هدایت شده از مکتب الشهدای انسیه
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹
#خاطره
#امداد_غیبی
ماجرای حمله زنبورها به پادگان حزب الله
سردار کریمی مشاور اسبق ریس بنیاد شهید که در تشکیل حزب الله لبنان نیز حضور داشته می گوید :
جلسه مهمی با حضور #شهید_سید_عباس_موسوی و فرمانده هان حزب الله داشتیم ، ناگهان #زبنورهای وحشی به پادگان حمله کردند و با ما کاری کردند که کل پادگان را تخلیه و برای خلاصی از دست آنها به سمت کوه فرار کردیم.
وضع جوری شده بود که کسی جز به فرار فکر نمی کرد .
مدتی بعد که از پادگان دور شدیم ناگهان پادگان توسط #موشکهای اسرائیلی به طور کامل منهدم شد .
ما مانده بودیم و بهت از این #امداد_غیبی ، دیگر خبری از #زنبور ها نبود .
🐝🐝🐝
🦋🦋🦋
#همرنگ_شهید_شویم
#خاطره: طلبههای شیراز اومدند نزد آیتالله بهاءالدینی و از ایشون درسِ اخلاق خواستند. این عارفِ بزرگ بهشون فرمود: بروید از صیاد شیرازی درسِ زندگی بگیرید ، اگر صیاد شیرازی شدید، هم دنیا دارید و هم آخرت...
🌹میخوایم توی چهارمین روز چله کمی شبیه شهید صیاد شیرازی بشیم.
✍چند تا از ویژگیهای شهید صیاد رو می نویسم ، اگه تونستین شما هم انجام بدین:
1⃣به شدت با اسراف مقابله میکرد. حتی در موارد جزیی مثل تاکید برای خیس نشدنِ یک حبه قند در سینی چای
2⃣ مطیع محض ولایت فقیه بود و اعتقاد راسخ داشت که امام خامنهای نایب امام زمان (عج) است. توی قنوت نمازش هم برا سلامتی امام خامنه ای دعا می کرد
3⃣ تحت هر شرایطی نماز اول وقت رو می خواند. حتی یک بار با هلی کوپتر در حال سفر به کردستان بود که به خلبان دستور داد تا برای اقامه نماز اول وقت فرود آید و بعد از خواندن نماز پرواز کردند.
4⃣ استکبار ستیز بود و بارها می گفت: من آمریکایی ها رو بیچاره می کنم ... و در بعضی عملیات ها مثل فتح المبین اینکار را کرد.
5⃣ قبل از انجام کار وضو می گرفت و دو رکعت نماز می خواند. می گفت: می خواهم یک ذره ناخالصی هم نباشد و هر کار میکنم برای خدا باشد
6⃣ نماز شبش ترک نمیشد.
7⃣ هر روز صبح دعای عهد میخواند
8⃣ رفتن به نماز جمعه را بر خود واجب کرده و شرکت خانوادگی در نماز جمعه جزو تفریحات خانوادگی آنها بود
9⃣ پیروِ دستورالعمل اخلاقی امام خمینی ، همیشه در روزهای دوشنبه و پنجشنبه روزه می گرفت
🔟 تاکید می کرد که هر کاری را با وضو انجام دهیم
1⃣1⃣ بیست دقیقه قبل از نماز در مسجد حاضر میشد و به تلاوت قرآن و دعا میپرداخت
2⃣1⃣ ارتباط خود با علما و روحانیون را هرگز قطع نمیکرد
3⃣1⃣ زندگی متوسطی داشت. در طول خدمت حقوق اضافی و تشویقی و ... نگرفت. و از حقوقش مبلغی را به محرومین می داد
4⃣1⃣ در کارهای منزل به همسرش کمک می کرد.
📚 موارد فوق از کتاب امیردلاور (نشر شاهد) استخراج شده که کتاب کم نظیر و نابی است.
