eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
6.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
219 ویدیو
52 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! طرح شبهه و سوال : @poorseman
مشاهده در ایتا
دانلود
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
👌چنان که گفتیم , مطالبی که زئوس کلیپ ساز در کلیپ هایش مطرح می کند , همان مواردی است که سایر معاندین در فضای مجازی به صورت نوشتار مطرح کرده و زئوس آن موارد را تبدیل به کلیپ می کند و مطالب بی ربط را کنار هم قرار می دهد و چرند پراکنی می کند , لذا ما معمولا مستقیما به مطالب زئوس پاسخ نمی گوییم زیرا او همان اشکالاتی را مطرح می کند که دیگران مطرح کرده اند و ما هم پاسخشان را داده ایم به عنوان نمونه : 1⃣زئوس در کلیپ ٣٤٥ مطالبی را در مورد زندگی پس از مرگ یا تجربه نزدیک به مرگ مطرح می کند که ما در ذیل مفصلا در این رابطه توضیح داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2100 2⃣در کلیپ ٣٤٧ در مورد علیت در کوانتوم مطالبی را ایراد می کند که ما در ذیل پاسخ گفته ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4153 3⃣در کلیپ ٣٤٨ در صدد است القاء کند که قرآن شراب خواری را حرام نکرده است , در حالی که حرمت شراب خواری از مسلمات احکام اسلامی است و تمام آیین های الهی نیز این حرمت را داشته اند , در ذیل بخوانید : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/156 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2390 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4163 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/893 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/713 ❕او در همان کلیپ چرندیاتی پیرامون حرمت تدریجی شراب در قرآن و معاذ الله , شراب خواری علی علیه السلام بیان می کند که در ذیل پاسخش را گفته ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2043 4⃣او در کلیپ ٣٤٤ پیرامون تحریف قرآن و کتاب محدث نوری در مورد تحریف قرآن " فصل الخطاب ... " بحث می کند که ما در ذیل پیرامون آن توضیح داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2934 👌او مدعی می شود که دو سوره نورین و ولایت در قرآن بوده است که حذف شده است , ما در ذیل در این رابطه توضیح داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2211 ❕در ذیل توضیح داده ایم که اگر در روایاتی آمده است که قرآن تحریف شده است , مقصود از آنها چیست : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2933 ❕برخی از روایات هم در صدد تفسیر معنا و مقصود آیات قرآن و به اصطلاح توضیح بیانی است که زئوس بیسواد آنها را حمل بر تحریف لفظی قرآن می کند مانند تحریف در آیه ابلاغ و وضو که در ذیل پیرامون این مساله توضیح داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3652 👌مثلا در آیه وضو : مقصود از " الی المرافق " , برای بیان حد شستن است , و در معنا و طبق توضیح و بیان ائمه ع " الی المرافق " به معنای " من المرافق " است , و این بیان ائمه ع برای توضیح مقصود آیه است , چنان که در ذیل توضیح داده ایم و علامه مجلسی نیز به آن تصریح می کند : " قوله علیه السلام هکذا تنزیلها ای مفادها و معناها بان یکون المراد بلفظه " الی " , " من " 💠مراه العقول ج ١٣ ص ٩٣ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2716
استغفار پیامبر اسلام از گناهش !!!! 🤔 : ❓در آيه ٥٥ از سوره غافر، خطاب به پيامبر اسلام توصيه به توبه و تقاضاى بخشش گناهانش شده است! متن آيه و ترجمه اش چنين است: سوره غافر - آیه ٥٥ : فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ : پس صبر کن(خطاب به محمد) که البته وعده الله حق است و بر گناه خود آمرزش طلب کن و صبح و شام به تسبیح و ذکر و ستایش پروردگار خود بپرداز به این آیه دقت کنید در این آیه خطاب به پیامبر اسلام گفته شده كه از گناه خود توبه کند یعنی از نظر نويسندگان قرآن حتی پیامبر اسلام هم عصمت نداشته است ❗️❗️ 💠💠 👌شما اگر در رابطه با عصمت پیامبر گرامی اسلام قرآن برایت ملاک و معیار است , همین قرآن با صراحت تمام در آیه ابتلاء و تطهیر و اولی الامر , عصمت پیامبر گرامی اسلام ص و امامان ع را به اثبات می رساند که ما در ذیل از این آیات بحث کرده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2994 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4097 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3450 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3814 ❕اگر بخواهیم به آیات دیگری نیز در عصمت پیامبر گرامی اسلام استدلال کنیم , می توان به آیاتی استدلال کرد که دستور به اطاعت از پیامبر گرامی اسلام به صورت مطلق می دهد . خداوند می فرماید : " وَ مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُواْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ انَّ اللَّهَ شَدِيدُ العِقَاب‏ " " آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيرد و اجرا كنيد، و آنچه را از آن نهى كرده خوددارى نماييد، و از مخالفت خدا بپرهيزيد كه خداوند شديد العقاب است. " ( حشر ٧ ) ❕و می فرماید : " مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى‏ فَمَا ارْسَلْنَاكَ عَلَيهِمْ حَفِيظا " " كسى كه از پيامبر اطاعت كند اطاعت خدا كرده و كسى كه سرباز زند، تو در برابر او مسئول نيستى. " ( نساء ٨٠ ) 👌و می فرماید : "فَلَا وَ رَبِّكَ لَايُؤْمِنُونَ حَتَّى‏ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَينَهُم ثُمَّ لَايَجِدوُا فِى أَنَفُسِهِمْ حَرَجاً مِّمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسلِيما " " به پروردگارت سوگند كه آنها مؤمن نخواهند بود مگر اين‏كه تو را در اختلافات خود به داورى مى‏طلبند، و سپس در دل خود از داورى تو احساس ناراحتى نكنند، و كاملًا تسليم باشند. " ( نساء ٦٥ ) ❕طبق اين آيه بايد در برابر اوامر و نواهى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم تسليم مطلق بود تسليم و اطاعت بى‏قيد و شرط، جز در برابر معصوم ممكن نيست؛ زيرا در صورت خطايا ارتكاب گناه يا معصيت نه تنها نبايد تسليم بود، بلكه بايد تذكر داد، يا نهى كرد. 👌بنابراین در مجموع آيات سه گانه فوق يك حقيقت را با عبارات مختلف و متنوع بيان مى‏كند؛ و آن اين‏كه بايد در برابر دستورها، برنامه‏ها و داورى‏هاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به طور كامل تسليم بود، و اين جز با قبول مقام «عصمت» او ممكن نيست. ❕قابل توجه اين‏كه فخر رازى در تفسير خود پیرامون آیه دوم مورد اشاره مى‏گويد: «اين آيه از قوى‏ترين دلايل عصمت پيغمبر اسلام در جميع اوامر و نواهى، و در جميع ابلاغ‏هاى او از سوى خدا است؛ زيرا اگر او در چيزى خطا كند اطاعت او اطاعت خدا نخواهد بود، و نيز واجب است در افعالش نيز معصوم باشد؛ چرا كه خداوند امر به متابعت او- به طور مطلق- كرده است». 📚تفسیر کبیر ج ١٠ ص ١٩٣ ❕همینطور خداوند می فرماید : " براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود، براى آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند، و خدا را بسيار ياد مى‏كنند. " " لَقَد كَانَ لَكُم فِى رَسُولِ اللَّهِ اسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَومَ الآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً " ( احزاب ٢١ ) ❓آيا اقتداى كامل و بى‏قيد و شرط نسبت به كسى بدون داشتن مقام عصمت امكان‏پذير است؛ پس اين دستور، گواه روشنى بر اين حقيقت است كه او بايد معصوم باشد والّا ممكن نبود در همه چيز و براى هر كس و در هر زمان و مكان سرمشق باشد. روى اين جهت آيه فوق از يك نظر هماهنگ با آياتى كه مؤمنان را امر به اطاعت از پيغمبر اكرم بدون قيد و شرط مى‏كند است . ❕باز خداوند می فرماید : " وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى‏ _ انَ هُوَ الَّا وَحْىٌ يُوحى‏ " " او ( پیامبر اسلام ) هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏گويد- آنچه آورده چيزى جز وحى نيست كه به او وحى شده است. " ( نجم ٣ و ٤ ) 👌از اين تعبير به خوبى به دست مى‏آيد كه پیامبر اسلام هرگز دروغ و خلافى نمى‏گويد، و هيچ‏گاه در سخنش مرتكب خطا نمى‏شود، و گمراهى و انحراف در مورد او وجود ندارد مَا ضَلِّ صَاحِبُكُم وَ مَا غَوى‏. 📚پیام قرآن ج ٧ ص ٧٥ به بعد 💠 👇
