرت کامل همسر خود را انتخاب کند و از ندامت و پشیمانی های آینده که پیمان زنا شویی را به خطر می افکند ، جلوگیری شود ، چنان که پیامبر گرامی ، خطاب به یکی از افراد که می خواست با زنی ازدواج کند فرمود ؛
« به او نگاه کن که این سبب می شود مودت و الفت میان شما پایدار شود»
« لَوْ نَظَرْتَ إِلَيْهَا فَإِنَّهُ أَحْرَى أَنْ يُودَمَ بَيْنَكُمَا »
📚وسائل الشیعه ج 20 ص 90
❕یا در روایت دیگر فرمود ؛
«كسى كه خواهان ازدواج با زنى است، [مى تواند] به آن قسمتهايى از بدن زن كه او را به ازدواج با آن زن مى خوانَد، نگاه كند. »
«مَن تاقَت نَفسُهُ إلى نِكاحِ امرَأَةٍ، فَليَنظُر مِنها إلى ما يَدعوهُ إلى نِكاحِها »
📚عوالی اللئالی ، ج 2 ص 262
❕در نقل دیگری ، آمده است که مردی از امام صادق ع سوال کرد که آیا می توان به موها و محاسن ، زنی که قصد ازدواج با او است ، نگاه کرد ؟ امام ع فرمود ؛ « اشکالی ندارد ، تا زمانی که به قصد لذت طلبی نگاه نکند »
« رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ أَ يَنْظُرُ الرَّجُلُ إِلَى الْمَرْأَةِ يُرِيدُ تَزْوِيجَهَا فَيَنْظُرُ إِلَى شَعْرِهَا وَ مَحَاسِنِهَا قَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ إِذَا لَمْ يَكُنْ مُتَلَذِّذاً »
📚الکافی ج 5 ص 365
❕و در نقل دیگر فرمود ؛ « زن می تواند لباس نازک بپوشد ( تا خواستگار ، به محاسن و اندام درونی او نگاه کند )» « قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلُ يُرِيدُ أَنْ يَتَزَوَّجَ الْمَرْأَةَ يَجُوزُ لَهُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَيْهَا قَالَ نَعَمْ وَ تُرَقِّقُ لَهُ الثِّيَاب »
📚بحار الانوار ، ج 101 ص 43
❕بر این اساس ، خواستگار واقعی که مانعی برای ازدواج او نیست ، می تواند به مو و سایر نقاط بدن همسر آینده اش ، بدون شهوت و لذت طلبی نگاه کند ، البته نگاه به عورت زن ، مستثناء است ، اما به غیر عورت به حسب این نقلها ، نگاه به سایر نقاط بدن ، حتی پستان ها و سینه ها ، ( از روی لباس نازکی مثلا ) بدون قصد لذت طلبی ، اشکالی ندارد ، چنان که امام خمينى در تحرير الوسيلة در باره شرايط نگاه كردن به نامحرم، آورده است ؛
👌کسى كه قصد ازدواج با زنى را دارد، جايز است با اين شرايط، به او نگاه كند ؛
1. نگاه به قصد لذّت بردن نباشد ...
2. احتمال بدهد كه با نگاه كردن، اطّلاعات بيشترى به دست مى آورد.
3. زنى باشد كه مى توان با او ازدواج كرد، نه مانند زن شوهردار و يا زنهاى در عِدّه.
4. احتمال بدهد كه توافق براى ازدواج به دست مى آيد، نه اين كه بداند زن حتماً خواستگارى را رد مى كند.
❕احتياط، اكتفا كردن در نگاه به صورت، دستها، موها و زيبايى آشكار است، هر چند اقوى، جواز عبور از ظواهر به مچها و بقيّه بدن بجز عورت است. همچنين احتياط، اين است كه نگاه كردن به بدن، از روى لباس نازك باشد، همان گونه كه احتياط- اگر نگوييم اقوى-، اكتفا كردن در نگاه به همان زن مشخّصى است كه قصد ازدواج با او را دارد، و اين حكم (جواز نگاه)، شامل قصد مطلقِ ازدواج نمى شود، هر چند شخص با اين نگاه [به زنان متعدّد]، در صدد انتخاب همسر [از ميان آنها] باشد. ضمناً [در نگاه به همان زن مشخّص،] اگر با نگاه اوّل، اطّلاعات لازم به دست نيامد، نگاه مجدّد، جايز است. »
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
« يجوز لمن يريد تزويج امرأة أن ينظر إليها بشرط:
1. أن لا يكون بقصد التلذذ ...