🍃🍃🌸🌸🌸🍃🍃
🌷 کانال رهروان شهدا🌷
🕊@Rahrovanaeshohadaa🕊
❤️شهید دهه هفتادی مدافع حرم
شهید محمد رضا دهقان امیری❤️
✅محمدرضا وصیت کرده بود او را در امامزاده علی اکبر (ع) چیذر دفن کند. از صفات بارز اخلاقی او می توان به خوش خلقی و خلوص نیت در انجام وظایف دینی و امور خیر اشاره کرد.
ایشان در بیست و یکم آبان ماه 94 به عنوان بسیجی تکاور راهی سوریه شد و همزمان با آخرین روزهای ماه محرم در نبرد با تروریست های تکفیری در حومه حلب طی عملیات محرم به شهادت رسید.
📝 #خـاطـره..
☘ روضه بذار گوش کنیم
🍃یک دوست دیگری هم داشت که به واسطه شهید خلیلی با او آشنا شده بود. همین بنده خدا تعریف میکرد: با شهید دهقان امیری در گلزار شهدا بهشت زهرا(سلام الله علیها) قرار داشتیم وقتی رسید، حدود دو ساعت سر مزار رسول حرف زدیم
🍃بعد سر خاک بقیه شهدا رفتیم و هر شهیدی را که میشناخت سر خاکش میایستاد و حدود یک ربع راجع به شهید صحبت میکرد، جوری حرف میزد و خاطره تعریف میکرد که انگار سال ها با آن شهید رفیق بوده است
🍃گرمای طاقت فرسایی بود اما چنان غرق مطالب و حرف بودیم که گرما را حس نمی کردیم. سپس برگشتیم بر سر مزار شهید رسول خلیلی و صحبتهایمان را ادامه دادیم. موقع خداحافظی گفت: روضه بزار گوش کنیم و این جمله شهید خلیلی را یادآوری میکرد که: «ای که بر تربت من میگذری، روضه بخوان/نام زینب(سلام الله علیها) شنوم زیر لحد گریه کنم»
🍃گفتم: بابا لازم نیست اما اصرار کرد و خلاصه یک روضه گوش کردیم. وقتی تمام شد با آهی سوزناک سکوت را شکست، حسرت داشت،حسرت شهادت.
🍃بوی عطر پیراهنش را هیچ وقت فراموش نمیکنم. خداحافظی کردیم و این آخرین خداحافظی من و محمدرضا بود.
#به_نقل_از_دوست شهید
شهید محمدرضا دهقان امیری
«سنگ مزاری که پیش از شهادت
همه دیدند»
از دوستان شهید:
دوره فتوشاپ را میگذراندم و در حد مقدماتی کارهایی انجام میدادم. یکی از کارهایی که از آن لذت میبردم نوشتن اسم خودم روی سنگ مزار شهدا به عنوان شهید بود، وقتی عکس طراحی شدهام را در گروه دوستان خودم در یکی از شبکههای اجتماعی گذاشتم همه خوششان آمد، تعداد زیادی از بچههای عاشق شهادت پیدا شد.
اما من دلم به سمت او کشیده شد، محمدرضا هم درخواست داد تا برایش طراحی کنم، وقتی آن عکس را فرستادم خیلی خوشحال شد و به جای خالی محل شهادت اشاره کرد. گفتم حالا شهید بشو تا محلش مشخص شود، قبول نکرد و گفت که محل شهادت را سوریه بنویس، نوشتم. آن موقع تخیل بود اما به واقعیت تبدیل شد آن عکس در شبکههای اجتماعی خیلی معروف شد.