💠ادامه 👇 ❕و لذا به گفته بعضى از مفسّران از اين آيات به خوبى استفاده مى‏شود كه سنّت پيامبر همانند «وحى منزل» است‏ : " قرطبى در تفسير خود مى‏گويد: وَ فِيهَا ايْضاً دلالَةً عَلَى‏ انَّ السُّنَّةَ كَالْوَحىِ الْمُنْزَلِ فِى الْعَمَلِ " 📚تفسیر قرطبی جلد 17، صفحه 85 👌آیات متعدد دیگری نیز بر عصمت تمام پیامبران الهی و پیامبر اسلام علیهم السلام وجود دارد که استدلال به آنها بحث را به درازا می کشد , جهت آگاهی رجوع کنید به کتاب : 📚منشور جاوید , سبحانی تبریزی , ج ٧ ص ٢٦٥ به بعد _ ج ٣ ص ١٨٩ به بعد ❕در روایات اسلامی نیز تاکید شده است که پیامبر اسلام ص پاک و مبرا از تمام گناهان است . 👌در نقلی خود پیامبر گرامی اسلام فرمود : " من و علي و حسن و حسين و نه نفر از فرزندان حسين عليهم السّلام پاك و معصوم هستيم. " "أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ " 📚کفایه الاثر ص ١٩ _ عیون الاخبار ج ١ ص ٦٤ _ کمال الدین ج ١ ص ٢٨٠ _ اعلام الوری ص ٣٩٦ _ مناقب آل ابی طالب ج ١ ص ٢٩٥ _ کشف الغمه ج ٢ ص ٥٠٩ ❕در نقل دیگری , امام صادق ع پیرامون پیامبر اسلام ص فرمود : " ما كان له ذنب، و لا هم بذنب‏ " " پیامبر هیچگاه گناه نکرد و هیچگاه حتی فکر و تصمیم بر گناه نیز نداشت " 📚تفسیر قمی ج ٢ ص ٣١٤ _ تفسیر الصافی ج ٥ ص٣٧ _ متشابه القرآن , ابن شهر آشوب , ج ٢ ص ١٠ _البرهان فی تفسیر القرآن ج ٥ ص ٨٥ 👌یا در نقل دیگر آمده است که جبرئیل خطاب به پیامبر گرامی ص فرمود : " تو هیچ گناهی نداری تا خداوند بخواهد آن را ببخشد " " قَالَ جَبْرَئِيلُ ع لَيْسَ لَكَ ذَنْبٌ أَنْ يَغْفِرَهَا لَكَ. " 📚تفسیر فرات الکوفی ص ٤١٩ _ بحار الانوار ج ١٧ ص ٩٠ 👌اگر در آیاتی هم گفته شده است که پیامبر اسلام از گناهش استغفار کند , مقصود گناه اصطلاحی به معنای عصیان و مخالفت با امر خداوند نیست , بلکه مقصود همان است که ما از آن تحت عنوان " حسنات الابرار , سیئات المقربین " یاد می کنیم و در ذیل پیرامون آن توضیحات مفصلی دادیم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2913 👌لذا در تفسیر نمونه پیرامون آیه مذکور , می خوانیم : " مسلم است پيامبر بخاطر مقام عصمت مرتكب گناهى نمى‏شد، ولى چنان كه گفته‏ايم اين گونه تعبيرات در قرآن مجيد در مورد پيغمبر اسلام ص و ساير انبياء ع اشاره به گناهان نسبى است، چرا كه گاهى اعمالى كه در مورد افراد عادى عبادت و حسنات است در مورد انبياى بزرگ گناه محسوب مى‏شود چرا كه" حسنات الأبرار سيئات المقربين". ( " کارهای خوب نیکوکاران گناه محسوب می شود بالنسبه به مقربین ") ❕يك لحظه غفلت و حتى يك ترك اولى در مورد آنها سزاوار نيست، و به خاطر مقام والا و سطح عالى معرفتشان بايد از همه اين امور بركنار باشند و هر گاه از آنها سر زند از آن استغفار مى‏كنند. " 📚تفسير نمونه، ج‏ 20، ص: 134 ❕بنابراین استغفار کردن پیامبر اسلام ص به معنای عصیان و گناه ورزی آن بزرگوار نیست , بلکه این استغفار از همان جهتی بوده است که توضیحش گذشت , لذا می بینیم که امام صادق ع فرمود : "إنَّ رَسولَ اللهِ كانَ يتوبُ إلَى اللهِ عزّ وجلّ ويستَغفِرُهُ فى كلِّ يومٍ ولَيلةٍ مِئَةَ مَرَّةٍ مِن غَيرِ ذَنبٍ " "همانا پيامبر خدا همواره توبه مى‏كرد و در هر شبانه‏ روز، صد بار استغفار مى‏كرد، بدون اين كه گناهى داشته باشد. " 📚الكافى، ج 2، ص 450، ح 2؛ معانى الأخبار، ص 384، ح 15؛ تفسير القمّى، ج 2، ص 277. @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
👌پاسخی به زئوس در مورد بینهایت بودن ذات خداوند !!!! ❕زئوس بیسواد و هرزه گو در کلیپ شماره ١٨٠ خودش , تحت عنوان " خدا و بینهایت " مدعی شده است که از نظر فیزیکی , بینهایت وجود ندارد و وقتی ما می گوییم خداوند بی نهایت است , یعنی اصلا وجود ندارد !!!! 👌اگر چه چنین مطالب سبک و سخیفی ارزش پاسخ دادن ندارد , اما باز جهت روشنگری بیشتر , گفتنی است که : ❕وقتی ما می گوییم خداوند بی نهایت است , یعنی او محدودیتی ندارد , علمش محدودیت ندارد و به همه چیز تعلق دارد , قدرتش محدودیت ندارد و شامل همه چیز می شود , حیاتش محدودیت ندارد و ازلی و ابدی است , همینطور سایر صفاتش که بازگشت به همین سه صفت اصلی ذاتی می کند , محدودیتی در آن نیست , چرا که اگر محدودیتی در ذات پاک او باشد , دیگر خدا نیست , از این عدم محدودیت تعبیر می شود به نامتناهی یا بینهایت بودن ذات خداوند , این مطلب روشن است و خدشه بردار نیست . 👌برخی از محققین در این رابطه می نویسند : " نخستين و مهمترين مطلبى كه در باب صفات خدا بايد اثبات گردد تا هم مسأله توحيد مشخص گردد و هم صفات ديگر او همچون علم و قدرت و مانند آن نامتناهى بودن ذات پاك او است، چرا كه اگر اين مطلب به خوبى اثبات و درك شود راه براى اثبات همه صفات جمال و جلال او (صفات ثبوتيه و سلبيه) هموار مى‏گردد. ❕براى اثبات اين معنا كه او يك وجود بى‏انتها است بايد امور زير مورد توجّه قرار گيرد: 🔸1. محدوديّت وجود يعنى آلوده بودن به عدم چرا كه اگر پاى عدم در ميان نباشد محدوديّت مفهومى نخواهد داشت، ما مى‏گوييم عمر فلان كس محدود است يعنى عمر او سرانجام به عدم منتهى مى‏گردد، و آلوده به نيستى است، همچنين درباره محدوديّت قدرت و علم و مانند آن. 🔸2. وجود ضد عدم است، و اگر چيزى ذاتاً مقتضى وجود باشد نمى‏تواند مقتضى عدم گردد. 🔸3. در برهان علّت و معلول اين مطلب ثابت شد كه سلسله زنجير مانند علّت و معلول اين جهان بايد به يك نقطه ثابت و ازلى برسد كه آن را واجب الوجود مى‏ناميم يعنى وجودش از درون ذات او است نه از بيرون بنابراين علّت نخستين جهان ذاتاً اقتضاى وجود دارد , در ذیل در این رابطه توضیح داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/956 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/955 ❕يكبار ديگر اين سه مقدّمه را با دقّت بخوانيد و در آن خوب بينديشيد، با توجّه به اين مقدّمات روشن مى‏شود اگر محدوديتى در ذات واجب الوجود حاصل شود بايد از بيرون وجود او باشد، چرا كه محدوديّت طبق مقدّمات فوق به معناى آلودگى به عدم است، و چيزى كه ذاتش اقتضاى هستى دارد هرگز مقتضى عدم و نيستى نخواهد بود، پس اگر محدوديتى در او باشد بايد يك عامل بيرونى داشته باشد، و لازمه اين سخن آيه است كه او واجب الوجود نباشد، چرا كه از نظر حدّ وجودى خود مخلوق ديگر و معلول ذات ديگرى است. 👌به عبارت ديگر: بدون شك واجب الوجودى داريم (در دو نمایه فوق الذکر این قضیه را اثبات کرده ایم) : ❕حال اگر واجب الوجود نامحدود باشد مدّعاى ما ثابت است، و اگر محدود باشد اين محدوديّت هرگز مقتضاى ذات او نيست، چون ذات او مقتضى وجود است، نه آلودگى به عدم، پس بايد از بيرون بر آن تحميل شده باشد و مفهوم اين سخن آن است كه علّتى در بيرون او وجود دارد و او معلول آن علّت است، در اين صورت واجب الوجود نخواهد بود، نتيجه اين‏ كه او وجودى است نامحدود از هر نظر. " 📚پیام قرآن ج ٣ ص ٢٢١ 💠 ادامه 👇
💠ادامه 👇 ❕یا در کتاب اندیشه های جاوید می خوانیم : ❓پرسش: چرا خداوند داراى وجودى بى نهايت است‌؟ ❕پاسخ: محدود بودن موجود، ملازم با آميختگى او با عدم و نيستى است، كتابى را در نظر بگيريد كه بصورت جيبى يا قطع رقعى چاپ شده است، هر بعدى از ابعاد كتاب را در نظر بگيريد سرانجام به نقطه‌اى مى‌رسد كه در آنجا، وجود كتاب پايان پذيرفته و ديگر از كتاب خبرى نيست. معنى اينكه رشته كوه البرز و يا سبلان با آن بزرگى محدود است، اين است كه در اندازه‌گيرى خود به نقطه‌اى ميرسيم كه در آنجا اثرى از اين دو كوه نيست. از اين بيان مى‌توان نتيجه گرفت كه معنى محدود بودن حادثه‌اى از نظر زمان و يا محدود بودن وجود جسمى از نظر مكان اين است كه وجود و هستى او، آميخته با عدم و نيستى است و محدود بودن و آميختگى با عدم، با هم متلازم و توأم مى‌باشند و لذا تمام پديده‌ها و اجسام كه از نظر زمان و مكان محدود هستند وجود و هستى آنها با عدم و نيستى آميخته است و صحيح است كه بگوييم فلان حادثه در فلان زمان تحقّّق نيافته است و يا فلان جسم در فلان مكان نيست. روى اين لحاظ نمى توان خدا را محدود فرض كرد و تصور نمود، زيرا لازمه محدود بودن، آميختگى وجود او با عدمها و نيستى‌هاست، موجودى كه با عدم آميخته باشد، موجود باطلى خواهد بود، كه شايستگى مقام حق مطلق را كه بايد صد در صد حق باشد نخواهد داشت و شعار عقل و قرآن درباره خدا اين چنين است. «ذٰلِكَ بِأَنَّ اللّٰهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ مٰا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبٰاطِلُ‌...». «خدا است حق و پايدار و استوار، و آنچه غير او مى‌خوانند باطل و پوچ است». ( حج ٦٢ ) 📚اندیشه های جاوید ج ١ ص ٢٨ 👌بنابراین بینهایت بودن خداوند یعنی نامحدود بودن ذات و اوصافش , چنان که در روایات اسلامی نیز به این معنا تاکید شده است . ❕در روايتى از امام سجاد عليه السلام نقل شده است فرمود: «انَّ اللَّهَ لا يُوْصَفُ بِمَحْدُودِيَّةٍ عَظُمَ رَبُّنا عَنِ الصِّفَةِ وَ كَيْفَ يُوْصَفُ بِمَحْدُودِيَّةٍ مَنْ لا يُحَدُّ» " «خداوند به هيچ محدوديّتى توصيف نمى‏شود (و ذات پاكش هيچ حدّى را نمى‏پذيرد) او برتر از چنين توصيفى است، و چگونه ممكن است كسى كه هيچ حدّى ندارد توصيف به محدوديّت گردد». " 📚الکافی ج ١ ص ١٠٠ ❕در حديث ديگرى از امام على بن موسى الرضا عليه السلام مى‏خوانيم: «هُوَ أَجَلُّ مِنْ انْ تُدْرِكَهُ الْأَبْصارُ أوْ يُحِيطَ بِهِ وَهْمٌ أَوْ يَضْبِطَهُ عَقْلٌ» " او برتر از آن است كه چشم‏ها او را ببيند و انديشه به او احاطه كند و عقل او را تحت قيد و شرطى درآورد». " ❓سؤال كننده‏اى پرسيد: پس حدّ او را براى من بيان فرما امام عليه السلام فرمود: «انَّهُ لا يُحَدُّ، قالَ: لِمَ؟ قالَ عليه السلام: لِانَّ كُلَّ مَحْدُوْدٍ مُتَناهٍ الى‏ حَدٍّ، فَاذا احْتَمَلَ التَّحْديدَ احْتَمَلَ الزِّيادَةَ، وَ اذا احْتَمَلَ الزِّيادَةَ، وَ احْتَمَلَ النُّقْصانَ، فَهُوَ غَيْرُ مَحْدُوْدٍ، وَ لا مُتَزائِدٍ وَ لا مُتَجَزٍّ وَ لا مُ‏تَوَهَّمٍ» : " خداوند حدی ندارد , زيرا هر محدودى بالاخره متناهى به حدّى است، بنابراين اگر وجودش حدّى را بپذيرد قابل زيادى است، و اگر قابل زيادى بود قابل نقصان است (و اگر قابل زيادى و نقصان باشد ممكن الوجود خواهد بود) بنابراين او نامحدود است نه زيادتى را مى‏پذيرد، نه تجزيه مى‏شود، و نه در وهم‏ مى‏گنجد» 📚بحارالانوار، جلد 3، صفحه 15، حديث 1 ❕علی علیه السلام فرمود : " مشمول هيچ حدّی نمى‏شود و با شماره و عدد به حساب در نمى‏آيد، بلكه اقرارها خود را محدود مى‏سازند و ابزارها به چيزهاى همانند خود اشاره مى‏كنند. " "لا يُشمَلُ بِحَدٍّ، ولا يُحسَبُ بِعَدٍّ، وإنَّما تَحُدُّ الأدَواتُ أنفُسَها، وتُشيرُ الآلاتُ إلى‏ نَظائرِها." 📚نهج البلاغه خطبه ١٨٦ 👌و فرمود : " براى اشياء، در همان هنگامِ آفريدنشان، حدّ و مرز قرار داد تا خود را از همانندى با آنها متمايز سازد. وَهمها نتوانند او را با حدود و حركات و اندامها و ابزارها اندازه‏گيرى و متمايز كنند ... او برتر است از آنچه كه حد گزاران به وى نسبت مى‏دهند؛ از قبيل ويژگيهاى وزن و اندازه و پايانهاى دور و اطرافها و آماده‏كردن سكونتگاهها و جاى گرفتن در مكانها؛ زيرا حدّ و مرز براى آفريدگان او قرار داده شده و به غيرِ او نسبت داده مى‏شود. " " حَدَّ الأشياءَ عِندَ خَلقِهِ لَها، إبانَةً لَهُ مِن شَبَهِها، لا تُقَدِّرُهُ الأوهامُ بِالحُدودِ والحَرَكاتِ، ولا بِالجَوارِحِ والأدَواتِ ... تعالى‏ عَمّا يَنحَلُهُ المُحَدِّدونَ مِن صِفاتِ الأقدارِ ونِهاياتِ الأقطارِ، وتَأثُّلِ المَساكِنِ، وتَمَكُّنِ الأماكِنِ، فالحَدُّ لِخَلقِهِ مَضروبٌ، وإلى‏ غَيرِهِ مَنسوب‏ " 📚نهج البلاغه خطبه ١٦٣ @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
بیزاری جستن از دشمنان اهلبیت ع در کلام رهبری و مقدس اردبیلی !!!! 🤔 : ❓خامنه اى: شيعه كنونى توسط انگليس تاسيس و حمايت ميشود ‼️ مقدس اردبیلی در ص ١٠٢٨ از جلد اول كتاب بسيار معروف خود به نام حديقة الشيعة در مورد علائم شيعه بودن در ادامه بيان نظر ابن حجر كه عدم فحاشى به ابوبكر را از علائم شيعه بودن ميناميد، ميگويد: وى ندانسته است كه علامت شيعه بودن، فحاشى كردن به ابوبكر و عثمان و باقى مخالفان اهل بيت است. خوب با استناد به ادعاى اين عالم نامدار شيعى هركسى به ابوبكر و عثمان و عمر فحاشى نكند، شيعه محسوب نميشود. ▪️اعتراف جالب خامنه اى؛ سيد على خامنه اى، ادعا ميكند كه هركسى كه به بزرگان اهل سنت(ابوبكر، عمر و عثمان) توهين كند در واقع شيعه انگليسى است( ویدیوی بالا ) ▪️ادمين: اين اعتراف خامنه اى تقريبا شامل اكثريت شيعيان ميشود و تلويحا اعتراف ميكند كه شيعه كنونى توسط انگليس تاسيس شده است ❗️❗️❗️ 💠💠 👌کلام مرحوم مقدس اردبیلی صراحت دارد در لزوم بیزاری جستن از دشمنان اهلبیت علیهم السلام , بر پایه همین مساله می گوید : " علماى سنى كتابها در تعريف و مدح شيعه اثنى‏عشريه نوشته‏اند و ابن حجر در كتاب خود احاديث و اخبار در تعريف شيعه ذكر كرده و در آن مبالغه نموده اما در آخر مى‏گويد كه علامت شيعه آن است كه سب ابى بكر نكند و ندانسته كه علامت شيعه آن است كه سب ابى بكر و عثمان بلكه سب جميع مخالفان اهل بيت نمايند و از همه ايشان👈 بيزار باشند 👉حتى مبتدعه كه طريقه ايشان را پيش گرفته باشد 👈از او نيز بيزار باشند "👉 📚حديقة الشيعة، ج‏ 2، ص: 1027 👌می بینیم که کلام مقدس اردبیلی ناظر است به بیزاری و برائت و تبری جستن از دشمنان اهلبیت علیهم السلام که روشن است یک مصداق بیزاری جستن , لعن کردن است . ❗️رهبر انقلاب نیز برائت و بیزاری جستن از دشمنان اهلبیت علیهم السلام را از مسائل اساسی در دین می داند که اگر کسی برائت و بیزاری نجوید , دین ندارد , بنابراین ضدیتی بین کلام رهبری و مرحوم مقدس اردبیلی در این زمینه نیست . 👌رهبری در این رابطه می گوید : " البتّه این نکته را فقط اینجا عرض کنم که کینه‌ی شیطانها و شیطان‌صفت‌ها را مردم باید از دل خودشان هیچوقت بیرون نکنند. نگویید «گذشت، تمام شد، دیگر چه لزومى دارد به یادمان بیاوریم»؛ نه، دین ما این است: هَلِ الدّینُ اِلَّا الحُبُّ وَ البُغض؟ دین عبارت است از محبّت و کینه؛ محبّت به خوبان، محبّت به خوبی‌ها، محبّت به مظلومان، محبّت به انسانهایى که مورد جفاى شیطانها قرار گرفته‌اند، این یک طرف؛ یک طرف [هم] بغض و کینه‌ی نسبت به شیطانها، نسبت به موجودات پلید، نسبت به پلیدی‌ها، نسبت به کسانى که انسان و انسانیّت و خدا برایشان حرف مفت است؛ کینه و بغض هم جزو دین است. تولّىٰ و تبرّىٰ جزو فروع دین ‌-و به قول بعضى از علما جزو اصول دین- است. ( ٤ ) . فراموش نکنید زشت‌صورتىِ دشمنهاى خدا و خلق را. " ۴) تولّىٰ: محبّت و مودّت اهل بیت (علیهم السّلام) و قبول امامت و ولایت آنان.    تبرّىٰ: بیزارى جستن از دشمنان خدا " 🌐https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2171 ❗️یا رهبری در جای دیگر می گوید : " تشیع، آیین محبت است. خصوصیت محبت، خصوصیت تشیع است. کمتر مکتب و مسلک و دین و آیین و طریقه‌یی مثل تشیع، با محبت سر و کار داشته است. علت این هم که چنین فکری تا امروز مانده - در حالی که این‌همه با آن مخالفت کرده‌اند - این است که ریشه در زلال محبت داشته و دین👈 تولّی و تبرّی و آیین دوست داشتن و دشمن داشتن است 👉و عاطفه در آن، با فکر هماهنگ و همدوش است. چیزهای خیلی مهمی است. اصل خیلی سحرآمیز و عجیبی است. " 🌐https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2408 👌بنابراین هم مرحوم مقدس اردبیلی معتقد است که تبری از دشمنان اهلبیت علیهم السلام ( که یک مصداقش لعن آنان است ) , لازم است و هم رهبری چنین تبری جستنی را از مسائل اساسی دین می داند و ضدیتی میان کلام آن دو نیست . 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 ❗️آنچه که رهبری در کلیپ مورد استناد ملحد به آن تصریح می کند , ممنوعیت بیزاری جستن علنی در رادیو و تلویزیون است که موجب تحریک مخالفان شیعه در کشتار شیعه می شود , رهبری چنین بیزاری جستنی را صحیح نمی داند , چنان که امامان علیهم السلام نیز به همین نکته تاکید داشتند که بیزاری جستن نباید موجب شود که دشمنان تحریک شده و شیعیان را بکشند , در ذیل بخوانید : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/651 👌متن کلام رهبری که معاند به آن استناد کرد , چنین است : " البتّه، از این طرف هم بایستی احساسات آنها را تحریک نکنند. یک عدّه‌ای خیال میکنند اثبات تشیّع به این است که انسان به بزرگان مورد اعتقاد اهل سنّت و دیگران بنا کند مدام بدوبیراه گفتن؛ نه، این خلاف سیره‌ی ائمّه است. 👈اینکه شما می‌بینید رادیوها یا تلویزیون‌هایی در دنیای اسلام به وجود می‌آید که کار آنها این است که به‌عنوان شیعه و به نام شیعه، به بزرگان مورد اعتقاد بقیّه‌ی فِرق اسلامی بدگویی کنند، این معلوم است که بودجه‌اش بودجه‌ی خزانه‌داری انگلیس است؛ این بودجه‌اش بودجه‌ی انگلیس [است‌]، این شیعه‌ی انگلیسی است. 👉هیچ‌کس خیال نکند که گسترش شیعه و اعتقاد تشیّع و استحکام ایمان شیعی به این بدوبیراه گفتن و به این [طرز] حرف زدن است؛ نخیر؛ اینها عکس عمل میکند. وقتی شما بدوبیراه گفتید، دُور او یک حصاری کشیده میشود از عصبانیّت، از احساسات، و دیگر حرف حق هم برایش قابل تحمّل نیست. ما حرف حسابی خیلی داریم، حرف منطقی خیلی داریم، حرفهایی که هرکسی که صاحب فکر است اگر بشنود، آنها را قبول میکند، خیلی‌ [از این حرفها] داریم؛ بگذارید این حرفها شنیده بشود، بگذارید این حرفها امکان نفوذ در دلهای طرف مقابل را پیدا کند. وقتی شما فحش دادی، وقتی بدوبیراه گفتی، یک سدّی کشیده میشود و این حرف اصلاً شنیده نمیشود، گوش نمیکنند؛ آن‌وقت گروه‌های خبیث و وابسته و مزدور و پول‌بگیر از آمریکا و سیا ... -مثل داعش و جبهةالنّصره و امثال اینها- با استفاده‌ی از یک مشت آدمهای عامیِ نادانِ غافل، این اوضاع را به راه می‌اندازند که ملاحظه کردید در عراق و در سوریه و در جاهای دیگر به راه انداختند؛ این کارِ دشمن است. دشمن، منتظر فرصت است؛ دشمن از هر فرصتی استفاده میکند. ما حرف حق داریم، حرف منطقی داریم، حرف محکم داریم؛ یک نمونه‌ی کوچکش این بود که من امروز به شما عرض کردم. " 🌐https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=34429 ❗️بنابراین ضدیتی میان کلام رهبری و مرحوم مقدس اردبیلی نیست , هر دو بر لزوم بیزاری جستن تاکید دارند , تنها کلام رهبری این اضافه را دارد که بیزاری جستن نباید سبب تحریک مخالفان شود , چنان که امامان علیهم السلام هم به این نکته تصریح می کردند که در نمایه فوق الذکر توضیح دادیم . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
