eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
6.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
218 ویدیو
52 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! طرح شبهه و سوال : @poorseman
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔یک دلیل واضح بر رد نبوت محمد ؛ ⚡️طبق ایه۷رعد کسانی که اسلام را قبول ندارند می گویند چرا محمد بر اثبات ادعاش معجزه نمیاورد؟محمد هم میگه من فقط میدم(معجزه ای هم ندارم) ❔بدون اثبات، ادعایی قبول نیست ❗️❗️ 💠💠 👌آیاتی از قرآن بیان کننده این حقیقت است که پیامبر گرامی در مواردی از آوردن معجزه و اجابت درخواست امتناع می ورزید چنان که می فرماید ؛ « و گفتند ما هرگز به تو ايمان نمى آوريم مگر اينكه چشمه اى از اين سرزمين (خشك و سوزان) براى ما خارج سازد- يا باغى از نخل و انگور در اختيار تو باشد و نهرها در لابه لاى آن جارى سازى- يا قطعات (سنگهاى) آسمان را- آن چنان كه مى پندارى- بر سر ما فرود آرى، يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياورى- یا خانه اى پر نقش و نگار از طلا داشته باشى، يا به آسمان بالا روى، حتى به آسمان رفتنت ايمان نمى آوريم مگر آنكه نامهاى بر ما نازل كنى كه آن را بخوانيم! بگو منزه است پروردگارم (از اين سخنان بى اساس) مگر من جز بشرى فرستاده خدا مى باشم؟ 🔹اسراء 90_93_یونس77 ❕این سخن در آیات دیگری نیز مورد اشاره قرار گرفته است مانند هود 12_ رعد 7_ انعام 37 1⃣حال برای پاسخ باید توجه داشت که لحن اين آيات نشان مى دهد كه هدف نفى معجزات حقيقى نبوده بلكه هدف، نفى بوده است. ❕توضيح اينكه آنچه وظيفه پيامبران است، اثبات صدق دعوى خود، از طريق معجزات يا طرق ديگر مى باشد، بنابراين هرگاه به قدر كافى معجزه نشان دهند ديگر هيچگونه وظيفه اى در اين رابطه ندارند، پيامبر يك العاده گر نيست كه در جايى بنشيند و هركس از در وارد شود مطابق ميل و سليقه خود پيشنهاد معجزه اى كند، و پيش از مشاهده آن اگر مايل بود باز پيشنهاد ديگرى مطرح كند، و قوانين و سنن آفرينش را به بازى بگيرد، و بعد از اين همه نيز دعوت پيامبر را بپذيرد يا اگر ميلش اقتضا نكرد به بهانه اى شانه خالى كند. 💠به تعبير ديگر، او مأمور است كه معجزات را براى حق جويان و حق طلبان به مقدار اتمام حجت ارائه دهد، ولى هرگز ندارد به معجزات اقتراحى يعنى معجزاتى را كه بهانه جويان، مطابق هوسهاى خود نه براى تحقيق حق، بلكه به خاطر بدست آوردن دستاويزى براى فرار از حقيقت پيشنهاد مى كنند پاسخ گويد. 👌نوع پيشنهادهايى كه در نخستين آيه، مطرح شده دليل بسيار روشنى براى اين موضوع است، از يكسو مى بينيم تقاضاى معجزه كردند! در حالى كه براى افراد حقجو يك معجزه كافى است. 🔹از سوى ديگر معجزاتى طلبيدند كه بعضاً مايه نابودى آنها بود، مثلًا گفتند: «ما ايمان نمى آوريم تا سنگهاى آسمانى را آنچنان كه مى پندارى بر سر ما فرود آرى»! 🔸واضح است هيچ انسان معجزه اى را كه مايه نابودى او شود نمى طلبد، زيرا هدف از معجزه ايمان است نه مرگ و نابودى. 🔹از سوى سوّم امورى را كه مى طلبيدند كه اصلًا محال بوده، مثل اينكه پيشنهاد كردند بايد خدا و فرشتگان را در برابر ما بياورى! 👌واضح است كه خداوند ندارد كه از آنجا برخيزد و نزد اين بهانه جويان آيد. 🔷از سوى چهارم بعد از تقاضاى معجزه اى كه خودشان مطرح كرده بودند با صراحت مى گويند اگر اين كار را هم انجام دهى از تو نمى پذيريم تا فلان كار ديگر را انجام دهى! «گفتند ما به تو نمى آوريم تا به آسمان بالا روى، و اگر به آسمان بالا روى باز ايمان نمى آوريم مگر اينكه نامهاى (از سوى خدا) بر ما نازل كنى كه آن را بخوانيم» 👌با توجه به آنچه گفته شد به وضوح مى فهميم كه هدف آنها چيزى جز معجزات اقتراحى نبوده است، و هيچ پيامبرى نيست كه در مقابل اين گونه درخواستها تسليم گردد. 💠ادامه پاسخ 👇👇👇 @Rahnamye_Behesht
