فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کارشناس یمنی خطاب به کارشناس سعودی:
⭕️ از درگذشت سفیر ایران خوشحالید چون عقده حقارت دارید. پیشروی ها ادامه دارد و به بمباران عمق عربستان ادامه میدهیم.
🇮🇷 @Rahpooyan_basirat
🇵🇸 رهپویان بصیرت🇮🇷
✨﴾﷽﴿✨ 🔺به مناسبت سالروز حادثه جنگ جمل دهم جمادی الاولی سال(۳۶)قمری 🔹بازخوانی حادثه جنگ جمل🔹
✨﴾﷽﴿✨
🔺به مناسبت سالروز حادثه جنگ جمل دهم جمادی الاولی سال(۳۶)قمری
🔹بازخوانی حادثه جنگ جمل🔹
✅هر روز یک قسمت در کانال 《رهپویان بصیرت》
قسمت ششم :
✅اقدامات امام جهت جلوگیری از جنگ و خونریزی
🔹استقرار دو گروه در بصره
هنگامی که امام وارد بصره گردید، از سمت طَفّ داخل شد و در جایی معروف به زاویه چند روز اقامت کرد، سپس به راه ادامه داد.طلحه و زبیر و عایشه نیز از فُرضه (بندر) به راه افتادند پس از رسیدن امام به بصره، دو گروه با هم روبهرو شدند. عایشه نیز از اقامتگاهش به مسجد حُدّان، در محله قبیله ازد، که میدان جنگ در حوالی آن بود، نقل مکان کرد.
✅رفع یک شبهه
روایات سیف بن عمر حکایت از آن دارد که در نتیجه گفتگوهای فرستاده امام علی (علیهالسلام) با عایشه و طلحه و زبیر، احتمال مصالحه قوّت گرفت و دو لشکر به سازش امیدوار شدند، اما محرکان قتل عثمان ــ که در سپاه امام علی جای داشتند و خود را در شُرف نابودی میدیدندــ شب قبل از جنگ، همرأی شدند تا جنگافروزی کنند و صبح روز بعد، کوفیانِ سپاه امام به گروه مقابل تاختند و بدینترتیب، جنگ آغاز شد.این روایات، گذشته از شخصیت سیف بن عمر و افزون بر تناقضهایی که دارند، میکوشند تأثیر افراد و گروههای جنگطلب (متهمان به قتل عثمان و گروه ساختگی سبائیه) را بر تصمیم امام علی (علیهالسلام) نشان دهند و شورشیان و پیمانشکنان را صلحطلب تصویر کنند، حال آنکه، بنا بر روایات دیگر، علی (علیهالسلام) تمایلی به جنگ نداشت و تا سه روز پس از ورود به بصره، با ارسال پیغامهایی، میکوشید تا شورشیان را باز دارد و آنان را به همراهی با خویش بخواند. روز جنگ نیز، از صبح تا ظهر، اصحاب جمل را دعوت میکرد تا بازگردند.
✅تلاش امام برای صلح
امام در نامهای به طلحه و زبیر، از مشروعیت خلافت خویش، بیعت آزادانه مردم، بیگناهی خویش در قتل عثمان، حقانیت نداشتن طلحه و زبیر در خونخواهی عثمان، و اقدام نادرست طلحه و زبیر در نقض دستور قرآن (بیرون آوردن همسر پیامبر از خانه و قرارگاه خود) سخن گفت.امام در نامهای به عایشه نیز هشدار داد که برخلاف دستور قرآن از خانهاش بیرون آمده و، به بهانه اصلاح بین مردم و خونخواهی عثمان، لشکرکشی کرده و خود را گرفتار گناهی بزرگ ساخته است.
طلحه و زبیر، در نامهای به امام، بر نافرمانی خویش اصرار ورزیدند و عایشه نیز پاسخی نداد.به دنبال آن، عبداللّه بن زبیر مردم را بر ضد امام شوراند، که حسن بن علی (علیهالسلام) با سخنانی بلیغ و روشنگرانه پاسخش را داد.
آنگاه امام، صَعْصَعه بن صوحان و سپس عبداللّه بن عباس را برای گفتگو با طلحه و زبیر و عایشه فرستاد، اما گفتگوها ثمری نداشت و از آن میان عایشه سرسختتر بود.
در پی بینتیجه ماندن مکاتبه و گفتگو و اصرار شورشیان بر بیعتشکنی و مخالفت و جنگ، امام خطبهای خواند و اتمام حجت کرد و لشکریان خود را آرایش داد و فرماندهان را بر گمارد. اصحاب جمل نیز سپاه خویش را آراستند. عایشه هم بر شتر ــ که آنرا با زره پوشانده بودند ــ نشست و پیشاپیش صفوف قرار گرفت.