اختلاف شیعه در هنگامه ظهور امام مهدی ع !!!! 🤔 : ❓شيخ کلینی : امام صادق گفت : خير و صلاح شیعه، و لایق آنها این است که باهم بجنگند و یکدیگر را کذّاب بنامند و به همدیگر تف کنند ‼️ 📝 عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ : كَيْفَ أَنْتَ إِذَا وَقَعَتِ الْبَطْشَةُ بَيْنَ الْمَسْجِدَيْنِ فَيَأْرِزُ الْعِلْمُ كَمَا تَأْرِزُ الْحَيَّةُ فِي جُحْرِهَا وَاخْتَلَفَتِ الشِّيعَةُ وَسَمَّى بَعْضُهُمْ بَعْضاً كَذَّابِينَ وَتَفَلَ بَعْضُهُمْ فِي وُجُوهِ بَعْضٍ؟! قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا عِنْدَ ذَلِكَ مِنْ خَيْرٍ. فَقَالَ لِي : الْخَيْرُ كُلُّهُ عِنْدَ ذَلِكَ، ثَلَاثاً. ✍🏻 ابان بن تغلب مى‌گويد : امام صادق گفت : چطور هستى وقتى كه ميان دو مسجد، حمله سختى واقع شود و علم مانند مارى در سوراخ خود رود و شيعیان اختلاف كنند و يكديگر را کذّاب و دروغگو بدانند و به روى همدیگر تُف بيندازند؟ گفتم : قطعاً در اين وقت، خيرى نيست. امام سه‌بار فرمود : اتفاقا کلّ خیر، در همين وقت است. 📚 اصول کافی 349/1 🔆 قضاوت با خوانندگان 🔆 💠💠 👌متاسفانه وهابی نسبت به زمان تحقق مفاد روایت بی توجه و جاهل است . ❕روایت فوق برای بیان نشانه های غیر حتمی ظهور امام مهدی علیه السلام صادر شده است که بیان می دارد یکی از این نشانه ها اختلاف شیعه است و مقصود از خیری که در پی این اختلافات واقع می شود که امام ع در روایت فوق به آن تصریح می کند , همان ظهور قائم ع است : " فالخير هو ظهور القائم عليه السلام‏ " 📚مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏4، ص: 51 ❕لذا می بینیم که در روایات دیگری بالخصوص تصریح شده است که مقصود از " خیر " در هنگام اختلافات همان " ظهور و فرج " امام مهدی علیه السلام است . 👌نعمانى با سندش به نقل از عبد الكريم می آورد : "نزد امام صادق عليه السلام از قائم عليه السلام ياد شد. ❕فرمود: «كِى چنين مى‏شود، در حالى كه روزگار، هنوز نچرخيده، تا اين كه گفته شود: او مرده يا هلاك شده و معلوم نيست به كجا رفته است». گفتم: مقصود از چرخش روزگار چيست؟ فرمود: «اختلاف درونىِ شيعه» " " ذُكِرَ عِندَ أبي عَبدِ اللَّهِ عليه السلام القائِمُ، فَقالَ: انّى‏ يَكونُ ذلِكَ ولَم يَستَدِرِ الفَلَكُ حَتّى‏ يُقالَ: ماتَ أو هَلَكَ، في أيِّ وادٍ سَلَكَ. فقُلتُ: ومَا استِدارَةُ الفَلَكِ؟ فَقالَ: اختِلافُ الشّيعَةِ بَينَهُم. " 📚الغيبة، نعمانى: ص 157 ح 20، بحار الأنوار: ج 52 ص 227 ح 91. ❕در نقل دیگر , ابان بن تغلب می گوید : "امام صادق عليه السلام فرمود: «شما چگونه هستيد هنگامى كه ميان [اهل‏] دو مسجد درگيرى پيش مى‏آيد و علم در آن فرو كشيده مى‏شود، آن گونه كه مار در لانه خود، فرو مى‏رود و شيعيان در درون خود، اختلاف مى‏كنند و يكديگر را دروغگو مى‏نامند و به صورت هم آب دهان مى‏اندازند؟». ❕گفتم: در اين روزگار، خيرى نيست. 👌امام عليه السلام سه بار فرمود: «همه خير، در اين روزگار است» و مقصود ايشان، نزديك شدن فَرَج [امام عصر عليه السلام‏] بود. " "كَيفَ أنتُم إذا وَقَعَتِ السَّبطَةُ بَينَ المَسجِدَينِ، فَيَأرِزُ العِلمُ فيها كَما تَأرِزُ الحَيَّةُ في جُحرِها، وَاختَلَفَتِ الشّيعَةُ بَينَهُم وَسمّى‏ بَعضُهُم بَعضاً كَذّابينَ، ويَتفُلُ بَعضُهُم‏ في وُجوهِ بَعضٍ؟ فقُلتُ: ما عِندَ ذلِكَ مِن خَيرٍ، قالَ: الخَيرُ كُلُّهُ عِندَ ذلِكَ- يَقولُهُ ثَلاثاً- يُريدُ قُربَ الفَرَجِ. " 📚الغيبة، نعمانى: ص 159 ح 7، بحار الأنوار: ج 52 ص 134 ❕مالك بن ضمره می گوید : " اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: «اى مالك بن ضمره! تو چگونه‏اى هنگامى كه شيعه اين گونه با هم درگير شوند؟» و انگشتانش را در هم فرو بُرد. گفتم: اى امير مؤمنان! در اين روزگار، خيرى نيست. ❕فرمود: «همه خير، در اين روزگار است. اى مالك! آن زمان، قائم ما، قيام مى‏كند و هفتاد مرد را كه بر خدا و پيامبرش دروغ مى‏بندند، جلو مى‏اندازد و مى‏كُشد و همه شيعيان را بر يك امر يگانه، گرد هم مى‏آورد». " " يا مالِكَ بنَ ضَمرَةَ، كَيفَ أنتَ إذَا اختَلَفَتِ الشّيعَةُ هكَذا؟- وشَبَّكَ أصابِعَهُ وأَدخَلَ بَعضَها في بَعضٍ- فَقُلتُ: يا أميرَ المُؤمِنينَ، ما عِندَ ذلِكَ مِن خَيرٍ. قالَ: الخَيرُ كُلُّهُ عِندَ ذلِكَ، يا مالِكُ عِندَ ذلِكَ يَقومُ قائِمُنا فَيُقَدِّمُ سَبعينَ رَجُلًا يَكذِبونَ عَلَى اللَّهِ وعَلى‏ رَسولِهِ صلى الله عليه و آله فَيَقتُلُهُم، ثُمَّ يَجمَعُهُمُ اللَّهُ عَلى‏ أمرٍ واحِدٍ. " 📚الغيبة، نعمانى: ص 206 ح 11، بحار الأنوار: ج 52 ص 115 ح 34 👌البته چنان که گفتیم , نشانه فوق غیر حتمی بوده و امکان عدم تحقق و حصول بداء در آن است , چنان که در ذیل در مورد نشانه های غیر حتمی ظهور توضیح داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1038 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
بررسی نامه پیامبر اسلام ص به خسرو پرویز در تاریخ یعقوبی !!! 🤔 : ❓در خصوص پاسخ شما در خصوص پاره کردن نامه پیامبر توسط خسرو پرویز بعضی ادعا میکنند که در تاریخ یعقوبی که یک تاریخ شیعی و متقدم بر تاریخ طبری و سایر کتب تاریخی است آماده است که خسرو پرویز نامه پیامبر را پاره نکرد لطفا در این خصوص توضیح دهید ❕❕ 💠💠 1⃣اولا : این ادعا که یعقوبی شیعه بوده است , صحیح نیست , ما در ذیل سنی بودن او را ثابت کرده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3883 2⃣ثانیا : یعقوبی نیز نقل می کند که خسرو پرویز نامه پیامبر گرامی اسلام ص را پاره کرد !!!! ❕او می نویسد : " گفته شده كه چون نامه به خسرو رسيد و ارشى از چرم بود ... آن را پاره پاره كرد پس رسول خدا گفت: يمزق الله ملكهم كل ممزق،" خدا پادشاهيشان را بمنتهاى پراكندگى، پراكنده سازد." 📚ترجمه تاریخ یعقوبی , ج ١ ص ٤٤٣ 3⃣ ثالثا : بله یعقوبی نقلی می آورد که خسرو پرویز نامه پیامبر اسلام ص را پاره نکرد , اما در همان نقل است که او به پیامبر ص ایمان هم نیاورد و قصد ظاهر سازی داشت تا در فرصت مناسب به پیامبر گرامی ص ضربه بزند که پیامبر گرامی ص متوجه دسیسه او شد !!!! ❕او نقل می کند : " رسول خدا نزد پادشاهان فرستاد و آنان را با سلام دعوت نمود، پس عبد الله بن حذافه سهمى را نزد خسرو فرستاد و باو نوشت: بسم الله الرحمن الرحيم من محمد رسول الله الى كسرى عظيم فارس، سلام على من اتبع الهدى و آمن بالله و رسوله و شهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و ان محمدا عبده و رسوله الى الناس كافة" لينذر من كان حيا و يحق القول على الكافرين " فاسلم تسلم فان ابيت فان عليك اثم المجوس،" بنام خداى بخشنده مهربان، از محمد فرستاده خدا به خسرو بزرگ ايران، سلام بر كسى كه راهنمايى را پيروى كند و بخدا و رسولش ايمان آورد و گواهى دهد كه معبودى جز خداى يگانه و بى‏انباز نيست و اينكه محمد بنده و فرستاده او به همه مردم است، تا هر كه را زنده باشد بيم دهد و گفتار بر كافران واجب آيد، پس اسلام آور تا سالم بمانى و اگر سرباز زدى همانا گناهان مجوس بر تو است." ❕و خسرو بدو نامه‏اى نگاشت و آن را ميان دو پاره حرير نهاد و در ميان آن دو مشكى گذاشت، پس چون فرستاده آن را به پيامبر داد، آن را گشود و مشتى از مشك برداشت و بوييد و به ياران خويش هم داد و گفت: لا حاجة لنا فى هذا الحرير ليس من لباسنا،" ما را در اين حرير نيازى نه و از پوشاك ما نيست." و گفت: لتدخلن فى امرى او لاتينك بنفسى و من معى و امر الله اسرع من ذلك، فاما كتابك فانا اعلم به منك فيه كذا و كذا،" بايد البته بدين من درآيى يا خودم و يارانم بر سرت خواهيم آمد و امر خدا از آن شتابنده‏تر است، اما نامه‏ات، پس من از خودت بان داناترم و در آن چنين و چنان است." ❕و آن را نگشود و نخواند و فرستاده نزد خسرو بازگشت و بدو گزارش داد. " 📚ترجمه تاریخ یعقوبی ج ١ ص ٤٤٢ ❕بنابراین این نقل نمی تواند ادعای برخی را ثابت کند که خسرو پرویز بدون قصد و غرض با پیامبر اسلام برخورد کرد و حتی قصد ایمان آوردن به پیامبر اسلام را هم داشت و پیامبر هم از او استقبال کرد !!!! 👌البته این نقل یعقوبی دو اشکال اساسی دارد : 🔸١ _ هم بر خلاف نقل دیگر خودش است که تصریح دارد که خسرو پرویز نامه پیامبر اسلام ص را پاره کرد . 🔸٢ _ هم بر خلاف نصوص متواتر و یقینی تاریخی اعم از تاریخ اسلام و تاریخ ایران است که تصریح دارند : خسرو پرویز نامه پیامبر را پاره کرد و قصد کشتن پیامبر را داشت , بنابراین این نقل , یک نقل شاذ در برابر نصوص متواتر و مشهور و یقینی محسوب می شود که روشن است هیچ کس نقل متواتر و یقینی را به خاطر یک نقل شاذ ترک نمی کند , در ذیل بیشتر بخوانید : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4479 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