🔸 👇 👌امام عليه السلام همچنان به سوى پيش مى رفت تا فرزدق، شاعر معروف را ديد، فرزدق سلام كرد و گفت: «اى فرزند رسول خدا! چگونه به مردم كوفه اعتماد كردى با آنكه آنان پسر عمويت- مسلم بن عقيل- و پيروانش را كشتند؟» 🔸 اشك از ديدگان امام شد و فرمود ؛ «خداوند مسلم را رحمت كند، او به سوى رَوْح و ريحان و بهشت و رضوان خداوند رهسپار شد، بدانيد او به تكليف خويش عمل كرد و هنوز تكليف ما باقى مانده است». 👌سپس اين اشعار را ايراد فرمود: «اگر (لذّات) دنيوى با ارزش به شمار آيد، سراى پاداشِ الهى (بهشت) از آن برتر و ارزشمندتر است و اگر بدنها براى آفريده شده، شهادت در زير ضربات شمشير در راه خدا بهتر است و اگر روزى ها به تقدير الهى تقسيم شده، حريص نبودن در طلب روزى زيباتر است و اگر اموال و دارايى براى واگذاشتن جمعآورى مى شود، چرا آزادمردان (در بذل و بخشش آن) بخل بورزند؟ » 📚تاريخ ابن عساكر (شرح حال امام حسين عليه السلام)، ص 163 و بحارالانوار، ج 44، ص 374 _ الملهوف: ص 134، كشف الغمّة: ج 2 ص 239 ؛ مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي: ج 1 ص 223، مطالب السؤول: ص 73 وفيها من «فلقيه الفرزدق» وراجع: مثير الأحزان: ص 45. 🔸ابن شهر آشوب در كتاب مناقب اين را نيز در ذيل اين سخن نقل كرده است؛ « سلام خداوند بر شما اى آل احمد! من مى بينم به زودى از ميان شما كوچ خواهم كرد.» 📚مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص 103 👌اوج عظمت امام عليه السلام و اهداف او در اين اشعار كاملًا جلوه گر است او مى داند براى رهايى خود از ننگ تسليم در برابر خودكامگان فرومايه و براى نجات اسلام از چنگال مشركان مسلمان نما از بنى اميّه راهى جز پذيرش شهادت و آمادگى براى استقبال از شمشيرها وجود ندارد. امام عليه السلام از اين طريق ياران خود را نيز براى اين هدف بزرگ مى سازد و آماده مى كند. ❕اما این که امام علیه السلام هنگام مواجهه با حر قصد بازگشت داشت نیز ادعایی غیر قابل قبول است . 👌امام علیه السلام در برابر حر و سپاهیانش که ایشان را محاصره کرده بودند عرضه داشتند ؛ «اى مردم! اين اتمام حجتى است در پيشگاه خداوند و مسلمانان حاضر، من خود به سوى ديار شما نيامدم مگر آنكه نامه هاى شما به دستم رسيد و فرستادگانتان به سويم آمدند و گفتند: به سوى ما بيا چرا كه ما پيشوايى نداريم بدان اميد كه خداوند به وسيله تو ما را در مسير هدايت گرد آورد. 🔸اگر همچنان بر دعوت خود باقى هستيد كه اكنون آمدم. بنابراين، اگر با من پيمان و ميثاقهاى محكم مى بنديد به گونه اى كه مايه اطمينان خاطرم گردد، با شما وارد شهرتان مى شوم و اگر چنين نكنيد و از آمدنم به اين ديار ناخشنوديد به كه از آنجا آمده ام باز مى گردم». 🔹حر و سپاهيانش در برابر سخنان امام عليه السلام ساكت مانده و جوابى ندادند. 📚فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 134- 135 و ارشاد مفيد، ص 427 (با مختصر تفاوت). 