2. أن يحتمل حصول زيادة بصيرة بها.
3. أن يجوز تزويجها فعلًا لا مثل ذات البعل والعدّة.
4. أن يحتمل حصول التوافق على التزويج دون من علم أنّها تردّ خطبتها.
والأحوط الاقتصار على وجهها وكفّيها وشعرها ومحاسنها وإن كان الأقوى جواز التعدّي إلى المعاصم، بل وسائر الجسد ما عدا العورة، والأحوط أن يكون من وراء الثوب الرقيق، كما أن الأحوط- لو لم يكن الأقوى- الاقتصار على ما إذا كان قاصداً لتزويج المنظورة بالخصوص فلا يعمّ الحكم ما إذا كان قاصداً لمطلق التزويج وكان بصدد تعيين الزوجة بهذا الاختبار، ويجوز تكرار النظر إذا لم يحصل الاطّلاع عليها بالنظرة الاولى »
📚تحرير الوسيلة: ج 2 ص 245
❕همینطور ، چنان که در ذیل توضیح داده ایم ، مرد می تواند به بدن کنیزی که قصد خرید و ازدواج با او را دارد ، بدون لذت طلبی و به غیر از عورت ، نگاه کند ؛
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/11542
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/13471
❕اما این سخن به این معنا نیست که ارباب ، کنیز را برهنه کند و مثلا سینه ها و پستان های او را در معرض عموم قرار دهد ، تا همگان نگاه کنند. ، بلکه تنها فردی که قصد جدی برای خرید و ازدواج با کنیز را دارد ، و مانعی هم در کار نیست ، می تواند به محاسن کنیز نگاه کند .
👌همانطور که جواز نگاه به همسر آینده به این معنا نیست که هرکسی که قصد آشنایی دارد ، بتواند به بدن زن نگاه کند ، بلکه تنها ، خواستگار نهایی ، با شرایطی که گفته شد ، می تواند نگاه مذکور را داشته باشد .
❕چنان که گفتیم ، از این نگاه « عورت » اسثناء است ، آن هم به حسب روایات متواتری از ائمه علیهم السلام ؛
📚وسائل الشیعه ، ج 2 ص 32 باب 3
❕ملحد می گوید ما توریه کرده ایم و حد « عورت » را نگفته ایم ، آن گاه به گمان خودش مچ ما را گرفته است که ما عقیده داریم که عورت « از ما بین ناف و زانو » ، است ، بنابراین نگاه به غیر این مواضع ، برای خریدار کنیز جایز است .
👌او در اشکال کردنش هم بیسوادی ، خود را نشان داده است ، ما معتقدیم ، عورت شامل ناف و زانو نمی شود ، بلکه تنها شامل « قبل و دبر در زن و قبل و دبر و بیضتان در مرد » می شود ، چرا که روایات متعددی در این زمینه داریم ؛
📚وسائل الشیعه ج 2 ص 34 باب 4
❕و مرحوم صاحب عروه و فقهایی که بر عروه تعلیقه زده اند ، همین قول را پسندیده اند ؛ « العوره فی الرجل القبل و البیضتان و الدبر ، و فی المراه القبل و الدبر »
📚العروه مع التعلیقات ، ج 1 ص 138
❕نقلی هم که عورت را ما بین ناف و زانو می داند ، از روی تقیه و موافق با عقاید اهلسنت ، صادر شده است و راوی روایت هم ، فردی سنی مسلک است ؛
📚الحدائق الناضره ، ج 7 ص 7
❕بنابراین ، خواستگار واقعی زن آزاد ، یا خریدار جدی ، زن برده ، می تواند ، با شرایط گفته شده ، محاسن آنها را به غیر عورت ( از روی لباس نازکی مثلا ) ، ببیند .