سلسله پستهای پاسخ به زئوس : 👌او در دو کلیپ ٣٤٣ و ٣٤٢ : تحت عنوان خلافت علی علیه السلام , نکات بی ربط و دروغی مطرح کرده است که ذیلا بررسی می شود : 1⃣می گوید پیامبر اسلام ص نصی بر امامت علی ع وارد نکرده است , این سخن او کذب و خلاف هزاران نص فریقین است که در ذیل این نصوص را مفصلا بررسی کرده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4116 2⃣او در فرازی دیگر و بی ربط با موضوعش اشکال می کند که چرا زنان پیامبر حق نداشتند که پس از پیامبر ازدواج کنند , در ذیل پاسخش را داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1159 3⃣می گوید مسلمین بر خلافت ابوبکر اجماع کردند که این سخنش هم کذب و دروغ است , در ذیل بخوانید : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4135 4⃣در فرازی دیگر در مورد مصحف عثمانی نکاتی را مطرح می کند که ما در ذیل پیرامون آن توضیحاتی داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2349 5⃣او می گوید علی ع بر پایه منافع شخصی افرادی را از بیت المال محروم کرد و موجب ایجاد جنگ جمل و صفین شد , در ذیل پاسخ این ادعایش را هم داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/466 6⃣او در مورد کشته شدن چرندیاتی می گوید که مثلا علی ع دستور به قتل عثمان داده بود و .... که ما در دو نمایه ذیل نصوص تاریخی را آورده ایم که عثمان به خاطر بی کفایتی خودش , توسط صحابه پیامبر کشته شد و علی ع هم به قتل عثمان فرمان نداده بود : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2832 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3112 7⃣او باز در دروغی دیگر مدعی می شود که علی ع دستور داد که ابن ملجم را مثله کنند و حسنین ع هم ابن ملجم را آتش زدند , در ذیل پاسخ این دروغگویی اش را داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2720 8⃣او در کلیپ ٣٤٠ نیز مطالب بی ربطی با موضوع کلیپش مطرح می کند , مثلا بحث جزیه اسلامی را مطرح می کند که مسلمین با قانون جزیه به زور دیگران را مسلمان می کردند , در رابطه با شبهاتش پیرامون جزیه در نمایه های ذیل مفصل پاسخ داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/441 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/777 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1377 9⃣او در ادامه همان کلیپ , اسلام و تشیع ایرانیان را جبری و زوری می داند که در ذیل در این رابطه نیز توضیح داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2734 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3012 🔟او در کلیپ ٣٣٩ در صدد است که اثبات کند که زکریای رازی ملحد و کافر بوده است که در این ادعایش هم صادق نیست , دوستان ما در سایت اسلام کوئست در این رابطه و اسلام زکریای رازی تحقیق مفصلی کرده اند که جهت آگاهی نمایه ذیل را مطالعه فرمائید : 🌐https://www.islamquest.net/fa/archive/fa52964 1⃣1⃣او در همان کلیپ مدعی می شود که علمای اسلام , مسلمین را از تعقل در اصول دین و خداوند نهی می کنند , که این سخنش هم دروغ و کذب است , در ذیل توضیح داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3314 2⃣1⃣یا می گوید مذهب همواره موجب جنگ و نزاع در میان بشر بوده است , در ذیل پاسخش را داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3455 3⃣1⃣یا می گوید قرآن بیان کننده اسطوره های پیشینیان است و در خود قرآن هم این نکته آمده است که در ذیل پاسخش را داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3277 4⃣1⃣در رابطه با هماوردی با قرآن و پاسخ به تحدی قرآن در این رابطه نیز در ذیل بحثهای مفصلی داشته ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2186 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3091 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
فلسفه تغییرات هلال ماه و پاسخ خداوند در این رابطه !!!! 🤔پرسش : ❓ الله میگوید خالق دو تریلیون کهکشان عالم هستی است ببینیم نظر او در مورد حالات قمر زمین چیست!⬇️ سوره بقره 1: 189 : "در باره هلالهای ماه می پرسند ، بگو : برای آن است که مردم وقت ، کارهای خويش و زمان حج را بشناسند و پسنديده نيست که از پشت خانه هابه آنها داخل شويد ، پسنديده آن است که پروا کنيد و از درها به خانه هادرآييد و از خدا بترسيد تا رستگار شويد. " هلال های ماه برای این است که ما وقت کارها را بشناسیم؟؟ زمان حج را بدانیم؟ و البته از پشت بام وارد خانه ها نشویم و از در وارد شویم !!!!!! و دیگر هیییییچ ❗️❗️❗️ 💠💠 👌متاسفانه معاند بدون توجه به معنا و مفهوم آیه اشکال تراشی کرده و سطح درک و فهم خود را به ما نشان داده است !!!! ❕استناد معاند به آیه شریفه ذیل است که می فرماید : " يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَواقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى‏ وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ " " در باره" هلالهاى ماه" از تو سؤال مى‏كنند، بگو:" آنها، بيان اوقات (و تقويم طبيعى) براى (نظام زندگى) مردم و (تعيين وقت) حج است". و (آن چنان كه در جاهليت مرسوم بود كه به هنگام حج، كه جامه احرام مى‏پوشيدند، از در خانه وارد نمى‏شدند، و از نقب پشت خانه وارد مى‏شدند، نكنيد!) كار نيك، آن نيست كه از پشت خانه‏ها وارد شويد، بلكه نيكى اين است كه پرهيزگار باشيد! و از در خانه‏ها وارد شويد و تقوا پيشه كنيد، تا رستگار گرديد " ( بقره ١٨٩ ) ❕" در رابطه با شان نزول آیه شریفه , در حديثى مى‏خوانيم كه معاذ بن جبل خدمت پيغمبر اكرم ص رسيد و گفت بسيار از ما سؤال مى‏كنند كه اين هلال ماه چيست؟ و چه فايده دارد (چرا ماه تدريجا به صورت بدر كامل در مى‏آيد و باز به حالت اول بر مى‏گردد) خداوند آيه فوق را نازل فرمود و به آنان پاسخ گفت. " ❕در روايت ديگرى آمده است كه جمعى از يهود از رسول خدا ص پرسيدند هلال ماه براى چيست؟ و چه فايده دارد آيه فوق نازل شد و فوايد مادى و معنوى آن را در نظام زندگى انسانها بيان كرد. " 📚شان نزول آيات قرآن، ص: 51 ( به نقل از «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث؛ «بحار الانوار»، ج 55، ص 118؛ «بحر المحيط»، ج 2، ص 229، ذيل آيه مورد بحث؛ «تفسير رازى»، ج 5، ص 280، ذيل آيه مورد بحث؛ «تفسير آلوسى»، ج 2، ص 71، ذيل آيه مورد بحث ) ❕همانطور كه در شان نزول آمده است گروهى در مورد هلال ماه از پيغمبر اسلام ص پرسشهايى داشتند و از علت و نتايجى كه اين موضوع در بر دارد , جویا می شدند که قرآن سوال و پاسخ را به صورت فوق منعکس کرده است . 📚تفسیر نمونه ج ٢ ص ٩ 👌مى‏دانيم كره ماه از خود نورى ندارد، بلكه از خورشيد نور مى‏گيرد. و لذا نيمه ماه كه به سمت خورشيد است نورانى، و نيمه ديگر آن تاريك است. ❕كره ماه در مدّت يك ماه (سى روز) يك بار به دور خود مى‏چرخد، ولذا در ابتدا قسمت باريكى از ماه روشن است و به تدريج بر قسمت روشن ماه افزوده مى‏گردد، و اين مطلب تا نيمه ماه ادامه دارد كه در آن زمان تمامى ماه روشن مى‏شود. و پس از آن، تدريجاً روشنى ماه تحليل مى‏رود و كم مى‏شود. نتيجه اين كه علّت تغيراتى كه در سطح كره ماه به چشم مى‏خورد دَوَران ماه بر گرد خويش در طول يك ماه است. 👌خداوند متعال در پاسخ سؤال از هلال ماه، مى‏فرمايد: ماه يك تقويم طبيعى براى زندگى انسانهاست كه در دل آسمان نهاده شده، تا هر كس در هر نقطه‏اى از زمين و با هر ميزان سواد و علم و دانايى، با استفاده از اين تقويم طبيعى به زندگى خود نظم دهد. ❕هر چند تقويم شمسى نيز اين هدف را تأمين مى‏كند ولى همگانى نيست، و با نگاه به آسمان نمى‏توان پى برد كه در چه روزى از ماه به سر مى‏بريم، امّا اين كار با نگاه به قسمت پر و خالى ماه امكان‏پذير است. 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 👌اين تقويم طبيعى براى دو هدف مهم آفريده شده است: 🔸1- نظم‏وبرنامه در زندگى؛ چرا كه زندگى بدون نظم مايه بدبختى وشكست است، خداوند ماه را آفريد تا انسانها با نظم و برنامه خاصّى به سراغ كارهايشان بروند. 