eitaa logo
شیعه پاسخ
6.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
277 ویدیو
62 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! طرح شبهه و سوال : @poorseman سایت: shiapasokh.com shiapasokh.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸ادامه 👇 👌این مضمون از روایات لزوم مساوات ، است ، و فرقی میان مسلمان و کافر نمیگذارد ، اما برخی از فقها بر پایه روایتی که در ادامه می آید ، معتقدند که رعایت مساوات در صورتی است که دو طرف مسلمان باشد ، اما اگر یک طرف کافر باشد ، قاضی می تواند به مسلمان توجه کند ، و مثلا او را نزدیک خود بنشاند ، یا مسلمان نشسته و کافر ایستاده باشد ، اما باید در حکم بین آنها کاملا لحاظ شود . 📚الروضه البهیه ج 3 ص 72 _ ترجمه تحریر الوسیله ، ج 2 ص 436 _ جواهر الکلام ج 40 ص 140 🔸طبیعتا این دسته از علما می گویند ، این احترام بیشتر به سبب برتری اسلام بر کفر است ، احترام بیشتر در صورتی که زمینه برای آن باشد ، بی اشکال است ، اشکال و ناعدالتی آنجایی است که بدون علت و سبب یک بر دیگری برتری داده شود ، اما در هر صورت رعایت عدالت در حکم کردن لازم است . ❕در روایتی آمده است ؛ « على عليه السلام سپرش را نزد يك نصرانى يافت. او را نزد شريح برد و شكايت كرد. شريح، وقتى به او نگاه كرد، خواست به سمت ديگرى برود. 👌 [على عليه السلام] فرمود: «در جايت باش» و در كنارش نشست و فرمود: «اى شريح! اگر طرف دعوايم مسلمان بود، حتماً در كنارش مى نشستم؛ ولى او نصرانى است و پيامبر خدا فرمود:" اگر شما و آنان (اهل كتاب) در راهى قرار گرفتيد، آنان را به تنگى راه واداريد و آنان را كوچك شماريد، آنگونه كه خدا كوچك شمرده است؛ ولى ستم نكنيد"». آنگاه على عليه السلام فرمود: «اين، سپرِ من است. آن را نفروخته ام و نبخشيده ام». شريح به نصرانى : امير مؤمنان، چه مى گويد؟ نصرانى گفت: اين سپر، سپر من است و امير مؤمنان، به نظر من دروغگو نيست. شريح رو به على عليه السلام كرد و گفت: اى امير مؤمنان! آيا بيّنه دارى؟ فرمود: «نه». پس شريح به نفع نصرانى حكم كرد. پس [نصرانى] شادمان، راه افتاد و سپس برگشت و گفت: بدانيد كه من گواهى مىدهم كه اين داورى، [از سنخ] داورى هاى پيامبران است. امير مؤمنان، مرا نزد قاضى خود مى آورد و او بر زيانش داورى مى كند! گواهى مى دهم كه خدايى جز خداى يگانه نيست، يكتاست و همتايى ندارد و محمّد بنده و فرستاده اوست. بهخدا سوگند اى امير مؤمنان! سپر، سپر توست. سپاه به راه افتاده بود و تو به سوى صفّين مىرفتى كه از شتر گندمگون تو افتاد. آنگاه امير مؤمنان فرمود: «حالا كه اسلام آوردى، سپر از آنِ تو» و او را بر اسبى [كه بدو بخشيد] سوار كرد.» 📚الغارات ج 1 ص 124 👌این روایت ، برای حکم فوق ، فقها قرار گرفته است . اما می توان در این دلیل و روایت کرد که اگر چه جریان فوق ، یک فضیلتی بی نظیر در مورد علی علیه السلام را ثابت می کند که آن در نقل های دیگری آمده است ؛ 📚ربیع الابرار ج 3 ص 595 _ مناقب خوارزمی ص 98 _ شرح نهج البلاغه ج 17 ص 65 👌اما از چند اشکالاتی بر آن وارد است ؛ 1⃣در سند آن افرادی چون اسماعیل بن ابان ، عمر بن شمر ، سالم الجعفی قرار دارند که هستند و توثیقی ندارند ، راوی آن نیز است که گفته شده از اهل سنت است و روایات جعلی در فضائل ابوبکر و عمر نقل می کرده است . 