در سوریه یک نیروی عالی و ارزشمند برای فرمانده اش محسوب می شد.☝️
به خاطر پر انرژی بودن و بدن رو فرمی که داشت، برای هر فرمانده ای یک سرمایه بود.👌
همه کاری می کرد. یک آچار فرانسه ی واقعی بود.👏
این قابلیت را داشت که بتواند در هر پستی قرار بگیرد و از عهده ی وظیفه اش خوب بربیاید.💪
سربازی بود که هر فرمانده ای آرزویش را داشت.❤️
شهید محمدرضا دهقان امیری
#خاطره
حلقه آتش🔥
گاهی از دست بعضی آدمها ناراحت میشدم و درد و دل میکردم و گله مندی داشتم.😞
میگفت که خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند. آتش دارد دورمان حلقه میزند❗️و به این شکل به من می فهماند که #غیبت نکنم.☝️
درگفتگوهایش بامن همیشه میگفت مادر قول میدهم که شهید شوم😭💔
📝|نقل شده از #مادر_بزرگوار_شهید محمدرضا دهقان امیری🌹
https://eitaa.com/Rahrovanaeshohadaa
🏴انا لله و انا الیه راجعون
#آخرین_ماموریت_انقلابی_پدر_شهید
🗳آخرین ماموریت پدر شهید فریدونکناری برای انقلاب اسلامی♦️#حاج_یوسف_درزی پدر شهید #حمزه_درزی صبح امروز در پای صندوق رای حاضر شد و به تکلیف خود عمل کرد و تا آخرین لحظه پای آرمان های انقلاب ماند و پس از رای دادن به رحمت خدا رفت و آسمانی شد.
.
🚩 #خاطره ای از #پدر #شهید :
در انجام واجبات از نماز ، روزه ، خمس و زکات بسیار مقید بود. کلاس پنجم بود من بودم بیرون به مادرش گفت: به من بگوید که حساب سال باز کنم و من گفتم: من که هیچی ندارم. گفت:« یک قرآن هم داری مال خودت باید حساب سال باز کنی.» من هم همین کار را کردم.
.
🌷#تخریبچی #شهید حمزه درزی #بسیجی مخلص #لشکر ویژه ۲۵ #کربلا در تیرماه ۱۳۶۱ #بشهادت رسید و بعد ۱۴ سال #مفقودی پیکرش از جبهه بازگشت.
🌺شادی #روحشان #صلوات🌺
#پدر_آسمانی
@Rahrovanaeshohadaa
رهروان شهدا 🌹
📝 #خاطره | چرا میخواهید مرا تنها بگذارید؟!
🌷 تقریبا یک سال قبل از شهادت شهید زاهدی، وقتی بیروت منزل ایشان بودم، سحر که برای نماز بیدار شدند فرمودند:
دیشب خواب عجیبی دیدم. احمد و حاج قاسم رو توی خواب دیدم. از من پرسیدن: « نمیای این طرف؟! »
جواب دادم: «من که خیلی دوست دارم بیام، شما مقدماتش رو فراهم کنید!»
💔 دلم لرزید.
🌹چند روزی از این جریان گذشت. یکی از روزها وقتی شهید زاهدی به منزل آمدند، فرمودند: «امروز جلسهای با #سید_حسن_نصرالله داشتم. برایشان خوابم را تعریف کردم. ایشان به هم ریخت و گفت: « چرا میخواهید مرا تنها بگذارید؟! ...»
🎙 راوی: داماد شهید
✍🏻 پینوشت۱: #رفاقت دیرینه #شهید_زاهدی و #شهید_کاظمی و #شهید_سلیمانی به سالهای اول دفاع مقدس برمیگردد. این رفاقت و رفت و آمد خانوادگی تا زمان شهادت ادامه داشت ...
✍🏻 پینوشت۲: شهید زاهدی واقعا #چشم_انتظار_شهادت بود. در همه اعمال و رفتارش این مطلب نمایان بود. مراقب بود کاری نکند که رزقش عوض شود. اگر مطلبی خلاف این موضوع رخ داد سریع جبران کند. اینقدر عاشق دیدار پروردگارش بود که حتی خوابهایش (که گاهی یکی اش را تعریف می کرد) هم همین رنگ و بو را داشت.
🌷هدیهبهارواحطیبهشهداصلوات..
اَللّٰهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم
@Rahrovanaeshohadaa
رهروان شهدا 🌹
📝 #خاطره | شهید سید رضی موسوی
🌷 دوسال پیش ایام عید نوروز سوریه منزل شهید سید رضی موسوی برای شام دعوت بودیم.
به همراه شهید زاهدی و خانواده قبل از مغرب بود که به منزل سید رسیدیم. همسر محترم سید رضی از ما پذیرایی کردند. اما هرچه منتظر شدیم سید رضی نیامد.
شاید تا نزدیک ساعت ۹:۳۰ شب منتظر آمدن صاحب خانه شدیم.
🏨 بالاخره پس از کلی پیگیری مطلع شدیم که سید رضی به علت کثرت اشتغالات و فعالیتها دچار افت فشار و قند خون شده بودند و زیر سرم رفته اند.
🔹 شام را آوردند. تا آخر شب که برگشتیم از منزل ایشان باز هم سید نیامده بود. فقط تلفن زد و از زیر سرم با شهید زاهدی صحبت کرد و از ایشان عذرخواهی کرد.
🔰 سید رضی جزو یکی از پرکارترین نیروهای انقلاب اسلامی بود. کار ایشان علی الدوام بود. اصلاً تعطیلی نداشت. شبانه روزی بود. تقریبا هیچ وقت خواب منظمی نداشت.
در طول هفته هر پروازی که از ایران میآمد یا از سوریه باز میگشت ایشان در فرودگاه بود. این وظیفه غیر از وظیفه لجستیک و پشتیبانی نیروهای مقاومت و حزب الله بود که در طول ۳۶ سال حضور در سوریه و لبنان بر عهده داشت.
🟤 یک مرتبه هم از شهید زاهدی پرسیدم چرا اکثر مسئولین عالی رتبه سوریه سیدرضی را میشناسند؟
فرمودند: «چون هرچی امکانات تو این ۴۰ سال از جمهوری اسلامی رفته سوریه بواسطه ایشون بوده ...»
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
#طریق_القدس #شهید_زاهدی
@Rahrovanaeshohadaa
رهروان شهدا 🌹
📝 #خاطره | قاسم ...
🔸 تا مدت ها فامیلش را نمیدانستم ...
فقط میشنیدم که بابا از کسی صحبت میکند که اسمش قاسم است.
مثلاً پشت تلفن صحبت از این بود که به حاج قاسم گفتم ...، یا اینکه #حاج_قاسم گفته ... .
💐 محصل بودم و در سالهای دوره ابتدایی که برای اولین بار در جایی که همراه پدر بودم، حاج قاسم را دیدم. جالب بود که همدیگر را به اسم صدا میزدند،
قاسم و علی ...
❤️ اکثر رفقای جبهه، همدیگر را به اسم کوچک میشناختند و خطاب میکردند.
برایم هم جالب بود و هم عجیب که از الفاظ حاجی و سردار و ... استفاده نمیکردند. فهمیدم رابطه بینشان قدیمی و صمیمی است.
🤝🏻 در ملاقات اولی که به یاد دارم (شاید در کودکی هم ایشان را دیده بودم ولی در ذهنم نمانده)، جز یک اسم، چندان شناخت و تصوری از ایشان نداشتم. من را با اسم کوچک صدا زدند؛ مهدی! سلام و احوالپرسی ...، دستان گرمی داشت؛ احساس خوبی به او داشتم؛ خصوصاً وقتی صمیمت پدرم را با ایشان میدیدم.
بحث هایشان کاری بود و من خیلی زود از آنها جدا شدم.
🌹 حالا برای قاسم، نامی که پشت مکالمات تلفن میشنیدم، یک چهره در ذهنم بود. چهره ای آرام و جذاب، هم صلابت داشت، هم صمیمیت و مهربانی ...
بعدها و کم کم اسم سردار سلیمانی را شنیدم و فهمیدم سردار سلیمانی که میگویند، منظورشان همان حاج قاسم است.
🌷 دیدن شهدا در زمان حیاتشان سعادتی بود که به واسطه پدر شهیدم در مورد تعدادی از آنها نصیب من شد.
در مورد شهید سلیمانی این امر بارها تکرار شد.
💠 زمان گذشت و من تا حدودی فهمیدم که کار حاج قاسم چیست. کاری که دشمن را کلافه کرده و سبب عزت اسلام شده ... دشمن به خونش تشنه بود.
🔻 زمانی که غائله داعش در منطقه در اوج قدرت بود، حاج قاسم عزیز رجز میخواند و شمشیر میزد؛ دائم به مکانهای پرخطر میرفت، برخی را پدرم هم حضور داشت و وقتی از صحبتهایش میفهمیدم چه کسانی و کجا بودند، مو به تنم سیخ میشد!
🌹 از طرفی دشمن تهدید میکرد و با توجه به رسانهای شدن حضورشان در برخی نقاط، محافظت از ایشان کار سختی بود. نگرانشان بودم.
تا آنشب رسید...
⏪ ادامه دارد ...
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم🌺
#طریق_القدس #شهید_زاهدی
@Rahrovanaeshohadaa
رهروان شهدا 🌹
رهروان شهدا
📝 #خاطره | قاسم ... 🔸 تا مدت ها فامیلش را نمیدانستم ... فقط میشنیدم که بابا از کسی صحبت میکند که
📝 #خاطره | قاسم ...
2⃣ قسمت دوم
❌ داعش پروژه عظیم آمریکایی_صهیونیستی برای نابودی اسلام بود که با همت و تلاش و جانفشانی هزاران رزمنده و با هدایت و فرماندهی فرماندهانی همچون حاج قاسم، حکومتش نابود شده بود؛ شیطان بزرگ از خشم شکست این پروژه دندان به هم میفشرد و قصد انتقام داشت.
💢 حمایت آمریکا از بقایای داعش دیگر آشکارا بود و در چندین محور به طور واضح و علنی، داعش، نقش نیروی زمینی ارتش تروریستی آمریکا را داشت که توسط نیروهای هوایی و دریایی این رژیم پشتیبانی میشد.
🔥 نبرد آشکارتر شده و آمریکا با تمام توان در جنگ علیه نیروهای مقاومت و حمایت از تروریست ها عمل میکرد.
[اینجا خیلی اتفاقات افتاد...]
نهایتاً آمریکا میدان را باخت و سعی در ترور فرماندهان کرد، همین کاری که الان سگ هارش میکند ...
🛫 چند ماه بود جنگنده ها و پهپاد های MQ9 آمریکایی در عراق و سوریه دست به ترور میزدند.
در چرخهای از اقدامات، ابتدا چند مقر وابسته به مقاومت، بعد مقر ایرانیها، بعد خود رزمندگان مقاومت، بعد نیروهای ایرانی، افسران و چند فرمانده ایرانی ترور شدند ...
عکس العمل ایران بازدارندگی لازم را نداشت و ترامپ تصمیم به حذف حاج قاسم سلیمانی گرفت.
[حرف های زیادی هست که به مصلحت شاید بعدها گفته شود ولی به قول شهید زاهدی هرجا یک قدم عقب رفتیم دشمن صد قدم جلو آمد...]
🌙 گذشت و گذشت تا آن شب رسید.
۱۳ هم دی ماه ۱۳۹۸ آن شب تا دیر وقت بیدار بودم... چندین بار و در روزهای قبل از آن، نیروهای رژیم تروریستی آمریکا به نیروهای حشدالشعبی عراق حمله کرده بودند و شهدایی داشتیم. حتی خبر «انفجار در اطراف فرودگاه» هم چیز جدیدی نبود و در آن زمان به سبب
حملات آمریکایی ها در چند روز قبل
وجود داشت. منتهی خبر تکمیلی از شهادت چند تن از فرماندهان، موضوع جدیدی بود که خواب از سرم پراند.
😰 ابتدا حرف از «ابومهدی» نامی بود، میدانستم پدرم الان در مکانی دیگر مشغول است ولی دیده بودم که گاهی سفرهای خارج از برنامه ای با حاج قاسم به اینطرف و آنطرف میرود. اولش فکر کردم نکند بابا باشد،
(شهید زاهدی را در منطقه سوریه و لبنان به ابومهدی میشناختند و اینکه ما در اصفهان بودیم و پدرم ساکن و شاغل در تهران)،
📷 دقایقی بعد اسم و عکس شهید ابومهدی المهندس رسانه ای شد ...
یا حسین! این را میشناسم! آره ...
رئیس حشدالشعبی بود، چندماه پیش در آخرین سفر پیادهروی اربعینی که به همراه پدرم رفته بودیم، ایشان را دیده بودیم، البته من اندکی دیرتر از حرم آمده بودم و توفیق صحبت با ایشان نداشتم و تا رسیدم، ایشان رفته بودند.
ولی یادم بود که بابا چقدر از ایشان تعریف میکردند ...
🔹 یخ کردم، آمریکاییها جنایت بزرگی کرده بودند ولی در آن دقایق ما هنوز نمیدانستیم بزرگی این جنایت تا چه حد است.
📰 خبر و عکس بود که می آمد، از حضور فرماندهان ایرانی در محل حمله تا تایید و تکذیب حضور حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ...
نفسمان در سینه حبس شده بود.
🔻 خبر که تایید شد، دنیا روی سرم خراب شد، هم پر از غصه و هم پر از خشم شدم ...
مطمئن بودم ایران به شدت و سرعت جواب قاطعی خواهد داد ...
حتی فکر میکردم جنگ تمام عیار شروع شدهاست. حاجی مهمان عراق بود؛ او را نه در میدان بلکه به نامردی زدند ...
⏪ ادامه دارد ...
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
🌺طریق_القدس. 🌺 شهید_زاهدی
@Rahrovanaeshohadaa
رهروان شهدا 🌹
رهروان شهدا
📝 #خاطره | قاسم ... 2⃣ قسمت دوم ❌ داعش پروژه عظیم آمریکایی_صهیونیستی برای نابودی اسلام بود که با هم
📝 #خاطره | قاسم ...
3⃣ قسمت سوم (قسمت آخر)
🍃 صبح که شد، دیگر همه جا خبر پیچیده بود. از طریق پدر اوضاع را دقیق تر سوال کردم.
🌹 من همیشه شهید زاهدی را در برابر شهادت دوستان و رفقا محکم و صبور دیده بودم و تنها چند استثنا در این میان بود که یکی از آنها حاج قاسم سلیمانی بود.
❤️ این مسئله طوری بود که گاهی دیده بودم در غم شهادت دوستان، دیگران را به صبر تشویق میکردند و از مقامات شهید میگفتند، یا ذکری از مصائب امام حسین (علیه السلام) میکردند تا دل اطرافیان کمی آرام بگیرد، اما اینبار غم در چهره پدرم نمایان بود.
🔹 بعدها از مادرم شنیدم که به ایشان گفته بود وقتی (تکههای پیکر) حاج قاسم را آورده بودند ایران، دائم تابوت را میدیده و گریه میکرده است ...
✊🏻 قرار بود جواب ایران خیلی وسیع و سخت تر باشد و حتی نیروها آماده عملیات بودند، اما هدف به اندازه بسیار زیادی محدود شد. بعدها از فرماندهان شنیدم حتی همان هدف محدودِ مصوب هم یک ساعت قبل از اجرای عملیات با دستور مستقیم عوض شد.
[اینجا اتفاقاتی افتاده که باید از دیگران بشنوید و از گفتنش معذورم]
🔰 سردار حاج اسماعیل قاآنی که فرمانده نیروی قدس شدند، #شهید_حجازی را برای سمت جانشین انتخاب کردند و جایگاه قبلی ایشان خالی شد.