🔸2- عبادات دينى نيز مطابق اين تقويم انجام مى‏پذيرد. با طلوع ماه، اوّل ماه قمرى آغاز مى‏شود و در ماه رمضان مردم روزه مى‏گيرند. با طلوع ماهِ شوال، ماه رمضان پايان مى‏پذيرد و عيد فطر از راه مى‏رسد، كه در اين روز روزه گرفتن حرام مى‏باشد. با گذشتن نُه روز از ماه ذى‏الحجه حجّاج به عرفات مى‏روند، و در روز دهم به سمت منى‏ حركت كرده، و اعمال مخصوص منى را بجا مى‏آورند. و پس از سپرى شدن دوازده روز از ذى‏الحجّه از منى به مكّه باز گشته، اعمال مكّه را بجا مى‏آورند. ❕خلاصه اين كه هلال ماه هم به زندگى طبيعى و عادى ما نظم مى‏بخشد، و هم با استفاده از اين تقويم طبيعى اعمال و عباداتمان را بجا مى‏آوريم. 📚از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله)، ص: 20 ❕بنابراین خداوند فلسفه تغییرات هلال را حاكم كردن نظم در مسائل عادى زندگى و نيز مسائل عبادى نظير حج و روزه و مانند آن بيان داشته است. 👌جالب اين كه در ذيل آيه شريفه به نكته‏اى اشاره مى‏كند كه نمونه‏اى از بى‏نظمى مردم عصر جاهليّت است. توجّه كنيد: ❕" در عصر جاهليّت آثارى از حجّ ابراهيمى وجود داشت، ولى آميخته با انواع و اقسام خرافات بود، از جمله اين خرافات همان چيزى است كه در ذيل آيه مورد بحث بدان اشاره شده و آن اين كه: وقتى لباس احرام مى‏پوشيدند و محرم مى‏شدند از در خانه وارد خانه نمى‏شدند، بلكه همانند حيوانات از پشت خانه سوراخى ايجاد كرده، و نقبى مى‏زدند و وارد خانه مى‏شدند. " " كان المحرمون لا يدخلون بيوتهم من أبوابها، و لكن كانوا ينقبون « في ظهور بيوتهم- أي في مؤخرها- نقبا يدخلون و يخرجون منه، فنهوا عن التدين بذلك. قال: و رواه أبو الجارود عن أبي جعفر (عليه السلام). " 📚مجمع البیان ج ٢ ص ٥٠٨ _ تفسیر صافی ج ١ ص ٣٤٨ ❕قرآن مجيد اين بى‏نظمى را تقبيح و سرزنش كرده، و آن را نشانه برّ و نيكوكارى نمى‏داند و به آنان دستور مى‏دهد مطابق معمول وقبل از احرام از در خانه وارد شوند. ❕بسيارى از مفسران گفته‏اند در زمان جاهليت هنگامى كه لباس احرام به تن مى‏كردند از راه معمولى و در خانه، به خانه خود وارد نمى‏شدند و معتقد بودند اين كار براى محرم ممنوع است به همين دليل در پشت خانه نقبى مى‏زدند و هنگام احرام فقط از آن وارد مى‏شدند، آنها معتقد بودند كه اين عمل يك كار نيك است چون ترك عادت است و احرام كه مجموعه‏اى از ترك عادات است بايد با اين ترك عادت تكميل شود و بعضى گفته‏اند اين كار به خاطر آن بود كه در حال احرام زير سقف نروند زيرا گذشتن از سوراخ ديوار در مقايسه با گذشتن از در براى اين منظور بهتر بود ولى قرآن صريحا مى‏گويد نيكى در تقوا است نه در عادات و رسوم خرافى و بلافاصله دستور مى‏دهد حتما از همان طريق عادى به خانه‏ها وارد شويد. 📚تفسیر نمونه ج ٢ ص ١٢ 👌از ذيل آيه مورد بحث استفاده مى‏شود كه هر كارى را بايد از راهش وارد شد. ❗️تمام كارهاى مربوط به دنيا و آخرت راه صحيح و معقولى دارد كه بايد از همان راه وارد شد تا به نتيجه رسيد. اين كه در برخى از روايات بيوت به اسلام و ابواب البيوت به حضرات معصومين عليهم السلام تفسير شده ( البرهان فی تفسیر القرآن ج ١ ص ٤٠٨ ) به همين مطلب اشاره دارد. ❕يعنى ورود به خانه اسلام و شناخت صحيح و درست آن، در صورتى امكان‏پذير خواهد بود كه از راه صحيح، يعنى معارف اهل بيت عليهم السلام، به دست آيد، و لذا ادّعاهايى كه هر از چندى از گوشه و كنار به گوش مى‏رسد و برخى از شيّادان مردم را به سوی خود دعوت نموده، و حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال مى‏كنند بر خلاف آيه شريفه است و اعتبارى ندارد. 📚از تو سوال می کنند ص ص ٢٢ @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
❕پاسخ به شبهات پوسیده و تکراری کانالهای معاند : 1⃣پیامبر اسلام ص به مخالفین خود فحاشی می کرد : https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3186 2⃣اگر خداوند تنها خالق است ( توحید در خالقیت ) , پس چرا در قرآن می گوید که دیگران هم می توانند خالق باشند و خداوند بهترین خالقین است !!!! https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2280 https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2965 3⃣در روایت شیعه آمده است که نباید بر روی قبور بناسازی کرد !!! https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2759 4⃣پیامبر اسلام دستور داد تا بنای بر روی قبور تخریب شود !!! https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2760
دلالت حدیث منزلت بر امامت علی علیه السلام !!! 🤔پرسش : ❓حدیث منزلت دال بر امامت نیست ❗️❗️❗️ ❕عالم معتبر شیعه میثم بحرانی : حدیث منزلت (انت مني بمنزلة هارون من موسى) گرچه اين حديث دلالتى بر امامت ندارد اما حدأقل بر اين دلالت دارد كه حضرت علی علیه السلام بر شیخین افضلیت دارد 📙 کتاب النجاة في القيامة في تحقيق أمر الامامة ص 150 متن عربى: قوله : أنت مني بمنزلة هارون من موسى و هذا الخبر وإن لم يدل على الامامة فلا أقل من دلالته على أنه عليه السلام أفضل من الشيخين ❗️❗️ 💠💠 👌حديث منزلت از احاديث معروفى است كه محدّثان و تاريخ نگاران نقل كرده اند، و اجمال آن چنين است: ❕آنگاه كه پيامبر (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم) راهى نبرد با روميان در سرزمين تبوك گرديد، على (عليه السَّلام) را همراه خود نبرد، زيرا وجود او در مدينه براى جلوگيرى از فتنه گرى منافقان، لازم و ضرورى بود، ولى دشمنان به شايعه پردازى دست زدند، و گفتند: روابط پيامبر ص با على ع به تيرگى گراييده، لذا او را به همراه خود نبرده است. على ع خود را به‏ لشگرگاه اسلام رساند و اين شايعه را بازگو نمود. پيامبر ص در پاسخ فرمود: «كَذَبُوا وَلكِنّى خَلَفْتُكَ لَما تَرِكتُ وَرائى، فَارجِع وَاخْلُفْ فى أهْلى وَأهْلِكَ أَفَلا تَرضى يا عَلِىُّ أَنْ تَكُونَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى إِلّا أَنّهُ لا نَبِىَّ بَعْدِى». ❕«آنان دروغ گفته اند، من تو را براى حفظ خانه و خانواده ام جانشين خويش ساخته ام، پس بازگرد و جانشين من در خانواده من و خانواده خودت باش، آيا خوش ندارى كه براى من آن گونه باشى كه هارون براى موسى بود، با يك تفاوت كه پيامبرى پس از من نيست». 📚صحيح بخارى، (غزوه تبوك)، ج 6، ص 3، چاپ 1314؛ صحيح مسلم، باب فضائل على، ج 7، ص 120؛ سنن ابن ماجه، (باب فضائل اصحاب پيامبر)، ج 1، ص 55؛ سيره ابن هشام، ج 2، ص 519- 520. ❕اين حديث به روشنى بيانگر آن است كه على (عليه السَّلام) تمام صلاحيت ها و اختيارات هارون (عليه السَّلام) را جز نبوت دارا بوده است، يكى از مناصب هارون، وزارت او براى موسى (عليه السَّلام) بوده است، چنان كه مى فرمايد: «وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي* هارُونَ أَخِي». ( طه ٢٩ _ ٣٠ ) «هارون را كه از خاندان من است، وزير من قرار ده!». ❕استثناى نبوت در كلام رسول خدا حاكى از آن است كه كليه مسئوليت هاى هارون را على نيز دارا بود، واين جانشينى تنها به جنگ تبوك اختصاص نداشت، بلكه يك ضابطه كلى بود كه جانشينى در غزوه تبوك يكى از مصاديق آن به شمار مى آمد، و اگر مقصود جانشينى در خصوص اين سفر بود، نيازى به اين ضابطه كلى و استثناى نبوت نبود. 👌به بیان دیگر : ❕به تصريح قرآن كريم، هارون در زمان حضرت موسى مقام نبوت ( «وَوَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هارُونَ نَبِيّاً» مريم: 53) و خلافت ( «وَقالَ مُوسى‏ لِأَخِيهِ هارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي» اعراف: 142) و وزارت داشت. ( «وَاجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي» طه: 29). ❕حديث منزلت همه اين منصب‏ها را كه براى هارون ثابت است، به جز نبوّت، براى على عليه السلام ثابت مى‏كند. به علاوه، اگر مقصود اثبات همه منصب‏ها و مقام‏ها براى على عليه السلام نبود به غير از نبوت، هيچ نيازى به استثناى نبوت نبود. 📚سیمای عقاید شیعه ص ١٩٥ 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 ❕در تفسیر نمونه می خوانیم : 👌نكته ديگر اينكه بر خلاف آنچه بعضى تصور مى‏كنند پيامبر ص اين‏ سخن را تنها در جنگ تبوك نفرموده، بلكه در چندين مورد ديگر نيز اين جمله از او شنيده شده است، از جمله اينكه: 1- در يوم المؤاخاة اول يعنى در نخستين مرتبه كه پيامبر ص در مكه ميان يارانش پيمان برادرى بست، على ع را براى اين پيمان براى خودش انتخاب نمود و فرمود: انت منى بمنزله هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى‏ . 📚کنزالعمال ج ٥ ص ٤٠٠ و ج ٦ ص ٣٩٠ 2- در يوم المؤاخاة ثانيه يعنى روز ديگرى كه در مدينه ميان مهاجر و انصار پيمان برادرى برقرار ساخت باز در اينجا على ع را به عنوان برادرى خود انتخاب نمود و اين جمله را به او فرمود: و انت منى بمنزلة هارون من موسى غير انه لا نبى بعدى و انت اخى و وارثى‏ . 📚منتخب كنز العمال (در حاشيه مسند احمد) جلد پنجم مسند احمد صفحه 31. 