✅بیان قوانین جنگ
امام یاران خود را از آغاز کردن جنگ پرهیز داد و گفت که مجروحی را نکشند، کسی را مثله نکنند، بیاجازه وارد خانهای نشوند، به کسی ناسزا نگویند، زنی را هجو نکنند و جز آنچه در اردوگاه اصحاب جمل است، برندارند.
✅نصیحتکردن سران فتنه
امام علی (علیهالسلام) از نزدیک با طلحه و زبیر سخن گفت و به زبیر، که او را نصیحتپذیرتر میدانست، حدیثی از پیغمبر را یادآوری کرد و زبیر تأیید کرد و گفت اگر این را به یاد داشتم، به این راه نمیآمدم، به خدا هرگز با تو نمیجنگم.
آنگاه به عایشه گفت که میخواهد جنگ را ترک کند، اما عبداللّه بن زبیر به پدر گفت، که این دو لشکر را با هم روبهرو کردهای و حال که به روی یکدیگر شمشیر کشیدهاند، میخواهی آنان را رها کنی؟ تو پرچمهای پسر ابیطالب را دیدهای که به دست جوانان دلیر است و بیمناک شدهای، زبیر نیز، به اصرار عبداللّه، کفاره قسم خود را با آزاد کردن بندهای داد و آماده جنگ شد.
✅دعوت برای اتحاد
امام، پیش از آغاز جنگ، مصحفی به یکی از یارانش داد تا شورشیان را به پیروی از فرمانهای آن فراخواند و آنان را از تفرقه باز دارد و به وحدت دعوت کند، اما آنان او را به شهادت رساندند و چند تن از دیگر یاران امام را نیز با تیر کشتند، پس، امام فرمود اکنون جنگ رواست و هنگام نبرد است
↪️ادامه دارد..
🇮🇷 @Rahpooyan_basirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹درود خدا بر این مادر شهید 🌹
9.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرمنشأ فساد در خودرو سازی کجاست!؟
هرگز نمیخواستم نظامی شوم
متن نامه شهید حاج قاسم سلیمانی به فرزندش
«بسم الله الرحمن الرحیم»
آیا این آخرین سفر من است یا تقدیرم چیز دیگری است که هر چه باشد در رضایش راضیام. در این سفر برای تو می نویسم تا در دلتنگیهای بدون من یادگاری برایت باشد. شاید هم حرف به درد بخوری در آن یافتی که به کارت آید.
هر بار که ســفر را آغاز میکنم احساس می کنم دیگر نمی بینمتان. بارها در طول مســیر چهرههای پر از محبتتان را یکی یکی جلوی چشمانم مجسم کردهام و بارها قطرات اشکی به یادتان ریختهام. دلتنگتان شدهام، به خدا ســپردمتان. اگر چه کمتر فرصت ابراز محبت یافتهام و نتوانستم آن عشق درونی خودم را به شما برسانم. اما عزیزم هرگز دیدهای کسی جلوی آیینه خود را ببیند و به چشمان خود بگوید دوستتان دارم، کمتر اتفاق میافتد اما چشمانش برایش باارزشترینند. شما چشمان منید. چه بر زبان بیاورم و چه نیاورم برایم عزیزید. بیش از بیست سال است که شما را همیشه نگران دارم و خداوند تقدیر کرده این جان پایان نپذیرد و شما همیشه خواب خوف ببینید. دخترم هر چه در این عالم فکر می کنم و کردهام که بتوانم کار دیگری بکنم تا شما را کمتر نگران کنم، دیدم نمی توانم و این به دلیل علاقهی من به نظامیگری نبوده و نیست. به دلیل شغل هم نبوده و نخواهد بود. به دلیل اجبار یا اصرار کسی نبوده است و نیست. نه دخترم من هرگز حاضر نیستم به خاطر شغل، مسئولیت، اصرار یا اجبار حتی یک لحظه شما را نگران کنم، چه برسد به حذف یا گریاندن شما.