👌با اين كه «حرّ بن يزيد رياحى» بيشترين احترام را در ظاهر به امام عليه السلام گذارد و خود و يارانش پشت سر امام نماز خواندند، ولى مأمور بود به هر قيمتى شده اجازه ندهد امام عليه السلام به كوفه نزديك شود، و اجازه بازگشت به مدينه را هم ندهد، بلكه امام عليه السلام را در يك دور از آبادى ها فرود آورد تا لشكرها فرا رسند و امام عليه السلام را در محاصره كامل قرار دهند. ❕اگر مى بينيم امام عليه السلام مى فرمايد شما مرا دعوت كرديد، اگر حاضر به همكارى نيستيد به جايگاه اصلى ام باز مى گردم، در واقع براى اتمام حجّت بر آن گروه پيمان شكن است ، که شما مرا در قرار داده اید با این که خود مرا دعوت کردید ، و نمی گذارید تحرکی کنم و این نهایت ظلم شما به خاندان رسول خدا است و روز قیامت چه پاسخی به نزد خدا دارید ، اگر چه امام قصد بازگشت نداشت و نیز می دانست که آنها درخواست امام را مبنی بر بازگشت اجابت نمی کنند ، اما باز جهت اتمام حجت تعبیر مذکور را به کار بردند . ❕زيرا اگر امام عليه السلام مى خواست بازگردد، بعد از خبرهاى كه از شهادت مسلم و هانى و پيمان شكنى اهل كوفه به او رسيده بود و هيچ مانعى در ظاهر وجود نداشت، باز مى گشت. او به خوبى مى داند مسير او به سوى كربلا، ميدان جانبازى و شهادت او است، و اين خبر از جدّش خدا به او رسيده بود. https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔پیامبر فرمود «لا تشدّ الرحال إلّا إلى ثلاثة مساجد؛ مسجدى هذا و مسجد الحرام و مسجد الأقصى؛ بار سفر را جز براى سه مسجد نمى بندند، مسجد من و مسجد الحرام و مسجد الاقصى» شیعه چرا بر خلاف این برای زیارت امام حسین یا امام رضا بار سفر می بندد ❗️❗️ 💠💠 👌وهابيان به حسب ظاهر اصل زيارت پيامبر را تجويز مى كنند ولى هرگز براى زيارت قبور را جائز نمى دانند. محمّد بن عبد الوهاب در رساله دوم از رسائل «الهدية السنيّة» اين چنين مى نويسد ؛ «زيارت پيامبر مستحب است، ولى مسافرت جز براى زيارت مسجد و نماز در آنجا، جائز نيست. » 🔸دليل مهم آنان براى تحريم مسافرت به عنوان زيارت، زير است كه در صحاح نقل شده، و راوى حديث هم ابو هريره است كه مى گويد پيامبر فرمود ؛ «بار سفر بسته نمى شود مگر براى سه مسجد، مسجد خودم و مسجد الحرام و مسجد الأقصى » 📚این مضمون را «مسلم» در صحيح خود ج 4- كتاب حج- باب «لا تشد الرحال» ص 126 نقل كرده است و سنن ابى داود ج 1- كتاب الحج- ص 469 و سنن نسائى بشرح سيوطى ج 2 ص 37، نيز آورده اند. 👌در اين كه حديث در صحاح وارد شده است سخنى نيست و هرگز مناقشه نمى كنيم كه راوى آن ابو هريره است، ولى مهم فهم مفاد حديث است. ❕فرض كنيم متن حديث چنين است، «لا تشدّ الرّحال الاّ ثلاثة مساجد ...» بطور مسلم، لفظ «الاّ» استثناء است و «مستثنى منه» لازم دارد و بايد در تقدير گرفت و پيش از مراجعه به ، مى توان مستثنى منه را دو جور در تقدير گرفت ؛ 1- لا تشدّ إلى مسجد من المساجد إلاّ ثلاثة مساجد ... 2- لا تشدّ إلى مكان من الامكنة الاّ إلى ثلاثة مساجد ... 🔸براى درك مفاد حديث بستگى دارد كه يكى از اين دو تقدير را برگزينيم. هرگاه مفاد حديث، اول باشد، در اين صورت مفاد آن اين مى شود كه به هيچ مسجدى از مساجد بار سفر بسته نمى شود مگر به اين سه مسجد، نه اينكه «شد رحال» براى هيچ ، و لو مسجد نباشد جايز نيست. ❕هرگاه كسى براى زيارت پيامبران و امامان و انسانهاى صالح، بار سفر ببندد هرگز مشمول حديث نخواهد بود، زيرا موضوع بحث، عزم سفر براى مساجد است، و از ميان تمام مساجد، اين سه مسجد استثناء شده است و اما عزم سفر، براى زيارت مشاهد كه از موضوع بحث بيرون است، داخل در نهى نمى باشد. 👌هرگاه مفاد حديث فرض دوم باشد، در اين صورت تمام سفرهاى معنوى جز سفر به اين سه نقطه خواهد بود خواه، سفر براى زيارت مسجد باشد، يا براى زيارت نقاط ديگر. 🔸ولى با توجه به قرائن قطعى روشن خواهد شد كه مفاد حديث بر فرض صحت سند، اولى است. 💠اولا: مستثنى، مساجد سه گانه است، از آنجا كه استثناء، استثناء متصل است قطعا «مستثنى منه» لفظ مساجد خواهد بود نه مكان . 