3-" ام سليم" كه از زنان با شخصيت و از دعوت كنندگان به سوى اسلام بود و پدر و برادرش در ميدان جهاد در خدمت پيغمبر ص شربت شهادت نوشيدند، و به خاطر اينكه شوهرش، دعوت اسلام را نپذيرفت از او جدا شد، گهگاه پيامبر ص براى ديدنش به خانه او مى‏آمد (و او را تسلى مى‏داد) روزى به او فرمود: اى" ام سليم" ان عليا لحمه من لحمى و دمه من دمى و هى منى بمنزلة هارون من موسى‏ :" على گوشتش از گوشت من و خونش از خون من و او نسبت به‏ من همانند هارون است نسبت به موسى". 📚كنز العمال جلد 6 صفحه 164. 4- ابن عباس مى‏گويد: روزى عمر بن خطاب گفت: نام على را به بدى نبريد زيرا من از پيامبر ص سه جمله درباره او شنيدم كه اگر يكى از آنها را مى‏داشتم از آنچه آفتاب بر آن مى‏تابد نزد من محبوبتر بود، من و ابو بكر و ابو عبيده و جمعى از اصحاب پيامبر ص نزد او بوديم و پيامبر ص تكيه بر على ع كرده بود، دست بر شانه او زد سپس فرمود: انت يا على اول المؤمنين ايمانا و اولهم اسلاما ثم قال انت منى بمنزلة هارون من موسى‏ " اى على تو نخستين مردى هستى كه به خدا ايمان آوردى و نخستين كسى هستى كه اسلام را پذيرفتى، تو نسبت به من همانند هارون به موسى هستى . 📚كنز العمال جلد 6 صفحه 395. 5-" نسايى" در كتاب" خصائص" نقل مى‏كند كه على ع و جعفر و زيد درباره سرپرستى فرزند حمزه با هم گفتگو داشتند و هر كدام مى‏خواست، اين خدمت به او سپرده شود، در اين موقع پيامبر ص به على ع فرمود: انت منى بمنزلة هارون من موسى‏ " 📚خصائص نسايى صفحه 19. 6- در آن روز كه پيامبر ص دستور داد درهاى خانه‏هايى كه به مسجد (منظور مسجد پيامبر است) گشوده مى‏شد، بسته شود و تنها در خانه على ع را باز گذارد، جابر بن عبد اللَّه نقل مى‏كند كه به على ع فرمود: انه يحل لك من المسجد ما يحل لى و انك منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى‏ " آنچه از مسجد براى من مجاز است براى تو نيز مجاز است زيرا تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى هستى". 📚ينابيع المودة آخر باب 17 صفحه 88 ط دوم دار الكتب العراقيه. ❕موارد ششگانه بالا كه غير از جريان غزوه تبوك است، همه را از كتب معروف اهل تسنن آورديم و گرنه در رواياتى كه از طرق شيعه وارد شده، موارد ديگرى نيز از پيامبر ص نقل شده كه اين جمله را فرمود. 👌از مجموع اينها به خوبى استفاده مى‏شود كه حديث منزله، موضوعى نبوده است كه اختصاص به داستان تبوك داشته باشد بلكه يك فرمان عمومى درباره على ع براى هميشه بوده است. ❕و از اينجا روشن مى‏شود اينكه بعضى از دانشمندان اهل سنت مانند" آمدى" تصور كرده‏اند كه اين حديث متضمن حكم خاصى در مورد جانشينى على ع در غزوه تبوك بوده است و ربطى به ساير موارد ندارد، به كلى بى اساس است، زيرا پيامبر ص به مناسبتهاى مختلف و در جريانهاى گوناگون اين جمله را تكرار فرموده و اين نشان مى‏دهد كه يك حكم عمومى است. 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 ❕اگر با بى‏نظرى حديث فوق را بررسى كنيم و از پيشداوريهاى تعصب‏آميز و بهانه‏جويى‏ها، خود را بركنار داريم، از اين حديث استفاده مى‏كنيم كه على ع تمام مناصبى را كه هارون نسبت به موسى ع و در ميان بنى اسرائيل داشت- به جز نبوت- داشته است، زيرا لفظ حديث عام است و استثناء جمله الا انه لا نبى بعدى نيز اين عموميت را تاكيد مى‏كند، و هيچگونه قيد و شرطى در حديث وجود ندارد، كه آن را تخصيص بزند، بنا بر اين امور زير را از حديث مى‏توان استفاده كرد: 1- على ع بالاترين و افضل امت بعد از پيامبر ص بود، همانگونه كه هارون چنين مقامى را داشت. 2- على ع وزير پيامبر ص و معاون خاص و پشتيبان او و شريك در برنامه رهبرى او بود، زيرا قرآن همه اين مناصب را براى هارون ثابت كرده است آنجا كه از زبان موسى مى‏گويد: وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي هارُونَ أَخِي، اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي (سوره طه آيه 29 تا 32):" وزيرى از خاندانم براى من قرار ده، هارون برادرم را، نيروى مرا به او افزايش ده، و او را در برنامه من شريك ساز". 3- على ع علاوه بر برادرى عمومى اسلامى مقام خاص اخوت و برادرى اختصاصى و معنوى پيامبر ص را دارا بود. 4- على ع جانشين و خليفه پيامبر ص بود و با وجود او هيچكس ديگر چنين شايستگى را نداشت. 📚تفسير نمونه، ج‏ 6، ص: 349 ❕اما پاسخ وهابی : 👌وهابی دروغگو مدعی شده است که ابن میثم بحرانی گفته است که حدیث منزلت دلالتی بر امامت ندارد , در حالی که مرحوم بحرانی به روشنی از حدیث منزلت تحت عنوان نصوص امامت یاد می کند و می نویسد : "برهان سوم در نصوص امامت , قول پیامبر ص به علی ع است که تو برای من به منزله هارون هستی از برای موسی جز اینکه بعد از من پیامبری نیست , وجه استدلال چنین است که این حدیث دلالت می کند که برای علی ع به نسبت به پیامبر , تمام مقامها و منازلی که برای هارون نسبت به موسی بود ثابت است , که یکی از این منازل این بود که هارون امام و جانشین بعد موسی بود و مستحق بود که قائم مقام موسی شود , پس واجب است که این مقام ( یعنی امامت و جانشینی ) برای علی ع هم باشد " " البرهان الثالث : قول النبي ( صلى الله عليه وآله ) : " أنت مني بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبي بعدي "وجه الاستدلال به أن هذا الحديث يقتضي أن يثبت لعلي ( عليه السلام ) من النبي ( صلى الله عليه وآله ) مثل جميع المنازل التي كانت ثابتة لهارون من موسى ( عليهما السلام ) ، ومن المنازل الثابتة لهارون من موسى كونه مستحقا للقيام مقامه بعد وفاته لو عاش بعده ، فوجب أن يثبت لعلي ( عليه السلام ) ذلك . " 📚النجاه فی القیامه فی تحقیق امر الامامه ص ١٤٠ ❕مرحوم بحرانی پس از آن نصوص امامت را مطرح می کند و به حدیث منزلت استدلال می کند , به بیان ادله عقلی در امامت علی ع می پردازد و استدلال به قاعده عقلی افضلیت می کند که افضل مردم باید امام باشد و در این عنوان بحث هم باز به حدیث منزلت استدلال می کند و می گوید از این حدیث افضلیت علی ع نسبت به اصحاب و ابوبکر و عمر ثابت می شود , پس او شایسته امامت است . ❕مرحوم بحرانی می گوید : " حدیث منزلت اگر چه بر امامت دلالت نمی کند , اما حد اقل دلالت می کند که علی ع افضل از ابوبکر و عمر است " " الثامن : قوله : " أنت مني بمنزلة هارون من موسى " وهذا الخبر وإن لم يدل على الإمامة فلا أقل من دلالته على أنه ( عليه السلام ) أفضل من الشيخين . " 📚النجاه فی القیامه ص ١٥٠ ❕با توجه به آنکه مرحوم بحرانی پیش تر تصریح کرده بود که حدیث منزلت امامت و خلافت علی ع را ثابت می کند , این تصریح پیشین او قرینه است که مرحوم بحرانی در فراز فوق طبق مبنای اهلسنت استدلال کرده و مثلا می گوید که حدیث منزلت طبق اعتقاد اهلسنت بر امامت علی ع دلالت نمی کند , اما حد اقل باید بپذیرند که دلالت بر افضلیت علی ع بر ابوبکر و عمر می کند , و از آنجایی که عقل می گوید افضل مردم باید امام باشد , پس علی ع باید امام باشد و اهلسنت هم باید تن به امامت بلافصل علی ع دهد بر اساس مبنای افضلیت علی ع بر شیخین . ❗️بنابراین با توجه به بیانات خود مرحوم بحرانی , حدیث منزلت از نصوص امامت و خلافت علی ع است و اگر اهلسنت هم نپذیرند که این حدیث دلالت بر امامت علی ع می کند , حد اقل باید بپذیرند که دلالت بر افضلیت علی ع می کند و از این طریق خلافت و امامت علی ع ثابت می شود . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
توضیحاتی پیرامون فرق بین امامت و نبوت در پاسخ به توهمات وهابی !!!!! 🤔 : ❓{ قالَ إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِمامًا } سوره بقره/١٢٤ 1. بايد بدانيد كه كه تنها ٢ معنا دارد لا ثالث لهما: ١- الگو و قدوه ۲- ملک وسلطه معنای اول باطل شد و بلکه توسط خود شیعه مردود است!! چرا که تحصیل حاصل میشود[بحث حول الإمامة ١٧٨] راجع معنای دوم: الآن آیا ابراهیم علیه السلام به این مقام حکومت داری ( معنی دوم )رسید !؟خیر !! معنای دوم باطل شد؛ چرا که حضرت ابراهیم علیه السلام اساسا حكومت و پادشاهی نکرد!! شیعیان ذریه ابراهیم را که به امامت رسیدند در امامانشان محصور می کند که از آنان هم که همان ۱۲ معصوم میدانند؛ در ۱۰ نفر اینان حکومت محقق نشد وامامتی که آیه مد نظرش است؛ برای آنان نرسید!!! ❗️❗️❗️ 💠💠 👌خداوند می فرماید : " وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ " "(به خاطر بياوريد) هنگامى كه خداوند ابراهيم را با وسائل گوناگونى آزمود، و او بخوبى از عهده آزمايش بر آمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهيم عرض كرد: از دودمان من (نيز امامانى قرار بده) خداوند فرمود: پيمان من به ستمكاران نمى‏رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند شايسته اين مقامند). "( بقره ١٢٤ ) ❕متاسفانه وهابی نسبت به معنا و مفهوم امامتی که مدلول آیه است و ابراهیم ع پس از نبوت و در سنین پیری به آن مقام رسید , توجه لازم را ندارد , در این رابطه در تفسیر نمونه بحث کاملی شده است که ما هم اینک ارائه می دهیم : 👌" از آيه مورد بحث چنين استفاده مى‏شود: مقام امامتى كه به ابراهيم بعد از پيروزى در همه اين آزمونها بخشيده شد. فوق مقام نبوت و رسالت بود. ❕توضيح اينكه: امامت معانى مختلفى دارد: 🔸1-" امامت" به معنى رياست و زعامت در امور دنياى مردم (آن چنان كه اهل‏ تسنن مى‏گويند). 