❔به راستی جای سوال و تعجب است که ملحدینی که طرفدار برهنگی و آزادی هستند ، و همسر و مادر و خواهرشان ، با نهایت برهنگی و بی حجابی ، در اجتماع ظاهر می شوند و همگان به اندام درونی و بیرونی با قصد لذت و شهوت طلبی نگاه می کنند ، چگونه به حکم مذکور در اسلام ، اشکال تراشی می کنند ، در حالی که حکم مذکور در اسلام ، تنها برای استحکام بیشتر پیمان زناشویی ، ( چه در مورد کنیز و چه در مورد زن آزاد ) ، آن هم با رعایت ضوابط و شرایطی و تنها برای خواستگار واقعی که قصد لذت طلبی ندارد ، جعل شده است .
❕در مورد جواز خرید و فروش برده و کنیز در اسلام و عدم لغو کلی برده داری ، در ذیل توضیحات مفصلی داده ایم ؛
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/9613
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/9717
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/12036
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
#پاسخی_به_وهابیون_در_مورد_خلقت_شش_روزه_عالم
🤔#پرسش
❔برادران خواهشاً خوب دقت کنید به آیات قرآن که فرستادیم و آیات تورات و حدیث مسلم و حدیث کافی
📗 قرآن فرمود که :
آسمانها و زمین را در شش روز آفریدیم. [ق 38]
که چهار روز برای زمین و متعلقات آن؛ و دو روز برای آسمان و متعلقات آن. [صافات 9 تا 12]
📕 تورات نیز گفت :
برای آسمان و متعلقات آن، سه روز؛ و برای زمین و متعلقات آن نیز، سه روز شد. [سفر تکوین، فصل اول، آیات 1 تا 26]
و ابتدای خلقت، روز یکشنبه بود. [سفر خروج، فصل 20 آیه 11]
📘 حدیث صحیح مسلم گفت :
خلقت زمین و متعلقات آن، چهار روز؛ و خلقت آسمان و متعلقات آن، دو روز شد.
و ابتدای خلقت، از شنبه بود.
📙 و حدیث صحیح در کتاب کافی گفت :
برای آسمان و متعلقات آن، سه روز؛ و برای زمین و متعلقات آن نیز، سه روز شد.
و ابتدای خلقت، روز یکشنبه بود.
🔆 شما بفرمایید
کدام حدیث، موافق قرآن و مخالف تورات بود. و کدامیک، مخالف قرآن و موافق تورات ⁉️
💠#پاسخ💠
👌وهابیون فضای مجازی ، گوی بیسوادی را از ملحدین ربوده اند ، و با بیان مطلب فوق ، هم خود را رسواتر کرده اند و هم ضدیت کتاب صحیح مسلم با قرآن را ، به رخ ما کشیده اند .
❕خداوند در آیاتی تصریح می کند که خلقت آسمان و زمین ، در شش روز بوده است ، چنان که می فرماید ؛
« إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْش »
« پروردگار شما خداوندى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد، سپس به تدبير جهان هستى پرداخت » ( اعراف 54 )
❕بحث از آفرينش جهان در شش روز، در هفت مورد از آيات قرآن مجيد آمده است ، ولى در سه مورد، علاوه بر آسمانها و زمين، « ما بينهما » (آنچه در ميان زمين و آسمان قرار دارد) نيز به آن اضافه شده است كه در حقيقت توضيحى است براى جمله قبل، زيرا همه اينها در معنى آسمانها و زمين جمع است .