من دیدم هرکس در این عالم راهی برای خود انتخاب کرده است یکی علم میآموزد و دیگری علم میآموزاند. یکی تجارت می کند کسی دیگر زراعت می کند و میلیونها راه یا بهتر است بگویم به عدد هر انسان یک راه وجود دارد و هر کس راهی را برای خود برگزیده است. من دیدم چه راهی را می بایست انتخاب کنم. با خود اندیشیدم و چند موضوع را مرور کردم و از خود پرسیدم اولا طول این راه چقدر است انتهای آنها کجاست، فرصت من چقدر است. و اساساً مقصد من چیست. دیدم من موقتم و همه موقت هستند. چند روزی می مانند و می روند. بعضیها چند سال برخیها ده سال اما کمتر کسی به یک صد سال می رسد. اما همه می روند و همه موقتند. دیدم تجارت بکنم عاقبت آن عبارت است از مقداری سکه براق شده و چند خانه و چند ماشین. اما آنها هیچ تأثیری بر سرنوشت من در این مسیر ندارد. فکر کردم برای شــما زندگی کنم دیدم برایم خیلی مهماید و ارزشمندید به طوری که اگر به شما درد برسد همهی وجودم را درد فرا میگیرد. اگر بر شما مشکلی وارد شود من خودم را در میان شــعلههای آتش می بینم. اگر شما روزی ترکم کنید بند بند وجودم فرو می ریزد. اما دیدم چگونه می توانم حلال این خوف و نگرانیهایم باشم. دیدم من باید به کسی متصل شوم که این مهم مرا علاج کند و او جز خدا نیست. این ارزش و گنجی که شما گلهای وجودم هســتید با ثروت و قدرت قابل حفظ کردن نیست. وگرنه باید ثروتمندان و قدرتمندان از مــردن خود جلوگیــری کنند و یا ثروت و قدرتشــان مانع مرضهای صعبالعلاجشان شود و از در بسترافتادگی جلوگیری نماید. من خدا را انتخاب کرده ام و راه او را. اولین بار است که به این جمله اعتراف میکنــم؛ هرگز نمی خواســتم نظامی شــوم، هرگز از مدرج شــدن خوشــم نمیآمد. من کلمهی زیبای قاسم را که از دهان پاک آن بسیجی پاسدار شهید برمی خاست بر هیچ منصبی ترجیح نمی دهم. دوست داشتم و دارم قاسم بدون پسوند یا پیشوندی باشم. لذا وصیت کردم روی قبرم فقط بنویسید سرباز قاسم، آن هم نه قاسم سلیمانی که گندهگویی است و بار خورجین را سنگین می کند.
عزیزم از خدا خواستم همهی شریانهای وجودم را و همهی مویرگهایم را مملو از عشق به خودش کند. وجودم را لبریز از عشق خودش کند. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم، تو میدانی من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفتهام برای ایستادن در مقابل آدمکشان است نه برای آدم کشتن. خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم. نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعهی مظلوم که ناقابلتر از آنم، نه نه... بلکه برای آن طفل وحشتزده بیپناهی که هیچ ملجأیی برایش نیست، برای آن زن بچهبهسینه چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است می جنگم.
عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند. دختر عزیزم شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زندگی می کنید. چه کنم برای آن دختر بی پناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل گریان که هیچ چیز... که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است.
ادامه⬇️
پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار نمایید. بگذارید بروم، بروم و بروم. چگونه می توانم بمانم در حالی که همه قافله من رفته است و من جا ماندهام.
دخترم خیلی خستهام. سی سال است که نخوابیدهام اما دیگر نمی خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می ریزم که پلکهایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بیپناه را سر ببرند. وقتی فکر می کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اســت، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظارهگر باشم، بیخیال باشم، تاجر باشم؟ نه من نمی توانم اینگونه زندگی بکنم.
والسلام علیکم و رحمت الله...
🔻آمریکا: ایرلو شهلایی نیست
🔸سخنگوی وزارت خارجه آمریکا میگوید حسن ایرلو، سفیر سابق ایران نزد حوثیهای یمن و عبدالرضا شهلایی، از فرماندهان سپاه قدس، یک نفر نیستند.
🔸آمریکا سالهاست به دنبال فردی به نام عبدالرضا شهلایی است که گفته میشود از فرماندهان ارشد نیروی قدس سپاه در یمن میباشد و به او لقب مرموزترین فرماندهی ایرانی را دادهاند که در تحولات یمن به نفع جبههی حق اثر قابل توجهی داشته است و سالهاست آمریکاییها نتوانستند هیچ ردی از این فرماندهی ایرانی در یمن بزنند!
🔸آمریکای برای دادن اطلاعات در مورد سردار شهلایی پاداش ۱۵ میلیون دلاری وعده داده است!
🌾#جمعه_های_دلتنگی🌾
ای عشق! بیا که سینههامان شد چاک
«این النّبأ العظیم؟»، گشتیم هلاک
چشمی که تو را ندیده باشد کور است
خون شد دل ما، «متی ترانا و نراک»
هر روز به دنبال جوابی دیگر
هر روز کشیدهام عذابی دیگر
هر شب به هوای دیدنت از خوابی
آسیمه دویدهام به خوابی دیگر
مانند کویر خشک، بی جان هستیم
دلواپس لحظههای طوفان هستیم
از اوّل شب تا سحر هر جمعه
ما منتظر امام باران هستیم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
🇮🇷 @Rahpooyan_basirat
اگر میخواهید بدانید اسلام و سیاست در هر کشور از کشورهای اسلامی چه قدر منحرف شده است، مواضع آنها را نسبت به #اسرائيل ببینید.
دوستی و مدارا با این رژیم غاصب، مخالفت صریح با کتاب خدا و تعالیم قطعی رسول خدا صلی الله علیه وآله است و نشان میدهد چه میزان از مدار دین فاصله گرفتهاند.
"حامد کاشانی"