سردار قاآنی از افراد زیادی برای انتصاب پست لبنان مشورت خواستند، منجمله از شهید زاهدی که تا قبل از آن، دو دوره آنجا بودند.
📝 شهید زاهدی هم چند نفری را پیشنهاد دادند، وقتی حاج اسماعیل اسامی و لیست های پیشنهادی را به سید حسن نصرالله نشان دادند، ایشان گفته بودند «خود زاهدی نمیآید؟» و ظاهراً جلوی اسم ایشان ملاحظهای نوشته بودند.
🔖 رهبر انقلاب هم معمولاً اگر آقا سید چیزی را در نظر داشتند، ترتیب اثر میدادند.
این شد که به فرمان حضرت آقا، پدرم برای بار سوم و آخر به منطقه رفت ...
🌷 دقیق یادم نمیآید چه روزی رفت ولی چهلم شهید سلیمانی آنجا بود.
به سید گفته بود که اینبار آمده ام و تا شهادت پیش شما هستم.
🔸 از آن روز تا روز شهادت پدرم بیش از ۴ سال گذشت و اتفاقات زیادی در این میان افتاد...
💠 این اواخر یک بار پدرم در خواب #شهید_سلیمانی را دیده بود و شهید از پدر پرسیده بود که «نمیخواهی بیای اینطرف؟» که پدر در جوابش گفته بود «شما زمینه را آماده کنید، من آماده ام».
🔹 ۲۴ ساعت قبل از شهادت پدرم، شخصی که با ایشان همراه بود میگفت: «شهید زاهدی با چشمانی اشکبار به عکس حاج قاسم خیره شده بود و با او حرف میزد»...
🎁 صبح روز شهادتش وقتی به مناسبت ایام نوروز به همراهان پدرم هدیه داده بودند، یکی از حاضرین در جلسه طوری که همه بشنوند گفته بود: «پس عیدی حاج علی [چی میشه؟]»
ایشان در جواب و بدون مکث گفته بودند: «عیدی من دیدار حاج قاسم است»
❤️🔥 و همین هم شد، عصر آن روز و اندکی قبل از غروب روز ۲۱ ماه رمضان، کیلومترها دورتر از وطن، همانطور که خود آرزو داشت، همانند مولایش امیرالمومنین در همان سن و در همان روز، نه در میدان جنگ رودررو بلکه با سه بمب سنگرشکن در به دیدار رفقایش رفت.
🔸 بالاخره جسمی که بارها و بارها زخمی شده بود، حالا آرام گرفت.
#شهید_نصرالله قبل از شهادتشان در مورد شهید زاهدی گفته بودند «این جسم دیگر ظرفیت روحش را نداشت»
🔰 من از روز شهادت حاج قاسم هیچگاه ایشان را در خواب ندیده بودم تا اینکه پس از شهادت پدرم چندین نوبت ایشان را کنار حاج قاسم و بعضی دیگر از شهدا دیدم.
🎙 راوی: محمد مهدی زاهدی
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
#طریق_القدس #شهید_زاهدی
@Rahrovanaeshohadaa
رهروان شهدا 🌹
﷽
📜 #خاطره
✍🏼فرش کوچکی انداخت گوشهی حیاط خانهی پدریاش توی آفتاب پیرمرد را از حمام آورد، روی فرش نشاند و سرش را خشک کرد. دست و پیشانیاش را میبوسید و میگفت: همهی دلخوشی من توی این دنیا، پدرمه. دوباره پیشانیاش را بوسید. خندید پدرش خندید.
پیشاپیش میلاد باسعادت حضرت علی علیه السلام وروز پدر برهمه شیعیان علی ولی الله مبارک
بفرستیم صلواتی
نثار روح مطهرشان
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌺
@Rahrovanaeshohadaa
رهروان شهدا 🌹