رهروان شهدا
وصيت نامه شهيد حميد رشيدي
...آيا مردم چنين پنداشته اند كه به صرف اينكه گفته اند ايمان آورده ايم رهاشان كنند و بر اين دعوي امتحانشان نكنند؟
اي كسانيكه ايمان آورده ايد جهت چيست كه براي جهاد در راه خدا به خاك زمين دل بسته ايد؟آيا راضي به زندگي دنيا عوض حيات آخرت شديد به متاع دنيا در پيش عالم آخرت اندك و ناچيز است.پس ار عرض سلام بر حسب وظيفه اي كه مي باشد چند سطري به عنوان وصيت مي نويسد البته وصيت نامه شهيد همه مانند بهترين نوشتجات عرف است و چيز تازه اي براي نوشتن ندارم بنده با عقيده كامل بدين راه قدم گذاشته و به كمال آگاهي آن را دنبال كرده ام.از آنجا كه دنيا محل امتحان است و در اين چند روز زندگي كه به لحظه اي مي ماند انسان به بوته آزمايش گذاشته مي شود.اگر بخواهيم عاقبتمان سعادتمندانه باشد بايد از اين آزمايش سرافراز بيرون آئيم با هم موجب سرافرازي خود و هم خداوند باشيم كه خداوند به بندگان پاكش مباهات مي كند و خوشا به حال شهيدان كه مي فرمايند بالاتر از هر چيزي، چيزي مگر اينكه كسي به مسلخ عشق رفته و شهيد شود كه بالاتر از آن چيزي نيست.برادران و خواهران خدا را شكر كنيد كه در اين عمري كه خدا گرفته ايد شاهد چنين تحويل عظيمي بوديد. قدر اين انقلاب را بدانيد و از آن مراقبت كنيد و به متاع قليل دنيا دل نبنديد كه شما را منحرف و بر زمين مي زند .
قانون اساسي و نظام اين جمهوري كه گفته و خواسته شهيدان، نگهداري و پاسداري از آن بوده را سبك نشماريم و گرامي بداريد واقعاً شرم دارد كه اين شهدا را ببنيم و ولي مدافع اين انقلاب نباشيم .اگر خود را آماده كرده ايم بايد بدانيم كه آخرت خود را فروخته ايم واگر در اين دنيا قدري پايبند به د?ن خود بوديم، بهره را در آخر خواهيم بود و اگر دين نداريم لااقل بايد آزادمرد بود ... اين بنده در طول عمر خود نتوانستم هيچ خدمتي انجام دهم و در اعمال خودم عمل مثبتي نديدم و فقط كوله باري از گناه بر دوش دارم كه مي دانم فقط شهادت در راه او اگر مقبول گردد مي تواند اين گناهان را بشويد و اميد داشتم كه در طول اين زندگي بتوانم هرچقدر كم و كوچك خدمتي كنيم تا لااقل كمي از وظيفه اي كه به دوش داريم و وظيفه هر انساني اگر بخواهد آزاد باشد و سعادتمند ياري دين است انجام داده باشم اما افسوس كه خود را خيلي بدهكار مي بينم و واقعاً در جا زده ايم و حال كه خود در صف مجاهدين في سبيل الله جا زده ام مي خواهم خداوند به آبروي اين سلحشوران نظر خودش را از ما راضي گرداند و از او مي خواهم مرگم را شهادت راه خودش قرار دهد ... چند خواسته دارم كه مي خواهم اگر ممكن بود رعايت شود اگر خداوند ما را قبول كرد و مهر بازگشت نزد هيچ خواسته اي از دولت و مردم نداشته باشند.....دوم صبر پيشه كنند و طريق حضرت زينب (س) را پيشه كنندو سوم اينكه از دوستان به خصوص دوستان نزديك مي خواهم ... از كسانيكه با آنان رابطه داشته ام حلاليت بطلبند...
@Rahrovanaeshohadaa
رهروان شهدا
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
اول بهمن سال هزاروسیصدوسیوشش، محله خوریای دامغان شاهد شنیدن صدای گریه نوزاد دوم حسینآقا بود که او را محمد نامیدند. مادرش محمد را بههمراه چهار برادر و یک خواهر در محیط صمیمی و مذهبی خانواده پرورش داد.
دیپلم خود را در رشته برق گرفت. سال پنجاهوشش به سربازی رفت. به او دستور تیراندازی به مردمی را دادند که علیه رژیم پهلوی به خیابان آمده بودند. از دستور، سرپیچی و به فرمان امام(ره) از پادگان فرار کرد و مدتی را در شاهرود ماند.
با پیروزی انقلاب و تشکیل نهاد مقدس سپاه، به استخدام رسمی سپاه پاسداران درآمد. با شروع ناآرامی در کردستان، برای بار اول در آبان سال پنجاهوهشت به کردستان رفت. بیش از هفت ماه سابقه حضور در جبهه دارد. در یک اعزام به کردستان از ناحیه دست مجروح شد و افتخار جانبازی را کسب کرد. در سال پنجاهونه ازدواج کرد.
بار اول با تعدادی از پرسنل سپاه به شهر سنندج رفت. این شهر در دست گروهکهای ضدانقلاب بود و درگیری زیاد منجر شد تا نیروها از طریق هوایی جابهجا شوند. دفعه دوم به غرب کشور، شهر کامیاران رفت. در مرحله سوم اعزام، همسرش او را همراهی کرد. جنوب کشور نیز دست عراقیها بود. بعضی بچهها میخواستند به جنوب بروند، بهناچار برای سازماندهی مجدد به دامغان برگشتند.
بار آخر به جبهه میانی رفت در منطقه سرپلذهاب. بیستودوم دی سال هزاروسیصدوپنجاهونه، با اصابت ترکش مجروح شد و به شهادت رسید. جنازهاش پس از تشییع، در گلزار شهدای فردوس رضای دامغان دفن شد.
تنها فرزندش، چند ماه بعد از شهادت او بهدنیا آمد. نامش را در شناسنامه محمد گذاشتند و او را میثم صدا میزدند.
“راهش جاوید باد”
@Rahrovanaeshohadaa
رهروان شهدا
عماد مغنیه در ۷ دسامبر ۱۹۶۲ در محله شیاح بیروت پایتخت لبنان چشم به جهان گشود. پدرش «شیخ فائز مغنیه» از علمای برجسته شیعه لبنان بود. «جهاد» و «فؤاد» دو برادر وی بعدها در درگیریهای لبنان و اسراییل کشتهشدند. خانوادهاش پس از مدتی از بیروت به صور در جنوب لبنان مهاجرت کردند و در آنجا عماد تحصیلات متوسطه و دبیرستان خود را گذراند. آغاز جنگ داخلی لبنان در ۱۹۷۵، عماد ۱۳ ساله جذب مبارزان فلسطینی اردوگاههای جنوب لبنان شد و حتی سلاح سبک را هم دوره دید. چند سال پس از آن وارد دانشگاه آمریکایی بیروت (AUB) شد.[۷][۸]
او در آغاز دهه ۸۰ میلادی به «نیروی ۱۷» شاخه نظامی الفتح یاسر عرفات سازمان آزادیبخش فلسطین پیوست که نیرویی ویژه بود و برای حفاظت از اشخاصی مانند ابوعمار، ابو جهاد و ابود ایاد تشکیل شدهبود. اما در پی اشغال بیروت در سال ۱۹۸۲ از سوی اسرائیل، فعالان جنبش آزادیبخش فلسطین از لبنان خارج شدند.[۸] پس از محاصره ۳ ماهه بیروت که مبارزان فلسطینی از لبنان خارج شدند، عماد مغنیه سرخورده از مبارزه آنان، در لبنان ماند و با دوستان همفکرش گروه کوچک سازمان جهاد اسلامی (لبنان) را تأسیس کرد و در دهه ۸۰ میلادی به شیوه اطلاعاتی امنیتی خاص خودش به مبارزه با نیروهای غربی حاضر پرداخت.
یکی از برادران وی به نام جهاد در سال ۱۹۸۴ طی عملیاتی کشته شد. فؤاد برادر دیگرش نیز کشته شد.[۹] او در زندگی، علاقهمند معتقد به انقلاب شیعی ایران بود حتی در ۱۹۸۲ جهت دیدار با آیتالله خمینی طی سفری به ایران آمد که به دلیل همزمانی با اتفاق حمله اسرائیل به لبنان مجبور به بازگشت شد. وی همچنین از مصطفی چمران تأثیر پذیرفتهبود و خود را شاگرد وی میدانست.[۱۰]
عماد مغنیه صاحب ۸ فرزند است. جهاد ، فاطمه و مصطفی از همسر اولش سعدی بدرالدین، اسرا، حسن [۱۱] و فواد از ازدواج با زینب عیاش (با نام مستعار وفا مغنية) و حسین و زهرا از فتان لیبیه.
@Rahrovanaeshohadaa
وصیت نامه شهید محمد حسین فهمیده
هدف من از رفتن به جبهه این است که، اولاً به ندای "هل من ناصر ینصرنی" لبیک گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم و آن وظیفه ای را که امام عزیزمان بارها در پیام ها تکرار کرده، که هرکس که قدرت دارد واجب است که به جبهه برود، و من می روم که تا به پیام امام لبیک گفته باشم.
آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان، تمام ملت های زیر سلطه آزاد شوند و صدام بداند که اگر هزاران هزار کشور به او کمک کند او نمی تواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت کند.
من به جبهه می روم و امید آن دارم که پدر و مادرم ناراحت نباشند، حتی اگر شهید شدم، چون من هدف خود را و راه خود را تعیین کرده ام و امیدوارم که پیروز هم بشوم.
پدر و مادر مهربان من! از زحمات چندین ساله شما متشکرم. من عاشق خدا و امام زمان گشته ام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمی رود، تا این که به معشوق خود یعنی «الله» برسم. و بحق که ما می رویم که این حسین زمان و خمینی بت شکن را یاری کنیم و بحق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار می کنند پاداش عظیم می بخشد. من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم، از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم، فقط برای هدفم یعنی الله .....
@Rahrovanaeshohadaa
7.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🔴شهید سید حسن ولی یکی از شهدای شهرستان آمل میباشد که در حین تحویل پیکرش به خانواده اتفاق بسیار عجیبی افتاد.*
سید حسن بسیار به کبوتر و پرورش آنها علاقه داشت و به آنها عشق میورزید.
خواهر این شهید بزرگوار میگوید:
وقتی حسن دو دستش را باز میکرد، کبوتران یک به یک روی دستانش می نشستند و وقتی شهید قرار بود به جبهه اعزام گردد این کبوتران تا بالای اتوبوسی که سید حسن با آن روانه میشد رفته و برگشتند.
ظاهرا فهمیده بودند حسن قرار است شهید شود.
بعد از خبر شهادت سید حسن به خانواده اش، مادرش اصرار کرد دو کبوترش را با خود برای تحویل پیکر شهید ببریم و میگفت پسرم خیلی این کبوترها را دوست داشت.
خانواده شهید وقتی داشتند برای تحویل پیکر شهید روانه بنیاد شهید میشدند دو کبوتر این شهید را هم با خود بردند
وقتی آنها به بنیاد شهید رسیدند و موقع تحویل جنازه رسید مادرش دو کبوتر را بر روی سینه شهید قرار داد و کبوتران به محض دیدن پیکر بی جان شهید در دم جان دادند و با شهید همراه گشتند ، *در فیلم این صحنه ها را ببینید شادی روحش صلوات👆🏻*
🎞️ *مجموعه مستند جدید خاطرات آن مرد*
💎 روایتی نو از خاطرات اطرافیان حاج قاسم در روستای قنات ملک، کاری از بنیاد مکتب حاج قاسم
📺 شبکه یک
از جمعه ۳ دی ماه
هر روز ساعت ۲۰:۱۰
📺 شبکه مستند
از شنبه ۴ دی ماه
هر روز ساعت ۱۹:۳۰
📺 شبکه بین المللی خبر
از یکشنبه ۵ دی ماه
هر روز ساعت ۱۷:۳۰
*#به_نیت_حاج_قاسم*
دبیرخانه ستاد رسانه ای شهید سلیمانی
بسم رب الشهداءوالصدیقین
تاریخ تولد: ۱۳۶۶/۶/۳۰
محل تولد: اردبیل
تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۱۲/۷
محل شهادت: شیخ عقیل حلب
وضعیت تأهل: متاهل
تعداد فرزندان:
تحصیلات: کارشناسی عمران
شهید علی آقایی فارغ التحصیل رشته مهندسی عمران بود که به خاطر علاقه به اهل بیت (ع) جهت دفاع از حرم حضرت زینب(س) و مردم مظلوم و مسلمان منطقه، به سوریه رفت و پس از رشادت های فراوان در تاریخ هفتم اسفند ماه سال ۱۳۹۴ به دست نیروهای تکفیری به درجه رفیع شهادت رسید.
@Rahrovanaeshohadaa