( آيه 3 يونس و 7 هود و 59 فرقان و 4 سجده و 38 ق و 4 حديد. )
❕در روایتی از امام صادق ع ، به زیبایی خلقت در شش روز عالم به تصویر کشیده شده و می فرماید ؛
« خداوند، خير را در روز يكشنبه آفريد و او، كسى نبود كه شر را پيش از خير بيافريند. در روز يكشنبه و دوشنبه، زمينها را آفريد و روزى هاى آنها را در روز سه شنبه آفريد. در روز چهارشنبه و پنجشنبه، آسمانها را آفريد و روزى هاى آنها را در روز جمعه آفريد. اين است معناى سخن خداوند عز و جل كه: «آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است، در شش روز آفريد»
« إنَّ اللَّهَ خَلَقَ الخَيرَ يَومَ الأَحَدِ، وما كانَ لِيَخلُقَ الشَّرَّ قَبلَ الخَيرِ، وفي يَومِ الأَحَدِ وَالاثنَينِ خَلَقَ الأَرَضينَ، وخَلَقَ أقواتَها في يَومِ الثُّلاثاءِ، وخَلَقَ السَّماواتِ يَومَ الأَربِعاءِ ويَومَ الخَميسِ، وخَلَقَ أقواتَها يَومَ الجُمُعَةِ، وذلِكَ قَولُهُ عز و جل: «خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ»
📚الکافی ، ج 8 ص 145
❕این که آغاز خلقت ، از روز یکشنبه بوده است ، در روایات اهلسنت هم ، مورد تاکید واقع شده است ، چنان که نقل می کنند ؛
« خداوند، يكشنبه را به عنوان نخستين روز آفريد، و زمين، در روز يكشنبه و دوشنبه آفريده شد. روز سه شنبه و چهارشنبه، كوهها آفريده شدند و رودها شكافته گرديدند و ميوه ها در زمين كاشته شدند، و در هر زمينى، خوراك آن تعيين گشت. «سپس به آسمان پرداخت و آن، دودى (بخارى) بود. پس به آن (آسمان) و به زمين فرمود: «خواه يا ناخواه، بياييد». آن دو گفتند: مى خواهيم و مىآييم. پس آن (هفت آسمان) را در دو روز به صورت هفت آسمان، مقرّر داشت».
« خَلَقَ اللَّهُ أوَّلَ الأَيّامِ الأَحَدَ، وخُلِقَتِ الأَرضُ في يَومِ الأَحَدِ ويَومِ الاثنَينِ، وخُلِقَتِ الجِبالُ وشُقَّتِ الأَنهارُ وغُرِسَ فِي الأَرضِ الثِّمارُ وقُدِّرَ في كُلِّ أرضٍ قوتُها يَومَ الثُّلاثاءِ ويَومَ الأَربَعاءِ «ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِي يَوْمَيْنِ».
📚کنزالعمال ، ج 6 ص 123 _ فتح الباری ، ج 8 ص 428 _ کشف الخفاء ، عجلونی ، ج 1 ص 378 _ تفسیر القرآن ، صنعانی ، ج 3 ص 210
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕بنابراین ، خلقت عالم تا روز جمعه بوده است و روز شنبه ، به عنوان روز پایان خلقت ، تلقی می شود ، به همین خاطر در لغت عرب به روز شنبه « السبت » می گویند ، چنان که راغب می گوید ؛
« اصل سَبْت يعنى قطع كردن و بريدن و از اين معنى است عبارت- سَبَتَ السَّيْرَ یعنى راه و مسير را طىّ كرد ، سَبَتَ شَعَرَهُ: مويش را چيد ، سَبَتَ أنْفَه: بينى اش را بر كند.
❕گفته اند: ناميدن يوم السَّبْت (روز شنبه) براى اين است كه خداى تعالى در روز يكشنبه آفرينش آسمانها و زمين را آغاز كرده و پس از شش روز (ستّه ايّام) چنانكه در قرآن ياد كرده است ، در روز شنبه بعد آن را قطع كرد از اين روى آخرين روز، يعنى شنبه- يوم السّبت- ناميده شد. »
« أصل السَّبْتِ: القطع، و منه سَبَتَ السّير: قطعه، و سَبَتَ شعره: حلقه، و أنفه: اصطلمه، و قيل: سمّي يوم السَّبْتِ، لأنّ اللّه تعالى ابتدأ بخلق السموات و الأرض يوم الأحد، فخلقها في ستّة أيّام كما ذكره، فقطع عمله يوم السّبت فسمّي بذلك »
📚مفردات الفاظ القرآن ، ج 1 ص 392
❕این که ما عقیده داشته باشیم که روز یکشنبه ، روز آغاز آفرینش و روز جمعه روز پایان بوده است و روز شنبه ، کار خلقت به سر انجام رسیده بوده است ، به این معنا نیست که این عقیده متخذ از یهود بوده باشد ، چرا که آنان می گویند ، خداوند از خلقت خسته شد و در روز شنبه به استراحت پرداخت ، لذا روز شنبه ، روز استراحت است ، چنان که در تورات آمده است ؛ « خدا در روز هفتم ، کار خویش را به پایان رسانید ، پس او در هفتمین روز ، از همه کارهای خود ، بیاسود ، و خدا روز هفتم را مبارک خواند و آن را مقدس شمرد ، چرا که در آن روز از همه کار خویش که خدا آفریده و ساخته بود ، بیاسود »
📚تورات ، پیدایش ، فصل دوم ، شماره سوم و چهارم
❕و در جای دیگر می گوید ؛
« شش روز کار کن و همه کارهایت را انجام بده اما ، روز هفتم ، شبات یهوه خدای توست ، در آن هیچ کار مکن ... زیرا خداوند در شش روز ، آسمان و زمین و دریا را با هر آنچه در آنهاست ، بساخت ، اما روز هفتم فراغت یافت »
📚تورات ، خروج ، فصل بیستم ، شماره 10 _ 11
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
👌اما قرآن پاسخ آنها را می دهد که خستگی و استراحت در مورد خداوند مفهوم ندارد و می فرماید ؛
« وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ » «ما آسمانها و زمين و آنچه را در ميان آنهاست در شش روز آفريديم و هيچگونه رنج و تعب و خستگی به ما نرسيد » (ق 38 )
❕در شان نزول آیه مذکور آمده است که « این آیه در پاسخ یهود بوده است که چنين مى پنداشتند که خداوند آسمانها و زمين را در شش روز آفريد ، سپس شنبه به استراحت پرداخت و یک پای خود را به روی پای دیگر انداخت و به همین دلیل ، اینطور نشستن را نامطلوب می شمردند و مخصوص خدا می دانستند . »
📚الدر المنثور ج 6 ص 110
❕لذا امام صادق ع فرمود ؛ « از این رو ، یهود ، روز شنبه ، دست از کار کشید » « امسکت الیهود ، یوم السبت »
📚تفسیر عیاشی ، ج 2 ص 140
❕بنابراین ، ما اعتقاد یهود را در این زمینه نداریم و خستگی و استراحت در روز شنبه را برای خداوند ، مطلبی جعلی و خرافی می دانیم و معتقدیم که خداوند ، هر روز در حال خلقت و تدبیر عالم است ، نه آنکه روزی را پس از خلقت ، در حال استراحت بوده باشد ، چنان که می فرماید ؛
« يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْن » « تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند از او تقاضا مى كنند، و او هر روز در شان و كارى است » ( الرحمان 29 )
❕امیر مومنان ، در تفسیر آیه شریفه فرمود ؛
«الحمد للَّه الذى لا يموت و لا تنقضى عجائبه لانه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ من احداث بديع لم يكن »
« حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه هرگز نمى ميرد، و شگفتي هاى خلقتش پايان نمى گيرد، چرا كه هر روز در شان و كارى است، و موضوع تازه اى مى آفريند كه هرگز نبوده است »
📚الکافی ج 1 ص 141 _ التوحید صدوق ، ص 31
❕وهابی ، به روایتی از صحیح مسلم اشاره کرد ، تا ثابت کند که خلقت از روز شنبه آغاز شده است ، در حالی که در ادامه می بینیم که روایت مذکور ، بر خلاف قرآن شریف است ، مطابق روایت مذکور ، ابوهریره ، از پیامبر گرامی روایت می کند که فرمود ؛
« خلق اللَّه عز و جل التربة يوم السبت، و خلق فيها الجبال يوم الأحد، و خلق الشجر يوم الاثنين، و خلق المكروه يوم الثلاثاء، و خلق النور يوم الأربعاء، و بثّ فيها الدوابّ يوم الخميس، و خلق آدم عليه السلام بعد العصر من يوم الجمعة فى آخر الخلق فى آخر ساعة من ساعات الجمعة فيما بين العصر إلى الليل »
« خداى عز و جل زمين را روز شنبه آفريد و كوههاى آن را روز يكشنبه آفريد و درختان را روز دوشنبه و بدى ها را روز سه شنبه و نور را روز چهارشنبه آفريد و در روز پنجشنبه، جنبندگان را در زمين پراكنده ساخت و در انتهاى خلقت، آدم عليه السلام را در عصر روز جمعه و در آخرين ساعت آن، ميان عصر و شب بيافريد. »
📚صحیح مسلم ، ج 4 ص 2149 ح 2789
👌اين روايت، زمان خلقت را هفت روز دانسته است، حال آن كه در آیات فوق خواندیم که قرآن كريم، به آفرينش خلقت در شش روز تصريح مى كند ؛
«اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ». ( سجده 4 )
❕می بینیم که روایت صحیح مسلم بر خلاف قرآن کریم است و از اعتبار ، خارج است ، و وهابیون بیسواد فضای مجازی ، به روایتی تکیه کرده بودند که در تضاد مستقیم با قرآن کریم می باشد و چشم خود را بر روی روایات خودشان بسته اند که ابتدای خلقت را ، روز یکشنبه می داند .