💠ثانيا: هرگاه هدف ساختن تمام مسافرتهاى معنوى است، حصر، صحيح نخواهد بود. زيرا در اعمال حج، انسان براى «عرفات» و «مشعر» و «منى»، «شدّ رحل» كرده و بار سفر مى بندد، هرگاه مسافرت مذهبى جز براى غير اين سه مورد جائز نيست، پس چرا به اين نقاط سه گانه جائز شده است. 💠ثالثا: مسافرت براى جهاد در راه خدا، و آموزش علم و دانش و صله رحم و زيارت والدين از جمله است كه در آيات و روايات بدانها تصريح گرديده است، آنجا كه مى فرمايد ؛ «(سوره توبه آيه 120) چرا از هر قبيله اى گروهى كوچ نمى كنند كه دين را بياموزند و قبيله خود را پس از بازگشت، بترسانند شايد آنان بترسند. » 🔸 👇 @Rahnamye_Behesht
🔸 👇 ❕حال آنچه مورد اشکال قرار گرفته است نقلی از کتاب کافی است که ملحد گمان کرده است که اهل بیت علیهم السلام نیز به نزول خداوند به آسمان دنیا بوده اند . 🔸سهل بن زیاد نقل می کند از محمد بن عیسی که می گوید که به امام هادی علیه السلام نامه نوشتم که برخی برای ما روایت می کنند که خداوند در مکانی غیر مکان دیگر است و او بر عرش نشسته است و نیمه شب ها به آسمان دنیا نازل می شود ... ❕امام علیه السلام در پاسخ نوشت ؛ « علم این امور به نزد خداست و او کننده امور به بهترین شکل است » 👌در ادامه امام علیه السلام با رد این عقیده که خداوند به آسمان دنیا می آید و مکانی دیگر از وجودش خالی می شود ،نوشت ؛ « بدان زمانی که خداوند در آسمان دنیا باشد به همان صورت در عرش است ( و زمام امور عالم را به دست دارد ) و تمام اشیاء در برابر علم و قدرت و ملک و احلطه خداوند یکسان است » 📚الکافی ج 1 ص 314 🔸نخست باید توجه داشت که این روایت سندا ضعیف است زیرا راوی آن سهل بن زیاد است که که درباره او می نویسد ؛ « در حدیث ضعیف است و به او اعتمادی نیست .احمد بن محمد بن عیسی شهادت داده که او غالی و کذاب بوده و او را از قم به ری اخراج کرده بود » 📚رجال نجاشی ص185 👌از سوی دیگر روایت نزول خداوند را تایید نکرده است بلکه تصریح کرده است که هیچ مکانی از وجود خداوند خالی نیست و او نسبت به همه اشیاء احاطه دارد و زمانی که مثلا در آسمان دنیا باشد به همان نسبت در عرش و در نزد تمام اشیاء است و هیچ مکانی از او خالی نیست و او همه جا است . ❕ممکن است بعضى حضور خداوند را در همه جا، مثلا با حضور نیروى جاذبه در کل جهان مادى یا حضور «اتر» (ماده فرضى بی وزن و بى رنگى که همه جهان را پر کرده و حتّى در خلأ نیز وجود دارد) خیال کنند، در حالى که همه اینها، از قبیل وجود در مکان است، و مفهوم اش این است که در هر گوشه اى از جهان قسمتى از امواج جاذبه یا ذرّاتى از اتر وجود دارد، و لازمه این مطلب وجود اجزاء ترکیبى از یک سو، و نیاز به مکان از سوى دیگر است. 🗯در حالى که مفهوم حضور خداوند در تمام جهان این است که او مافوق مکان است، و به همین دلیل هیچ نسبت به او دورتر از مکان دیگر نیست . ❗️اگر بخواهیم مثالى - هرچند ناقص - براى این معنا در نظر بگیریم، باید آن را تشبیه به حضور معادلات علمى و مسائل عقلى در همه جا بدانیم. 🔷مثلا مى گوییم: کل بزرگتر از جزء است، و اجتماع نقیضین ممکن نیست، و دو ضرب در دو مساوى با چهار است. این قبیل قضایا در زمین، در کره ماه، در کره مریخ، در ماوراء کهکشان ها همه جا صدق مى کند. در تمام این مکان ها، کل بزرگتر از جزء است، و در تمام این کرات، اجتماع غیر ممکن است، و در عین حال مکان و محلّى براى آنها نیست. 📚پیام قرآن ج 4 ص 302 🔸امام کاظم علیه السلام فرمود ؛ « خداوند از ازل وجود داشته بدون زمان و مکانی و الان نیز همان گونه است هیچ مکانی از او خالی نیست در عین حال هیچ مکانی را نمی کند و در هیچ مکانی حلول نمی کند» 📚توحید صدوق، ص310 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman