هدایت شده از روابط عمومی پلیس
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
45.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه نفر رو اعدام کردند ؟
به خاطر خیابون بستن اعدامش کردند ؟
محسن شکاری رو اعدام کردند ؟
محسن شکاری در خیابان ستار خان چه کرده بود ؟
این کلیپ نشون میده که آیا اعدام محسن شکاری درست بوده یا خیر ؟
لطفاً تا آخر ببینید و بازنشرش بدین ....
#محسن_شکاری
#تولیدی_عس_زنجان
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
#داستان_شب
حضرت على (ع) مى فرماید:
با جمعى از اصحاب در محضر رسول خدا (ع) نشسته بودیم ، پیامبر(ص) به ما رو کرد و فرمود:
به من خبر دهید که براى زن چه چیز خوب است و خیر و سعادت او در چیست ؟
همه ما از پاسخ به این سئوال ، در مانده شدیم ، تا اینکه متفرّق گشتیم ، و به خانه آمدم و به حضرت زهرا (علیهاالسلام ) گفتم : پیامبر (ص) چنین سؤ الى از ما نموده و ما از پاسخ به این سئوال درماندیم .
حضرت فاطمه (علیهاالسلام ) فرمود: من پاسخ این سئوال را مى دانم .خَیْرٌ لِلنّساءِ اَنْ لا یَرینَ الرِّجالَ وَ لا یَراهُنَّ الرِّجال
بهترین دستور براى زنان آن است که نه آنها مردان نامحرم را بنگرند و نه مردان نامحرم آنها را ببینند.
به محضر مقدس رسول خدا (ص) بازگشتم و عرض کردم : سئوالى که فرمودید: که چه چیز براى زنان بهتر است ، براى آن بهترین چیز آن است که نه مردان نامحرم آنها را بنگرند و نه آنها مردان نامحرم را ببینند.
پیغمبر اسلام (ص) فرمود: تو وقتى که نزد من بودى ، پاسخ به این سئوال را نتوانستى بدهى ، چه کسى این پاسخ را به تو آموخت ؟
عرض کردم : حضرت فاطمه (علیهاالسلام ) به من آموخت .
پیغمبر (ص) خوشحال شد و فرمود اِنَّ فاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنّى فاطمه (علیهاالسلام ) پاره تن من است
#داستان_شب
#عفاف_حجاب
#شب_شانزدهم
#تولیدی_عس_زنجان
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
#داستان_شب
روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، به طرف آسمان نگاه مى كرد، تبسمى نمود. شخصى به حضرت گفت:
يا رسول الله ما ديديم به سوى آسمان نگاه كردى و لبخندى بر لبانت نقش بست ، علت آن چه بود؟
رسول خدا فرمود:
- آرى ! به آسمان نگاه مى كردم ، ديدم دو فرشته به زمين آمدند تا پاداش عبادت شبانه روزى بنده با ايمانى را كه هر روز در محل خود به عبادت و نماز مشغول مى شد، بنويسند؛ ولى او را در محل نماز خود نيافتند. او در بستر بيمارى افتاده بود
فرشتگان به سوى آسمان بالا رفتند و به خداوند متعال عرض كردند:
ما طبق معمول براى نوشتن پاداش عبادت آن بنده با ايمان به محل نماز او رفتيم . ولى او را در محل نمازش نيافتيم ، زيرا در بستر بيمارى آرميده بود.
خداوند به آن فرشتگان فرمود:
تا او در بستر بيمارى است ، پاداشى را كه هر روز براى او هنگامى كه در محل نماز و عبادتش بود، مى نوشتيد، بنويسيد. بر من است كه پاداش اعمال نيك او را تا آن هنگام كه در بستر بيمارى است ، برايش در نظر بگيرم.
#داستان_شب
#شب_هفدهم
#تولیدی_عس_زنجان
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
#داستان_شب
زنى خدمت #حضرت_فاطمه عليهاالسلام رسيد و گفت:
- مادر ناتوانى دارم كه در مسائل نمازش به مساءله مشكلى برخورد كرده و مرا خدمت شما فرستاد كه سؤ ال كنم.
حضرت فاطمه عليهاالسلام جواب آن مساءله را داد. آن زن همين طور مساءله ديگرى پرسيد تا ده مساءله شد. حضرت همه را پاسخ داد. سپس آن زن از كثرت سؤ ال خجالت كشيد و عرض كرد:
اى دختر رسول خدا! ديگر مزاحم نمى شوم
حضرت فرمود: نگران نباش ! باز هم سؤ ال كن ! با كمال ميل جواب مى دهم ، زيرا اگر كسى اجير شود كه بار سنگينى را بر بام حمل كند و در عوض آن ، مبلغ صد هزار دينار اجرت بگيرد، آيا از حمل بار خسته مى شود؟
زن گفت:
- نه ! خسته نمى شود، زيرا در برابر آن مزد زيادى دريافت مى كند
حضرت فرمود:
- خدا در برابر جواب هر مساءله اى بيشتر از اينكه بين زمين و آسمان پر از مرواريد باشد، به من ثواب مى دهد! با اين حال ، چگونه از جواب دادن به مساءله خسته شوم ؟ از پدرم شنيدم كه فرمود:
علماى شيعه من روز قيامت محشور مى شوند، و خداوند به اندازه علوم آنان و درجات كوششان در راه هدايت مردم ، برايشان ثواب و پاداش در نظر مى گيرد و به هر كدامشان تعداد يك ميليون حله از نور عطا مى كند. سپس منادى حق تعالى ندا مى كند: اى كسانى كه يتيمان (پيروان ) آل محمد را سرپرستى نموديد، در آن وقت كه دستشان به اجدادشان (پيشوايان دين ) نمى رسيد، كه در پرتو علوم شما ارشاد شدند و ديندار زندگى كردند. اكنون به اندازه اى كه از علوم شما استفاده كرده اند، به ايشان خلعت بدهيد!
حتى به بعضى آنان صد هزار خلعت داده مى شود. پس از تقسيم خلعت ها، خداوند فرمان مى دهد: بار ديگر به علما خلعت بدهيد. تا خلعتشان تكميل گردد.
سپس دستور مى رسد دو برابرش كنيد همچنين درباره شاگردان علما كه خود شاگرد تربيت كرده اند چنين كنيد...
آنگاه حضرت فاطمه به آن زن فرمود:
اى بنده خدا! يك نخ از اين خلعتها هزار هزار مرتبه از آنچه خورشيد بر آن مى تابد بهتر است . زيرا امور دنيوى تواءم با رنج و مشقت است اما نعمتهاى اخروى عيب و نقص ندارد.
#داستان_شب
#شب_هجدهم
#تولیدی_عس_زنجان
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
نماینده ولی فقیه در فراجا حجت الاسلام والمسلمین سید علیرضا ادیانی : دشمن در اتفاقات اخیر ، یک مسئله عادی رابا تبلیغ پر تکرار به یک مسئله جهانی و ملی تبدیل کرد ، رهبری هم فرمودند : که این کار دشمن است .
#اغتشاشات
#تولیدی_عس_زنجان
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردم ایران در مقابل متجاوزین و استکبار می ایستند
در این مبارزه آمریکا شکست ناپذیر نیست
#دفاع_مقدس
#نیروی_مسلح
#ناموس_وطن
#انتظامی_خودمان
#تولیدی_عس_زنجان
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
ماموران طلای پیدا شده را به صاحبش برگرداندند
پایگاه خبری ساعس/زنجان/رئیس بازرسی فرماندهی انتظامی استان زنجان از پاکدستی و صحت کارکنان پلیس راه در تحویل طلا و مدارک گمشده به صاحب مال خبر داد.
به گزارش خبرنگار روابط عمومی انتظامی استان زنجان ، سرهنگ "حسین عباسی" رئیس بازرسی فرماندهی انتظامی استان زنجان با اعلام این خبر اظهار داشت: ستوانیکم "مهدی اسکندری" به همراه کارمند "حسن باقری" جمعی پلیس راه زنجان حین گشت زنی در محور زنجان – تبریز یک عدد کیف زنانه را در سطح جاده پیدا کردند.
وی افزود: ماموران در بررسی محتوای این کیف متوجه مقدار قابل توجهی (12گرم) طلا و مدارک هویتی در داخل کیف شدند.
این مقام انتظامی تصریح کرد: ماموران بلافاصله با احراز هویت و شناسایی صاحب کیف، مدارک و طلای کشف شده را طی صورتجلسه ای تحویل وی کردند.
رئیس بازرسی فرماندهی انتظامی استان زنجان ضمن تقدیر از این همکاران عزیز خاطر نشان کرد: ستوانیکم اسکندری و کارمند باقری به جهت پاکدستی و صحت عمل خود مورد تشویق فرماندهی انتظامی استان قرار گرفتند.
#پلیس_مؤمن
#پلیس_پاکدست
#تولیدی_عس_زنجان
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
جانشین معاون هماهنگ کننده فراجا دردیدار با خانواده معظم شهید "مهدی هادی" اظهار داشت: محتاج دعای خیر خانواده شهدا هستیم .
#شهید_مهدی_هادی
#تولیدی_عس_زنجان
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
#داستان_شب
رسول خدا صلى الله عليه و آله با عده اى از بيابان عبور مى كردند. در اثناى راه به شترچرانى رسيدند. حضرت كسى را فرستاد تا مقدارى شير از او بگيرد.
شتر چران گفت : شيرى كه در پستان شتران است براى صبحانه قبيله است و آنچه در ظرف دوشيده ام براى شام آنهاست.
با اين بهانه به حضرت شير نداد. پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله او را دعا كرد و گفت : خدايا! مال و فرزندان او را زياد كن!
سپس از آن محل گذشتند و به گوسفند چرانى رسيدند. پيامبر كسى را فرستاد از او شير بخواهد. چوپان گوسفندها را دوشيد و با آن شيرى كه در آن ظرف حاضر داشت همه را در ظرف فرستاده پيامبر صلى الله عليه و آله ريخت و يك گوسفند نيز براى حضرت فرستاد و عرض كرد:
- فعلا همين مقدار آماده است ، اگر اجازه دهيد بيش از اين تهيه و تقديم كنم ؟
رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره او نيز دعا كرده ، گفت : خدايا! به اندازه نياز او روزى عنايت فرما!
يكى از اصحاب عرض كرد:
- يا رسول الله ! آن كس كه به شما شير نداد درباره او دعايى نمودى كه همه ما آن دعا را دوست داريم و درباره كسى كه به شما شير داد دعايى فرمودى كه هيچ يك از ما آن دعا را دوست نداريم!
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: مال كم نياز زندگى را برطرف مى سازد، بهتر از ثروت بسيارى است كه آدمى را غافل نمايد.
سپس اين دعا را نيز كردند:
خدايا به محمد و اولاد او به اندازه كافى روزى لطف فرما
#داستان_شب
#شب_بیست_وچهارم
#روزی
#تولیدی_عس_زنجان
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا ایرانه
تو سپا حضرت مهدی
اجرای گروه سرود فرزندان کارکنان انتظامی شهرستان خدابنده
#اینجا_ایرانه
#تولیدی_عس_زنجان
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
#داستان_شب
امام صادق عليه السلام غلامى به نام مصادف داشت هزار دينار به او داد براى تجارت به كشور مصر برود.
غلام با آن پول كالاى خريد و با بازرگانان ديگر كه از همان كالا خريده بودند به سوى مصر حركت كردند، همين كه نزديك مصر رسيدند با كاروانى كه از مصر باز مى گشتند، رو به رو شدند و از آنان وضعيت كالاى خود را كه نيازمنديهاى عمومى بود - از لحاظ بازار مصر- پرسيدند.
در پاسخ گفتند:
كالاى شما در مصر كمياب است و بازار خوبى دارد.
غلام و همراهانش از كمبود متاعشان در مصر و نيز نياز مردم به آن ، آگاه گشتند. و با يكديگر هم قسم شدند و پيمان بستند، كه متاع را با سودى كمتر از صد در صد نفروشند.
وقتى كه وارد مصر شدند، مطابق پيمان خود بازار سياه به وجود آوردند و كالا را به دو برابر قيمتى كه خريده بودند، فروختند.
غلام با هزار دينار سود خالص به مدينه بازگشت و دو كيسه كه هر كدام هزار دينار داشت به امام صادق عليه السلام تسيلم نمود و عرض كرد:
فدايت شوم ! يكى از كيسه ها اصل سرمايه است كه شما به من داديد و ديگرى سود خالص تجارت است.
امام فرمود: اين سود زيادى است ، بگو ببينم چگونه اين را بدست آوردى ؟
مصادف گفت : قضيه از اين قرار است كه در نزديك مصر آگاه شديم كه كالاى ما در آنجا كمياب است ، هم قسم شديم و پيمان بستيم كه به كمتر از صد در صد سود خالص نفروشيم و همين كار را كرديم.
امام گفت : سبحان الله ! شما با ايجاد بازار سياه به زيان گروهى از مسلمانان هم قسم مى شويد كه كالايتان را به سودى كمتر از صد در صد خالص نفروشيد؟
نه ! من همچو تجارت و سودى را نمى خواهم.
آنگاه يكى از دو كيسه را برداشت و فرمود:
اين اصل سرمايه من و ديگرى را نپذيرفت ، فرمود: اين سود - كه با بى انصافى بدست آمده - نيازى به آن ندارم.
سپس فرمود: اى مصادف ! با شمشير جنگيدن ، از كسب حلال آسان تر است ، به دست آوردن مال از راه حلال بسيار سخت و دشوار است.
#داستان_شب
#شب_بیست_وششم
#روزی_حلال
#جنگ_باششمیر
#تولیدی_عس_زنجان
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مقام معظم رهبری (مدظله العالی) : اگر مادران و همسران شهداء بی صبری نشان می دادند ...
یاد خیراولسون " به یاد شهید جمال الدین حاجی میری "
#مدرسه_قوی
#ایران_قوی
#مادران_شهداء
#همسران_شهداء
#شهید_جمال_الدین_حاجی_میری
#تولیدی_عس_زنجان
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکلمه و دل گویه های فرزندان شهید جمال الدین حاجی میری
#مدرسه_قوی
#ایران_قوی
#شهید_حاجی_میری
#تولیدی_عس_زنجان
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
#داستان_شب
مردی چهار پسر داشت. هنگامی که در بستر بیماری افتاد، یکی از پسرها به برادرانش گفت: «یا شما مواظب پدر باشید و از او ارثی نبرید، یا من پرستاری اش می کنم و از مال او چیزی نمی خواهم؟!» برادران با خوش حالی نگه داری از پدر را به عهده او گذاشتند و رفتند. پس از مدتی پدر مُرد. شبی پسر در خواب دید که به او می گویند در فلان جا، صد دینار است، برو آن را بردار، اما بدان که در آن خیر و برکتی نیست!
پسر سراغ پول ها نرفت. دو شب بعد هم همان خواب ها تکرار شد تا آن که در شب سوم خواب دید که می گویند، در فلان مکان یک درهم است. آن را بردار که پرخیر و برکت است!
پسر صبح از خواب برخاست و همان جایی که خواب دیده بود، رفت و یک درهم را برداشت. در راه با آن دو ماهی خرید. هنگامی که شکم آن ها را پاره کرد، در شکم هر کدام یک دُر یافت. یکی از دُرها را به درگاه سلطان برد. پادشاه که از آن خوشش آمده بود، پول زیادی به پسر داد و گفت: اگر لنگه دیگر آن را بیاوری، پول بیش تری می گیری!
پسر دُر دیگر را نیز به قصر شاه برد. سلطان با دیدن دُر به وعده اش عمل کرد و پسر به برکت احترام به پدرش از ثروت مندترین مردان روزگار شد.
#داستان_شب
#شب_سی_وسوم
#پول_بابرکت
#احترام_والدین
#تولیدی_عس_زنجان
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
🔻️شما، ما رو "هک" میکنید
ما، شما رو "خاک" میکنیم.
🔹ما مثل هم نیستیم!
🇮🇷 #مرگ_بر_اسرائیل
#تولیدی_عس_زنجان