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
#پاسخی_به_وهابیها_در_مورد_نبرد_علی_ع_با_عمرو_بن_عبدود
🤔#پرسش
❔مبارزه علی با عمرو بن عدود عادی بوده ، عمرو بن عبدود هم پهلوان نبوده یک پیرمرد صدساله بوده
ابن کثیر رحمه الله میگوید
فقتله الله على يديه وكان عمرو لا يجاري في الجاهلية شجاعة، وكان شيخاً قد جاوز المائة يومئذ.
خدا عمرو بن عبدود را بدست علی رضی الله عنه کشت واین شخص در جاهلیت به شجاعت مشهور نبود وان وقت هم بیش از 100سال عمر داشت.
کتاب : الفصول في السيره نویسنده : ابن كثير جلد : 1 صفحه : 168
پس میبینیم که یک پیرمرد صدساله بوده است!
🔅هیچ روایت صحیحی درمورد جنگ حضرت علی عبدود باآن آب وتابی که نقل میشه وجود نداره بلکه همه آنها افسانه های شاهنامه مءابانه هستند که اصل واساسی ندارند. صرفا برای بت ساختن از حضرت علی است.
🔻دریکی از نقل ها نحوه کشته شدن عمرو بن عبد ود چنین نقل شده
حضرت علی باو گفته پشت سرت را نگاه کن
اوهم نگاه کرده
حضرت علی هم از فرصت استفاده کرده وباشمشیر اون رو زده😐😅
اینم منبعش⬇️
قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، موسوی جزائری، سید طیب، ج 2، ص 184 – 185، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
🔻بعضی از افراد هم که گول این افسانه جات را خورده اند می آیند و به شیخین (رضی الله عنهما) ایراد میگیرند میگویند آن وقت شیخین کجا بودند؟
یکبار شیعه ای به من گفت چون شیخین با عمروبن عبدود جنگ نکرده اند پس شجاع نیستند.
منهم گفتم آیا پیامبرص با عمروبن عبدود جنگید؟
گفت نه
گفتم:پیامبر(ص) شجاع نبود پس؟طبق معیارتو
شیعه ساکت شد و رفت ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌وهابی های جاهل و ناصبی فضای مجازی ، در صدد هستند تا نبرد علی علیه السلام با عمر بن عبدود در جنگ خندق را کم رنگ و بی اهمیت جلوه دهند ، تا به وسیله آن ، ننگ و عاری که شیعه بر ابوبکر و عمر در این رابطه روا می دارند را دفع کنند ، چرا که ابوبکر و عمر ، از ترس جهت مقابله با عمرو بن عبدود نرفتند ، و علی ع بود که به مبارزه با او رفت و او را شکست داد .
❕عمر بن عبدود ، از جنگ آوران و نیرومندان سپاه شرک بود ، چنان که خود علی ع می فرمود ؛
« من عمرو بن عبدود را كه برابر هزار مرد شمرده مى شد، كشتم. » « إنّي قَتَلتُ عَمرَو بنَ عَبدِ وَدٍّ، وكانَ يُعَدُّ بِأَلفِ رَجُلٍ. »
📚الخصال ، ج 2 ص 579 _ بحار الانوار ج 31 ص 445
❕حاکم نیشابوری ، از «ابن اسحاق» روايت مى كند كه ؛
«عمرو بن عبدودّ» سومين دلاور قريش بشمار مى آمد و در روز بدر در گروه كفار قريش بود و با مسلمانان نبرد كرد و جراحتى برداشت و همان جراحت و ناتوانى سبب شد كه در جنگ احد شركت ننمايد. در روز خندق براى اينكه حضور خود را نشان بدهد، با نشان ويژه اى از جمع لشكريان خود بيرون آمد. در اين هنگام كه او و همراهانش بر سر خندق ايستاده بودند ، على ع خطاب به او، فرمود:
شنيده ام كه تو با خدا عهد كرده بودى كه هيچ مردى از قريش، يكى از دو كار را از تو نخواهد مگر آنكه آن را از او بپذيرى. «عمرو» گفت: آرى چنين است. على فرمود: تقاضاى نخستين من اين است كه تو را بسوى خدا و رسول او و پذيرش اسلام دعوت مى كنم. «عمرو» گفت: اين تقاضا را نمى پذيرم و نيازى به آن ندارم.
على فرمود: تقاضاى دوم من آنست كه تو را به مبارزه با خود مى خوانم! «عمرو» گفت: چرا چنين تقاضائى دارى؟ به خدا سوگند! دوست نمى دارم تو را بدست خويش از پاى درآورم . على عليه السّلام در پاسخ فرمود:
ليكن، به خدا قسم من دوست دارم تو را بكشم. «عمرو» از شنيدن اين سخن كه در حدّ انتظارش نبود ناراحت شده از اسب پياده شد و اسب خود را پى كرد. آنگاه به جانب على عليه السّلام آمد. پيش از آنكه على عليه السّلام با «عمرو بن عبدودّ» روياروى شود، رسول اكرم خطاب به همراهان فرمود: كداميك شما حاضر است كه با «عمرو» بجنگد و دين اسلام را با كشتن او پشتيبانى نمايد؟ حاضران كه از دلاورى او با خبر بودند پاسخى ندادند. على پيشقدم شد و گفت: من حاضرم، يا نبى الله! رسول خدا فرمود: بنشين! دوباره «عمرو» مبارز طلبيد. و صداى «الا رجل»( آیا مردی برای مبارزه است ) ، او پشت مسلمانان را به لرزه درآورد. در اين هنگام، رسول خدا به على ع اجازه داد تا خود را براى مبارزه با او آماده سازد ... »
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
«ابن اسحاق قال: كان عمرو بن عبدود ثالث قريش و كان قد قاتل يوم بدر حتى اثبتته الجراجة و لم يشهد احدا، فلما كان يوم الخندق خرج معلما ليرى مشهده، فلما وقف هو و خيله قال له علىّ عليه السّلام: يا عمرو قد كنت تعاهد اللّه لقريش أن لا يدعوك رجل الى خلتين إلا قبلت منه أحداهما، فقال عمرو أجل فقال له علىّ عليه السّلام فانى أدعوك الى اللّه عز و جل و الى رسوله و الى الاسلام، فقال لا حاجة لى فى ذلك، قال فانى ادعوك الى البراز، قال يا بن أخى لم؟
فو اللّه ما أحب أن أقتلك، فقال علىّ لكنى و اللّه أحب أن أقتلك فحمى عمرو فاقتحم عن فرسه فعقره ثم أقبل فجاء الى على عليه السّلام و قال: من يبارز؟ فقام علىّ و هو مقنع فى الحديد فقال: أنا له يا نبى اللّه، فقال إنه عمرو بن عبدود أجلس فنادى عمرو ألا رجل؟ فاذن له رسول اللّه صلى اللّه عليه (و آله) و سلم فمشى اليه علىّ عليه السّلام ... »
📚مستدرک علی الصحیحین ، ج 3 ص 32
❕یا در کتاب السنن الکبری ، به نقل از ابن اسحاق آمده است ؛
« عمرو بن عبد ود، در جنگ خندق، [از لشكرگاه،] بيرون آمد و فرياد برآورد: چه كسى به مبارزه مى آيد؟ على عليه السلام در حالى كه غرق در آهن و فولاد بود، برخاست و گفت: اى پيامبر خدا، من هماورد اويم. پيامبر فرمود: «او عمرو است. بنشين!». عمرو ندا داد: آيا مردى [در ميان شما] نيست؟ و به سرزنش آنان پرداخت و گفت: كجاست آن بهشتى كه مى پنداريد كشتگان شما به آن وارد مى شوند؟ آيا مردى به پيكار من در نمى آيد؟ پس على برخاست و گفت: اى پيامبر خدا، من!