🔸2-" امامت" به معنى رياست در امور دين و دنيا (آن چنان كه بعضى ديگر از آنها تفسير كرده‏اند). 🔸3- امامت عبارت است از تحقق بخشيدن برنامه‏هاى دينى اعم از حكومت به معنى وسيع كلمه، و اجراى حدود و احكام خدا و اجراى عدالت اجتماعى و همچنين تربيت و پرورش نفوس در" ظاهر" و" باطن" و اين مقام از مقام رسالت و نبوت بالاتر است، زيرا" نبوت" و" رسالت" تنها اخبار از سوى خدا و ابلاغ فرمان او و بشارت و انذار است اما در مورد" امامت" همه اينها وجود دارد به اضافه" اجراى احكام" و" تربيت نفوس از نظر ظاهر و باطن" (البته روشن است كه بسيارى از پيامبران داراى مقام امامت نيز بوده‏اند). 👌در حقيقت مقام امامت، مقام تحقق بخشيدن به اهداف مذهب و هدايت به معنى" ايصال به مطلوب" است، نه فقط" ارائه طريق". ❕علاوه بر اين" هدايت تكوينى" را نيز شامل مى‏شود يعنى تاثير باطنى و نفوذ روحانى امام و تابش شعاع وجودش در قلب انسانهاى آماده و هدايت معنوى آنها (دقت كنيد). ❕امام از اين نظر درست به خورشيد مى‏ماند كه با اشعه زندگى بخش خود گياهان را پرورش مى‏دهد، و به موجودات زنده جان و حيات مى‏بخشد نقش امام در حيات معنوى نيز همين نقش است. 👌در قرآن مجيد مى‏خوانيم" هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً"" خدا و فرشتگان او بر شما رحمت و درود مى‏فرستند تا شما را از تاريكيها به نور رهنمون گردند و او نسبت به مؤمنان مهربان است" (احزاب- 43). 👌از اين آيه بخوبى استفاده مى‏شود كه رحمتهاى خاص خداوند و امدادهاى‏ غيبى فرشتگان مى‏تواند مؤمنان را از ظلمتها به نور رهبرى كند. ❕اين موضوع در باره امام نيز صادق است، و نيروى باطنى امام و پيامبران بزرگ كه مقام امامت را نيز داشته‏اند و جانشينان آنها براى تربيت افراد مستعد و آماده و خارج ساختن آنان از ظلمت جهل و گمراهى به سوى نور هدايت تاثير عميق داشته است , در ذیل در رابطه این هدایت معنوی امام ع توضیحات بیشتری داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3768 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 ❕شك نيست كه مراد از امامت در آيه مورد بحث معنى سوم است، زيرا از آيات متعدد قرآن استفاده مى‏شود كه در مفهوم امامت مفهوم" هدايت" افتاده، چنان كه در آيه 24 سوره سجده مى‏خوانيم: وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ:" و از آنها امامانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت كنند، چون استقامت به خرج دادند و به آيات ما ايمان داشتند". 👌اين هدايت به معنى ارائه طريق نيست، زيرا ابراهيم پيش از اين، مقام نبوت و رسالت و هدايت به معنى ارائه طريق را داشته است. ❕حاصل اينكه قرائن روشن گواهى مى‏دهد كه مقام امامت كه پس از امتحانات مشكل و پيمودن مراحل يقين و شجاعت و استقامت به ابراهيم بخشيده شد غير از مقام هدايت به معنى بشارت و ابلاغ و انذار بوده است. 👌پس هدايتى كه در مفهوم امامت افتاده چيزى جز" ايصال به مطلوب" و" تحقق بخشيدن روح مذهب" و پياده كردن برنامه‏هاى تربيتى در نفوس آماده نيست. ❕اين حقيقت اجمالا در حديث پر معنى و جالبى از امام صادق ع نقل شده: "ان اللَّه تبارك و تعالى اتخذ ابراهيم عبدا قبل ان يتخذه نبيا، و ان اللَّه اتخذه نبيا قبل ان يتخذه رسولا، و ان اللَّه اتخذه رسولا قبل ان يتخذه خليلا، و ان اللَّه اتخذه خليلا قبل ان يجعله اماما، فلما جمع له الاشياء قالَ:" إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً " قال: فمن عظمها فى عين ابراهيم قالَ:" وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ" قال: لا يكون السفيه امام التقى " " خداوند ابراهيم را بنده خاص خود قرار داد پيش از آنكه پيامبرش قرار دهد، و خداوند او را به عنوان نبى انتخاب كرد پيش از آنكه او را رسول خود سازد، و او را رسول خود انتخاب كرد پيش از آنكه او را به عنوان خليل خود برگزيند، و او را خليل خود قرار داد پيش از آنكه او را امام قرار دهد، هنگامى كه همه اين مقامات را جمع كرد فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم، اين مقام به قدرى در نظر ابراهيم بزرگ جلوه كرد كه عرض نمود: خداوندا از دودمان من نيز امامانى انتخاب كن، فرمود: پيمان من به ستمكاران آنها نمى‏رسد ... يعنى شخص سفيه هرگز امام افراد با تقوا نخواهد شد" 📚الکافی ج ١ ص ١٣٣ ❕بنابراین بطورى كه از اشارات موجود در آيات و تعبيرات مختلفى كه در احاديث وارد شده بر مى‏آيد كسانى كه از طرف خدا ماموريت داشتند داراى مقامات مختلفى بودند: 🔸1- مقام نبوت- يعنى دريافت وحى از خداوند، بنا بر اين" نبى" كسى است كه وحى بر او نازل مى‏شود و آنچه را بوسيله وحى دريافت مى‏دارد چنان كه مردم از او بخواهند در اختيار آنها مى‏گذارد. 🔸2- مقام رسالت- يعنى مقام ابلاغ وحى و تبليغ و نشر احكام خداوند و تربيت نفوس از طريق تعليم و آگاهى بخشيدن، بنا بر اين رسول كسى است كه موظف است در حوزه ماموريت خود به تلاش و كوشش بر خيزد و از هر وسيله‏اى براى دعوت مردم به سوى خدا و ابلاغ فرمان او استفاده كند، و براى يك انقلاب فرهنگى و فكرى و عقيدتى تلاش نمايد. 🔸3- مقام امامت- يعنى رهبرى و پيشوايى خلق، در واقع امام كسى است كه‏ با تشكيل يك حكومت الهى و بدست آوردن قدرتهاى لازم، سعى مى‏كند احكام خدا را عملا اجرا و پياده نمايد و اگر هم نتواند رسما تشكيل حكومت دهد تا آنجا كه در توان دارد در اجراى احكام مى‏كوشد. ( چنان که پیامبر اسلام امام بودند اما در مکه نتوانستند تشکیل حکومت دهند , با این وجود در اجرای فرامین الهی در جامعه می کوشیدند ) . ❕به عبارت ديگر وظيفه امام اجراى دستورات الهى است در حالى كه وظيفه رسول ابلاغ اين دستورات مى‏باشد، و باز به تعبير ديگر، رسول" ارائه طريق" مى‏كند ولى امام" ايصال به مطلوب" مى‏نمايد (علاوه بر وظائف سنگين ديگرى كه قبلا اشاره شد). ❕ناگفته پيدا است كه بسيارى از پيامبران مانند پيامبر اسلام ص هر سه مقام را داشتند هم دريافت وحى مى‏كردند، هم تبليغ فرمانهاى الهى، و هم در تشكيل حكومت و اجراى احكام تلاش مى‏كردند و هم از طريق باطنى به تربيت نفوس مى‏پرداختند. 👌كوتاه سخن اينكه: امامت همان مقام رهبرى همه جانبه مادى و معنوى جسمى و روحانى و ظاهرى و باطنى است، امام رئيس حكومت و پيشواى اجتماع و رهبر مذهبى و مربى اخلاق و رهبر باطنى و درونى است. ❕امام از يك سو با نيروى مرموز معنوى خود افراد شايسته را در مسير تكامل باطنى رهبرى مى‏كند. با قدرت علمى خود افراد نادان را تعليم مى‏دهد. و با نيروى حكومت خويش يا قدرتهاى اجرايى ديگر، اصول عدالت را اجرا مى‏نمايد ( و اگر هم نتواند حکومت تشکیل دهد باز تمام سعی خود را برای اجرای دستورات الهی در جامعه به کار می بندند ) . 📚تفسیر نمونه ج ١ ص ٤٣٧ ❕در ذیل در رابطه با اینکه امامان شیعه علیهم السلام چگونه امام بوده اند , در حالی که حکومت را به دست نداشته اند , توضیحات بیشتری داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/182 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
❕در رابطه با روایتی که می گوید امام حسین علیه السلام در کودکی سگ بازی می کرده است , در ذیل پاسخ مفصلی داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2773 👌معاند مدعی است که روایت مذکور را علامه مجلسی تحریف کرده است و وقتی روایت را از محاسن مرحوم برقی نقل کرده , تعبیر " یلعب " را به " یلب " تغییر داده است , در حالی که در چاپ های مختلف بحار الانوار که هم اینک در دست ما است , می بینیم که همان تعبیر " یلعب " آمده است , که در ذیل می توانید , تصویر این چاپ ها را ببینید : 👇👇👇
❕می بینیم که علامه مجلسی روایت را با همان تعبیر " یلعب " نقل می کند . 👌بنابراین اگر در برخی از چاپ ها " یلب " آمده است , این اشتباه ناشر بوده است نه آنکه این اشتباه از علامه مجلسی صورت گرفته باشد .
❕می بینیم که علامه مجلسی روایت را با همان تعبیر " یلعب " نقل می کند . 👌بنابراین اگر در برخی از چاپ ها " یلب " آمده است , این اشتباه ناشر بوده است نه آنکه این اشتباه از علامه مجلسی صورت گرفته باشد .
❕می بینیم که علامه مجلسی روایت را با همان تعبیر " یلعب " نقل می کند . 👌بنابراین اگر در برخی از چاپ ها " یلب " آمده است , این اشتباه ناشر بوده است نه آنکه این اشتباه از علامه مجلسی صورت گرفته باشد .