eitaa logo
رکیذ
54.3هزار دنبال‌کننده
465 عکس
138 ویدیو
0 فایل
- رکیذ‌؛ یعنی به خود از اندوه آهسته آهسته سخن گفتن .🩶 - اینجا در کنارِ هم شعر می‌خوانیم .🌱 - تبلیغات" @Tablighatw - مکروبه" @makrobeh1 - النحیط" @Al_Nahit اینجا میگم ومیشنوم . . ! https://eitaa.com/joinchat/3373465777C9c6fce23f6
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید انسان ترجیح می‌دهد درکش کنن تا این‌که دوستش داشته باشند. - جورج اورول
هوای روی تو دارم نمی‌گذارندم مگر به کوی تو این ابرها ببارندم مرا که مست توام این خمار خواهد کشت نگاه کن که به دست که می‌سپارندم مگر در این شب دیر انتظارِ عاشق‌کُش به وعده‌های وصال تو زنده دارندم غمم نمی‌خورد ایام و جای رنجش نیست هزار شکر که بی غم نمی‌گذارندم سری به سینه فرو برده‌ام مگر روزی چو گنج گم‌شده زین کنج غم برآرندم چه باک اگر به دل بی‌غمان نبردم راه غم شکسته‌دلانم که می‌گسارندم من آن ستارۀ شب زنده‌دار امّیدم که عاشقان تو تا روز می‌شمارندم چه جای خواب که هر شب محصّلان فراق خیال روی تو بر دیده می‌گمارندم هنوز دست نَشسته‌ست غم ز خون دلم چه نقش‌ها که ازین دست می‌نگارندم کدام مست، می از خون سایه خواهد کرد که همچو خوشۀ انگور می‌فشارندم - هوشنگ ابتهاج
اگر تمام عمر،جوراب ابریشمی بپوشم؛ فکر نکنم اثر جای زخمی که روی قلبم است محو شود. - بابا لنگ دراز/ جین وبستر.
كَانَ بُكاؤُنا هادئاً كَصَوتِ المَطَرِ عَلى النَّافِذَة! «صدایِ گریه‌هایمان آرام بود همانند صدایِ باران بر رویِ پنجره...» - عربیات🌱
همین‌طوره.
‌می‌ خندم همین‌ طور می‌ خندم اما دلم شاد نمی‌ شود، چون شب که این‌ همه ستاره روشن‌ اش نمی‌ کند. - معین دهاز
convert-1209809448 (29).mp3
1.58M
چقدر دردناک است! زمانی که نمیدانی چه چیزیت شده، جز اینکه غمی بزرگ در سینه‌ات داری و از وصفِ آن عاجز هستی . .
«به قدری افسرده بود که برای مخفی کردنش پیوسته لبخند می‌زد از آن لبخندهای جانانه هر چه نیرو داشت در همین لبخند جا می داد.» - رومن گاری
مثل آن چایی که می‌چسبد به سرما بیشتر با همه گرمیم با دل‌های تنها بیشتر درد را با جان پذیراییم و با غم‌ها خوشیم قالی کرمان که باشی می‌خوری پا بیشتر بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر هر شبِ عمرم به یادت اشک می‌ریزم ولی بعدِ حافظ خوانیِ شب‌های یلدا بیشتر رفته‌ای اما گذشتِ عمر تأثیری نداشت من که دلتنگ توام امروز، فردا بیشتر زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ‌تر بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر هیچ کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی عاشقم خون انگشتم بر آجر حک کنم ما بیشتر - حامد عسکری
عجب روزگاری! همه دارند می‌میرند، همه چیز دارد می‌میرد‌، زمین هم رو به موت است، باد و خورشید دارند می‌بلعندش. من نمی‌دانم جرئت ادامه‌ی زندگی در میان این خرابه‌ها را از کجا بیاورم "بگذار تا آخر همدیگر را دوست بداریم." - در میان نامه‌های ژرژ ساند به گوستاو فلوبر.
کاش می‌شد قصه‌هایشان را نوشت ؛ آخرین لبخند آخرین امید و از همه گیج کننده‌تر آخرین نگاه ولی چه کسی آنقدر شجاع است تا ردِ چشم‌هایی که دیگر نمی‌بیند را صادقانه تعریف کند؟! - صادق هدایت