فرمود: «بنشين!». عمرو، بار سوم فرياد زد و شعرى خواند. على عليه السلام برخاست و گفت: اى پيامبر خدا، من! فرمود: «او عمرو است». على عليه السلام گفت: حتّى اگر عمرو باشد [، من آماده ام].پيامبر خدا به او اجازه داد و على عليه السلام به سوى او رفت ... »
« خَرَجَ يعنِي يَومَ الخَندَقِ عَمرُو بنُ عَبدِ وَدٍّ فَنادى: مَن يُبارِزُ؟ فَقامَ عَلِيٌّ رضى الله عنه وهُوَ مُقَنَّعٌ فِي الحَديدِ فَقالَ: أنَا لَها يا نَبِيَّ اللّهِ، فَقالَ: إنَّهُ عمَرٌو، اجلِس. ونادى عَمرٌو: ألا رَجلٌ! وهُوَ يُؤَنِّبُهُم ويَقولُ: أينَ جَنَّتُكُمُ الَّتي تَزعُمونَ أنَّهُ مَن قُتِلَ مِنكُم دَخَلَها؟ أفَلا يَبرُزُ إلَيَّ رَجُلٌ؟! فَقامَ عَلِيٌّ رضى الله عنه فَقالَ: أنَا يا رَسولَ اللّهِ، فَقالَ: اجلِس. ثُمَّ نادَى الثّالِثَةَ وذَكَرَ شِعرا، فَقامَ عَلِيٌّ فَقالَ: يا رَسولَ اللّهِ، أَنا، فَقالَ: إنَّهُ عَمرٌو! قالَ: وإن كانَ عَمرٌو! فَأَذِنَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله. فَمَشى إلَيهِ حَتّى أتاه ... »
📚السنن الکبری ، ج 9 ص 223 ح 18350
❕می بینیم که كلمات عمرو بن عبدود ، نداى مرگ بود ونعره هاى پياپى او چنان ترسى در دلها افكنده بود كه گويى گوشها بسته و زبانها براى جواب از كار افتاده بود ، واقدى در مغازى خود به اين حقيقت و ترس اصحاب از جمله ابوبکر و عمر اشاره مىكند و مىگويد: «كان على رؤوسهم الطّيرُ» ( گویی بر سرشان پرنده بود که تکان نمی خوردند که پرنده نپرد .... )
📚المغازى، ج 2، ص 470
❕این مضمون را بزرگان اهل سنت و صاحبان سیر و تاریخ به همین تفصیلی که بیان داشتیم ، نقل کرده اند ؛
📚شرح نهج البلاغة للمعتزلي ج 19 ص 63 و 64 _ حبيب السير ج 1 ص 361 و السيرة النبوية لدحلان ج 2 ص 6 و 7 و السيرة الحلبية ج 2 ص 319 و (ط دار المعرفة) ج 2 ص 641 و شجرة طوبى ج 2 ص 287- 288 و الطبقات الكبرى لابن سعد ج 2 ص 68 و إمتاع الأسماع ج 1 ص 236 و سبل الهدى و الرشاد ج 4 ص 377 _ تاریخ الخمیس ، ج 1 ص 486 _ کنز العمال ج 10 ص 456 _ تاریخ مدینه دمشق ، ج 42 ص 77 _ ( جعل یقول هل من مبارز و سکت اصحاب محمد ) و ....
🔸ادامه 👇