📚مستدرکات رجال الحدیث ج 8 ص 518 2⃣روایات فوق در لزوم رعایت مساوات بین طرفین دعوا که در کتاب وسائل الشیعه نقل شده ، است و فرقی میان کافر و مسلمان نگذاشته است ، و روایت مورد استناد نیز ، با سند ضعیفی که دارد ، نمی تواند مخصص آن روایات باشد ، لذا شیخ حر عاملی نیز اصلا روایت مذکور را در به عنوان مورد استثناء رعایت مساوات نقل نکرده است . 3⃣این که در روایت مذکور آمده که اگر اهل کتاب را در راهی دیدید ، راه را بر آنان کنید و آنان را کوچک شمارید ، با روح تعالیم اسلامی که دستور به حسن معاشرت با اهل کتاب و نیکی کردن به آنان می دهد ، جور در نمی آید که می توانید توضیحات بیشتر در لزوم حسن معاشرت با آنان را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/777 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔برخی می گویند حضرت ابوالفضل سه بار آب را برداشت تا بنوشد و از این کار کرد و یاد تشنگی اهل حرم افتاد ❕به نظر من این مطلب صحت ندارد زیرا حضرت همیشه به یاد پسران زهرا و اهل حرم بوده و لحظه ای از آنها غافل نشده است ❕نظر شما چیست ❗️❗️ 💠💠 👌علامه و دیگران نقل می کنند ؛ « هنگامی که عباس دید تمام یاران و برادران و عموزادگان شهید شدند ، گریست و به شوق دیدار پروردگار جلو آمد و پرچم را بر گرفت و از حسین اجازه میدان خواست ، امام به سختی گریه کرد و فرمود برادر جان تو نشانه شکوه و عظمت و برپایی سپاه من و محور پیوستگی نفرات ما هستی ، اگر تو بروی و شهید شوی جمعیت ما و ویران می گردد. ❕عباس گفت جان برادرت فدایت ای سرورم سینه ام از زندگانی دنیا به آمده است می خواهم از این منافقان انتقام بگیرم . 👌امام علیه السلام فرمود ؛ اینکه که آهنگ میدان داری برای این کودکان تهیه کن . ❕عباس رهسپار میدان شد و آنان را موعظه کرد ولی اثری نبخشید ، به نزد برادرش بازگشت و ماجرا را گزارش داد ، ناگهان صدای کودکان به گوشش رسید ، بی درنگ بر اسب سوار شد و نیزه و مشک را بر داشت و به سوی روانه شد . چهار هزار تن از ماموران فرات او را محاصره کردند ، و هدف نیزه ها قرار دادند ، او لشکر دشمن را شکافت و هشتاد نفر از آنان را هلاک کرد و وارد فرات شد . ❗️« هنگامی که خواست مقداری آب ، تشنگی حسین و اهل بیتش را به خاطر آورد و آب را روی آب ریخت ، مشکش را پر کرد...» 📚بحار الانوار ج45 ص41 📚ریاض الابرار ج1 ص227 📚عوالم العلوم ج17 ص284 ❕جریان مذکور با شان بزرگ حضرت عباس علیه السلام ندارد ، زیرا است که انسان تشنه ممکن است بی اختیار دست به زیر آب ببرد ، ولی بعدا که بیاید آب نمی نوشد . 🔶بلکه به عکس این جریان نشان دهنده عظمت روحی حضرت عباس نیز می باشد زیرا او در اوج تشنگی و به یاد حسین علیه السلام و اهل بیتش آب ننوشید تا آب را به آنان برساند ، در حالی که اگر آب می نوشید نیز نزد مستحق مذمت و ملامت نبود زیرا جهت قوه و قدرت و توان گرفتن اقدام به نوشیدن آب کرده بود . Poorseman.ir @Rahnamye_Behesht